تا کمی حال عاشقت بِه شد
بدنش زیر بار غم، له شد
به تماشایت آمدم ای ماه!
آهی از سینه سر زد و مه شد
طعنهها در فراق بسیار است
طاقتم مثل طاقت زه شد
آنقدر لب گزیدم از حسرت
که لبم مثل میوهٔ به شد
هیچکس حق به من نخواهد داد
قصهٔ گرگ زخمی ده شد...
از مزارم اگر گذشت بگو
بدنش زیر بار غم له شد
#امیرحسین_پاسبان
@apasban
غم را میان سینهٔ من، آفرید و رفت
با یک نگاه، قلب مرا هم خرید و رفت
تشویش داشتم که پریشان ببیندم
راحتتر از همیشه مرا خوب دید و رفت
گفتم که با غزل دل او نرم میشود
افسوس شعرهای مرا هم شنید و رفت
دیشب دوباره دیدمش، اما میان خواب
بوسیدمش به زیر درختان بید و رفت
مرغی که ساده بر دل من جا گرفته بود
از شاخهٔ شکستهٔ من پر کشید و رفت
#امیرحسین_پاسبان
📍 @Apasban