کاهش وزن دقیقاً چه تأثیری بر بدن و مغز ما می گذارد؟
◽️انرژی تان زیاد می شود
◽️ حافظه تان تقویت می شود
◽️ پوست تان صاف تر می شود
◽️ زانو دردتان برطرف می شود
◽️ آلرژی تان بهتر می شود
◽️سایز پاهایتان کوچک تر می شود
◽️ به هوای سرد حساس تر می شوید
◽️ چرخه ی قاعدگی تان تغییر می کند
◽️ سردردهایتان کمتر می شود
◽️ دیگر خروپف نمیکنید
#اطلاعات_عمومی
#اطلاعات_روز
#سایبان
🔻کانال اطلاعات روز را دنبال کنید 👇
@eteleatroz225
@sayeban225
┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ خوراکی هایی که به مغز کودک آسیب میرساند
#بهداشت_خانواده
#طعم_زندگی
#سایبان
🔶کانال طعم زندگی را دنبال کنید
@Tamezendegi225
@sayeban225
🌷شهـیده عـزت الملوک کـاووسی🌷
دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران
تولد: ۱۳۳۷ شهادت: ۲۲ بهمن ۵۷
محل شهادت: خيابان دریاباری تهران
مدفن:بيمارستان امام خمینی ره تهران
✳️ خاطره یک دوست: عزت الملوک به فقيرترین قشرهای مردم درزاغه های حلبی آباد سرمی زد و در رساندن خوراک، سوخت ودارو به مردم بيماراز هيچ اقدامی کوتاهی نمیكرد. بيماران محروم راباخود به بيمارستان می آورد ودرصف پذیرش درمانگاه می ايستاد و تادرمان نهایی آنها را همراهی میکرد.از خودنمایی به دور بود وهمه این کارهارا مخفيانه انجام می داد. در برابر حق بسيار فروتن ودربرابر ناحق بسيار محكم بود.امام را خوب می فهميد ومريدش بود.
بارها اورا درتظاهرات و امداد رسانی به مجروحين دیده بودم.
❇️ دکتر کاظمی: وقتی خبر شهادتش هنگام امدادرسانی به مارسید؛ شبانه پدر و مادرش رامطلع کردیم. خیلی متأثر شدند. با پیشنهاد ما هم موافقت کردند که پیکر را دربیمارستان دفن کنیم. روز بعد به بهشت زهرا رفتیم وگفتیم که می خواهیم جنازه را ببریم شهرستان و به این صورت جنازه را تحویل گرفتیم و آمدیم درهمین مکان که قبلاً باند هلی کوپتر بود، قبری کندیم و پیکررا بخاک سپردیم.
✍️ گزیده ای از وصیتـنامه
.. واکنون، ای خــواهر و بــرادر،
بر ماست که خویشتن خویش را شناخته ودریابیم که راهمان چه طولانی، مسئولیتمان چه سنگین و آرمانمان چه والاست. برماست که خدا را بشناسیم و تنها در جستجوی رضای او باشیم تا شایستگی این رابیابیم که خداگونه شده وخلیفه او درزمین باشیم. برماست که راه این شهیدانِ صدیق را ادامه داده و بهای خون گران قدرشان را از یاد نبریم.
#شهیده_عزت الملوک_کاووسی
#شهدا_الگوی_واقعی
❤️ ماجرای جالب چگونگی ساخته شدن پل آهنچی قم
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
مسجد جای خالی نداشت. مالامال از جمعیت شده بود. واعظ از ثواب و اجر وقف در جهان آخرت تعریف می کرد. از مسجد که بیرون آمد، فکر وقف کردن رهایش نمی کرد، از طرفی چیزی نداشت.
تمام زندگی اش را بدهی و بیچارگی پر کرده بود.
مگر یک کارگر ساده چه می توانست داشته باشد! نگاهش که به گنبد طلایی حضرت معصومه سلام الله علیها افتاد دلش فرو ریخت. زمزمه ای در جانش شکل گرفت: بی بی جان، من هم آرزو دارم مالی داشته باشم و آن را وقف کنم تا بعد از مرگم باقی بماند و از آن بهره آخرتی ببرم، اما خودت می دانی که جز بدهی چیزی ندارم. برایم دعا کن و از خدا بخواه مالی برایم فراهم کند تا آن را وقف کنم.
اشک هایش را با گوشه آستین پاک کرد و مثل هر روز جلوی میدان شهر به امید پیدا شدن کار ایستاد. وضعیت اقتصادی روز به روز خراب تر می شد. از طرفی خبر آمدن قحطی همه جا را پر کرده بود. با این وضعیت اگر کسی کاری هم داشت، آن را خودش انجام می داد تا مجبور نباشد پولی به کارگر بپردازد.
چاره ای جز هجرت از شهر برایش نمانده بود. شنیده بود در بنادر جنوبی می تواند کار پیدا کند. هوا کم کم تاریک می شد. باز هم بدون هیچ درآمدی راهی خانه شد.
عزمش را جزم کرد و بار سفر بست. به خانواده قول داد اگر از وضعیت کاری آنجا راضی باشد، خیلی زود آنها را نیز نزد خودش ببرد.
ده، دوازده روزی می شد که در یکی از بنادر جنوبی کارگری می کرد، اما باز هم اوضاع، رضایت بخش نبود. کار در بندر هم آن چیزی نبود که شنیده بود. سردرگم و گیج مانده بود. دلش می خواست سختی این روزها را از ته دل فریاد بکشد. درمانده و ناامید، کنار دیواری چمباتمه زد که دستی بر شانه اش سنگینی کرد و یکی گفت:
آقا، کار می کنی؟ بله، چرا که نه! اصلا برای همین اینجا هستم. حالا چه کاری هست؟
من می خواستم بار آن کشتی بزرگی را که در کنار اسکله لنگر انداخته بخرم، اما احتیاج به یک شریک دارم. شنیده ام کارگران این منطقه روزانه پول خوبی به دست می آورند. می خواهی با من شریک شویی تا هم تو به سودی برسی، هم من به مقصودم؟
دلش فرو ریخت. خرید بار کشتی؟! بدنش یخ کرده بود. با دلهره پرسید: حالا وقتی بار را خریدیم، مشتری هست که آن را بفروشیم؟ اگر خدا بخواهد، همین امروز می توانیم مشتری پیدا کنیم. من در این کار مهارت دارم.
پولی در بساط نداشت. نمی خواست بگوید که چیزی برای شراکت ندارد، اما از طرفی شاید این تنها موفقیت زندگی اش بود. امیدش را به خدا داد و گفت: باشه، من هم شریک!
ادامه دارد....
همه چیز به سرعت پیش رفت. معامله سر گرفت. حالا نوبت آنها بود که پول جنس را بپردازند. بدنش داغ شده بود. نمی دانست چه بگوید. آبرویش در خطر بود. اگر مرد می فهمید که او با دست خالی شریکش شده آن وقت ...
درست همان موقع ، مردی با کت و شلوار قهوه ای و کلاه لبه داری که تا روی ابروهایش پایین کشیده بود جلو آمد گفت: بار آهن مال شماست؟ گفتند: بله! گفت: هر قدر که باشد می خرم.
هنوز پولی بابت خرید آنها پرداخت نکرده بودند که همه آنها بطور معجزه آسایی به فروش رسید. سود بدست آمده به دو قسمت مساوی تقسیم شد.
باور نمی کرد در عرض یک ساعت چنین پولی بدست آورده باشد. این چیزی بود که حتی در رؤیاهایش نیز به آن فکر نکرده بود.
حالا می توانست تمام قرض هایش را بپردازد و تا مدت ها به راحتی زندگی کند. شبانه راهی قم شد.
می خواست هر چه زودتر این خبر خوش را به خانواده اش برساند. در راه به یاد عهدش با حضرت معصومه سلام الله علیها افتاد: بی بی جان، آرزو دارم مالی را وقف کنم ...
حالا زمان آن رسیده بود که به عهدش وفا کند. بهترین چیزی که به فکرش رسید تا مشکلی از مردم حل کند، ساختن پلی در کنار حرم حضرت معصومه بود. مردم برای رفت و آمد در این منطقه مشکل داشتند.
با برنامه ریزی که کرد حدود 30 کارگر نیاز داشت و برای ثبت نام کارگران خودش دست بکار شد اما تعداد کارگرهای ثبت نام کننده به 200 نفر رسید.
قصد داشت 30 نفر را جدا کند اما یاد بیکاری و ناامیدی خودش افتاد، دلش به درد آمد و گفت: خانم حضرت معصومه خودش برکت این پول را زیاد می کند. من همه کارگران را مشغول کار می کنم و به تک تک آنها مزد می دهم. نقشه مهندسی و اجرایی پل آماده شد و کارگران مشغول کار شدند و کارها به سرعت پیش رفت و بالاخره بعد از مدت ها ساختن پل پایان یافت و پل آهنچی نام گرفت و عبور و مرور مردم آسان شد. حالا به آرزویش رسیده بود و اموالش را وقف کرده بود.
منبع :
نشریه فکه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عوارض مکیدن انگشت در کودکان⚠️
ما را در روبیکا و تلگرام دنبال کنید✍
https://rubika.ir/sayeban225
https://t.me/sayeban225
🔻کانال سایبان را دنبال کنید 👇
#سایبان
@sayeban225
┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅
#احترام_به_همسر💕🌱
خانوم عزیز🧕🏻 آقای محترم👨🏻
🔅اگر شما به همسرتون احترام بذارید، فرزندان تون هم یاد میگیرن به والدین خودشون احترام بذارن🔅
✅️به بچه ها درباره پدر یا مادرشون چیزهای خوبی بگید
✅️ به اونها بگید که همسرتون چقدر برای آرامش و رفاه خانواده تلاش میکنه😇
ممکنه گاهی اوقات همسرتون شما را اذیت کنه و برنجونه؛
❗️یادتون باشه هیچ وقت جلوی بچه ها از همسرتون بدگویی و شکایت نکنید❌️
ما را در روبیکا و تلگرام دنبال کنید✍
https://rubika.ir/sayeban225
https://t.me/sayeban225
🔻کانال سایبان را دنبال کنید 👇
#سایبان
@sayeban225
┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅
#ازدواج
#مجردها_بدانند
🔹آسان گرفتن در ازدواج یعنی، معیارهایی که ربطی به خوشبختی و بدبختی ندارن، بذاریم کنار. نه اینکه هر کسیرو که به دلمون نشست، سریع و راحت و بدون تفکر و تحقیق انتخاب کنیم!
ما را در روبیکا و تلگرام دنبال کنید✍
https://rubika.ir/sayeban225
https://t.me/sayeban225
🔻کانال سایبان را دنبال کنید 👇
#سایبان
@sayeban225
┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅
كودكي كه در كودكي آزاد نبوده در بزرگسالي با شك و ترديد روبرو ميشه. حس ميكنه وقتي من آنقدر بي ارزش و اشتباه كارم كه حتي در مورد زندگي خودم نميتونم تصميمي بگيرم پس بهتره كاري انجام ندم. بنابراين از هر موضوع تازه اي ميترسه، از شكست و اشتباه ميترسه، و تنها نظر مردم براش مهمه و در حقيقت از كار مي افته و دچار اضطراب و نگراني و وحشت چه در كودكي چه در بزرگسالي ميشه. يا كمال پرست ميشه يا ترجيح ميده كاري انجام نده.
كودكی که آزاد نیست عادت ميكنه خودشو انكار كنه نيازش رو انكار كنه و احساساتش رو نفي و انكار ميكنه و حس ميكنه در اين دنيا تك و تنهاست و كسي نيست كه او رو بخواد و تبديل ميشه به كسي كه ديگران ميخواهند.
كودك تبديل به چشم ميشه كه همه رو ميبينه جز خودش. از ديگران مراقبت ميكنه به خوشحاليه بقيه اهميت ميده اما به خودش نه. خواسته همه براش مهم جز خودش. پدر و مادري كه در چهارچوب امن به كودكشون ازادي نميدن در سه سالگي دچار اضطرابي عميق ميشه.
ما را در روبیکا و تلگرام دنبال کنید✍
https://rubika.ir/sayeban225
https://t.me/sayeban225
🔻کانال سایبان را دنبال کنید 👇
#سایبان
@sayeban225
┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅
هدایت شده از نیروی زمینی سپاه
19.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻عملیات هجوم شبانه به مواضع دشمن
#نزسا
#نیروی_زمینی_سپاه
#رزمایش
💢کانال ما در شبکه های اجتماعی :
👈 ایتا 👈روبیکا👈آپارات
👈 تلگرام👈 اینستاگرام
🇮🇷 @nezsainfo|نیروی زمینی سپاه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙پــرودگــارا
✨از تو میخواهم
🌙دلهایمان را چون آب روشن
✨زندگیمان را چون
🌙گرمای آتش دلچسب
✨وجودمان را چون
🌙ماه آسمان آرام و روزگارمان را
✨چون نگاهت زیبا کن
🌙شبتون پر از نگاه خـدا ✨
ما را در روبیکا و تلگرام دنبال کنید✍
https://rubika.ir/sayeban225
https://t.me/sayeban225
🔻کانال سایبان را دنبال کنید 👇
#سایبان
@sayeban225
┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅