eitaa logo
کانال سید مقدام حیدری
262 دنبال‌کننده
677 عکس
81 ویدیو
23 فایل
مدیر و نویسنده‌ی کانال @meqdam
مشاهده در ایتا
دانلود
حفاظت به سبک خدا ✍سید مقدام حیدری: نه کار خدا به این سادگی‌هاست که بشود راحت فهمید، نه کار ولی و پیامبر و امامش. کار خدا چنان پیچیده است که گاهی فرشتگان مقربش در کارش می‌مانند که خلق انسانت دیگر چه بود؟! و چنان پیچیده است که خودش فرموده (وَعَسَىٰۤ أَن تَكرَهُوا۟ شَیئًا وَهُوَ خَیرٌ لَّكُم وَعَسَىٰۤ أَن تُحِبُّوا۟ شَیـࣰٔا وَهُوَ شَرࣱّ لَّكُم وَٱللَّهُ یَعلَمُ وَأَنتُم لَا تَعلَمُونَ). گاهی خدا وعده‌ی نصرت خود را آن‌قدر عقب می‌اندازد که نه تنها مؤمنین، بل‌که داد پیامبرشان هم بلند می‌شود که پس (مَتَىٰ نَصرُ ٱللَّهِ). اما باید دانست که وعده‌ی خدا حق است و دیر و زود کردن‌هایش حکمتی دارد. ولی کلا حساب‌کتاب خدا پیچیده است. کار پیامبر و امام و ولی هم همین است. با آن‌ها هم باید از درِ اعتماد و صبوری درآمد، و گر نه انسانِ جاهلِ نابلد، در کارشان می‌ماند و کم‌کم بنای بر اعتراض می‌گذارد و می‌بُرّد. ساخت کشتی بزرگ در بیابان خشک، بردن فرزند به مسلخ، انداختن جگرگوشه‌ی خود در رود نیل، دستور امساک از آب قبل از جنگ با لشکر جالوت، منع صید ماهی در روز شنبه، فرار از چنگ سپاه فرعون به سوی بن‌بست منتهی به دریا... و بسیاری از نمونه‌های دیگر، حکایت از این دارد که رفتار رهبر جامعه گاهی سؤال‌برانگیز می‌شود و فقط با گذشت زمان می‌شود کم‌کم از سرّ کارش خبردار شد. ائمه‌ی هدی(ع) هم کم نداشتند از این کارهای پرابهامِ اعتراض‌برانگیز. سیاست‌ورزی امیرالمؤمنین(ع) را کم‌تر کسی می‌فهمید. نرمش قهرمانانه‌ی امام حسن مجتبی(ع) را هم کم‌تر کسی برمی‌تابید. وقتی امام رضا(ع) ولایت‌عهدی را هر چند به ظاهر و به زور پذیرفت، رسما بعضی از شیعیان تسمه پاره کردند. چه می‌دانستند حضرت(ع) کجا را می‌بیند و به کدام نقطه چشم دوخته است؟ و مگر در گرماگرم هماوردی با حریفی چون مأمون، می‌شد نقشه را لو داد؟ امام صادق(ع) حق داشت از سهل بن حسن خراسانی بخواهد خود را در تنور بیندازد اگر راست می‌گوید که صدهزار شمشیرزنِ پای کارِ پابه‌رکاب در خراسان می‌شناسد. لابد رمزگشایی و فهم دستورها و تصمیم‌های امام(ع) گاهی این‌قدر سخت و پیچیده می‌شود که حضرت چنین امتحان دشواری از سهل بن حسن گرفت و ردش کرد. ادبِ هم‌راهی صبورانه و بامعرفت با خدا و امام، همان است که جناب خضر به حضرت موسی(ع) گفت. که اگر خیال هم‌راهی با من داری، هر چه از من دیدی نپرس؛ صبر کن تا خودم برایت توضیح دهم؛ (قَالَ فَإِنِ ٱتَّبَعتَنِى فَلَا تَسئَلنِی عَن شَیۡءٍ حَتَّىٰۤ أُحدِثَ لَكَ مِنهُ ذِكۡرࣰا). کار بس‌دشواری بود که حتی پیامبر اولوالعزمی چون حضرت موسی(ع) هم از پسش برنیامد. ولی الگو همین است. امام صادق(ع) شاگرد درجه‌ی یکی به نام زراره داشت که بسیار هم دوستش می‌داشت. ولی گاهی حضرت، زراره را لعن می‌کرد و از او بدگویی می‌کرد! تحویل بگیرید رفتار پیچیده‌ی امام را! بعدها امام(ع) پیغامی به زراره داد که داستان بدگویی‌ من از تو، همان داستان جناب خضر است که کشتی را سوراخ کرد تا حفظش کند. و تو زراره، محبوب‌ترین کشتی مایی. پس بناچار می‌بایست با ترفندِ این بدگویی‌ها تو را از شر دشمنان حفظ می‌کردیم. بگذریم؛ گویا خدا در ۶ تیر ۶۰، همین ترفند را بکار گرفت. اما این‌بار نه برای حفظ کشتی، که برای حفظ کشتی‌بان انقلاب، دستش را زخمی کرد و از کار انداخت. خدا با سید علی خامنه‌ای حالا حالاها کار داشت و می‌بایست هر طور که بود، از جلسه‌ی مقتل الشهدای ۷ تیر بیرونش می‌کشید؛ هر چند به قیمت از کار انداختن دست راستش باشد. لابد خدا می‌دانست سید علی یک‌دستی هم می‌تواند کشتی انقلاب را سکان‌داری کند. اتفاقا یک‌دستی راندن، جوان‌پسندتر است. منتشر شده در روزنامه رسالت ۱۴۰۲/۴/۱۲ https://eitaa.com/sayedmeqdam
8 (9).pdf
498.5K
یادداشت حفاظت به سبک خدا https://eitaa.com/sayedmeqdam
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک کلیپ حال‌خوب‌کن و امیدبخش و جگرحال‌بیار☺️ https://eitaa.com/sayedmeqdam
نمرودیان در آتش حسادت به گلستان اسلام ✍سید مقدام حیدری: این طبیعی‌ترین واکنش انسان‌های پلید و خبیث، نسبت به گسترش و جلوه‌گریِ پرفروغ‌تر حق است. نور خورشید اسلام هر چه نورانی‌تر بتابد و قدرت اسلام، هر چه بیش‌تر ظهور کند و حریف بطلبد، فرعون‌ها و فرعونیان بیش‌تر حرص‌شان می‌گیرد و خوره‌ی خشم و غیظ‌شان بیش‌تر به جان‌شان می‌افتد. تا بوده همین بوده؛ وقتی هابیل در مسابقه‌ی قربانی دادن از قابیل جلو افتاد، قابیل طاقت نیاورد و زد برادرش را کشت. ابراهیم که منطق بت‌شکنش دمار از روزگار کفر و شرک نمرود و نمرودیان درآورده بود، در آتشش انداختند. فاطمه‌ی زهرا(س) که انحراف امت را برنتابید و با خطبه‌ی بی‌مانندش حریفان را خلع سلاح کرده بود، درب خانه‌اش را سوزاندند. امام حسین(ع) و اصحابش که با رشادت و منطق و شجاعت و هنر و حماسه، هر چه طاغوت و طاغوتی در پهنه‌ی تاریخ بود، به سخره گرفته و به چالش کشیدند، خیمه‌های‌شان در آتش سوخت. منصور، طاغوت بنی عباس که در برابر دریای علم امام صادق(ع) توان استقامت نداشت، بناچار درب خانه‌اش را سوزاند و سرانجام او را مسموم کرد. حکایت قرآن‌سوزیِ تمدن طاغوتی غرب هم همین است. سران تمدن غرب، زیبایی و نور اسلام و قرآن را می‌بینند اما چشم دیدن آن را ندارند. نه ایمان می‌آورند و نه حسدشان اجازه می‌دهد ما از نور و زیبایی و حلاوت ایمان‌مان برخوردار باشیم و لذت ببریم. همین می‌شود که هر چند وقت یک بار حسدشان بالا می‌زند و قرآن می‌سوزانند. بماند که هزاران هزار زن و بچه‌‌ی ما را هم با جنگ‌های خودساخته‌ی ظالمانه به خاک و خون و آتش کشیدند. این رفتار پرعقده‌ی نامتعادل، برخاسته از حسادت است. قرآن می‌فرماید: بسیاری از اهل کتاب، از سر حسادت دوست می‌دارند شما را از دین‌تان باز گردانند؛ (وَدَّ كَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِم‏). نه خودشان چنین کتاب مقدس ارزشمندی دارند، نه به کتاب ما ایمان می‌آورند، و نه چشم این را دارند که ما به قرآن‌مان ایمان داشته باشیم و تلاوتش کنیم و مقدسش بشماریم. حس فوق العاده دردناکی است که ما تا کافر نشویم هیچ وقت درکش نمی‌کنیم. این همه انرژی کفار و منافقین در کار شبانه‌روزی‌شان برای نابودی اسلام، همه برخاسته از تمرینِ سخت‌کوشی و اراده و خودسازی نیست؛ بیش‌تر از سرِ عقده و ناراحتی و فشار است. ریشه‌ی این توهین‌ها، حسادت و کوردلی و نفسِ خبیث و حسودِ طاغوت و طاغوتیان است؛ نه سوء تفاهم که با تلطیف فضا، آرام‌سازی، تنش‌زدایی، رفع سوء تفاهم، مهار قلم و زبان خود و عصبانی نکردن طرف مقابل علاج شود. راهی که قرآن جلوی ما می‌گذارد، قوی‌تر شدن و بیش‌تر ترساندن و عصبانی‌کردن دشمن است! باید این‌قدر ترساندشان تا کم‌تر جرئت عقده‌گشایی پیدا کنند، و این‌قدر عصبانی‌شان کرد که از شدت خشم و غیظ بمیرند؛ (قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُم‏). هدف نهائی هم همان است که حضرت امام(ره) در پیام‌شان به حجاج بیت الله الحرام و همه‌ی مسلمانان فرمود: «ما با خواست خدا دست تجاوز و ستم همه ستم‌گران را در كشورهاى اسلامى می‌شكنيم و با صدور انقلاب‌مان كه در حقيقت صدور اسلام راستين و بيان احكام محمدى- صلى اللَّه عليه و آله- است، به سيطره و سلطه و ظلم جهان‌خواران خاتمه می‌دهيم و به يارى خدا راه را براى ظهور منجى مصلح كل و امامت مطلق حق امام زمان- ارواحنا فداه- هم‌وار می‌کنيم.» وقتی دشمن قرآن ما را می‌سوزاند باید جگرش را سوزاند. نه؛ محکوم کردن و واکنش سلبی کفایت نمی‌کند. حال که او چشم دیدن قداست قرآن ما را ندارد، باید رزمایش احترام و تقدیس قرآن برگزار کنیم و توی چشم و چالش فرو کنیم صحنه‌های ارادت‌مان به قرآن را. شاید لازم باشد به لج دشمنان‌مان هم که شده کل سال جلسات جزءخوانی برگزار کنیم. شاید بد نباشد جوان‌های جهان اسلام ارادت و احترام‌شان به قرآن را با نقش و نگار تیشرت‌هایشان فریاد بزنند و در خیابان‌های شهرها و کشورهای دنیا رژه بروند. شاید می‌طلبد هشتگی جهانی با محوریت قرآن کریم ساخته شود تا هر مسلمانی با این هشتگ علاقه‌ی خود را به یکی از آیات قرآن نشان دهد و ارادتش را به این کتاب نشان دهد. این کتاب نورانی را هرازگاهی دشمن می‌زند تا بل‌که قداستش کم شود و از چشم‌ها بیفتد. خب؛ تحویل بگیرند هنرمندان و خوانندگان و سینماگران و طراحان و نقاشان و رسانه‌چیان و حوزویان و دانش‌گاهیان جهان اسلام. آن‌چنان با ایده‌های نو و نوآورانه، ارادت به قرآن را فریاد بزنند که دشمن به غلط کردن بیفتد. منتشر شده در روزنامه رسالت ۱۴۰۲/۴/۱۳ https://eitaa.com/sayedmeqdam
8 (10).pdf
928.8K
یادداشت نمرودیان در آتش حسادت به گلستان اسلام https://eitaa.com/sayedmeqdam
مثلا یه هم‌چین گفتگویی😊 https://eitaa.com/sayedmeqdam
همه چیز حساب‌رسی میشه دیگه، خب شاید کار به اینجاها هم کشید. https://eitaa.com/sayedmeqdam
خدا را سپاس که قلم را آفرید ✍️سید مقدام حیدری: تنها یک ایده بلکه کم‌تر هم کافی است برای قلم در دست گرفتن. و از آنجا به بعدش گویا خود قلم کمکت می‌کند که ایده‌ات را بپرورانی و حتی حرف‌های نویی بزنی که تا کنون از کسی نشنیده‌ای. اتفاقا زیباترین یادداشت‌هایم را که به من خیلی چسبید، درحالی نوشته‌ام که چندان نمی‌دانستم چه بنویسم. نویسنده‌ی اهل قلم شبیه آشپز یا بنا نیست که از پیش می‌داند کارش چه خواهد شد و قرار است چه بشود. نوشتن چیزی از جنس نقاشی کشیدن و فرزندآوری و كشاورزی است که پایان کار، گاهی خود صاحب کار را هم شگفت‌زده می‌کند. قلم را جزء وسائل تفریحی قرار نداده‌اند، ولی بدجور حال آدم را خوب می‌کند. با نوشتن راحت‌تر می‌توان گریه کرد و عمیق‌تر می‌توان به یک موضوع توجه کرد. همین که چند سطر می‌نویسی ایده‌های تازه و بکر به ذهنت می‌آیند که ناز داشتند و انگار منتظر بودند چند خطی بنویسی تا خودی نشان دهند. عاشق و دل‌تنگ که می‌شوی کم‌تر چیزی مثل قلم آرامت می‌کند؛ خشم‌گین که می‌شوی هم همین طور. یادم است روزی در حرم امام رضا(ع) دیدم تمرکز مناجات ندارم و سیمم وصل نمی‌شود، به قلم پناه آوردم؛ روبروی پنجره‌ی فولاد نشستم و شروع کردم برای امام رضا(ع) نوشتن. و چقدر چسبید! بهترین نوشته‌ها آن‌هایی است که هم حال نویسنده را خوب می‌کند و هم خواننده را. پس باید با حال خوب نوشت، یا اگر حالت بد است، جوری بنویسی که حالت با این متن خوب شود. آن وقت این متن ارزش پیدا می‌کند و به جای دارو می‌توان تجویزش کرد. شهدا شب شهادتشان حال خوبی داشتند؛ آخرین شب عمرشان بود و خیلی‌ها خبر فردایشان را پیش پیش می‌دانستند! یعنی از حرص و طمع و حسد و غضب و شهوت و هر خاک‌برسری دیگری تقریبا هیچ چیزی دیگر برایشان نمانده بود. در اوج یک حال خوب و آرامش یکی دو صفحه نوشتند و به یادگار گذاشتند. غلط املایی و نگارشی کم نداشتند البته، ولی قلمشان درست بود و حال خوب کن! https://eitaa.com/sayedmeqdam
فارغ‌التحصیلان علوم انسانیِ نگران‌کننده! فرض کنید که فلان رشته‌های علوم انسانی در دانشگاه حذف بشود یا حذف نشود یا کم بشود؛ من روی این چیزها هیچ نظری ندارم. من نه نفی میکنم، نه اثبات میکنم؛ یعنی کار من نیست، کار مسئولین است. ممکن است مصلحت بدانند بعضی از رشته‌ها را حذف کنند یا نکنند؛ این علوم انسانی، تربیت‌شده و دانش‌آموخته‌ی خود را آنچنان بار می‌آورد که نگاهش به مسائل مبتلابه آن علم و مورد توجه آن علم - چه حالا اقتصاد باشد، چه مدیریت باشد، چه تعلیم و تربیت باشد - نگاه غیر اسلامی است. می‌بینیم همان شخص متدین در داخل دانشگاه که فرض کنید مدیریت یا اقتصاد خوانده، هرچه با او درباره‌ی مبانی دینی این مسائل حرف میزنیم، به خرجش نمیرود. نه اینکه رد میکند، نه؛ اما آنچه که شما در باب اقتصاد اسلامی با او حرف میزنید، با یافته‌های علمی او، با آن دو دو تا چهار تاهائی که او در این علم تحصیل کرده، جور در نمی‌آید. حدود دو میلیون از دانشجویان علوم انسانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند! این به یک صورت، انسان را نگران میکند. ما در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی علوم انسانی، کار بومی، تحقیقات اسلامی چقدر داریم؟ کتاب آماده در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های علوم انسانی مگر چقدر داریم؟ استاد مبرزی که معتقد به جهان‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینی اسلامی باشد و بخواهد جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسی یا روانشناسی یا مدیریت یا غیره درس بدهد، مگر چقدر داریم، که این همه دانشجو برای این رشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها میگیریم؟ این نگران کننده است. منبع: بیانات رهبری پیرامون تحول و ارتقا علوم انسانی ✍سیدامیرحسین حسینی ✅به افرا بپیوندید: @afra_eco
خب این طبیعی است؛ بر دل که گرد و غبار بنشیند، یا وقتی دل ناصاف باشد، با برخی از احکام خدا حال نمی‌کند. اما وقتی دل، نه فقط ناصاف، بل‌که ناپاک شد، وقتی جنس قلب، رفته‌رفته از سنگ شد، دیگر ولی خدا را که دوست‌داشتنی‌ترین مخلوق عالم است، دوست نخواهد داشت؛ سهل است کینه‌ی او را هم به دل خواهد گرفت. روز غدیر که پیامبر(ص) دست علی(ع) را بلند کرد، خیلی‌ها خوششان نیامد. اگر چه هیچ اشکالی بر این انتخاب خدا نمی‌توانستند بگیرند. دل است دیگر؛ مواظبش نباشی، چموش می‌شود و دیگر نمی‌تواند خوبان عالم را دوست داشته باشد. ✍️سید مقدام https://eitaa.com/sayedmeqdam
+ نماز بخونم که چی بشه؟ آدم می‌شناسم نماز می‌خونه ولی زنشو می‌زنه؛ نماز می‌خونه ولی خسیسه؛ نماز می‌خونه ولی مال مردم‌خوره؛ نماز می‌خونه ولی چشمش دنبال ناموس مردمه! اگه نمازخونا اینن، من صد سال سیاه نماز نمی‌خونم. _ خب تو درس می‌خونی که چی بشه؟ که دکتر مهندس بشی؟! مهندس می‌شناسم بداخلاقه؛ دکتر می‌شناسم قصابه نه جراح؛ دکتر می‌شناسم زنشو می‌زنه؛ دکتر می‌شناسم کاری به پدرمادرش نداره؛ دکتر می‌شناسم هوای فقرا رو نداره؛ دکتر می‌شناسم خودش بهداشت و سلامتی رو رعایت نمی‌کنه؛ دکتر می‌شناسم دمپایی دست‌شویی رو خیس می‌کنه.‌‌.. کلا هر کار خوبی بخوای بکنی هستن آدم‌هایی که اون کار خوب رو می‌کنن ولی کارای دیگه‌شون درست نیست. خب که چی؟! این هم شد حرف؟! ✍️سید مقدام https://eitaa.com/sayedmeqdam