هدایت شده از مدرسه مهارت آموزی مبنا
«من چاقو بهم بخوره،
روایت انسان ازم میچکه!!»
🔻به مناسبت رونمایی فصل هفت روایت انسان
روایتی شیرین به قلم زهرا عباسی(سایه)
سال ۱۴۰۱ که دست در جیب مبارک همسرجان کردم و کارتش را برداشتم و گفتم:«عزیزم ممنونم بخاطر هدیهات»!! حس عقب بودن اذیتکنندهای توی دلم ویراژ میداد. خیلیها فصل پنجم بودند و من میخواستم فصل اول را بخرم. چه چیزها میشنیدم از نسناس و توطئههای زیرجلکیِ آن ابلیس خناس و نقشههای شومش برای وسواس جن و ناس.
طرف چندهزار سال الکی خم و راست میشده تا بتواند به عوالم بالا نفوذ کند و بعد با یک سجده نکردن خودش را از قله پرت کرده ته دره،الحق که «بار کج به منزل نمیرسه». خب جن حسابی!!! یک سجده میکردی، هم خودت هنوز آن بالا بودی هم ما. ای لعنت به این کبر و غرور!!!🙄
حالا انگار آتش چیاش از خاک بهتر است. اصلا خاکی بودن خودش ارزش است! کل نسل ما از استیلی و کریم باقری شنیده بودیم از زمین خاکی شروع کردهاند. آخر کی از زمین آتشی شروع کرده که تو سنگ جنس داغت را به سینه میزدی؟
با همین حرفها فصل اول را تمام کردم.
نگو من که اینها را توی دلم میگفتم او کینه من را به دل گرفته و گفته:«بذار یه حالی ازت بگیرم! حالا بتازون برو جلو تا فصل شش، اونجا دارم برات»🤐
(ادامه کل کل شیطان و رفیق فصل ششمی در پیام بعدی)
#روایت_انسان
#فصل_هفتم
| @mabnaschoole |
هدایت شده از مدرسه مهارت آموزی مبنا
.
من داشتم آدم و ادریس و نوح را میشنیدم و بقیه ابراهیم و موسی را هم تمام کرده بودند. ولع شنیدن و ترس از عقب ماندن باعث شد عهدشکنی کنم. به محض اینکه تخفیف فروش دوره را دیدم ابلیس بهم فهماند که چقدر در کارش مصمم است! در جانم حلول کرد و فصل دو و سه را با هم خریدم و دیدم بهبه چه حالی میدهد!
شبی که اعلام شد بشتابید تا از ثبتنام جا نمانید، ابلیس را دیدم که دست روی دست میمالد. تا نگاهم به صورتش افتاد گفت:«من برا خودم نمیگم که،اصن چه نفعی برا من داره؟من همون فصل اول بودم تموم شد رفت،برا پیامبرا میگم.
همه رو بخر تا فصل هفت که میاد عقب نباشی از بقیه. مگه نمیدونی آقای نخعی داره با تیمش بکووووب کار میکنه رو فصل هفت؟؟؟ ماه بعد بیاد خجالت نمیکشی همه هفتو بخرن تو تازه بخوای پنجو بخری؟»😏
دیدم با همه خباثتش پر بیراه هم نمیگوید. کارت همسرجان را برداشتم و برای اینکه شرم خرید ناگهانی سه فصل یکجا ذوبم نکند برقها را هم خاموش کردم و در تاریکی فصل چهار و پنج و شش را همزمان خریدم. در تمام حالتهای بشری و غیر بشری کارم شده بود گوش دادن روایت انسان!!🎧
مصریان و قبطیان و بنی اسرائیل توی مغزم به هم گره میخوردند و عجله داشتم زودتر شنیدن را تمام کنم تا وقتی فصل هفت رونمایی شد با سری بلند بگویم من هم تمام شش فصل قبل را گوش دادهام.
آنقدر پشت سر هم داستان طالوت و جالوت و بقیه را در هوس شنیدن فصل هفتم گوش داده بودم که خودم را وسط ارض موعود و اورشلیم میدیدم!!!😐
خبرهایی که از کار سخت تیم آقای نخعی به گوشم میرسید استرسم را بیشتر و بیشتر میکرد. همین اواخر دوباره ابلیس را گوشهای دیدم که کف دستش را به چپ و راست می.تاباند و نگاهی تاسفبار به من میکرد. گفتم:« چی شده؟ فصل هفت رو هک کردی برام آوردی؟ من الان چاقو بهم بخوره تاریخ انبیا ازم میچکه ،بگو از فصل هفت چه خبر؟»🤔😢
سمت چپ سرش یکوری آمد پایین و چشم و دهانش به سمت راست بالا رفت و با خنده و تمسخر گفت:« تیم نخعیون سختتت مشغول کارن.»
(تو پیام بعدی قسمت آخر کلکل رو میذارم😉)
#روایت_انسان
#فصل_هفت
| @mabnaschoole |
هدایت شده از مدرسه مهارت آموزی مبنا
.
هر هفته سایت مدرسه مبنا را چک میکردم تا فصل هفت را هم با تخفیف ویژه بخرم اما زهی خیال باطل!!!😅
تیم آقای نخعی چنان سخت روی پروژه کار میکردند و در دورهمیهای سالانه و ماهانه مبنا از کار شبانهروزیشان میگفتند که گاهی فکر میکردم شاید قرار است به جای محتوای صوتی، نسخه سینمایی روایت انسان را برای فصل هفتم رونمایی کنند.
گاهی شبها حوارییون را میدیدم که از جایی دور ما روایت انسان ششمیها را با انگشت نشان میدادند و میخندیدند و میگفتند:«اونقدی که شماها منتظر فایل صوتی دوره زندگی حضرت عیسی بودین ما برای خودش منتظر نبودیم!!!»🤭
همانجا بود که من فهمیدم تیم روایت انسان رسالتی بالاتر از انتشار زندگی پیامبران دارد.بطور نامحسوس مشغول انجام پروژهای فرهنگی و تربیتی روی مخطبانش است.🙄
از آنجایی که انتظار باید با متن زندگی ما شیعیان گره بخورد تیم دلسوز و متعهد روایت انسان بدون هیچ چشمداشتی این مسئولیت سنگین را تقبل کرده و به تنهایی ما را در انتظار کشیدن، چند پله حرفهایتر کرده است.
ما در طول این انتظار دوساله چندین بار فصلهای مختلف روایت انسان را گوش دادیم، هر چه حلقه کتابخوانی و دوره موشکافی و… در مدرسه مبنا برگزار شد را هم ثبتنام کردیم که مبادا حواسمان نباشد و فصل هفت بیاید و جا بمانیم.
حالا چند وقت است میبینم ابلیس بدجوری اشکش درآمده و توی سرش میزند و با خودش میگوید:«تیم نخعی انگار واقعا داشت سخت کار میکرد ها».
بعد از حدود دو سال انگار راستی راستی چشممان قرار است به جمال فصل هفت روشن شود.☺️🎉
من از همین حالا کارت همسرجان را برداشتهام تا به محض باز شدن سایت پشت چشمی برای ابلیس نازک کنم و بگویم:«دیدی داشتن سخت کار میکردن، حالا دارم برات!! شنیدم فصل هشت و نه هم قراره بیاد. بلههه...اینطوریاست!!!»
✍ زهرا عباسی(سایه)
#روایت_انسان
#فصل_هفت
| @mabnaschoole |
فَإِنْ أَبْطَأَ عَنِّي عَتَبْتُ بِجَهْلِي عَلَيْكَ وَ لَعَلَّ الَّذِي أَبْطَأَ عَنِّي هُوَ خَيْرٌ لِي لِعِلْمِكَ بِعَاقِبَةِ الْأُمُورِ
پروردگارا : اگر برآورده شدن حاجتم تأخير افتاد، از روی نادانى بر تو عتاب ورزيدم، با آنكه شايد به تأخير افتادن روا شدن حاجتم برايم بهتر باشد، زیرا تو به سرانجام امور آگاهى...
چقدر اینجای دعای افتتاح تکونم داد😭😭خدایا با این بندههای بیصبرت بساز😭😭😭به نادونیمون ببخشمون🙏😭
@sayeh_sayeh
چند روز خانه مادرم بودم اما دلم پیش بستهای بود که باید میرسید دستم.دیشب تا آمدم روی اپن دیدمش.همسایهای داریم بهتر از آب روان.هر وقت نباشم خیالم راحت است که بستههایم را میگیرد.مدامم را گرفته و تحویل آقای همسر داده بود.از صبح هر بار از کنارش رد شدهام همانطور که محو رنگ و لعابش بودم برای پدر آزاده جان صلوات فرستادهام.
این مدامم هم ماجرا دارد،مثل آن سه تای قبلی که هدیه بودهاند.شنبه شب اول ماه رمضان بود.بعد از نماز مغرب و عشا توی سجده دعا کردم اسمم در قرعهکشی مدام خوابی که یکی از دوستان میخواست هدیه دهد دربیاید.اما یازده و ربع شب بود که فهمیدم پنج شنبه قرعهکشی انجام شده و مدام رفته پیش کس دیگری.خیلی غصهام شد.توی گروه گفتم:«عه اینو کی قرعهکشی کردین ؟من هنوز دارم دعا میکنم».تازه میخواستم قبل سحر هم دعا کنم برای قرعهکشی 😂
هنوز یکساعت نگذشته بود که پیام خانم رباطجزی را دیدم:«یه مدام خواب هدیه از طرف من به تو زیبا»تک تک کلمات پیامش بهم انرژی داد مخصوصا آن زیبای آخرش😜.
خلاصه که با کریمان کارها دشوار نیست و من همان موقع دیدم بهبه ماه رمضان عجیب ماه رحمت هست و پریدم روی سجاده و تا سحر هی دعا کردم و حاجت خواستم.باشد که روا شوند.برای همه شما دوستان هم دعا کردم.همچین رفیق مشتیای هستم.
همه اینها به کنار میخواستم یک مژدهای هم بدهم.اگر اهل جمع کردن مجموعههای درست و حسابی هستید الان بهترین موقع است که با یک تیر چند نشان بزنید.میتوانید اشتراک یکسال مجله مدام را با تخفیف و ارسال رایگان بخرید و یا حتی به دوستتان هدیه دهید.مخصوصا آن دوستانی که خیلی مشتی هستند و دعایتان میکنند😜😂.
هم خیالتان راحت میشود که مجله راحت دستتان میرسد هم اگر به هر علتی شمارههای بعدی دچار افزایش قیمت شوند شما باکتان نیست و پا رو پا میاندازید و منتظر میمانید پستچی مجلهٔ با قیمت قبل و تخفیف دار را رایگان برساند دستتان.چی از این بهتر.پس تا دیر نشده بشتابید.
اشتراک مجله مدام را میتوانید از اینجا تهیه کنید.
https://survey.porsline.ir/s/KM5LYxSc
اگر مثل من گاه به گاه مجبور میشوید خواندن را وسط متن رها کنید حتما نشان کتاب به کارتان میآید.برای سفارش این بوک مارکهای دستساز و جذاب راضیه جان را معرفی میکنم.طرحهای قشنگش دل را میبرد و تازه هر طرحی داشته باشید برایتان اجرا میکند.
@dalibook
#این_شبا_کم_نخوایید
#مثلا_من_نمیدونستم_میشه_برای_یک_سالم_مدام_بخوام
#زوم_کرده_بودم_رو_همون_مدامِخواب
#هنوز_وقت_دارم
#دارم_میرم_سر_سجاده
#کسی_حاجت_نداره_براش_روا_کنم؟
#مجله_مدام
#التماس_دعا
@Azadr0 ممنونم عزیز دلم♥️
🌸سایه🌸
@sayeh_sayeh