eitaa logo
سید ابوالقاسم کاظمی
254 دنبال‌کننده
365 عکس
123 ویدیو
14 فایل
گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند/نگاه دار سر رشته تا نگه دارد√ ☑️ دانش‌آموخته حوزه علمیه قم ☑️ دکترای کلام اسلامی از موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی _ره_ ☑️ مدرس دروس تخصصی کلام، فلسفه سیاست، معارف اسلامی و... ☑️ مبلغ و فعال فرهنگی ادمین @Sayyed_Kazemi
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ کتاب صوتی «بزرگ‌ترین فریضه» منتشر می‌شود 🔷 همزمان با سومین سالگرد ارتحال حضرت آیت‌الله مصباح یزدی رضوان‌الله علیه، کتاب صوتی «بزرگ‌ترین فریضه» در پایگاه اطلاع‌رسانی آثار معظم‌له عرضه می‌شود. 🔷 مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خمينی رحمة الله‌ عليه پيش از اين علاوه بر انتشار کتاب‌های مرحوم علامه مصباح يزدي رضوان‌ الله‌ عليه، امكان دسترسی علاقه‌مندان به انديشه و آثار آن حكيم فرزانه را در قالب پایگاه اطلاع‌رسانی، نرم‌افزار، و کتابخوان همراه فراهم كرده است. 🔶 همزمان با سومین سالگرد ارتحال آن علامه فقید و در راستای عرضه آثار ارزشمند اين استاد فكر در قالب‌های مختلف، اولین کتاب صوتی ایشان با عنوان «بزرگ‌ترین فریضه» به دوستداران تقديم می‌شود. 🔶 علاقه‌مندان می‌توانند اين كتاب صوتی‌ را از آدرس زیر در پایگاه اطلاع‌رسانی آثار مرحوم علامه مصباح يزدی رضوان‌ الله‌ عليه دريافت كنند. 🌐 http://mesbahyazdi.ir/node/4242 🔗 گفتنی است، در ادامه اين روند، همزمان با هفته بصيرت نیز اثر ديگری از اين عالم ربانی با عنوان «زلال نگاه» در اختيار مخاطبان قرار می‌گيرد. 🌐 کانال مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) 🔰 @iki_ac_ir
📌مدرسه شبانه روزی شهید باهنر دورک منطقه مشایخ استان چهارمحال و بختیاری https://eitaa.com/sayyedabolqasemkazemi
برای نسل آینده «...حقیقت این است که ایشان به لحاظ معرفتی و سلوکی، سرمشقی تابناک و گیرا در بزرگ‌ترین و مقدس‌ترین امور برای دانشمندان و نسل‌های مختلف به وجود آورد تا دین را یاری کرده، از آن دفاع کند و برای ظهور امام‌ مان حضرت مهدی (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) زمینه‌ سازی کند.» 🔺️ بخشی از پیام حجت الاسلام و المسلمین سیدحسن نصرالله(حفظه الله)، دبیرکل حزب الله لبنان به سومین کنگره بین المللی بزرگداشت علامه مصباح یزدی(قدس سره)، ۹ دی ماه ۱۴۰۲ 📱 @mesbahyazdi_ir
📌 روایتی مختصر از گروه تبلیغی در منطقه مشایخ استان چهارمحال و بختیاری (۲) 🔸 ایستگاه دوم: باز روستای «گل سفید»! انگار قرار است «گل سفید» ما را رو سفید کند! صبح روز بعد، نماز صبح به جماعت در نمازخانه خوابگاه اقامه شد. بعد از نماز نوجوون های عزیز به آماده کردن برنامه درسی آن روز پرداختند و مبلغان گرامی نیز به برنامه‌ریزی و هماهنگی برنامه‌های پیش‌رو، البته برخی از نوجوون ها در نمازخانه با حاج آقای زمانی عزیز از اعضای گروه تبلیغی به گفتگوی صمیمی و بیان پرسش‌ها و شبهات ذهنی خود پرداختند و معلوم بود از مباحث شب گذشته سیر نشده بودند و همچنان تشنه یادگیری مطالبی از این دست هستند. پس از صرف صبحانه همراه دانش‌آموزان و هماهنگی مجدد برای حضور مبلغان عزیز در مدارس، راهی شدیم. دوستان در روستاهای منطقه (پوراز، دورک، دره یاس، دره عشق، معدن و...) توزیع شدند و بنده نیز پس از رساندن دوستان به نقاط مورد نظر، برای حضور در مدرسه شبانه روزی متوسطه اول و دوم راهی روستای «دوپلان» شدم. حدود ساعت ۱۰:۲۰ دقیقه به مدرسه شبانه روزی رسیدم. با استقبال مدیر محترم، وارد مدرسه و سپس دفتر شدم. خلاصه هدف از حضور در مدرسه را با چند جمله بیان کردم. فرصت زیادی نداشتم، چون روز چهارشنبه بود و بچه‌ها قبل از ظهر قرار بود به خانه خود در روستاهای اطراف برگردند. خانم محترم با کمک معاون محترم پرورشی فوری بچه‌ها را داخل نمازخانه جمع کردند. وارد نمازخانه شدم. بعد از بسم الله و احوال پرسی مختصر، بحث را شروع کردم. ابتدا فقط گوش می‌دادند، اما کم‌کم بچه‌ها را به حرف در آوردم و بحث دوطرفه شکل گرفت. در خلال بحث چند رمان مرتبط معرفی کردم و جهت تقویت انگیزه بچه‌ها برای خرید، مطالعه و امانت دادن کتاب به دوستانشان، برشی از کتاب‌ها را بیان می‌کردم. جلسه خوبی بود. از سؤالات و نوع نگاه بچه‌ها می‌شد فهمید که انگیزه خوبی برای ادامه دادن بحث و مطالعه کتاب‌های معرفی شده، دارند. وقت تمام شد. با اهدای چند هدیه معنوی مختصر به دختر خانم‌هایی که مشارکت بیشتری در بحث داشتند و قول دادند کتاب را تهیه کنند، بخوانند و به دوستان امانت بدهند، جلسه را به پایان رساندیم. با اینکه سرویس بعضی از بچه‌ها جلوی در مدرسه منتظر بود، اما آن‌ها را از بیان پرسش‌ها منصرف نمی‌کرد. چند دقیقه‌ای هم در سالن مدرسه به پاسخگویی پرسش‌های آن‌ها گذشت. خداحافظی کردم و راهی محل استقرار در روستای «دورک» شدم. نزدیک اذان بود. روستای «گل سفید» را برای اقامه نماز انتخاب کردم. انگار قرار است «گل سفید» ما را رو سفید کند! در پارک ورودی روستا چند جوان و نوجوان نشسته بودند. پیاده شدم. بدون اینکه عبا بپوشم سمت آن‌ها رفتم. این نحوه مواجهه را حاوی نوعی صمیمیت و رابطه غیر رسمی می‌دانم. دو نفر از آن‌ها همان بچه‌هایی بودند که دیشب درِ مسجد را باز کرده بودند. پس از چند دقیقه گفتگوی صمیمی پیشنهاد حرکت به سمت مسجد برای اقامه نماز ظهر را دادم. همراهی کردند. چند نفر با موتورهایشان رفتند و یکی از آنها همراه من سوار ماشین شد و حرکت کردیم. در فاصله پارک تا مسجد مسأله ای شخصی را بیان کرد، راهکاری به ذهنم آمد آن را پیشنهاد دادم و البته در برگشت به مرکز استان مسأله ایشان را پیگیری کردم، امیدوارم به نتیجه برسد. وارد مسجد شدیم. اذان به صورت زنده از بلندگو پخش شد، افزون بر ما، چند نوجوان دیگر هم وارد مسجد شدند. نماز اقامه و بعد از نماز گفتگوی صمیمی شکل گرفت و راهکاری برای زنده و پویا بودن مسجد محل توسط خود نوجوانان ارایه شد. عکس یادگاری گرفتیم، خدا حافظی کردم و راهی «دورک» شدم. دوستان هم کم‌کم از روستاهای دیگر رسیدند، از جذابیت برنامه‌ها و استقبال نوجوانان سخن می‌گفتند. همه ابراز خوشحالی و احساس مفید بودن داشتند. پس از حضور همه عزیزان، از مدرسه شبانه روزی به پایگاه بسیج روستا نقل مکان کردیم. ناهار (چند کنسرو لوبیا و بادمجان) دورهم صرف شد. جای همگی خالی، چسبید! بعد از ناهار از دوستان خداحافظی کرده و برای پیگیری برنامه‌های دیگر در مرکز استان، راهی شهرکرد شدم. إن شاء الله این اردوها ادامه خواهد داشت. https://eitaa.com/sayyedabolqasemkazemi
📍مسجد روستای گل سفید https://eitaa.com/sayyedabolqasemkazemi