بخش اول نامه ۶۴ نهج البلاغه ـ نامه امیرالمؤمنین در جواب معاويه
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّا كُنَّا نَحْنُ وَ أَنْتُمْ عَلَى مَا ذَكَرْتَ مِنَ الْأُلْفَةِ وَ الْجَمَاعَةِ،
فَفَرَّقَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ أَمْسِ أَنَّا آمَنَّا وَ كَفَرْتُمْ وَ الْيَوْمَ أَنَّا اسْتَقَمْنَا وَ فُتِنْتُمْ،
وَ مَا أَسْلَمَ مُسْلِمُكُمْ إِلَّا كَرْهاً وَ بَعْدَ أَنْ كَانَ أَنْفُ الْإِسْلَامِ كُلُّهُ لِرَسُولِ اللَّهِ حِزْباً،
وَ ذَكَرْتَ أَنِّي قَتَلْتُ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرَ وَ شَرَّدْتُ بِعَائِشَةَ وَ نَزَلْتُ بَيْنَ الْمِصْرَيْنِ،
وَ ذَلِكَ أَمْرٌ غِبْتَ عَنْهُ فَلَا عَلَيْكَ وَ لَا الْعُذْرُ فِيهِ إِلَيْكَ،
وَ ذَكَرْتَ أَنَّكَ زَائِرِي فِي الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ،
وَ قَدِ انْقَطَعَتِ الْهِجْرَةُ يَوْمَ أُسِرَ أَخُوكَ فَإِنْ كَانَ فِيهِ عَجَلٌ فَاسْتَرْفِهْ،
فَإِنِّي إِنْ أَزُرْكَ فَذَلِكَ جَدِيرٌ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ إِنَّمَا بَعَثَنِي إِلَيْكَ لِلنِّقْمَةِ مِنْكَ،
وَ إِنْ تَزُرْنِي فَكَمَا قَالَ أَخُو بَنِي أَسَدٍ :
مُسْتَقْبِلِينَ رِيَاحَ الصَّيْفِ تَضْرِبُهُمْ،
بِحَاصِبٍ بَيْنَ أَغْوَارٍ وَ جُلْمُودِ،
وَ عِنْدِي السَّيْفُ الَّذِي أَعْضَضْتُهُ بِجَدِّكَ وَ خَالِكَ وَ أَخِيكَ فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ، ...
اما بعد چنانكه ياد آور شدى، ما و شما دوست بوديم و هم خويشاوند، امّا ديروز ميان ما و شما بدان جهت جدايى افتاد كه ما ايمان آورديم و شما كافر شديد، و امروز ما در اسلام استوار مانديم، و شما آزمايش گرديديد،
اسلام آوردگان شما با ناخوشنودى، آنهم زمانى به اسلام روى آوردند كه بزرگان عرب تسليم رسول خدا شدند، و در گروه او قرار گرفتند.
در نامه ات نوشتى كه طلحه و زبير را كشته، و عايشه را تبعيد كرده ام، و در كوفه و بصره منزل گزيدم،
اين امور ربطى به تو ندارد، و لازم نيست از تو عذر بخواهد.
و نوشتى كه با گروهى از مهاجران و انصار به نبرد من مى آيى، هجرت از روزى كه برادرت «يزيد» در فتح مكّه اسير شد پايان يافت، پس اگر در ملاقات با من شتاب دارى، دست نگهدار،
زيرا اگر من به ديدار تو بيايم سزاوارتر است، كه خدا مرا به سوى تو فرستاده تا از تو انتقام گيرم،
و اگر تو با من ديدار كنى چنان است كه شاعر اسدى گفت:
«تندباد تابستانى سخت مى وزد و آنها را با سنگ ريزه ها، و در ميان غبار و تخته سنگ ها، در هم مى كوبند»
در نزد من همان شمشيرى است كه در جنگ بدر بر پيكر جدّ و دايى و برادرت زدم.
منبع: پایگاه حدیث نت
امام باقر عليه السلام :
مُروا شيعَتَنا بِزيارَةِ قَبرِ الحُسَينِ عَلَيهِ السَّلام،
فَاِنَّ اِتْيانَهُ يَزيدُ فِى الرِّزْقِ وَ يَمُدُّ فِى الْعُمْرِ وَ يَدْفَعُ مَدافِعَ السُّوءِ،
و اِتيانُهُ مُفْتَرَضٌ عَلى كُلِّ مُؤمِنٍ يَقِرُّ لِلحُسَينِ بِالإِمامَةِ مِنَ اللّهِ؛ (۱)
شيعيان ما را به زيارت قبر حسين بن على عليه السلام فرمان دهيد؛
زيرا زيارت آن حضرت، روزى را زياد و عمر را طولانى و بدى ها را دور مى سازد،
و رفتن به زيارتش بر هر مؤمنى
كه امامت امام حسين عليه السلام را پذيرفته است، واجب است؛
پانوشت:
(۱) كامل الزيارات، ص ۲۸۴
منبع: پایگاه کتابخانه احادیث شیعه، پایگاه جامع الاحادیث
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
بخش دوم نامه ۶۴ نهج البلاغه ـ نامه امیرالمؤمنین در جواب معاويه
وَ إِنَّكَ وَ اللَّهِ مَا عَلِمْتُ الْأَغْلَفُ الْقَلْبِ الْمُقَارِبُ الْعَقْلِ،
وَ الْأَوْلَى أَنْ يُقَالَ لَكَ إِنَّكَ رَقِيتَ سُلَّماً أَطْلَعَكَ مَطْلَعَ سُوءٍ عَلَيْكَ لَا لَكَ،
لِأَنَّكَ نَشَدْتَ غَيْرَ ضَالَّتِكَ وَ رَعَيْتَ غَيْرَ سَائِمَتِكَ وَ طَلَبْتَ أَمْراً لَسْتَ مِنْ أَهْلِهِ وَ لَا فِي مَعْدِنِهِ،
فَمَا أَبْعَدَ قَوْلَكَ مِنْ فِعْلِكَ وَ قَرِيبٌ مَا أَشْبَهْتَ مِنْ أَعْمَامٍ وَ أَخْوَالٍ،
حَمَلَتْهُمُ الشَّقَاوَةُ وَ تَمَنِّي الْبَاطِلِ عَلَى الْجُحُودِ بِمُحَمَّدٍ،
فَصُرِعُوا مَصَارِعَهُمْ حَيْثُ عَلِمْتَ لَمْ يَدْفَعُوا عَظِيماً وَ لَمْ يَمْنَعُوا حَرِيماً بِوَقْعِ سُيُوفٍ مَا خَلَا مِنْهَا الْوَغَى وَ لَمْ تُمَاشِهَا الْهُوَيْنَى،
وَ قَدْ أَكْثَرْتَ فِي قَتَلَةِ عُثْمَانَ فَادْخُلْ فِيمَا دَخَلَ فِيهِ النَّاسُ ثُمَّ حَاكِمِ الْقَوْمَ إِلَيَّ أَحْمِلْكَ وَ إِيَّاهُمْ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى،
وَ أَمَّا تِلْكَ الَّتِي تُرِيدُ فَإِنَّهَا خُدْعَةُ الصَّبِيِّ عَنِ اللَّبَنِ فِي أَوَّلِ الْفِصَالِ وَ السَّلَامُ لِأَهْلِهِ.
به خدا سوگند، مى دانم تو مردى بى خرد و دل تاريك هستى،
بهتر است در باره تو گفته شود از نردبانى بالا رفته اى كه تو را به پرتگاه خطرناكى كشانده، و نه تنها سودى براى تو نداشته، كه زيانبار است،
زيرا تو غير گمشده خود را مى جويى، و غير گلّه خود را مى چرانى. منصبى را مى خواهى كه سزاوار آن نبوده، و در شأن تو نيست،
چقدر گفتار تو با كردارت فاصله دارد چقدر به عموها و دايى هاى كافرت شباهت دارى،
شقاوت و آرزوى باطل آنها را به انكار نبوّت محمّد وا داشت،
و چنانكه مى دانى در گورهاى خود غلتيدند، نه در برابر مرگ توانستند دفاع كنند، و نه آنگونه كه سزاوار بود از حريمى حمايت، و نه در برابر زخم شمشيرها خود را حفظ كردند، كه شمشيرها در ميدان جنگ فراوان، و سستى در برابر آن شايسته نيست.
تو در باره كشندگان عثمان فراوان حرف زدى، ابتدا چون ديگر مسلمانان با من بيعت كن، سپس در باره آنان از من داورى بطلب، كه شما و مسلمانان را به پذيرفتن دستورات قرآن وادارم،
امّا آنچه را كه تو مى خواهى، چنان است كه به هنگام گرفتن كودك از شير، او را بفريبند، و سلام بر آنان كه سزاوار سلامند.
منبع: پایگاه حدیث نت
نامه ۴۴ نهج البلاغه: نامه امام علي (ع) به زياد بن أبيه در سال ۳۹ هجرى آن هنگام كه امام با خبر شد، معاويه نامه اى به او نوشته، و به بهانه اينكه زياد برادر معاويه است مى خواهد او را فريب دهد:
وَ قَدْ عَرَفْتُ أَنَّ مُعَاوِيَةَ كَتَبَ إِلَيْكَ يَسْتَزِلُّ لُبَّكَ وَ يَسْتَفِلُّ غَرْبَكَ،
فَاحْذَرْهُ فَإِنَّمَا هُوَ الشَّيْطَانُ يَأْتِي الْمَرْءَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ لِيَقْتَحِمَ غَفْلَتَهُ وَ يَسْتَلِبَ غِرَّتَهُ،
وَ قَدْ كَانَ مِنْ أَبِي سُفْيَانَ فِي زَمَنِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَلْتَةٌ مِنْ حَدِيثِ النَّفْسِ وَ نَزْغَةٌ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ لَا يَثْبُتُ بِهَا نَسَبٌ وَ لَا يُسْتَحَقُّ بِهَا إِرْثٌ وَ الْمُتَعَلِّقُ بِهَا كَالْوَاغِلِ الْمُدَفَّعِ وَ النَّوْطِ الْمُذَبْذَبِ،
اطلاع يافتم كه معاويه براى تو نامه اى نوشته تا عقل تو را بلغزاند و اراده تو را سست كند،
از او بترس كه شيطان است، و از پيش رو، و پشت سر، و از راست و چپ به سوى انسان مى آيد تا در حال فراموشى، او را تسليم خود سازد، و شعور و دركش را بر بايد،
آرى ابو سفيان در زمان عمر بن خطّاب ادّعايى بدون انديشه و با وسوسه شيطان كرد كه نه نسبى با آن درست مى شود و نه كسى با آن سزاوار ارث مى شود، ادّعا كننده چونان شترى بيگانه است كه در جمع شتران يك گله وارد شده تا از آبشخور آب آنان بنوشد كه ديگر شتران او را از خود ندانسته، و از جمع خود دور كنند. يا چونان ظرفى كه بر پالان مركبى آويزان و پيوسته از اين سو بدان سو لرزان باشد.
(وقتى زياد نامه را خواند گفت به پروردگار كعبه سوگند كه امام عليه السلام به آنچه در دل من مى گذشت گواهى داد تا آن كه معاويه او را به همكارى دعوت كرد. «واغل» حيوانى است كه براى نوشيدن آب هجوم مى آورد امّا از شمار گله نيست و همواره ديگر شتران او را به عقب مى رانند، و «نوط مذبذب» ظرفى است،كه به مركب مى آويزند، كه هميشه به اين سو و آن سو مى جهد، و در حال حركت لرزان است).
منبع: پایگاه حدیث نت
بخش اول خطبه ای از امیرالمؤمنین در نهج البلاغه به نام شقشقيّه:
أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ،
وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى،
يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ،
فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً،
وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ،
فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى،
فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً،
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام: بخدا كه پسر ابى قحافه (۱) خلافت را مانند پيراهنى پوشيد،
و حال آنكه مىدانست من براى خلافت (۲) مانند قطب وسط آسيا هستم (۳)،
از سر چشمه فيض من سيل سرازير ميشود، (۴) و هيچ پرواز كننده به اوج رفعت من نمىرسد (۵)،
پس (۶) جامه خلافت را رها و پهلو از آن تهى نمودم،
و در كار خود انديشه مىكردم كه آيا بدون دست (۷) حمله كرده (۸) يا آنكه بر تاريكى كورى (۹) صبر كنم (۱۰) كه پيران را فرسوده، جوانان را پژمرده و پير ساخته، مؤمن (۱۱) رنج مىكشد تا بميرد،
ديدم صبر كردن خردمنديست،
پس صبر كردم در حالتى كه چشمانم را خاشاك و غبار و گلويم را استخوان گرفته بود (۱۲) ميراث خود را تاراج رفته مىديدم (۱۳).
پانویس:
(۱) ابى بكر كه اسم او در جاهليّت عبد العزّى بود، حضرت رسول اكرم آنرا تغيير داده عبد اللّه ناميد
(۲) از جهت كمالات علمى و عملى
(۳) چنانكه دوران و گردش آسيا قائم بآن ميخ آهنى وسط است و بدون آن خاصيّت آسيائى ندارد، همچنين خلافت بدست غير من زيان دارد، مانند سنگى كه در گوشهاى افتاده در زير دست و پاى كفر و ضلالت لگد كوب شده.
(۴) علوم و معارف
(۵) در فضاى علم و دانش
(۶) چون پسر ابى قحافه پيراهن خلافت را بنا حقّ پوشيد و مردم او را مبارك باد گفتند
(۷) نداشتن سپاه و ياور
(۸)حقّ خود را مطالبه نمايم
(۹) و گمراهى خلق
(۱۰) بر اين تاريكى ضلالت
(۱۱) براى دفع فساد
(۱۲) بسيار اندوهگين شدم، زيرا در خلافت ابى بكر و ديگران جز ضلالت و گمراهى چيزى نمىديدم و چون تنها بوده يارى نداشتم نمىتوانستم سخنى بگويم.
(۱۳) منصب خلافت را غصب كردند و فساد آن در روى زمين تا قيام قائم آل محمّد عليهم السّلام باقى است.
منبع: پایگاه اطلاعرسانی جماران
بخش دوم خطبهی شقشقيّه امیرالمؤمنین سلام الله علیه در نهج البلاغه:
حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى ابْنِ الْخَطَّابِ بَعْدَهُ،
(ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى:)
«شَتَّانَ مَا يَوْمِي عَلَى كُورِهَا وَ يَوْمُ حَيَّانَ أَخِي جَابِرِ»
فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ،
لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا،
فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا،
فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ،
فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ،
فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ
تا اينكه خليفه اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطّاب سپرد.
سپس امام مثلى را با شعرى از أعشى عنوان كرد: مرا با برادر جابر، «حيّان» چه شباهتى است (من همه روز را در گرماى سوزان كار كردم و او راحت و آسوده در خانه بود.)
شگفتا ابا بكر كه در حيات خود از مردم مىخواست عذرش را بپذيرند، چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد ديگرى در آورد. هر دو از شتر خلافت سخت دوشيدند و از حاصل آن بهرهمند گرديدند
سرانجام اوّلى حكومت را به راهى در آورد، و به دست كسى (عمر) سپرد كه مجموعهاى از خشونت، سختگيرى، اشتباه و پوزش طلبى بود زمامدار مانند كسى كه بر شترى سركش سوار است، اگر عنان محكم كشد، پردههاى بينى حيوان پاره مىشود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط مىكند. سوگند به خدا مردم در حكومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمّى گرفتار آمده بودند، و دچار دو رويىها و اعتراضها شدند، و من در اين مدت طولانى محنتزا، و عذاب آور، چارهاى جز شكيبايى نداشتم، تا آن كه روزگار عمر هم سپرى شد.
منبع: پایگاه اطلاعرسانی جماران،
http://sadegh132.blogfa.com
بخش سوم خطبهی شقشقيّه امیرالمؤمنین سلام الله علیه در نهج البلاغه:
حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِيلِهِ جَعَلَهَا فِي جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّي أَحَدُهُمْ،
فَيَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ،
لَكِنِّي أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا،
فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ،
إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ،
وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضِمُونَ مَالَ اللَّهِ خَضْمَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ،
إِلَى أَنِ انْتَكَثَ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ،
تا آنگاه که راه خود را پیش گرفت و کار را در اختیار جمعى گذاشت که تظاهر کرد من هم یکى از آنان هستم،
پناه بر خدا از چنین شورایى من کى در برابر اوّلشان مورد تردید بودم که امروز با امثال اینها همردیف شوم،
اما من فرود مى آمدم آنگاه که آنان فرود می آمدند و پرواز می کردم آنگاه که پرواز می کردند،
يكى از بسيارى كينه به راهى رفت (۱) و ديگرى برادر همسرش را برگزيد (۲) به همراه مسائلی ديگر،
با اين ترتيب سومين قوم (۳) در حالى كه دو پهلويش باد كرده بود (۴) زمام امور را در دست گرفت،
پسران پدرش نيز با او برخاسته، مال خدا را با دهان پر مىخوردند، چنانكه شتر گياه بهارى را بخورد،
تا اين كه باز شد ريسمان تابيدۀ او و رفتارش سبب قتلش شد و پرى شكم او را از پا در آورد،
پانوشت:
(۱) سعد ابن ابی وقاص
(۲) عبدالرّحمان ابن عوف به برادر زنش عثمان رای داد.
(۳) عثمان
(۴) از پرخوری
منبع: پایگاه اطلاعرسانی جماران،
https://imamali.inoor.ir/nahj https://nahjalbalagha.olama-orafa.ir
#فقط_مشغول_امام_حسین_باش❗️
🍃آیت الله بهاء الدینی: دائما به امری از امور دستگاه امام حسین علیه السلام مشغول باشید. و الا حساب کتاب ، آن طرف دقیق تر از این حرفاست.
🌺 کانال معرفتی #سلوک_شیعه👇
https://eitaa.com/joinchat/3222994976C75d06fe7ee
شیخ جعفر شوشتری مؤلف کتاب خصائص الحسينيه نگاشته است:
با فرا رسـیدن ماه مبارك رمضان، به خاطر انجام وظیفه به منبر خویش ادامه دادم، اما شیوه کار اینگونه بود که تفسیر صافی را به دست میگرفتم و از روي آن مردم وعـظ و ارشـاد میکردم و در آخر منبر هم، به بیـان مشـهور که هر غـذایی به نمک
نیـاز دارد و نمـک مجلس وعـظ و ارشـاد هم یـادآوري مصـیبت هاي جانسوز امام حسـین علیه السـلام است، به ناچار از کتاب روضه الشهداء مقداري مرثیه میخواندم.
مـاه محرم را نیز که در پیش بود، به همین صورت گذرانـدم، امـا به هیـچوجه توانـایی جـدایی از کتاب و منبر رفتن و بـدون کتاب را نداشتم و مردم نیز بدینصورت بهره کافی نمی بردند، اما به هر حال حدود یکسال به اینصورت گذشت.
سال بعـد با فرا رسـیدن ماه محرم با خود زمزمه کردم که تا چه زمانی باید کتاب در دست گیرم و از روي کتاب مجلس و منبر را اداره کنم و تا کی نتوانم از حفظ منبر بروم؟
بایـد چاره اي بیندیشم و خویشـتن را از این وضـعیت ناگوار نجات بخشم، اما
هر چه در اینمورد انـدیشیدم راه به جـایی نبردم و بر اثر فکر زیاد، خسـتگی سراسـر وجودم را فرا گرفت و از شـدت نگرانی به خـواب رفتـم. در عـالم رؤیـا دیـدم که در سـرزمین کربلاـ هسـتم، آنهم درست به همه جـا نگریسـتم، چشـمم به خیمه اي
برافراشته افتاد، دریافتم که سپاه دشمن در صف هاي فشرده بر گرد خیمه امام حسـین نشسـته است. وارد شدم، سلام گرمی نثار آن سیماي نورافشان نمودم حضرت مرا در نزدیکی خویش جاي داد و به حبیب بن مظـاهر فرمود: حبیب! شـیخ جعفر میهمـان ماست، بایـد از میهمان پـذیرایی کرد، درست است که آب در خیمه نیست، اما آرد و روغن موجود است، برخیز و براي میهمان ما غذایی آماده کن.
حبیب بن مظـاهر به دسـتور امام حسـین علیه السـلام برخاست و پس از لحظاتی چنـد به خیمه وارد شـد و غذایی پیش روي من نهاد.
فراموش نمی کنم که قاشـقی هم در ظرف غـذا بود. چنـد قاشـقی از آن غذاي بهشتی صـفت خورده بودم که از خواب بیـدار شـدم و دریافتم که از برکت زیارت آن حضـرت و عنایت او، نکات و لطایف و کنایات و ظرافت هایی از آثار خانـدان وحی و رسالت بر من الهام شده است که تا آن ساعت، بر کسی الهام نگشته و فهم کسی بر آنها از من پیشی نگرفته بود.
منبع: کتاب خصائص الحسينيه
❖﷽❖
#احادیث_ولایی
📜در كمال الدين و امالى به سند خود از سيّد العابدين امام سجاد عليه السّلام روايت كرده كه فرمود:
💎ما امامان مسلمين و حجّتهاى الهى بر عالميان و سادات و آقايان مؤمنين و امير روسفيدان و نيكويان جهان و سرور اهل ايمان
💎 و مايۀ ايمنى اهل زمين هستيم،چنانكه ستارگان براى اهل آسمانها امان هستند.
💎خداوند به ما آسمان را نگه داشته تا بر زمين نيفتد مگر به اذن او،و به ما زمين را نگه داشته تا اهلش را نلرزاند مگر به اذن او،
💎به ما باران فرومىفرستد
💎و به ما رحمت را منتشر مىسازد
💎و بركات زمين را بيرون مىآورد،
🕯و اگر در زمين حجّت ما نباشد زمين اهلش را فرومىبرد.
سپس فرمود:از روزى كه خداوند آدم را آفريده زمين از حجّت الهى خالى نبوده كه يا ظاهر است و مشهود و يا غايب است و[در پرده]مستور،و تا روز قيامت نيز از حجّت الهى خالى نخواهد ماند وگرنه خداوند پرستش نمىشود.
📘مکیال المکارم - جلد1، صفحه 141
منبع: کانال قرآن و امام حسین علیه السلام در ایتا
صـلـوات خـاصـهٔ
حضرت امام جواد (عليهالسلام)
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى،
عَلَمِ التُّقَى وَ نُورِ الْهُدَى،
وَ مَعْدِنِ الْوَفَاءِ وَ فَرْعِ الْأَزْكِيَاءِ وَ خَلِيفَةِ الْأَوْصِيَاءِ
وَ أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ،
اللَّهُمَّ فَكَمَا هَدَيْتَ بِهِ مِنَ الضَّلاَلَةِ
وَ اسْتَنْقَذْتَ بِهِ مِنَ الْحَيْرَةِ
وَ أَرْشَدْتَ بِهِ مَنِ اهْتَدَى
وَ زَكَّيْتَ بِهِ مَنْ تَزَكَّى،
فَصَلِّ عَلَيْهِ
أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
وَ بَقِيَّةِ أَوْصِيَائِكَ إِنَّكَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (۱)
پانویس:
(۱) «بحارالأنوار»، ج۹۴، ص۷۷
منبع: کانال علامه تهرانی در ایتا
ابنعجلان روایت کرد:
امام باقر علیه السلام دربارهی آیه ۶۸ سوره آل عمران:
«إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هَٰذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا ۗ وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ»
«سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروی کردند، و این پیامبر و کسانی که ایمان آوردهاند؛ و خداوند، ولیّ و سرپرست مؤمنان است».
فرمود:
«هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ مَنِ اتَّبَعَهُمْ»
«آنها ائمه (علیهم السلام) هستند و کسانی که پیرو آنها هستند».
پانویس:
(۱) تفسیر اهل بیت ج۲، ص۶۲۶.
الکافی، ج۱، ص۴۱۶.
بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۲۵.
بحارالأنوار، ج۶۵، ص۸۴.
العیاشی، ج۱، ص۱۷۷.
منبع: کانال قرآن و امام حسین علیه السلام در ایتا (با تلخیص)