eitaa logo
سیده اعظم حسینی
584 دنبال‌کننده
3 عکس
19 ویدیو
0 فایل
اشعار و آثار خانم دکتر سیده اعظم حسینی.. شماره ی ایتا جهت تبادل نظر و ارائه ی پیشنهادات و انتقادات 09179148588
مشاهده در ایتا
دانلود
46.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◼️شعرخوانی دکتر سیده اعظم حسینی 🌙سی‌ودومین دوره شب شعر عاشورای شیراز ▪️با موضوع حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام، و جناب زهیر ابن قین سال ۱۳۹۶ ____________________ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
⚫️ خاطره گونه ای از زبان دواسب در شب شام غریبان (یکی بر پیکر امام حسین علیه‌السلام تاخته، و دیگری بر پیکر دو یاس امام حسن) ________________________ وقتی به دشت شبزده رویای شب شکفت جز ناله های ریز زنان هر چه بود خفت اسبی تمام خستگیش را تکاند و گفت امروز کوه زیر دو پایم کمر شکست شاید ستون عرش برین بود روی خاک سر تا قدم کتاب مبین بود روی خاک انگار جبرئیل امین بود روی خاک از بس که زیر پای من امروز ، پر شکست پایم رسید بر تن خونین بی سری برخاست ناله های غریبی ز دختری فریاد یا بنی شنیدم ز مادری وقتی جناغ سینه درون جگر شکست نعلم به قامتی که نباید رسید و بعد بند و پی و رگ بدن از هم درید بعد یک بانوی مجلله از تل دوید و بعد تنها اشاره ای بکنم مختصر شکست له شد تمام ،انگشت وپا و دست بت ایستاده فاتح ومغرور و نیمه مست در التهاب هلهله ی قوم بت پرست گویی خلیل بود که زیر تبر شکست هی روضه روضه خاطره ها را شماره کرد وقتی سکوت کرد و افق را نظاره کرد اسبی به نعل خونی و سرخش اشاره کرد آهسته گفت زیر سمم یاس تر شکست در ازدحام سرکش اسبان ناگزیر طغیان وحشی شن های سر به زیر افتاد نازکای لطیفی در آن مسیر من بیشتر دویدم و او بیشتر شکست بانو نفس بریده به هر سوی می دوید یک گله اسب از پی او شیهه میکشید دست سوار من تا به گیسوی او رسید دستش سپر شد ناگه سپر شکست لبریز شرم بود بلوغ نجابتش مستور نور بود بلندای قامتش گویی سپیده بود سراپای خلقتش تنگ غروب هدیه ی ناب سحر شکست از میخ نعل چهره ی آیینه زخم شد پهلوی او کبود شد و سینه زخم شد انگار زخم کهنه ی دیرینه زخم شد چون گفت یا علی کمکم کن که در شکست.. ________________ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
⚫️ خطاب حضرت امام سجاد علیه‌السلام به سر مبارک حضرت علی اکبر علیه‌السلام بر بالای نیزه ________________________ ای ماه روی نیزه که باز از همه سری باور کنم برادر ماه من "اکبر"ی؟ پیش از تو هیچ گاه تبرها نبرده اند بر سر، سرِ بریده ی سرو و صنوبری! پشت سرت می آیم و هرگز نرفته است اینگونه، پا به پای برادر،برادری! هرگز نرفته است امامی به غیر من همپای نیزه با سر پاک پیمبری! همبازی قدیم! رفیق جوانی ام! از تو گذاشتند برایم فقط سری! از موی تکه تکه بریده مشخص است ماهر نبوده دور و برت هیچ خنجری! کارم شده ببینمت از نی می افتی و کارت شده ببینی و رویم نیاوری! افتادی و پیاده نشد نیزه دار تو برداشتت به نیزه، همین بار آخری! داغ برادر از پدرم پرس کز کمر درهم شکست پیش بلندای پیکری.... ____________ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
◾️به خاک پای حضرت سجاد... (بر اساس خطبه ی معجزه وارشان در شام) "کعبه" نام پدرم بود،همه می دانند همه...حتی تبری که به مصاف آمده بود! بیشتر از همه، آن حاجیِ جانبازی که شانزده بار، پیاده به طواف آمده بود! تشنگی خیزترین نام پدر،زمزم بود تشنگان از گذر ناب طهورایش مست در گِل آلودترین فصل زمین،تنگ غروب چکمه ای آمد و سرچشمه ی زمزم را بست.. "خیرَ من طاف"؛ پدر دور خودش می چرخید از کجا جمع نماید پسر ارشد را؟ "حمَلَ الرکنَ بأطراف ردا"؛ می آورد در عبا تکه به تکه، "حجرالاسود" را... "مشعر"ی بود که می گفت خودش را...اما حاجیان مسخره کردند،صدایش گم شد! بهترینی که به احرام ردا می پوشید! بهترینی که به گودال، ردایش گم شد! تا "محمد" ز "حسین" است، تمامی شما می شناسید پدر را ز شب معراجش! پدرم کعبه،ولی هیچ کسی حاجی نیست در دیاری که "یزید" است امیرالحاجش! تا "محمد" ز "حسین" است،پدر هم بوده شب معراج که از عرش،بُراق آوردند سر درآورده شبی از دلِ "قاب قوسین" این سری را که اهالی عراق آوردند! در شکوهی ابدی "حمزه" و "جعفر" داریم دست "جعفر" علَم ماست که بالاست هنوز! نَقل "حمزه" نه فقط قصه ی داغی کهنه ست نَقل دندان شما و جگر ماست هنوز...! سال ها نافله تان لعنت و نفرین بوده راهتان گرچه دگرگونه،ولی بشناسید "مَدَنیٌّ عَقَبیٌّ اُحُدیٌّ شَجَریّ" آی مردم! پدرم را به "علی" بشناسید! کیست این راز که در جلوه ی عنداللهی جز خدا راه نبرده ست به خلوتگاهش "لا الاهی" که به گردن کشی آمد به مصاف با دو شمشیر، کشانده است به "الّا اللّهش" پلک بر هم زدنی کفر به او راه نیافت این بلندای محالی که حقیقت دارد! بیعت اولی اش پیش تر از خلقت اوست این "یدالله" که با "خویش" دو بیعت دارد! به دو هجرت..به دو قبله...به دو نیزه...اما جز "یکی" راه ندارد به دل توحیدش "لافتی" را به تعارف که نگفته، مردم! "جبرئیلی" که مؤیَّد شده با تأییدش! "اسدالله" شگفتی که دم شمشیرش سایه ی قهر خدا بود به هر جا افتاد دست هایی که پراکند، بپرسید از تیغ! تیغ هایی که پراکند، بپرسید از باد! "علی" آن صبر عظیمی ست که هرگز نرسید به شکوهش نظرِ بی افق باطلتان! یک اشاره بکنم: گوشه ای از صبر علی ست این زن،این کوه به بند آمده تا محفلتان! که "علی" تیر خدا بود به چشم فتنه "صابرٌ قاطعُ الأصلاب زکیٌّ صَوّام" گریه رزق شب او بود و به من ارث رسید بعد از این چشم من و روضه ی " الشّام،الشّام"... مادرم،نام بلندی ست به بالای ازل که نگنجیده به توصیف و بیان از آغاز "فاطمه" لیله ی قدر است، بمانَد تا بعد "مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز" رسمتان گر چه که بی رسمی و حرمت شکنی! حرفتان گر چه همه زخم زبان و دشنام "ما گذشتیم و گذشت آنچه که با ما کردید" دوسه خط مرثیه ی واقعه و ..ختم کلام! رنگش از زخم و عطش داشت به زردی می رفت وقتی از اسب زمین خورد کشیدند او را زرد را سرخ بپاشی و روی شن بکشی می شود معنی ترکیبِ "مُرمَّل بِدِما (ء)" دو مصرع از حافظ و شهریار(با اندکی تغییر) گرفته شده است... ________ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1