eitaa logo
حجـت الاسـلام غُـراباتـی
462 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
572 ویدیو
49 فایل
أَحْبِـبْ مَـنْ شِئْـتَ فَإِنَّـڪَ مُفـٰارِقُہُ |²💚 °°° •| اینجا دین رو شیرین یاد می‌گیریم و از اون لذت می‌بریم |• ارتباط با مدیر کانال: 🆔 @shahid_e_shahadat69 بین‌خودمون‌میمونه👇🏻👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16314756982702
مشاهده در ایتا
دانلود
▣ یـادمون باشه ڪه... هـر چی برای خـــدا ڪوچیڪی ‌و افتـادگی ڪنیم، خـــدا در نظر دیگـران بـزرگمون می ڪنه.. شادی روح شهدا ✨ . . .↷♡ #ʝσɨŋ ┄•●❥ @sayyedghorabati
1_51165221.mp3
1.88M
🎵زمان ما از زمان طاغوت بدتره؟! 🥀| مردم بےدین‌تر شدن!؟ . . .↷♡ #ʝσɨŋ ┄•●❥ @sayyedghorabati
حجـت الاسـلام غُـراباتـی
. . أريد عالماً يشبه وجهڪ هادۓ ولڪِنهُ شديدُ الجمالـ|🌙 دلم یہ دنیایے میخواد شبیہِ صورتت آروم ولے
من، خسته میان خاک‌ها جا ماندم ای کاش کمی دلت برایم می‌سوخت... +رفیق شهید محمدرضا دهقان امیری :)
📚 رمان « جــــ❤️ــــانـم میـرود » 📝 💄 رژ لب قرمز را بر لبانش کشید و نگاه دوباره‌ای به تصویر خود در آینه انداخت... با احساس زیبایی چند برابر خود، لبخندی زد... شال مشکی را سرش کرد و چتری‌هایش را مرتب کرد... با شنیدن صدای در اتاق خودش را برای یک جروبحث دوباره با مادرش آماده کرد. زود کیفش را برداشت... و به طرف در خروجی خانه رفت... ±• مهلا خانم نگاهی به دخترش کرد _• کجا میری مهیا؟! +• بیرون _• گفتم کجا؟! مهیا کتونی هایش را پا کرد، نگاهی به مادرش انداخت... +• گفتم کہ بیرون. مهلا خانم تا خواست با اون بحثی کند با شنیدن صدای سرفه‌های همسرش بیخیال شد... مهیا هم از فرصت استفاده کرد و از پله‌ها تند تند پایین آمد... در خانه را بست که با دیدن پسر همسایه، ای بابایی گفت... نگاهی به آن انداخت... پسر سبزه‌ای که همیشه دکمه آخر پیراهنش بسته است و ریشو هم هست... نمیدانست چرا اصلاً احساس خوبی به این پسره ندارد... √•ادامہ دارد... . . .↷♡ #ʝσɨŋ ┄•●❥ @sayyedghorabati
4_6008360136991577578.mp3
2.86M
یٰآ لیتنےْ هناڪ فے ڪربـلا یآ لیتَنے...💔 ... . . .↷♡ #ʝσɨŋ ┄•●❥ @sayyedghorabati
مـــرا تا دل بوَد دلبـر تو باشـے 😍❤️ . . .↷♡ #ʝσɨŋ ┄•●❥ @sayyedghorabati
12.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
↫|مُخاطب‌خـٰاص‌مـَن..! من‌ازخـودم‌بی‌وفـا‌ترندیدم...! ڪه‌دستموازتودستت‌ڪشیدیم.....😭•. 🖤 ____ @sayyedghorabati •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•