eitaa logo
نامه پرسش
170 دنبال‌کننده
120 عکس
29 ویدیو
84 فایل
نشر آثار و اطلاع رسانی برنامه های سید مهدی ناظمی قره باغ- پژوهشگر فلسفه
مشاهده در ایتا
دانلود
بخشهایی از یادداشت «سینما کجاست؟»نوشته سید مهدی ناظمی قره باغ، مندرج در صفحه اندیشه روزنامه فرهیختگان: «... آمریکا تنها جایی بود که هویت رسانه‌ای آن، عیان‌تر از هر جای دیگری، بازنمایی نیست؛ بلکه تولیدی است. تولید معنا و فرهنگ، در خود رسانه انجام می‌شود و سپس آنچه از رسانه به‌طور کلی و سینما به‌طور خاص به دست می‌آید، در زندگی انسان‌ها متبلور می‌شود. «در آمریکا سینما حقیقی است، زیرا کل فضا و کل شیوه زندگی سینمایی است. میان آن دو هیچ شکافی، همان جداسازی مورد تقبیح ما، وجود ندارد: زندگی سینماست.» (بودریار، 132)...» «... در‌واقع از نظر بودریار، نه‌تنها ساخته‌های انسان برآمده از سینما و به نوعی سینمایی است، بلکه حتی فهمی که انسان امروز از طبیعت دارد، سینمایی است. انسان است که طبیعت را با نشانه‌ها تعریف می‌کند و هم‌اوست که معنای طبیعت را روشن می‌کند. معنای زمین و آسمان و طبیعت برای انسان آمریکایی، با آثار فورد بود که شکل گرفت و بعد با سینمای هالیوود بود که تقابل انسان و طبیعت استحکام یافت....» چهارشنبه ها خواننده یادداشتی درباره از سید مهدی ناظمی در صفحه اندیشه روزنامه فرهیختگان باشید. متن کامل یادداشت را در پست بعدی بخوانید.
28598.pdf
1.35M
سینما کجاست. سید مهدی ناظمی http://newspaper.fdn.ir/newspaper/page/2472/16/140470/0
گروه «در راه فلسفه» در ایتا نیز راه اندازی شد. این گروه قصد دارد همانند گروه «در راه فلسفه» تلگرام به فعالیت در زمینه گفتگوهای فلسفی بپردازد. پیوند به گروه «در راه فلسفه» ایتا: http://eitaa.com/joinchat/3212574723G10a48d8020 پیوند به گروه «در راه فلسفه» تلگرام: https://t.me/joinchat/Bp1hgT_w1zwfKEcZRMXm5A
«زمین سینما کجاست؟ بحثی پدیدارشناختی درباره سینمای دینی» سید مهدی ناظمی، پژوهشگر فلسفه هنر، یکشنبه دوم اردیبهشت در همایش «سینما و دین» درباره برخی نگره های هیدگری درباره سینما و شعر سخنرانی خواهد داشت. عنوان سخنرانی: زمین سینما کجاست؟ بحثی پدیدارشناختی درباره سینمای دینی زمان سخنرانی: یکشنبه دوم اردیبهشت ماه - نوبت صبح مکان سخنرانی: دانشگاه امام صادق(ع) - سالن آی
فیل و فنجان سطرهایی از یادداشت فیل و فنجان در نقد انیمیشن «فیلشاه» «...انیمیشن «فیلشاه» را باید مظهر یک مقطع مهم در فعالیتهای سینمایی وابسته به دولت دانست -منظور وابستگی مستقیم و علنی است وگرنه که همه فعالیتهای سینمایی ما وابسته به دولت است. مقطعی حساس و مهم که ویژگی آن، زوال هر نوع عقلانیت، اخلاق، دین و هنر در دستگاههای تولید محصولات سمعی-بصری کشور است ...» «... اگر گمان می کنید قصد دارم به کشت و کشتارهای داستان و نفله شدن پدر در جلوی روی فرزند و جنگهای حیوانات وحشی و زنده به گور کردن دختر توسط پدر(که واقعاً این یکی را نفهمیدم برای چی ناگهان پرید وسط پرده) و … اشاره کنم، سخت در اشتباه هستید. اینها را که حتی یک انسان عامی کوچه و بازار هم می فهمد نباید به کودک نشان بدهد و به همین خاطر همان آثار هالیوودی که این چیز با اقتباس از آنها ساخته شده است هم این حداقلهای اخلاقی را معمولاً رعایت می کنند....» «...«فیلشاه» یک اثر کفرآمیز و ضد دین است. این «چیز»به ما می گوید -درست به سیاق فیلمهای سینمایی هالیوود که ماجرای نوح و موسی را فیزیکالیستی و سکولاریستی تفسیر می کنند- ماجرای ابرهه و نابودی سپاه او، یک ماجرای «طبیعی» بوده است. محصول تصمیم گیری بجا و به موقع یک مشت حیوان فهیم و باهوش و کمی هم خوش حافظه بوده است که سر موقع یاد نصایح پدر می افتند و گله را نجات می دهند. ...» متن کامل این یادداشت را در فایل پی دی اف در کانال بخوانید یا به وبلاگ (https://smnazemi.wordpress.com/) مراجعه کنید.
زمان برگزاری هفته دوم: سه شنبه 4 اردیبشهت ماه، ساعت 14 لغایت 18 مکان: پژوهشگاه فرهنگ و هنر حوزه هنری، واقع در انتهای خیابان سمیه، حوزه هنری، جنب مسجد، طبقه دوم
«و احتیاط باید کردن نویسندگان را در هر چه نویسند، که از گفتار باز توان ایستاد و از نبشتن باز نتوان ایستاد و نبشته باز نتوان گردانید.» ابوالفضل بیهقی دبیر این سخن بیهقی که قرنها پیش به زبان آمده است، برای ما اصحاب فضای مجازی که گفتار و نوشتارمان یکی شده است، درس آموز است. اگر سخنی را نوشتیم، نمی توانیم بازپس بگیریم، هر چند که اشتباه باشد. می توان از اشتباه عذرخواهی کرد ولی انکار آنچه نوشته ایم، عذر بدتر از «گناه» (به فرض گناه بودن) است.
بخشهایی از یادداشت «مفهوم تاریخ در عرفان» نوشته سید مهدی ناظمی برای روزنامه گلشن مهر: «... ابن عربی در فصوص پس از اشاره ای به معنای اعتدال در طب قدیم، تأکید می کند که در نظر او راهی به سوی اعتدال حقیقی نیست، زیرا که چیزها، آن به آن، در حال تکوین جدید هستند. از نظر ابن عربی، خداوند با اراده، چیز خاصی را مراد می کند و با مراد کردن هر چیزی، چیزهای دیگری از دایره اراده خارج می شوند. بنابراین اعتدال که ادعای برابر بودن همه چیز در کنار هم است، وقوع ناپذیر می شود.شارح محترم متن در این قسمت، ابتدا از طبیعت آغاز می کند و تلاش می کند با طبیعیات قدیم نشان دهد که اعتدال در طبیعت بی معناست(دقت داشته باشیم که اعتدال نسبی طب در نظر خود ابن سینا هم کاری با اعتدال حقیقی ندارد)، سپس بیان می دارد که با توجه به تجدد امثال که در تمامی عالم جریان دارد (و حرکت جوهری مد نظر ملاصدرا، صرفاً وجه طبیعی این تجدد مدام است)، هیچ تکراری در تجلی رخ نمی دهد. ...» «...از آنجا که ذات جهان و انسان، مستلزم تغیر، تضاد و تزاحم است، آرزوی وصال به اعتدال مطلق شدنی نیست. حیات انسان مشمول غیاب و ظهور است و با به دست آوردن هر چیزی، چیز دیگری را قبلاً از دست داده است. بنابراین وضع انسان، وضع همین تغیرات پی در پی است که البته کم و کیف آن را باید در فقرات دیگری از آثار ایشان جستجو کرد...» آدرس: http://golshanemehr.ir/article.php?id=47295
به مناسبت... در تاریخ معاصر سیاسی ایران، سه رجل سیاسی هستند که نقش مهم و بی چون و چرایی در معماری سیاست ایران داشته اند. قبل از این که از این سه رجل نام ببریم، دقت کنید که منظور سه نظریه پرداز یا سه رهبر لزوماً نیست. بلکه منظور نگارنده اشاره به «سیاستمدارانی» است که راه آینده سیاسی ایران را تعین بخشیده اند. البته این بدان معنا نیست که ما گمان کنیم رجل سیاسی یا سیاستمدار، خود به تنهایی و از درون ذهن و فکر خودش این راه را روشن کرده است. قطعاً رجال سیاسی تابع جریانهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی زمان خود هستند ولی با این همه، این جریانها تا زمانی که رجل مقتدر و با تدبیری نباشد، نمی توانند عینیت سیاسی جدی پیدا کنند. پس با همه این توجهات، یعنی اولاً تفکیک رجل سیاسی از رهبران، نظریه پردازان، فعالان و... نیز اذعان به بهره مندی رجل سیاسی از جریانها و حتی گاهی سمبل شدن او برای این جریانها، سه رجل مهم سیاسی تاریخ معاصر ایران می توانند این افراد باشند: 1- امیرکبیر: امیرکبیر هر چند که دولت مستعجلی داشت ولی موفق شد نخستین زمزمه های یک دولت واقعی و قوی و در عین حال مرتبط با جهان مدرن را ایجاد کند. امیرکبیر در عین حال سرآغاز غربگرایی تکنولوژیک ایران بود و طبعاً مسؤول بخاطر غفلت از ایجاد ارتباط بین نخبگان واقعی ایرانی و فرنگی. نگاه تکنیکی و ظاهرگرایانه به غرب می توانست در زمان امیرکبیر اصلاح شود ولی این نگاه در زمان او عمق یافت و نهادینه شد. هر چند امیرکبیر در بسیاری از برنامه های خود موفق نبود، اما توانست خود را به عنوان یک الگو به نسلهای بعد معرفی کند و نشان دهد که آینده ایران بدون یک دولت مدبر و قوی، روشن نخواهد بود. این دولت نمی تواند بدون استقلال از نسبتهای سنتی ماقبل خود ادامه حیات دهد. 2- رضاشاه: رضاشاه علی رغم همه نفرتی که از او موجود است در شکل دهی به آینده سیاسی پس از خود بسیار مؤثر بود. رضاشاه دولت را در استقلال از نهاد دین تعریف کرد و سعی کرد بسته مدرنیزاسیونی را که البته دیگران آماده کرده بودند اجرا کند. درباره میزان موفقیت یا عدم موفقیت رضاشاه زیاد گفته شده است. اما باید بدانیم که تقابل دولت و ملت در اندیشه ایرانی ها بخاطر رضاشاه است. همچنین در همین دولت بود که تحقیر دین و سنتهای دینی به عنوان یک عامل عقب ماندگی بسط پیدا کرد و جعل تاریخ باستان ایران چنان با ظرافت صورت پذیرفت که هنوز هم ایرانی ها بدان باور دارند. «توسعه در تضاد با سنت»، آموزه ای است که از زمان او به آیندگان ارث رسید و آنها نیز همین راه را ادامه دادند. 3- هاشمی رفسنجانی: هنوز اهمیت هاشمی رفسنجانی در ایران امروز فهم نشده است. هاشمی رفسنجانی موفق شد مسیر کشور را از سال 68 به طور تقریباً کامل تغییر دهد. او نگره های چپ یا شبه-چپ را تا حد زیادی ویران کرد و برای بسط معنای توسعه رضاخانی یا همان «توسعه در برابر سنت»، به بازتفسیر معنای دین پرداخت و از تلاشهایی که برای این کار انجام می شد، غیرمستقیم حمایت کرد. هاشمی رفسنجانی می دانست که فهم پساانقلابی از دین مانع جدی برای مدرنیزاسیون راستگرایانه اوست و بنابراین تلاش داشت از طریق تعاملهای بالادستی با نخبگان و افراد تأثیرگذار، پروژه توسعه شبه-لیبرالی خود را ادامه دهد و بی اغراق می توان گفت تا پایان نیز بدون خستگی به این مبارزه ادامه داد. مسیر توسعه ای که ما از زمان هاشمی تا کنون تجربه کرده ایم و می کنیم، تقریباً ریل های واحدی داشته است. هر کسی که آینده سیاست ایران را می خواهد در آینه گذشته او ببیند باید بتواند به دید درست و دقیقی درباره عملکرد و انگاره های این سه رجل مهم سیاسی دست یابد.
چند سطری از یادداشت «تقدیر تکنولوژیک و سینما» نوشته سید مهدی ناظمی برای صفحه اندیشه روزنامه فرهیختگان «...تکنولوژی همان تخنه یونانی نیست که به «پیش‌رو‌آوری متعارف» انسان مربوط باشد بلکه در واقع، تکنولوژی آن نوع «پیش‌روآوری» است که زمین را - به مثابه مکمن همه امکانات غیبی انسان- مبدل به منبع می‌سازد. به تعبیر دیگر، تکنولوژی در نظر به ذات آن، دوگانه‌ای ایجاد می‌کند. وجهی از این نسبت دوگانه، آن‌ جایی است که نگاهی که انسان به «طبیعت» یا به تعبیر هایدگر به «زمین» دارد به نگاهی «قاب‌بندی شده برای تصرف» مبدل می‌شود و وجه دیگر آنجاست که آنچه به او نگاه می‌کند، یعنی طبیعت و همه تجلیات آن، در چارچوب منبعی برای تعرض و تصرف معرفی می‌شود. ...» «... از نظر هایدگر می‌توان به فراخوان ذات تکنولوژی در نسبت با انسان، پاسخی غیر از پاسخ تفکر مدرن داد اما نمی‌توان به آن پاسخ نداد. منظور هایدگر این است که کسی در جهان مدرن نمی‌تواند از تکنولوژی عزل‌نظر کند؛ مگر اینکه جهانی غیرمدرن بتوان در جایی از کره زمین تصور کرد. اما می‌توان با تفکر در ذات تکنولوژی به شکل دیگری به این فراخوان پاسخ داد....» «...اگر در جست‌وجوی اساس سینما هستیم، پیش از هرچیز باید سینما را در نسبت با تکنولوژی بفهمیم. وجود داشتن تکنولوژی در سینما - چنانکه خود هایدگر در جایی به اشارت گفته و رفته است - نشانگر این است که سینما در درجه اول مربوط به نسبت تکنیکی و نظام تکنولوژیک جهان است. تکنولوژی در سینما وجود دارد، یعنی اینکه، همچنان‌که امر هنری از راه زمین می‌گذرد و با اساس زمین است که می‌تواند باشد، سینما نیز از راه تکنولوژی می‌گذرد و بدون تکنولوژی نمی‌تواند باشد. ...» «...کشورهایی که بین تکنسین و کارگران یا بین تکنسین و خالق اثر سینمایی خلط می‌کنند، ممکن است میلیاردها برای آفرینش یک فیلم دینی صرف کنند و بهترین تکنسین‌های سینمایی جهان را هم استخدام کنند ولی چون نسبتی با تکنولوژی سینمایی ندارند، کارشان حتی از یک کار کم‌خرج و عادی هم ضعیف‌تر باشد، چراکه چنین کاری، راه به سوی آنارشیسم می‌برد. برای ساخت یک پروژه بزرگ، حتی اگر انیمیشن باشد، نمی‌توان تکنولوژی را دور زد و با خرید بسته‌های تکنولوژیک مشابه پروژه‌های بزرگ آن سوی مرز، مثلا انیمیشنی با هویت دینی بازتولید کرد. برای ساخت اثر باید فهم سینمایی داشت و فهم سینمایی ممکن نمی‌شود مگر اینکه با سینما از راه «تکنولوژی سینما» انس گرفت و نسبت برقرار کرد. در غیر این صورت چه بسا چیزی تولید شود که جز «چیز» نامی بر آن نتوان نهاد. ...» متن کامل در پست بعدی کانال
document.pdf
1.95M
تقدیر تکنولوژیک و سینما. سید مهدی ناظمی. فرهیختگان
دومین هفته از سلسله جلسات «تحلیل فلسفی نظریه های فیلم» سه شنبه 4 اردیبهشت ماه با تدریس سید مهدی ناظمی در پژوهشکده فرهنگ و هنر برگزار شد. سومین هفته از این سلسله جلسات، سه شنبه 11 اردیبهشت ماه از ساعت 14 الی 18 در پژوهشکده فرهنگ و هنر برگزار خواهد شد
نامه پرسش
به همت دفتر پژوهشهای تصویری پژوهشکده فرهنگ و هنر، شنبه 15 اردیبهشت، ساعت 16 استاد رضا داوری اردکانی در سالن سوره حوزه هنری سخنرانی خواهند داشت.
سومین هفته از سلسله جلسات «تحلیل فلسفی نظریه های فیلم» سه شنبه 11 اردیبهشت ماه با تدریس سید مهدی ناظمی در پژوهشکده فرهنگ و هنر حوزه هنری برگزار شد. چهارمین هفته (جلسه 7و8) از این سلسله جلسات، سه شنبه 18 اردیبهشت ماه از ساعت 14 الی 18 در پژوهشکده فرهنگ و هنر حوزه هنری واقع در خیابان سمیه، حوزه هنری، جنب مسجد، طبقه دوم، با موضوع ارزیابی فلسفی پدیدارشناسی سینما برگزار خواهد شد
قلمروی پدیدارشناسی در سینما. سید مهدی ناظمی. صفحه اندیشه روزنامه فرهیختگان
بخشهایی از یادداشت «برجام و پایان عدم تعین سیاسی» نوشته سید مهدی ناظمی در روزنامه صبح نو: http://sobhe-no.ir/newspaper/468/4/18605 «...اینک ما در حال تجربه‌ای هستیم که به هیچ عنوان و با هیچ ترفندی نمی‌توان آن را با رسانه محو کرد؛ مگر این‌که عموم نخبگان سیاسی که درگیر تبلیغ و ترویج این رویداد -برجام- بوده‌اند، خود بخواهند با یک تبانی بزرگ، آن را پنهان کنند که این امر در دنیای امروز غیرممکن است و در نهایت منجر به متلاشی شدن کامل اعتماد مردمی می‌شود. ...» «...شکست پروژه برجام، در واقع شکست گرایش نولیبرال در کشور ماست و ثمره راهی که مرحوم هاشمی از سال‌68 در سیاست ایران باز کرد و تا به امروز به‌رغم تلا‌ش‌هایی که علیه آن شد، همچنان موفق شده است به‌عنوان راه اصلی سیاست ایران طی طریق کند. نولیبرالیسم بدون آمریکاگرایی ممکن نیست و این طرز تلقی به هیچ عنوان و در سخت‌ترین شکست‌ها و حتی نابودی کامل کشور، نمی‌تواند از ذات خود دست بکشد. ...» «... فرم موضع‌گیری جناح حاکم درباره بخش عمده‌ای از جریان‌های سیاسی وفادار به کشور، شدیدترین فرم دشمنی است. به عبارت بهتر، از نظر آن‌ها هر کسی که با آمریکاگراییِ اینک تجربه شده جناح حاکم، همراه نباشد، دشمن ایران است. این چنین برخوردی، دلالت روشنی دارد: از نظر برخی تئوریسین‌های جناح حاکم، خط قرمز فعالیت سیاسی در ایران، نولیبرالیسم یا به تعبیر صریح‌تر، آمریکاگرایی است....» «... انتهای ایده آمریکاگرایی یک دو راهی بیشتر نیست: تسلیم بی‌قید‌وشرط در برابر آمریکا یا کناره‌گیری بی قید و شرط نولیبرال‌ها از برنامه‌نویسی و اجرای سیاست‌های کشور. 40‌سال کشمکش و عدم تعین در سیاست‌های جمهوری اسلامی باعث خسارات جبران‌ناپذیری به کشور شده است و اگر قرار است ایران آینده‌ای داشته باشد، باید بتواند با کمک دلسوزان از همه جناح‌های سیاسی کشور، یکی از این دو راه را انتخاب کند....»
چند سطری از یادداشت «نعل های وارونه» نوشته سید مهدی ناظمی برای روزنامه صبح نو (http://sobhe-no.ir/newspaper/473/3/18814) «...وزارت مسکن و شهرسازی طی پنج سال مدیریت ایشان چه اقدام محسوسی برای تحقق شهرهایی که در آن به محیط‌زیست، زیست اجتماعی، حقوق زنان و سایر «چیزهای خوب» اهمیت داده شود، انجام داده است؟ وزارت مسکن کدام شهر یا شهرک یا حتی خیابان را بر اساس این شعارها ایجاد کرده است به شکلی که بتوان تمایز محسوسی بین آن و سایر نقاط ایران و «تهران» که چنین نیستند، مشاهده کرد؟ اصلاً وزارت مسکن کجا موفق شده است شهری را یا شهرکی را متولد کند که امکانات رفاهی و مادی آن، حداقل(!) در حد همین تهران باشد؟ ...» «...همچنین آخوندی لازم است روشن کند یک شهردار تهران چگونه می‌تواند باغ‌های مربوط به نهادهای نظامی را خریداری کند؟ (قالیباف در دوره مدیریت خود یک باغ مشهور مربوط به یک نهاد امنیتی را در تهران خریداری و عمومی کرد) چطور می‌تواند درباره ساخت بی‌شمار خودروی بی‌کیفیت و ورود آن‌ها به شهر تصمیم‌گیری کند؟ به چه شکلی باید شکاف طبقاتی روز افزونی را که محصول الیگارشی ثروت-قدرت کسانی است که هم وزیر و وکیل هستند و هم کارتل‌های اقتصادی را در اختیار دارند، برطرف کند؟ چگونه می‌تواند مانع مهاجرت لشکر مهاجران بیکار شهرستانی و روستایی که چیزی برای از دست دادن ندارند، بشود؟ به عبارت دیگر، شهردار تهران، چگونه می‌تواند سیاست‌های غلط یک دولت راستی-رانتی را در ابعاد ملی، که باعث بیکاری فراوان، آلودگی شدید محیط‌زیست، کاهش قدرت شوراها، ترافیک بالای اتومبیل‌ها و... می‌‌شود، خنثی سازد؟ آن هم شهردار پایتختی که هزار رییس برای خود دارد و اختیارات متعارف یک شهردار را هم دارا نیست و به‌ویژه اگر در جناح مقابل دولت باشد، شبانه‌روز در رسانه‌های غیررسمی وابسته به دولت و توسط پیاده‌نظام جناح ایشان، تخریب خواهد شد؟ ...»
متنی که به صورت پی.دی.اف در ادامه خواهید خواند، نوشته آقای علیرضا عبدالله زاده زارع، فیلمنامه نویس و کارشناس تلویزیونی است که درباره نقد آقای سید مهدی ناظمی با عنوان «فیل و فنجان» نوشته شده است. نقد سابق الذکر یعنی فیل و فنجان درباره انیمیشن فیلشاه نوشته شده بود که در همین کانال قابل دسترسی است. در ادامه ملاحظه ای درباره یادداشت آقای زارع درج خواهد شد.
پاسخ سید مهدی ناظمی: توجه و دقت نظر جناب آقای عبدالله زاده زارع ستودنی است. به ویژه که ایشان سعی کرده است در ورای مجادلات و مجاملات ایدئولوژی زده و مشکوک به تبانی های مالی و سیاسی، به خود متن نگاه کند و مفاد آن را از دل لحن تند آن بازخوانی کند. ذکر دو نکته درباره این متن شاید مفید فایده باشد. نخست این که چرا لحن متن اینقدر تند است؟ لحن متن تند است چون میزان حساسیت ما انسانها درباره چیزها به حداقل خود رسیده است و در این پایین آمدن حساسیت، مفاهیم و کلماتی که بکار می بریم، لحظه به لحظه تهی تر و بی معناتر می شود. تندی به این امید آمده است که بتواند سردی مزاج مخاطب را در توجه به دنیایی که پیرامون اوست جبران کند. بله امید این است که در آینده درباره مفاهیمی که اشاراتی به آن شده است در مجال بهتری توضیح تفصیلی تر بتوان داد. دوم این که مواردی مانند متون ادبی مثلاً کلیه و دمنه تفاوت جوهری و مهمی با انیمیشن دارند. آن داستانها به صورت سمبلیک و برای مخاطب بزرگسال نوشته شده است. در آن داستانها هر چند از صنعت تشخیص استفاده می شود، اما ماجراها و شخصیتها سمبلیک هستند و تا حد قابل توجهی سیاسی. اما در ماجرای انیمیشن، با داستانی واقعی ولی در بستر فانتزی روبرو هستیم که سخن خود را به شکل سمبلیک بیان نمی کند که اگر چنین هم بکند مخاطب کودک چیزی متوجه نخواهد شد. برای روشن تر شدن موضوع داستانهای تمثیلی شیخ اشراق را به یاد آورید که جهت تنبه مخاطبان به مفاهیم حکمی و عرفانی نگاشته شده است و آن را با داستان رابینسون کروزوئه مدرن مقایسه کنید که سخن داستان در خود روایت بیان می شود. حتی در تمثل هم خود مثال دینی نیست، بلکه ممثول دینی است. این بر خلاف جریان کلاسیک رمان و سینما و سریال و... است. در داستان سمبلیک عقل باید تفسیر کند و در داستانهای کلاسیک حس و خیال خودشان دریافت می کنند.
درسی از سلطان محمود غزنوی بیهقی روایت می کند که در دوران حکومت سلطان محمود در غزنین و ولیعهدی مسعود در هرات، هر دو برای این که از احوال یکدیگر مطلع باشند، جواسیسی را استخدام کرده بودند. البته بکارگیری جواسیس توسط محمود چیز عجیبی نبود. اما مسعود هم برای اینکه از اوضاع سیاسی پشت پرده غافل نباشد، جواسیسی در دربار محمود داشت: «و چنانکه پدر وی بر وی، جاسوسان داشت پوشیده، وی نیز بر پدر داشت هم از این طبقه...» الغرض... یکی از فعالیتهای پنهانی مسعود این بود که باغی را در اندرونی خود برای محافل هوسبازانه خود ساخته و آراسته بود و حتی دیوارهای آن را با نقشهای مستهجن تزئین کرده بود و برای اینکه پدر مطلع نشود آن را کاملاً قفل و از دید دیگران حفظ کرده بود و احدی جز چند غلام دست اندرکار اجازه ورود به آن حوالی را نداشتند. پدر از طریق جاسوسها مطلع می شود «و خبر این خانه به صورت الفیه، سخت پوشیده، به امیر محمود نبشتند...» و گماشته ای را با حکم مکتوب و اختیارات کامل به هرات می فرستد تا قفل ها را بشکند و از آن مکان مخفی گزارشی تهیه کند.«و آن دیوسوار، اندروقت، تازان برفت.» گماشته به هرات می رسد، اما در مدتی که در استراحت بوده است، مسعود از طریق جواسیس خود یا شاید حدس و گمان از ماجرا مطلع می شود و با فوریت دستور می دهد که باغ را تغییر کاربری دهند و نقشها را با گچ بپوشانند.«که گویی هرگز بر آن دیوارها نقش نبوده است» گماشته وارد محوطه می شود و از همه چیز دیدن می کند و سپس از مسعود عذرخواهی می کند. مسعود از او دلجویی می کند و سایر نقاطی را هم که در اختیار داشته است به او نشان می دهد تا اعتمادسازی تکمیل شود. گماشته به غزنین برمی گردد و گزارش می دهد و سلطان محمود فارغ البال می گردد که آنچه درباره مسعود گفته بودند صحت نداشته است: «بر این فرزند من دروغ ها بسیار گویند.» چند نکته قابل توجه در این ماجرا به چشم می آید. نخست این که اهتمام سلطان محمود غزنوی که شاید چندان هم شاه محبوبی برای ما ایرانی ها نباشد، به نظارت بر عملکرد فرزندش و ولیعهد حتی در اموری که می شد از آنها چشم پوشی کرد و کسی سلاطین را بخاطر آن امور سرزنش نمی کرد. در واقع سلطان محمود می دانست که اگر قرار است سلطنت غزنوی ادامه یابد، باید ولیعهد او همه شرایط لازم یک حاکم شایسته را داشته باشد. دوم این که همواره فرزندان سلاطین و بزرگان، در رقابتی پنهان برای افزودن قدرت خود هستند و نمی توان به صرف فرمانبردار بودن آنها، به آنها اعتماد کرد. بزرگ زادگان از هزار و یک فن برای پنهان کردن مشکلات خود بهره می برند و حتی از بکارگیری جواسیس درباره پدر خود نیز ابایی ندارند. بنابراین فرزند بودن، دلیلی بر صحت رفتار نیست و اگر بزرگی می خواهد از وضع کشور خود آگاه باشد نباید در نظارت جدی و همه جانبه بر فرزندان خود کوتاهی کند. سوم این که ماجراهای بین سلاطین و سلطان زادگان آنقدر پیچیده است که گاهی امری واضح که دبیران از آن اطلاع دارند، از چشم سلاطین پنهان می ماند. سلطان ناگزیر است به اقتضای روابط قدرت از طرق و اسبابی استفاده کند و این طرق و اسباب با چاره اندیشی های طرف مقابل می توانند خنثی شوند. بنابراین همیشه هم سلطان مقصر نیست اما از سوی دیگر سلطان باید بداند و بفهمد که نمی تواند به سیستم پیرامون خود همیشه اعتماد کند بلکه باید از راههایی این سیستم را دور بزند و راههای ارتباطی به سوی خود را تا جایی که ممکن است زیاد کند.
چند سطری از یادداشت «کار هنری و نظریه هنری» نگاشته سید مهدی ناظمی در صفحه اندیشه روزنامه فرهیختگان «... تقریباً از زمان ارسطو به بعد، همه بزرگان تفکر و به ویژه تفکر فلسفی کمابیش پذیرفته اند که این عقل نظری است که باید درباره عقل عملی و نیز درباره قوه هنری ما حکم کند و نه بر عکس. ارسطو با درسی که از افلاطون گرفت، این تلقی را بسط داد که حقیقت در شعر و هنر یافت نمی شود، بلکه این شعر و هنر است که باید بر اساس حقیقتی که از قبل روشن شده است، جای خود را پیدا کنند. ...» «...هیدگر در رساله سرآغاز کار هنری، درباره نگاهبانی از کار هنری، تذکر می دهد که کار هنری، با هیچ معیار و فرمولی بیرون از خود کار هنری، قابل مراقبت نیست. در واقع اگر کسی قصد محافظت از بطن کار هنری را دارد –محافظتی که در زبان هیدگر یعنی فهم پذیر کردن و تفسیر کردن آنچه اثر هنری بیان می کند و یا روشن می سازد- ناگزیر باید به خود اثر هنری توجه کنیم. ...» چهارشنبه ها خواننده یادداشتی از سید مهدی ناظمی درباره در صفحه اندیشه روزنامه فرهیختگان باشید. متن کامل یادداشت را در پست بعدی بخوانید.
نامه پرسش
(http://axnegar.fahares.com/axnegar/Dszf7kcY3jmed6/7513526.jpg) امروز با استاد عزیزی ملاقات داشتم و برای او تعریف کردم که حدود بیست سال پیش -وقتی نوجوان بودم- در کلاس زبان، یکی از دانشجویان کنفرانسی درباره مساله «آب» داد و توضیح داد که سه وضع بحرانی، کم آبی و پرآبی داریم. ایران در حال حرکت از کم آبی به بحرانی است... این سخن او در گذر سالها یاد من ماند. ایشان هم پاسخ داد حدود 25 سال پیش در تاکسی، از رادیوی اصفهان شنیده است که کارشناسی می گفته است ما حدود 25 سال بعد در ایران بحران آب خواهیم داشت!! بحران آب، اینقدر واضح و روشن بوده است در کشور و سیاستهای نسنجیده و «من عندی» و بی پشتوانه مسؤولان کشور ما نیز همینقدر روشن و واضح!
قابل توجه دوستانی که علاقه مند به بهره مندی از طرح «کسر خدمت سربازی» هستند: امکان دریافت پژوهش هایی با محوریت «فلسفه هنر، مطالعات سینما و فلسفه معاصر» زیر نظر آقای سید مهدی ناظمی ایجاد شده است. آن دسته از عزیزان فارغ التحصیل تحصیلات تکمیلی که هنوز به خدمت اعزام نشده اند و امکان و تمایل برای فعالیت پژوهشی در محورهای فوق را دارا هستند، می توانند موضوعات پیشنهادی و رزومه خود را (مشخصات دقیق تحصیلی و فعالیتهای انجام شده پژوهشی) به آدرس زیر ایمیل کنند: s.m.nazemi.g@gmail.com
چند سطری از یادداشت «سینما و حکایات تمثیلی فلسفی» نگاشته سید مهدی ناظمی در صفحه اندیشه روزنامه فرهیختگان «...حکایات تمثیلی فلسفی، بی‌شک به هر کاری می‌آیند جز سرگرمی و بین مقاصد آنها و مقاصد سرگرمی‌سازی باید فاصله مشرق و مغرب را جست‌وجو کرد. اصلا صرف‌نظر از محتوای متعالی و انتزاعی این متون و محتوای روزمره و عامیانه سرگرمی‌ها، از نظر نوع ادراک نیز، سرگرمی به صورت مستقیم و نسبتا «ملموس‌تر» و «محسوس‌تر»، خیال و واهمه را درگیر خود می‌کند ولی متون تمثیلی بدون کاربست جدی عقل و تامل و تعمق در معنای رموز، قابلیت مفاهمه و مرابطه ندارند. ...» «...در مقابل، سینما هر چند از آن نظر که هنر است، شباهت به ادبیات دارد و بسیاری از نظریه‌پردازان سینما تلاش کرده‌اند تا درباره سینما نیز صنایعی مشابه صنایع ادبی کشف و بازسازی کنند، اما به هر حال، سینما حتی به اندازه شعر و متون برجسته ادبی نیز نمی‌تواند در لفافه ظرافت‌های کلامی قرار داده شود. سینما ذاتا بسی بیش از هر متن ادبی صراحت‌طلب است و نمی‌تواند بدون توجه به درگیر کردن ساحات حسی و ازجمله بینایی با سخنی مشهود، حرکت کند و با مخاطب ارتباط برقرار کند. سینما از آنجا که کلام را به شکل ثانوی در اختیار دارد، اصلا با تمثیل و استعاره به شکل ثانوی می‌تواند روبه‌رو شود. حتی آنجا هم که کلامی هست باید دید صنایع و ظرایف ادبی می‌توانند تصویر را پربار کنند یا باعث ابهام و اعوجاج سینما می‌شوند. ...» چهارشنبه ها خواننده یادداشتی از سید مهدی ناظمی درباره در صفحه اندیشه روزنامه فرهیختگان باشید. متن کامل یادداشت را در پست بعدی بخوانید.