eitaa logo
گام _ دوم
530 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
5.7هزار ویدیو
14 فایل
@Scnd_s_rvltion کانال سخنرانی های استادعلی اکبر رائفی پور و دکتر حسن عباسی و... کلیپ های نظامی ، سیاسی ، فرهنگی، اجتماعی بانشرمطالب در اشاعه فرهنگ مهدوی سهیم باشید 💠 ارتباط با ادمین وارسال نظرات وانتقادات: @ansaralhossein این کانال رسمی نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 💠 🌿مادر شهید: روز تولد امام رضا(ع) توی کرمانشاه به دنیا آمده بود. از بچگی علاقه شدیدی به آقا داشت. هر موقع می خواست کاری بکنه که ما دوست نداشتیم انجام بده و منعش می کردیم، ما را به (ع) قسم می داد و ما هم مات و مبهوت نگاهش می کردیم. ☘هر روز که می خواست مدرسه برود، همراهش مهری بود که پشتش عکس امام رضا(ع) درج شده بود، آن هم توی قبل از انقلاب. بچه ها می گفتند: موقع نماز که همه می رفتند توی حیاط مدرسه، محمد مهرش را درمی آورد و نماز می خواند. 🌿پدر شهید: همیشه بعد از نماز می آمد کنار من و ازم می خواست از امام رضا(ع) براش بگم، از غریبی امام رضا(ع) از کرامت آقا، از رئوف بودن آقا. من هم با حالتی متعجبانه از رفتار محمد از کتابی که داشتم براش می خوندم. تا اینکه محمد دیپلم گرفت و عازم شد. ☘حدود سه ماه از سربازی محمد می گذشت که شروع شد. یکی از جاهایی که عراق خیلی روی اونا مانور هوایی می داد، از بین بردن تأسیسات نفتی ما بود. رفیقای محمد تعریف می کردند که شب ها دست ما را می گرفت. حدود بیست نفر از ما را می برد برای از آن تأسیسات نفتی. چون حفاظت از اون ها خیلی مهم بود و نیروی کافی هم برای دفاع وجود نداشت و سطح حملات دشمن هم خیلی بالا بود. 🌱یک روز که محمد آمده بود برای مرخصی، گفت: بابا خیلی دلم می خواد برم ، پابوسی آقا امام رضا(ع). گفتم: خُب، بابا چند روز دیرتر برو جبهه، برو زیارت آقا. گفت: همه بچه ها تو جبهه دلشون می خواد برن امام رضا(ع) و نمی تونن برن. من هم مثل اون ها. از طرفی دیگه از کشور واجب تره. آقا هم بیشتر راضی است. و مشهد نرفت. 🌴رفت سنندج و حدود یک ماه بعد شهید شد. روزی که محمد به شهادت رسید، شهید خیلی بی تابی می کرد. عجیب بی قرار بود. انگار یه چیزهایی رو می دونست. وقتی در منزل را زدند، مادر شهید در را باز کرد و من هم بعد از او آمدم دم در. بچه های بودند. از حالاتشون و طرز صحبت کردنشون و فهمیدم قضیه چیه. دیگه نفهمیدم چی شد. 🌿به ما گفتند: بیاین توی معراج شهدا و جنازه شهیدتان را تحویل بگیرین. وقتی رفتیم، دیدیم جنازه اون نیست. تحقیق کردند، گفتند جنازه شهدا را بردند مشهد برای تشییع. وصیت نامه محمد را که خوندیم، نوشته بود: پدرم و مادرم، اگر برای تان ممکن است مرا کنار کنید. ما هم حسب علاقه و وصیت محمد، گفتیم همان مشهد کنار مرادش امام رضا(ع) به خاک بسپاریمش. از آن موقع هم ما از کرمانشاه آمدیم مشهد، کنار محمد. ✍راوی : پدر و مادر بزرگوار شهید 🌷
‍ ‍ 🌸🍃 🌼ب راستی که این نام برازنده .شنیده بودم را از می گیرند و تو این را بهتر میدانستی.خوب میدانستی راه کربلایی شدن از میگذرد و حتما اقتدا به وفای عباس کرده بودی که اینگونه تشنه دفاع از حریم بودی! آری بودی! ☘از مثل امروز روزی که به دنیا آمدی تا دقایق آخر عمرت که ذکرلبت یا_اباالفضل شد.تو چقدر خوب وفا را بلد بودی!و چه خوب بلد بودی هست و نیستت را به خاطر اربابت بگذری؟وفا تا کجا⁉️تا آنجا که ماشین🚕 زیر پایت خرج سفر ات شد.تو معنای واقعی بابی انت و امی و نفسی و مالی شدی.. 🌼راستش را بگو! این همه برای چه بود⁉️ هربار نرفتنت، و به در بسته خوردنت و دوباره و دوباره پا پیش گذاشتنت برای چه بود؟نکند تو اصلا به دنیا آمدی و قد کشیدی برای ! نکند به آمدی که درس امروز ما باشی! ☘که یادمان دهی حرف 💓ـــق تکراری نیست و طالب شهادت بودن هرچقدر در کالبد مردانی از تو بارها و بارها تکرار شود باز هم تکراری نیست!و با همین بیقراری عجیبت امضای آخر را را از امام رضا گرفتی و اسمت رفت توی لیست عملیات و بالاخره آن بیقراری که از بدو تولد با خودت آورده بودی آرام گرفت. 🌼راستی! یادت نرود برات ما را هم از امام رضا بخواهی. 📝نویسنده : 🌷 🌼اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌼 درپیامرسان ایتا به گام دوم بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/166330391C2def9bc049 •┈••✾▪️🏴▪️✾••┈• @scnd_s_rvltion •┈••✾▪️🏴▪️✾••┈•