#هنگ_سوم
خاطرات اسیر عراقی
دکتر مجتبی الحسینی
♦️با نگاهی ساده به وضعیت نیروهایمان در شهر خرمشهر میتوان گفت که آنها در #کیسه_ای قرار گرفته بودند که سر آن در اختیار نیروهای #ایرانی بود. یعنی فقط میتوانستند از طریق شلمچه خود را نجات دهند که چند کیلومتری بیشتر با نیروهای ایرانی فاصله نداشت. در این میان ارتش چنین ابراز عقیده میکرد که شهر خرمشهر از تاریخ ۱۱مه ۱۹۸۲ / ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۱ به علت شرایط جنگی ناشی از عبور نیروهای ایرانی از رودخانه کارون عملاً سقوط کرده است در نتیجه ورق برگشت و نیروهای ایرانی که در غرب کارون به محاصره در آمده و به اصطلاح بعثی ها در (جیب مهلک) قرار گرفته بودند یک باره نیروهای عراقی را در خرمشهر به محاصره در آورد و به اصطلاح من، در («کیسه مهلک») قرار دادند.
♦️بنابراین طبق نظر تمامی نظامیها و حتی خود عراقیها، ماندن نیروهای عراقی در خرمشهر از آن تاریخ به بعد ثمری نداشت. ولی چه کسی جرات میکرد این حقیقت را برزبان آورد؛ و یا در برابر غرور و جاه طلبی صدام که از ساده ترین فنون و طرحهای نظامی بی اطلاع بود، عقیده خود را ابراز نماید؟ اشغال خرمشهر برای بعثیها یک پرستیژ سیاسی و تبلیغاتی بود و چشم پوشی از آن چیزی جز شکست سیاسی و تبلیغاتی رژیم صدام تلقی نمیشد.
♦️ بنابراین وضعیت فرماندهان نظامی بسیار حساس و دشوار بود. بهتر بگویم ؛ (((آنها سندان صدام و پتک )))بین نیروهای ایرانی قرار گرفته بودند و دو راه بیشتر پیش رو نداشتند ؛ یا میبایستی در شهر باقی میماندند که در محاصره حتمی قرار گرفته و خیلی زود از بین میرفتند و یا این که عقب نشینی می کردند که در این صورت هدف سیاسی - تبلیغاتی بعثیها از تحمیل جنگ، نقش بر آب می شد.
♦️بالاخره شعار ایرانیها که از زمان عبور از کارون هر روز فریاد میزدند#آمدیم_ای_خرمشهر" تحقق یافت. صدام نمی توانست در مقابل این حقیقت سر فرود آورد. او سعی کرد برای پشت پا زدن به واقعیت، نیروهای خود را همچنان در خرمشهر نگهدارد. البته صدام به این امر اکتفا نکرد بلکه خواستار دفاع از خرمشهر که در نظر او به منزله دفاع از #بغداد بود شد و در تلگرامهای فرماندهی کل به نیروهای مسلح تاکید شد که 👈"محمره بالشتکی است که بصره بر روی آن میخوابد."
♦️در همین رابطه عزت الدوری معاون صدام به بصره رفت. او در ملاقاتی که به فرماندهان نظامی و حزبی داشت، ضرورت دفاع از خرمشهر را تا آخرین نفس مورد تاکید قرار داد. فرماندهان ارتش در تحقق این خواسته، دهها هنگ و تیپ را از دیگر مناطق عملیاتی، خصوصاً شمال عراق به شهر خرمشهر و نواحی آن گسیل داشتند.
♦️حتی نیروهای پلیس محلی جیش الشعبي و حدود ۸۰ نفر از زعمای حزب بعث عراق جهت تقویت روحیه نیروهای مستقر در خرمشهر به آن شهر اعزام شدند. همچنین نیروهای عراقی به جمع آوری مهمات و آذوقه کافی برای مبارزه ای به مدت یک ماه در صورت محاصره کامل شهر اقدام کردند. علاوه براین تخریب ساختمانهای شهر که از سال ۱۹۸۱ / ۱۳۶۰ آغاز شده بود پس از عملیات بستان و همزمان با انهدام شهر هویزه و پادگان حمید به وسیله مواد منفجره و وسایل موتوری سنگین، شدت یافت تا نیروهای ایرانی نتوانند طرح پیاده کردن #چتر باز را در خرمشهر به اجرا بگذارند.
♦️در مورد شرایط روحی نیروهای عراقی مستقر در داخل خرمشهر بایستی بگویم که بسیار وخیم بود. زیرا از فرماندهان گرفته تا سربازان، خطرناک بودن موقعیت را درک کرده و میدانستند که ماندن در شهری که تقریباً به محاصره در آمده است ثمری ندارد. نیروهای عراقی از سـه طرف زیر آتش سلاحهای مختلف قرار داشتند.
♦️ صدای نیروهای ایرانی که از طریق بلندگوها پخش میشد گوشهای آنان را آزار میداد. آنها(ایرانیها) سرود فتح میخواندند و به نیروهای ما در مورد آینده تاریک و مرارت بارشان هشدار می دادند. آری گلوله باران بی وقفه و مستمر از یک سو و جنگ تبلیغاتی و روانی از سوی دیگر روحیه نظامیانی که برای تسلیم شدن لحظه شماری میکردند بیش از پیش تضعیف کرد.
#هنگ_سوم
...ادامه دارد
@seYed_Ekhlas🇮🇷