#شیدانه_مهدوی!
بیا که بی رخ تو طاقتی ندارم من
به غیر دیدن تو حاجتی ندارم من
گل همیشه بهارم تو هستی و بی تو
به سِیر باغ و چمن رغبتی ندارم من
به غیر نقش ولای تو از ازل ای دوست
به لوح سینه ی خود زینتی ندارم من
تمام عزت من از طفیل مهر شماست
بدون مهر شما عزتی ندارم من
از آن زمان که مرا با تو آشنا کردند
به غیر بندگیت عادتی ندارم من
تویی که محرم راز دل غریب منی
به جز تو با دگری صحبتی ندارم من
گذشت عمر من و چشم من به ره مانده
بیا امید دلم فرصتی ندارم من
اگر چه من ز گناهم دل تو را خستم
اگر چه غیر ریا طاعتی ندارم من
به جان فاطمه هرگز مران مرا زین در
که غیر تو به کسی الفتی ندارم من
مرا به رسم غلامی قبول کن مولا
اگرچه روسیه ام، قیمتی ندارم من
«وفائیم» من و بر عشق تو وفادارم
اگر چه در خور تو خدمتی ندارم من
#شاعر ؛سید هاشم وفائی