#بسیجی
قسمتی از سخنرانی #حاج_همت در عملیات رمضان:
«همین بسیجی های کم سن و سال را شما ببین؛ از پشت میز مدرسه آمده جبهه، بعد شب حمله با آن کلاشینکف قراضه اش غوغا می کند صبح که می روی توی این بیابان شرق بصره همین طور جنازۀ کماندوهای گردن کلفت بعثی است که روی زمین ریخته...
این ها را کی زده؟ همین بسیجی کوچولو»
عکس: پاییز ۱۳۶۲، قلاجه، عملیات والفجر چهار
#شهید_حاج_محمدابراهیم_همت🌷
🇮🇷✅🖤@M110220🖤✅🇮🇷
نکته جالب زندگی عمو حسن در دوکوهه این بود که وی بعد از ورود، عکسی را با #حاج_ابراهیم_همت فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله گرفت📸 و هر مانعی را در جبهه با این عکس پشت سر می گذاشت، در واقع عکس با #حاج_همت به برگه مجوز وی تبدیل شده بود😃. گفتنی است او وقتی به واحد تبلیغات می رفت، بچه هایی تنبل آنجا تنبلیغات می گفت.
شهید حسن امینی فر برای نوجوان ها و جوان ها احترام زیادی قائل بود☺️. همیشه قبل از آنکه آنها به وی سلام کنند، او به این بچه ها سلام می کرد و آنها را بانام های «گلم» «شاخه نباتم» « پروانه من» خطاب می کرد😊. هرگاه کسی زودتر به او سلام می گفت، علاوه بر جواب سلام رزمنده ها ، دست آنها را می بوسید☺️. وقتی رزمنده ها تلافی می کردند او گریه می کرد و می گفت: من باید دست شما را ببوسم، شما بسیجی هستید و پاک، ولی شما از گذشته من چه می دانید؟😞
عمو حسن همیشه در، دیوار و ساختمان های دوکوهه را دست می کشید و به صورت خود می مالید.وی می گفت: دوکوهه متبرک است و با این کار خودم را متبرک می کنم. علاوه بر این لباسی را به یادگار از #حاج_ابراهیم_همت گرفته بود که علاقه زیاد این لباس باعث شده بود تا این رزمنده کمتر لباس نو بخرد.🙂
شهید حسن امینی فر همیشه برای رزمندگان اسلام حنا می گذاشت. وقتی به او می گفتند چرا برای خود حنا نمی گذاری، در جواب می گفت قرار است محاصن من به خون خضاب شود💔.عمو حسن بارها در زیر آوار جنگ ماند و هر بار که بیرون می آمد با خود می گفت این بار نیز نشد.☹️
اما سرانجام انتظار عمو حسن نیز به پایان رسید و وعده صادق محقق شد. در عملیات کربلای چهار محاصن عمو حسن به خون پاک خود خضاب شد، تا روز های پایانی دی ماه 1365 با پرواز در 70 سالگی او رقم بخورد🕊
به مناسبت
#سالروز_شهادت💔
کانال سنگربان وسربازان ولایت
🇮🇷💚@M110220💚🇮🇷