زندگینامه حضرت ابوطالب.pdf
439.9K
زندگینامه حضرت ابوطالب
✏️ نویسنده: سید اصغر ناظم زاده
🇮🇷 ناشر: نشر دیجیتال قائمیه
⏳تاریخ نشر: نامشخص
📄 تعداد صفحات: ۱۳
📣 زبان: فارسی
#حضرت_ابوطالب
#قم_جهانشهر_معنویت_و_معرفت
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
✅@sedaketab
Mehdi Yaghmaei - Vala Mohamad (128).mp3
3.09M
🎼 #موسیقی
🎧 والا محمد
🎙مهدی یغمایی
❄️ ───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
به هرچه که در عالم است ●♪♫
جهان به نگاه اوست ●♪♫
ما قطره ای به دریا، دریا محمد است… ●♪♫
#موسیقی_مبعث
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
✅@sedaketab
✍#تلنگر
🍃یک شلوار سفید دوست داشتنی داشتم که یک روز ابری پوشیدمش و موقع بازگشت به خانه باران گرفت ... گلی شد .و من بی خیال پیاش را نگرفتم به هوای اینکه هر وقت بشویم پاک میشود ولی نشد ...
🍃بعدها هر چه شستمش پاک نشد ؛حتی یکبار به خشکشویی دادم که بشویند ولی فایده نداشت !آقایی که توی خشکشویی کار میکرد گفت :"این لباس چِرک مرده شده!" گفت :"بعضی لکهها دیر که شود ، میمیرند ؛ باید تا زندهاند پاک شوند !"چرک مُرده شد ...و حسرت دوباره پوشیدنش را به دلم گذاشت !
🍃اشتباه نیست اگر بگویم دل آدم هم کم ندارد از لباس سفید !حواست که نباشد لکه میشود وقتی لکه شد اگر پیاش را نگیری ، میشود چرک ... به قول صاحب خشکشویی "لکه را تا تازه است ، تا زنده است ، باید شست و پاک کرد"
#قم_جهانشهر_معنویت_و_معرفت
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
✅@sedaketab
صدای کتاب
📚#معرفی_کتاب 📗 دور از اجتماع شوریده ✍ توماس هاردی 🍃داستان این کتاب دربارۀ دختری سرسخت و مستقل به ن
D1738651T14819140(Web).mp3
5.34M
📚📣 کتاب صوتی #دور_از_اجتماع_شوریده
✍ به قلم: توماس هاردی
🎙 با صدای: شیرین سپه راد، میلاد تمدن
🔸 قسمت دوم
❇️ داستان این کتاب دربارۀ دختری سرسخت و مستقل به نام «بثشبا اوردین» است که به روستای خالهاش میآید. کمی بعد بثشبا مزرعهی بزرگی را از عموی تازه درگذشتهاش به ارث میبرد و تصمیم میگیرد که آنجا را بهتنهایی اداره کند...
#قم_جهانشهر_معنویت_و_معرفت
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
✅@sedaketab
animation.gif
2.82M
💚✨ای احمدیان به نام احمد صلوات
💚✨هر دم به هزار ساعت از دم صلوات
💚✨اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
💚✨بعثت نبی مکرم اسلام(ص) بر شما مخاطبان گرامی کانال صدای کتاب مبارک
#قم_جهانشهر_معنویت_و_معرفت
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
✅@sedaketab
#تلنگر
🍃مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند . گوسفند از دست مرد جدا شد و فرار کرد.مردشروع کرد به دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد.
🍃هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد .ناگهان همسای شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده .
زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند .او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت :خدا قبول می کند .
🍃بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن.روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق و چنبه تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. برگشت تا قیمتش را حساب کند .
🍃فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد .
پس این نصیب توست ...
✍صدقه را بنگر که چه چیزیست!!!
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
✅@sedaketab