این نظرسنجی از اهمیت بالایی برخورداره و اهمیتش هم در تلاش عدهای برای پخش نشدنشه.
امیدوارم موسسهی «متا» تصمیم بگیره که فارغ از فشارهای حداکثری، به صورت رسمی این نظرسنجی رو منتشر کنه تا جبههی انقلاب بتونه به درستترین تصمیم ممکن برسه.
*طبعا تصاویر صفحات دیگهی این نظرسنجی هم موجوده و در صورت نیاز منتشر میشه.
ضمن ابراز تأسف برای حیثیت علمی موسسهای متا، پیرامون تکذیبیهی منتشر شده توضیحاتی رو تا امشب عرض خواهم کرد.
در متن تکذیبیهی متا دو چیز جالب وجود دارد:
۱. اصل انجام شدن نظرسنجی را انکار نمیکنند.
۲. مجرای انتشار را تنها نشر رسمی معرفی میکنند. خب پاسخ هردو ساده است.
بله! متا رسما چیزی منتشر نکرده است اما نتایج به صورت غیررسمی پخش شد.
متا راست میگوید. او رسماً چیزی را منتشر نکرده. من در یک جایی دیدم و منتشر کردم، به صورت غیررسمی و بدون هماهنگی با هیچکس و حتی بدون دانستن پشت پرده!
میدانم. بیرون آمدن از این وضعیت «ارّه» کاری دشوار اما شدنی است، کافی است صادق باشید. اگر این نظرسنجی اساسا صورت نگرفته بود یا از لحاظ علمی مورد اشکال بود، اصل صورت گرفتنش را تکذیب میکردید نه صورت پخش شدنش را.
اما سوال: چه کسانی مخالف انتشار رسمی این نظرسنجی بودند؟
چه کسانی نمی گذارند امت حزبالله به جمعبندی واقعی مبتنی بر میدان برسد؟
این تصاویری است که از بخش زیادی از کاغذهای این نظرسنجی موجود است.
پیشنهاد میکنم حیثیت علمیتان را به توصیههای کدگونه و جناحی آلوده نکنید. بگذارید کسانی که میخواهند به زور یک نفر را از صندوق رای بیرون بکشند، با واقعیت مواجه شوند، قبل از آن که دیر بشود.
نقد ما به آقای قالیباف، خیلی فراتر از سیسمونی و تراولگیت و املاک نجومی و هلدینگ یاس و تراکمفروشی و خیریه و ایناست.
ما به مدل مدیریتی و سبک فکری ایشون نقد داریم، سطح دعوا رو با پروژههای امنیتی پایین نیارید لطفا.
عزیزانی که میخواید به آقای پزشکیان رای بدید. خیلی خوب برنامهی میزگرد فرهنگی امشب رو ببینید تا متوجه بشید ایشون علاوه بر اینکه مطلقا «هیچ» حرفی نداره، حتی حاضر به گردنگرفتن نمایندهی خودش هم نیست.
انتظار دارید بعد از نشستن روی صندلی ریاست جمهوری، ما مردم رو گردن بگیره؟
بسم الله الرحمن الرحیم
درباره انتخاب نامزد اصلح،
پس از تامل و بررسیهای فراوان،
برای حفظ دستاوردها و امتداد راه شهید رئیسی عزیز، با احترام و ارادت به همه نامزدهای جبهه انقلاب، خصوصا برادر مجاهد و بزرگوارم، مدیر اجرایی کم نظیر جناب آقای دکتر قالیباف، اعلام میدارم که *انتخاب بنده، برادر عزیز و انقلابیام، جناب آقای دکتر سعید جلیلی است.
برای توضیح آن که، امتداد مسیر شهید رئیسی عزیز، تنها با دو گوهر زیر ممکن خواهد بود و من جمع این دو را در اندیشمند انقلابی و سیاستمدار متقی، آقای دکتر جلیلی یافتم. این دو گوهر عبارتند از:
۱.لزوم درک عمیق از مبانی و آرمانهای انقلاب اسلامی و تطبیق بر اکنون انقلاب :
وجه ممیز یک رئیسجمهور انقلابی، فهم عمیق نسبت به مبانی انقلاب اسلامی است. بدون این سرمایه ارزشمند، با هر میزان از توانمندی، امکان لغزشها افزایش یافته و خطر عقبنشینی و واپسروی در آرمانها فراوان میشود.
۲.ایمان به پیشرانهای اصلی و اصیل انقلاب اسلامی ، یعنی جوان مومن انقلابی و نسبت برقرار کردن متقابل با آنها:
آن درّ نایابی که توان فتح قلهها و جهش ایران اسلامی، به سمت آرمانهای رفیع انقلاب را فراهم میدارد، جوانان مومن و مکتبی کشورند. این سرمایه است که هر تهدیدی را به فرصت فراهم کرده و موانع راه پیشرفت را برطرف نموده و جمهوری اسلامی عزیز را به سمت قلل رفیع کرامت به پیشمیراند.
امروز، نامزدی که بنظر میرسد بیش از همه دارای این دو سرمایه گرانبهاست، جناب آقای دکتر #سعید_جلیلی است.
*در پایان، از همه برادران و خواهران انقلابیام، دعوت میکنم که در روزهای پیشِ رو، وارد میدان انتخابات شده و برای انتخاب نامزد اصلح، نقش پر شکوه خود را ایفا کنند.*
#غلامرضا_قاسمیان
۳۱خرداماه۱۴۰۳
تاریخ آن روزی ورق خورد که خورشید بر سیاهی پیروز شد. بهمن ۵۷.
بشر، صدهاسال بود که به دنبال قدرت مطلق میگشت، قدرتی پایانناپذیر که ریشه در نفسانیت انسان داشت. انسان میخواست بر همهچیز حکمرانی کند، هرچیزی که حقش بود یا نبود.
او، خدا را از یاد برد و به اعماق جهنم بیداد فرو رفت.
در همین وانفسا، امام روحالله خمینی، پیامبر عصر مدرن شد و بشارت پایان دوران نکبتبار سلطنت شیطان بر انسان را داد.
بشارتی که امتداد وعدهی صادقِ خونِ سرخِ امام حسین بن علی علیهالسلام بود. از دامن مکتب عاشورا خمینی تربیت شد و از دامن مکتب خمینی، چمرانها.
#مصطفی_چمران، خدا را از یاد نبرد، حتی وقتی در معتبرترین دانشگاههای آمریکا تحصیل کرد و دکترای فیزیک پلاسما گرفت.
او خدا را از یاد نبرد، حتی وقتی پشت میز وزارت دفاع نشست. او خدا را هیچ وقت از یاد نبرد و همین بود که جاویدانش کرد.
چمران شاگرد مکتبی بود که خدا را محور دنیا میدانست نه خود را و حالا سالروز شهادت اوست.
مردی که در کتاب «و خدا بود دگر هیچ نبود» نوشت:
«انسان، خسته، روحمرده، پژمرده، دل شکسته، وحشت زده و مأیوس، تنها، سر به گربیان تفکر فرو برد، و احساس کرد که استحقاق دوستی با هیچ مخلوقی را ندارد، او از لجن است، لجن متعفن، از پست ترین مواد و هیچ کس او را به دوستی نمی پذیرد. آن گاه صبرش به پایان رسید، ضجه کرد، اشک فرو ریخت، و از ته دل فریاد برآورد: کیست که این لجن متفعن را بپذیرد؟ من استحقاق دوستی کسی را ندارم، من پستم، من ناچیزم، من بدبختم، من گناهکارم، من روسیاهم، من از همه جا رانده شده ام، من پناه گاهی ندارم، کیست که دست مرا بگیرد؟ کیست که ناله های مرا جواب بگوید؟ کیست که بدبختی مرا ملاحظه کند؟ کیست که مرا از تنهایی به درآورد؟ کیست که به استغاثهی من لبیک بگوید؟»