eitaa logo
کانال شخصی محمد صدارت
271 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
26 فایل
دیدگاه‌ها، یادداشت‌ها، دلنوشته‌ها‌، مطالب مورد پسند و اطلاع رسانی سخنرانی‌ها دریافت نظرات شما از طریق @mohammadsedarat
مشاهده در ایتا
دانلود
📆26مردادسال1369ش 🗓 آغاز بازگشت بود 📚 پایی که جا ماند 💠رهبرانقلاب: ‼️این روزها یکی از خاطره‌های بزرگ تاریخ انقلاب، بلکه تاریخ کشور ایران شکل گرفته است و آن خاطره بازگشت پیروزمندانه آزادگان سرافراز ماست. عقیده بنده این است که یکایک ملت ایران باید خاطرات آنها را دائماً در ذهن خودشان داشته باشند تا قدردانشان باشند. البته اجر اسارتها و محنتهای آنها را فقط خدای متعال میتواند بدهد. اما درعین‌حال همه ملت ایران در همه جای کشور، باید لحظه‌ای این فداکاریها را فراموش نکنند. 77/5/27 ‼️آنچه در خلال بیانات و نوشته‌ها در مورد دوران اسارت گفته شده است، یک بخش کوچکی است از یک داستان بلند، و ما همچنان احتیاج داریم که این داستان بلند را بشنویم، انصافاً در طول این 22سالی که از بازگشت آزادگان بلندآوازه‌ی ما میگذرد، کم‌کاری صورت گرفته. ما باید چندین برابرِ آنچه که تاکنون کتاب نوشته شده است، در این خصوص کتاب داشته باشیم. ما باید فیلمهای هنری برجسته‌ای از وضع آزادگانمان در اردوگاه‌ها و زندانها داشته باشیم. ما باید از ذره‌ذره‌ی این بحر عمیق و وسیع که زندگی آزادگان است بیشتر از این مطلع باشیم، که مطلع نیستیم! 91/5/25 ‼️تا کنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیده‌ام که صحنه‌های اسارت مردان ما در چنگال نامردمانِ بعثی عراق را، مثل "کتاب پایی که جاماند" به تصویر کشیده باشد. از کارهای لازم، ترجمه‌ سلیس این کتاب به زبان های عربی و انگلیسی است، درود و سلام به خانواده‌ مجاهد و مقاوم حسینی! ٩١/6/2 ✏️پایی که جا ماند" کتابی است از انتشارات سوره ی مهر که "یادداشت های روزانه سیدناصر حسینی پور از زندان های مخفی عراق" را در بردارد. "ناصر حسینی پور" وقتی به جبهه می رود چهارده سال دارد و هنگامی که عراقی ها او را که اکنون دیده بان واحد اطلاعات است، در جزیره مجنون در آخرین روزهای جنگ اسیر می کنند، تنها شانزده سال دارد. هنگام دستگیری یکی از پاهای او تقریبا قطع می شود و به رگ و پوست بند است. با این حال، در دوران پس از اسارت، او تصمیم می گیرد که دوباره به دیده بانی و نظارت برگردد اما این بار بدون دوربین یا دکل. او تکه های کوچکی از کاغذ را از حاشیه روزنامه ها و کتابهایی که سازمان مجاهدین خلق می فرستادند، جمع آوری می کند و در لوله عصایش قرار می دهد تا همه چیزهایی را که می بیند و می شنود رمزگذاری کند. سید "ناصر حسینی پور" این یادداشت ها را در شهریور 69 در یک دفتر کوچک 20 صفحه ای در بیمارستان 17 تموز می نویسد و آن را میان پانسمان پای زخمی خود به ایران منتقل می کند. او تجربیات خود را در خط مقدم جبهه و در طول مدت زندان از جمله شهادت هم رزمان خود ، برخورد خشن بعثی ها با ایرانیان و حتی زخمی شدن خود (مانند شلیک دو گلوله به پاهای زخمی اش) بازگو می کند. وقتی پای او دچار عفونت می شود و کرم ها در سراسر بدن او پخش می شوند ، عراقی ها پای او را قطع می کنند تا از گسترش عفونت جلوگیری شود. او در زندان ها و بازداشتگاه های گوناگون مورد ضرب و شتم و بازجویی قرار می گیرد ، اما هرگز تسلیم نمی شود. او چند روز قبل از آزادی مطلع می شود که بازرسان صلیب سرخ برای ثبت نام آنها به آنجا خواهند آمد. سید ناصر یکی از 20000 اسیران جنگی ایرانی است که مفقود شده اند و از حقوق اولیه انسانی خود محروم شده اند. در 22 شهریور 69، یک اتوبوس سید ناصر و دیگر بازداشت شدگان را به فرودگاه بین المللی بغداد منتقل کرد و در آنجا سوار هواپیما شدند. مقصد ایران است و "پایی که جا ماند" خاطرات این سفر پر فراز و نشیب است. https://eitaa.com/sedaratmohammad