Eshghe Shirin - Mohsen Ebrahimzadeh.mp3
6.23M
🎤 #محسن_ابراهیمزاده
🎧 عشق شیرین
🎶 @SEDAYE_ELAHE 🎶
AUD-20220220-WA0000.
2.43M
اینم صدای برادر عزیزم😍
#سیدمجتبی_علیخواه_اصل
@SEDAYE_ELAHE
الهی ...
حال دلتون قشنگ
روز زیبای زمستونیتون
بخیر و خوشی
زندگیتون پراز عطر خداوند
@SEDAYE_ELAHE
من هستم ،هستم و هستم در همین نقطه اکنون در همین حوالی ، در همین لحظه ، لحظه اکنون ، لحظه فریاد برآوردن که من وجوووود دارم ، در حال زیستن هستم و قلبم با قدرت تمام به دیواره های سینه ام میکوبد که به همه بفهماند این انسان ، این بشر دراعماق حتی تمام دردها وجود دارد وجود دارد وجود دارد و لبخند میزند لبخند بر روی ذره ذره وجودیش و برای حتی ذره ذره درد کشیدنش ، برای لحظه لحظه بلعیدن هر لحظه از ملکول اکسیژنی که در هوا معلقه...
پس من هستم ، هستم و وجود دارم وقتی دستانم بدنم را لمس میکند وقتی از درون کاسه چشمم که شبیه به گردی خورشید است و نور در درونش ساطح است و میتواند هر چیزی را با دیدن لمس کند ، پس من وجود دارم اما داخل نورم ، نوری از عظمت خدا ، نوری از وجودی خدا ، من پر از نور و درخششم و میتوانم در آسمان در حال رقص و پایکوبی باشم در هاله ای از نور الهی...
پس من اسمم انسان است اشرف مخلوقاتی که هر چیزی را میتواند خلق کند...
#من_وجود_دارم_وجودیتی_که_درهاله_ای_ازنوری_انعطاف_پذیراست
من با نور درون خودم به رقص درمی آیم.
من نور هستم از وجود خدا هستم.
#سیده_الهه_علیخواه_اصل
#S_E_A_A
@SEDAYE_ELAHE
#برشی_از_یک_کتاب 📚
اگر در سر یک ملت بذر دانش و اخلاق بکارید و آنها را آبیاری کنید حاصلخیز کنید، روشن کنید و تربیت کنید خواهید دید که دیگر نیاز به بریدن و به دار آویختن این سرهای نازنین نیست !
#خاطرات_یک_محکوم
#ویکتور_هوگو
🌈⃟🏡 @SEDAYE_ELAHE
@Romankade.aghazi dobare_030916203402.pdf
4.57M
آغازی دوباره⬆️📚
@SEDAYE_ELAHE
✍ نویسنده:الهام عندلیبی
📖 تعداد صفحات: ۲۵۷
💬خلاصه :
زنگ اول بود و امتحان ریاضی داشتیم.به کلی فراموش کرده بودم که امتحان داریم و خودم را اماده نکرده بودم.نسیم جلوی من نشسته بود.بیشتر زمان امتحان گذشته بود و من به سوالات کمی جواب داده بودم.معلم متوجه کلاس نبود و با یکی از معلم های کلاس بغلی صحبت می کرد.سریع از جا بلند شدم،برگه نسیم را از زیر دستش بیرون کشیدم و برگه ی خودم را به او دادم و گفتم :جواب بده…..پایان خوش
🎭 ژانر ⬅️ #عاشقانه
📚 #آغازی_دوباره
📚📚📚📚📚📚
@SEDAYE_ELAHE
📚📚📚📚📚📚
داستان کوتاه
داستان شکر نعمت
روزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم میـــخواهد کـه با یکی از کارگرانش حرف بزند، خیلی وی را صدا میزند اما بـه خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمیشود.
بـه ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری بـه پایین می اندازد تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند، کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش میگذارد و بدون این کـه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود.
بار دوم مهندس ۵۰دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون این کـه بالا را نگاه کند پول را در جیبش میگذارد، بار سوم مهندس سنگ کوچکی را می اندازد پایین و سنگ بـه سر کارگر برخورد می کند. دراین لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را بـه او میگوید.
این داستان همان داستان زندگی انسان اسـت. خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما ما سپاسگزار ا نیستیم و لحظه اي با خود فکر نمی کنیم این نعمتها از کجا رسید. اما وقتی کـه سنگ کوچکی بر سرمان میوفتد کـه در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اند بـه خداوند روی می آوریم. بنابر این هر زمان از پروردگارمان نعمتی بـه ما رسید لازم اسـت کـه سپاسگزار باشیم قبل از این کـه سنگی بر سرمان بیفتد.
@SEDAYE_ELAHE