eitaa logo
صدای ظهور ۳۱۳ 🇮🇷🇵🇸🇾🇪
25.3هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
981 ویدیو
0 فایل
از عاشورا درس گرفته‌ایم که #تا_حسین_نیامده_مسلم_ولی‌امر_است #ظهور نزدیک است. برخیزیم 🚩🚩 کانال خبری - تحلیلی - آخرالزمانی صدای ظهور ۳۱۳ انتشار با ذکر منبع... 🚀 #تعرفه تبلیغات در کانال زیر: https://eitaa.com/joinchat/1393951102C3f54dd04cc @MeSaleh2023
مشاهده در ایتا
دانلود
صدای ظهور ۳۱۳ 🇮🇷🇵🇸🇾🇪
⚠️ مدافع پدر نه، مدافع #ولایت بود... 📌 برای دفاع از امام، به آب و آتش زد. ❌ نبرد سختی بود. همین که
✍ برای علمدار دشت کربلا (۱/۲) 📌 روز از نیمه گذشته بود. پس از شهادت اصحاب و یاران، علیه‌السلام تنهایی امام را نتوانست تحمل کند. محضر رسید و اذن میدان و جانفشانی خواست و عرض کرد: مولای من، اجازه‌ی میدان می‌دهی؟ علیه‌السلام گریه‌ی شدیدی کردند و فرمودند: برادر، تو منی. عباس عرض کرد: سینه‌ام تنگ است و از زندگی سـیر شده‌ام. امام فرمودند: برو و مقداری برای این اطفال بیاور... 🔹 جناب قمر منیر بنی‌هاشم، به دوش گرفت و روانه‌ی میدان شد. با سپاه عدو، درباره‌ی آوردن آب به خیمه‌ها سخن گفت. وقتی از آنها مأیوس شد، نزد امام بازگشت و طغیان و سرکشی دشمن را به عرض رسانید. در این حال صدای کودکان، فضای خیام را پر کرده بود. ▫️ از پرچمی که روی دوشت فخر میکرد ▫️ معلوم شد که منصب تو فرق دارد ▪️ مثل مرد خدا مرد دعایی ▪️ در سجده یارب یارب تو فرق دارد ▫️ عباسیون را به می‌شناسند ▫️ آقا، اصول مکتب تو فرق دارد ▪️ تو پیر عشقی، میر عشاق الحسینی ▪️ با کل عالم، مذهب تو فرق دارد 🔺 ، غیرت‌الله، خدای ادب و احساس، نگاهی به چهره‌ی معصوم کودکان انداخت و بدون تأمل به سوی شریعه رفت. لشگر نزدیک به سی هزار، بین او و شریعه حائل بودند. فقط چهار هزار نفر مامور محافظت از شریعه بودند. ✅ از یک سو و از سوی دیگر به قلب دشمن زدند. عجب نبردی، عجب حماسه‌ای. چه مبارزانی. به به، پسران حیدر به دل زده‌اند و دشمن بی‌شمار، رمیده و هراسان، به عقب رانده میشود. این گله‌ی رمیده، چاره‌ای ندارد جز نامردی و ناجوانمردی، حمله به خیمه‌ها برای برگشتن از میانه‌ی میدان 💥 دلاور، مردانه به نگهبانان شریعه حمله کرد. شوخی نیست، عبور از بین سی هزار غدّار و نابکار و جانی. علمدار، جمع کثیری را کشت و وارد شد، دست زیر آب برده و آب را تا مقابل صورت، بالا آورد. ذَکَرَ عَطَش الحسین و اهل بیته، به یاد لبان خشکیده حسین و اهل بیت افتاد و آب را برگرداند به شریعه. مشک را پر کرده و راهی شد... 🔥 دیوان و ددان، چون گله‌ای رمیده از مقابلش می‌گریختند. عباس یل ام‌البنین، چونان شیر خشمگین، به سمت خیمه‌ها روانه شد. یا حیدر یا حیدر یا حیدر یا حیدر ❌ دشمن ناجوانمرد، وقتی دید حریف شیر پسر کرار، برادر رشید و یل دلاور نیست و فرماندهان و جنگاوران نامی عرب، یک به یک و تنها با یک ضربت، به دستان پرتوان عباس راهی جهنم میشوند و مابقی نیز جرات رویارویی ندارند، رو به حیلت قدیمی نظامی اعراب در جنگ‌ها آورد. تیراندازی از راه دور و با تعداد تیر فراوان ▪️ مانند تو در ارتش که دیده؟ ▪️ و سقا و علمدار 🔥 دشمن نامرد، راه را بر او بست. کاشف کرب‌الحسین، برای محافظت از مشک، از میدان فراخ، به سمت نخلستان رفت و دشمن نیز به دنبالش. دشمن از هر سو، تیر و نیزه به سمتش پرتاب می‌کردند، تا اینکه زره از انبوه تیرها همچون خار پشت به نظر می‌رسید. 🔹 رمق از بازوان عباس رفته بود. شوخی‌ست مگر؟! یک نیمه روز کامل، در اوج گرما، با کامل، همراه با اندوه فراوان از تنهایی مولا، در غم از دست دادن یکایک یاران، برادران، بنی‌هاشم و اصحاب، و در پی هر یورش دشمن سرکش به خیمه‌ها، جنگیده باشی و باز هم تشنه‌کام، دلاورانه، یک به سی هزار، به قلب دشمن سرکش بزنی. یا فاطمه‌الزهرا... 🔥 تیرها و نیزه‌ها به سوی عباس روانه، رمق از او گرفته شده. عباس در میان نخلستان، مردانه میکرد و از امید خیمه‌ها، حفاظت میکرد. ابرص بن شیبان، از میان بوته‌ها و درختان بیرون آمده، دست راست حضرت را قطع نمود، حضرت، مشک را به دوش چپ انداخت و با دست چپ جنگید و اینگونه خواند: وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا یَمینی، اِنّی اُحامی اَبَداً عَنْ دینی، به خدا قسم اگر دست راستم را قطع کنید، من دست از حمایت از دینم بر نمیدارم. یا رسول‌الله 🔥 در این هنگام (ادامه در بخش دوم) 🖤 السلام علیک یا ابا عبدالله 🇮🇷🇵🇸 @sedaye_zohoor313 🏴🚩