eitaa logo
رسانه خبری صدای جویا 🌍
296 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
پایگاه خبری تحلیلی صدای جویا با مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ۸۲۵۲۹ جویا باش تا کامل شوی... www.sedayejoya.ir https://zil.ink/sedayejoya
مشاهده در ایتا
دانلود
" آن است که را آباد می کند و قصور را ویران می نماید، هرقدر بر آبادی قبور بیفزاید قطعا همان قدر از آبادی قصور می کاهد و به عکس‌. واقعا باید ما اقرار کنیم مرده است، قطعا و و و و و هر و هرچیز و صنعت نفیس ایران در جای قصور و مکان های ملی و نمایش زندگی، در قبور است و خزینه های قبور که ببینند و تماشا بکنند و به کار ببرند و افتخار بنمایند. این که به جز قدما و آثار آنها افتخار نمی کند امروز محسوب می شود. بلی! ما به اولاد و خودمان نیاموختیم که انسان با و و و و خود ترقی می کند و عزت می یابد، بلکه گفتیم انسان مقدرات است و سعی فایده ندارد، جز توسل و گریه و تضرع در و ترقیات موثر نیست باید به وسایط توسل جست و به التماس و و را خواست". ص ۱۹۵ https://www.instagram.com/p/B-K0hDIJ8L5/?igshid=zk3qib0vif50
✍️محمدباقر تاج الدین 🖊 انسان  و جامعه؛ انسان جامعه را می سازد یا جامعه انسان را؟ ✅یکی از پرسش های  مهمی  که بسیاری از افراد در ذهن خود دارند و آن را مطرح میکنند این پرسش است که انسان جامعه را می  سازد یا جامعه انسان را؟ پرسشی که بسیاری از دانشجویان در کلاس های درس نیز آن را پیش می کشند و مطرح  می کنند؟ممکن است در همین رابطه برخی بپرسند که پاسخ به این پرسش  قرار است کدام یک از مشکلات گوناگون انسان  و جامعه را حل کند؟ به فرض که ثابت کردیم  یکی از این دو دیگری را می سازد خب پس از آن چه اتفاقی خواهد افتاد؟ برای پاسخ گویی به این پرسش های مهم و پرداختن به آن ها ضرورت دارد چند نکتۀ اساسی در این جا مورد بحث قرار گیرد: 1.پرسش مورد اشاره از قضا پرسش مهمی است که پرداختن به آن ضرورت دارد و از این رهگذر می توان به برخی پرسش های مهم دیگر نیز پرداخت. همین که افراد بسیاری این پرسش را مطرح می کنند و در گذشته نیز مورد بحث بوده است ما را به این نکتۀ  مهم رهنمون می شود که این موضوع ساده و پیش پا افتاده ای نیست که بتوان بی توجه و بی تفاوت از کنار آن گذشت چرا که با روشن شدن ابعاد این موضوع می توان تکلیف برخی موضوعات مرتبط دیگر را نیز تا حدودی روشن نمود. 2.نکتۀ بعدی این است که  پرسش  مزبور اساساً پرسشی دشوار و پیچیده است که هرگز پاسخی دم دستی و ساده و حاضر و آماده ندارد. نیم نگاهی به بحث های مفهومی و نظری ای که فیلسوفان، روان شناسان ، انسان شناسان و جامعه شناسان از گذشته تا به امروز   در این زمینه ارائه کرده اند  همگی نشان می دهد که این پرسش پاسخ های متعدد و متفاوتی دارد به گونه ای که از منظرهای گوناگون قابل بحث و بررسی است. برخی اندیشمندان بنا به دلایلی که عرضه کرده اند بر این باورند که نقش انسان در ساخته و پرداخته کردن جامعه بسیار بنیادین و البته انکارناپذیر  است و انسان ها بنابر توانمندی های فراوان و گوناگونی که دارند در کنار یکدیگر جامعه  را شکل و معنا می دهند . بنابر چنین نظری هیچ جامعه ای بدون حضور و کنش گری های انسانی نمی تواند ایجاد شود و تداوم یابد و لذا انسان و کنش گری های او زیربنای اصلی و اساسی هر جامعه ای محسوب می شود. 3.گروه دیگری از اندیشمندان معتقدند که جامعه بنابر ساختار و الگوهایی که از پیش  ایجاد کرده است تمام ابعاد وجودی  انسان را می سازد و هیچ انسانی بدون بودن درون یک جامعه امکان بقا و دوام نخواهد داشت. بیرون از جامعه جایی نیست که انسانی بتواند در آن جا حضور داشته باشد و به زندگی خویش ادامه دهد. اگر کسی شاعر،  فیزیکدان،  پزشک،  خلبان، معلم، کارمند، استاد، خانه دار، هنرمند، نویسنده یا هر حرفه و شغل و شأن دیگری یافته است فقط و فقط درون  جامعه بوده است و نه بیرون از آن. هیچ فردی به تنهایی نمی تواند معنایی به زندگی خودش ببخشد و به یک انسان رشد یافته و تکامل یافته ای بدل شود. برای مثال اگر انسانی را در کودکی در جایی دور دست رها کنند بسیار دور از انتظار است که بتواند به یک انسان با ویژگی های انسانی ای که می شناسیم تبدیل شود. ضمن این که از این منظر میتوان گفت هر انسانی رنگ و لعاب و  فرهنگ و جامعه و تاریخ خودش را  دارد. 4.واقعیت این است که آنان که بر روی توانمندی های انسانی تأکید بیش از اندازه داشته و انسان را در ساختن جامعۀ خویش اصل دانسته و برای جامعه و ساختار اجتماعی جایگاهی قائل نیستند به خطا رفته و هم آن گروهی که بر روی ساختار جامعه بیش از اندازه تأکید و اصرار دارند و توانمندی های گوناگون فردی انسان ها را نادیده می انگارند نیز به خطا رفته اند.  لذا برای برون رفت از این بحران نظری و مفهومی در دهه های گذشته برخی جامعه شناسان به اصطلاح "برساخت گرا" بر این عقیده شدند که بین انسان و جامعه رابطه ای دوجانبه و برهم کنشی وجود دارد به گونه ای که به طور هم زمان هم انسان جامعه را می سازد وهم جامعه انسان را. لذا نه جامعۀ بدون انسان معنا دارد و قابل فهم است و نه انسان بدون جامعه. در این زمینه در نوشته های بعدی  بیش تر بحث خواهد شد.
✍️محمدباقر تاج الدین 🖊 اگر هنر نبود واقعیت ما را هلاک می کرد ✅هنر، امری انسانی و اجتماعی است به این معنا که از احساسات و هوش انسانی و همچنین زمینه های اجتماعی و فرهنگی سرچشمه می گیرد و هدف اصلی آن انتقال احساسات پرمایه و عمیق به دیگران است تا از این رهگذر انسان ها بتوانند زمینه های فرارَوی از واقعیت های دردناک و رنج آور روزمرّه را تا حدودی فراهم سازند و به آرامش درون دست یابند. هنر، آدمی را از درد و رنج های این جهانی جدا می کند و مهم تر این که وی را از تنهایی وجودی(اگزیستانسیل) رها می سازد و شوق بودن و زیستن را برایش به ارمغان می آورد. هنر، ما را از واقعیت های خشن و سختی که هر دَم آزارمان می دهد تا حدودی دور می کند و زمینه را برای سبکبالی روح و روان مان فراهم می سازد. شوپنهاور فیلسوف مشهور آلمانی معتقد بود که: «هنر نه تنها شخص را از دلتنگی‌های مبهم و یأس و حرمان نجات می‌دهد، بلکه می‌تواند منبع لذت‌ها و شادی‌ها و نشاط‌های بی‌پایان گردد». عنوان نوشتۀ حاضر نیز که از نیچه فیلسوف مشهور آلمانی وام گرفته شد به خوبی بیانگر همین امر مهم است که بدون هنر واقعیت های این جهانی که بسیار سخت و زمخت می نمایند آدمی را به ورطۀ نابودی می کشاند. ✳️زیستن در این جهان همواره برای انسان دشواری های فراوانی داشته و دارد و به همین دلیل مهم آدمی همیشه به دنبال ساختن چیزهایی بوده است که وی را از این دشواری ها رهایی ببخشد و هنر یکی از همان انسان ساخته هایی است که بودن در این جهان را برایش قابل تحمّل کند. اگر بپذیریم که هنر، توانایی و مهارت آفریدن زیبایی است که به شکلی نمادین ظهور می‌کند آن گاه درخواهیم یافت که زیبایی هایی که از طریق هنر آفریده می شود می تواند بر زشتی ها و پلیدی های این جهان غلبه کند. این پرسش کلیدی را می توان مطرح نمود که به راستی زندگی چگونه بود اگر انواع هنرهایی که می شناسیم در این جهان نبودند؟ اگر شعر و موسیقی و رقص و نقاشی وجود نداشتند چگونه می توانستیم بودن خود را در این جهان معنا کنیم؟ پس از آن جا که هنر زیبایی را خلق می کند زندگی با تمام رنج ها و مشقت هایش را تاحدودی آسان می سازد چرا که نگاه انسان را به سمت و سوی زیبایی ها می کشاند و زاویۀ دیدش را از زشتی ها و پلیدی ها و زمختی های این جهان تغییر می دهد. ❇️هنر، همزاد بشر است و تو گویی که همزمان با به وجود آمدن آدمی در این جهان هنر نیز به وجود آمد چرا که اگر غیر از این می بود انسان نمی توانست جهان فعلی را تحمل کند. هنر همزمان با انسان آمد تا بگوید که این جهان در عین حالی که برخی زشتی ها، سرسختی ها و دشواری هایی را با خود دارد اما می توان با نگاهی زیباشناسانه به آن نگریست تا درد و رنج ها اندکی التیام یابد. ضمن این که هنر امری تعالی بخش است و آدمی را از زندگی زبونانه و پَست و بی مایه رها می سازد تا به او بگوید که زندگی فقط غرق شدن در واقعیت های روزمرّه نیست، بلکه واقعیت های دیگری نیز وجود دارند که ارزش تعقیب کردن و پرداختن به آن واقعیت ها نیز خالی از لطف نیست. ✅اگر فیزیکدان و ریاضی دان و فیلسوف و دیگر دانشمندان جهان را ریاضی وار و منطقی و عقلانی فهم می کنند هنرمند اما جهان را هنرمندانه و زیبایی شناسانه می فهمد و تصویر می کند و به همگان اعلام می کند که فهم ریاضی وار و منطقی و عقلانی اگرچه ممکن است در جای خودش ارزشمند باشد و شناخت های والایی برای مان ایجاد کند، اما فهم زیبایی شناسانه است که آدمی را از تنهایی و بی معنایی و دلزدگی می رهاند و زندگی دشوار و رنج آور را بدل به زندگی قابل تحمل می کند. بی پرده باید گفت که به هنر نیاز داریم و محتاج آنیم تا از پوچی و بی معنایی و دشواری ها و رنج های فراوان زندگی برهیم. هنر، شکوه زندگی را نشان انسان می دهد و به عنوان برترین نیرویی تلقی می شود که مخالف اراده ای است که می خواهد زندگی را انکار کند. باری، انسان لحظه ای بدون هنر نمی تواند زیست خود را سپری کند و با این همه هنر نیز در خدمت زندگی و انسان است چرا که انواع واقعیت های سخت و زمخت به سمت او حمله ور می شوند و تو گویی که وی را از هستی معنادار تهی می سازند!!