قهربودیم درحال نمازخوندن بود...
👈نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون نشسته بودم
کتاب شعرش رو برداشت و با یه لحن دلنشین شروع کرد به خوندن
ولی من بازباهاش قهربودم❗️
🌷کتابو گذاشت کنار بهم نگاه کرد و گفت :
غزل تمام ،نمازش تمام ، دنیامات
سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد❗️
بازهم بهش نگاه نکردم
اینبار پرسید : عاشقمی❓🤔
👈سکوت کردم..
گفت :
عاشقم گرنیستی لطفی بکن نفرت بورز
بی تفاوت بودنت هرلحظه آبم می کند
دوباره با لبخند پرسید : عاشقمی مگه نه⁉️🤨
گفتم : نه
گفت :
لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت آری....
که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری
زدم زیرخنده ، و روبروش نشستم
دیگه نتونستم بهش نگم که وجودش چقد آرامش بخشه...
بهش نگاه کردم و ازته دل گفتم.. خداروشکر که هستی ..
🌷روایت عاشقانه از همسر شهید #عباس_بابایی به مناسبت سالگرد شهادت این شهید بزرگوار
🌹 تعجیل در فرج و سلامتی امام مهدی عج صلوات 🌹
💢 برای همراهی با ما در ایتا روی لینک زیر کلیک کنید👇
https://eitaa.com/sedayeyazdel
✅#صدای_يزدل
✅@SedayeYazdel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقت نماز ظهر بود
با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و میتوانستم #نماز را اول وقت بخوانم.
انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را میخوانم. انشاالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشهای از اتاق رفتم و روزنامهای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز خواندن شدم.
در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه میدهم، هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد. نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی مینشستم از ژنرال معذرتخواهی کردم.» او با این رفتار ژنرال آمریکایی را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد.
یاد شهید خلبان #عباس_بابایی
شهادت #عید_قربان
💢 برای همراهی با ما در ایتا روی لینک زیر کلیک کنید👇
https://eitaa.com/sedayeyazdel
✅#صدای_يزدل
✅@SedayeYazdel