eitaa logo
نوشته‌های مهدی جمشیدی
8.7هزار دنبال‌کننده
454 عکس
141 ویدیو
31 فایل
مهدی جمشیدی (نویسنده و فرهنگ‌پژوه)
مشاهده در ایتا
دانلود
📍تنبه: شاید این عبارت در سخنرانی امشب رهبر انقلاب، متناسب با بند چهارم یادداشتی باشد که ساعتی پیش نگاشته شد: "تعارض منافع که همه در مذمّت آن سخن می‌گویند، فقط در عرصه اقتصاد نیست و اگر در موضوعی میان توجه مردم به ما و رعایت مصالح عمومی کشور تعارضی پیش آید، باید منفعت خود را نادیده بگیریم و به مصالح عمومی توجه کنیم." (دیدار مسئولان نظام با رهبر انقلاب، ۱۴۰۱/۰۱/۲۳) https://khl.ink/f/50025 ،،،،،،،،،،،،،،،، 📍تحلیل: ۱. رهبری درباره "مجلس" حرف زدند و این جمله را گفتند. ۲. "مصداق" این جمله چیست؟!! جز "مدیریت فضای مجازی"؟!! ۳. یعنی "ترجیح مصالح عمومی" حتی با وجود مخالفت بخشی از مردم... ،،،،،،،،،،،،،، 📍منشا: علامه مصباح میگفت "اشارات" سخنان رهبر انقلاب را دریابید! https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻 جوانِ مؤمنِ انقلابی و ساخت‌شکنیِ جریانی _______________ ✒ مهدی جمشیدی [1]. گردن‌ننهادن به خلوص‌گراییِ آیت‌الله مصباح، جریانِ اصول‌گرایی را گرفتار «انفعال» و «سردرگمی» و «چندپارگی» کرده است. هنگامی که «مدارِ فکری» و «قرابتِ گفتمانی» در میان نباشد، هرچه که پیش می‌رویم، «تشتّت‌ها» و «زاویه‌ها» فزونی می‌یابند و نهایت از متن خودِ ما، «دیگری» سربرمی‌آورد. ائتلاف‌های بی‌هویّت، «کامیابیِ موقتی» به دست می‌آورند و «ماندگار» نیستند. [2]. خلوص‌گرایی به معنی «نفیِ دیگران» نیست، بلکه عبارت است از طرّاحیِ «هستۀ مرکزیِ اصیل» در درون حاکمیّت که مبتلا به گریز از مرکز نباشند. بحث بر «انتخاب اصیل‌ترین‌ها» است، که در برابر «گشاده‌دستی» و «حمل‌برصحت» و «سهمیه‌بندی» و «ائتلاف‌های عمل‌گرایانه» قرار دارد. [3]. در چهارچوب خلوص‌اندیشی نمی‌شد و نمی‌شود قدرت را به دست آورد، امّا نه دلیل نقصِ ذاتیِ این فکر، بلکه چون «جریان غالب/ اکثری/ مسلّط» در اصول‌گرایی، مشتمل بر نیروهای سیاسیِ «چندزیست» و «موقعیّت‌طلب» است که یا خودشان منزلتِ سیاسی دارند و یا از سایه‌نشینی نسبت به این چهره‌های سیاسیِ سرشناس، به‌تدریج از پله‌های قدرت بالا می‌روند. در این حال که این جملات را می‌نویسم، مصداق‌های متعدّدی در ذهنم نقش می‌بندند... [4]. البتّه این امکان وجود دارد که در بلندمدّت و به واسطۀ هویّت غیرمردمی و اندک‌سالارِ جریان اصول‌گرا، نیروهای انقلابیِ اصیل، به آنچنان «بدنۀ اجتماعیِ خودجوش و خودبنیادی» دست یابند که «معادلات چهره‌های سیاسیِ تثبیت‌شده امّا بی‌خاصیّت» را منهدم کنند. واقعیّتِ اجتماعی، همین اندازه «مستقل» و «مهارنشدنی» است. [5]. یک مصداق برای بند پیشین بیاورم. تجربۀ بنده نشان داد که مواضع نسبت به آیت‌الله مصباح در درونِ نیروهای انقلابی یا شبه‌انقلابی، «خصوصیّت طبقاتی» دارد؛ چنان‌که نیروهای قلّه‌نشین و برجستگان، منفی‌نگر و بدبین هستند و ایشان را برنمی‌تابند، امّا هرچه به سمت طبقاتِ پایینی و بی‌قدرت حرکت می‌کنیم، به گونه‌ای عجیب، «محبوبیّتِ قدیسانه و ایمانی» در دل‌های اینان نسبت به آیت‌الله مصباح مشاهده می‌کنیم. بسط و استمرار همین اتّفاقِ مهندسی‌نشده و برآمده از متن امر اجتماعی، می‌تواند «مناسباتِ سیاسیِ کلان و پهن‌دامنه» را نیز دگرگون کند. [6]. جریان اصول‌گرایی هیچ‌گاه روی خوش به آیت‌الله مصباح نشان نداد و ایشان را «قوّۀ عاقله» به شمار نیاورد، بلکه همواره «زمینِ بازیِ پیشینی» تعریف کرد و خواست ایشان را به دام طرح خویش بیفکنند و بازی‌سازیِ پیش‌دستانه کند. [7]. مشکل اصول‌گرایان با آیت‌الله مصباح، شخص «خودشان» بودند؛ بحث بر سر این بود که «سهمی از قدرت» برای خودشان می‌خواستند و حاضر نبودند که جز خود را «اصلح» بشمارند. وجودشان، در حکم اصول موضوعه و مقولۀ غیرقابل مناقشه بود. «من‌های بزرگ» در جریان اصول‌گرایی، «استدلال‌ستیز» و «اقتدارمآب» هستند و به هیچ قیمتی از خودشان درنمی‌گذرند. در اینجا، «گفتگو» بی‌معنی می‌شود. آیت‌الله مصباح، این «پیش‌فرضِ مستبدانه» و «انگارۀ نامؤمنانه» را برنتافت. [8]. چندی که بگذرد، اصول‌گرایان نیز همچون اصلاح‌طلبان، بهای گزاف و جبران‌ناپذیر این «منطقِ قدرت‌مدار» را خواهند داد و «گوشه‌نشین» خواهند شد. اصلاح‌طلبان گمان کردند که «ضمیمه‌شدن‌»شان به دولت تکنوکرات‌ها، موجبات «بقای سیاسی» یا امکان «بازسازیِ سیاسی»‌شان را فراهم می‌کند، حال‌آن‌که این چسبندگیِ هویّت‌ستیزانه و منفعلانه، چترِ «نفرت اجتماعی» از دولت روحانی را بر سر آنها نیز گستراند و آنها را در «مصائبِ دولتِ تنبل»، سهیم و شریک ساخت. هم‌آغوشیِ اصلاح‌طلبان با تکنوکرات‌ها، شامِ لذّت‌بخشی داشت، امّا صبح از راه رسید و اصلاح‌طلبان، «باکره‌گیِ سیاسیِ» خویش را باختند. «سقط جنین»، واقعیّت را دگرگون نخواهد کرد. [9]. مردِ میدان، تنهاوتنها، «جوانِ مؤمنِ انقلابی» است که خویش را نمی‌بیند و این جریان‌های سیاسیِ قشری و ندانم‌کار و کُرسی‌پرست، به پایان روزگار خویش نزدیک می‌شوند. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻 مجلس از معرکه گریخت: فرار مجلسیان از موقعیّتِ «تعارض منافع» ✒ مهدی جمشیدی [1]. آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار نمایندگان مجلس در تاریخ 22/4/1399 گفتند: «اولویّت» را به «مسائل کلیدی» بدهید؛ مسئلۀ «مدیریّت فضای مجازی»، جزو مسائل مهمّ ما است که این مسئله، مسئلۀ بلندمدّت هم نیست؛ مسئلۀ «کوتاه‌مدّت» و «میان‌مدّت» و جزو مسائل نزدیک ما است. این سخن بدان معنی بود که: اوّلاً، مدیریّت فضای مجازی، از جمله «مسائل کلیدی و دارای اولویّت» است؛ ثانیاً، در «کوتاه‌مدّت» باید چاره‌ای برای آن اندیشید؛ ثالثاً، این تکلیف بر عهدۀ «مجلس» است. بااین‌حال، پس از گذشت نزدیک به دو سال از این تأکید واضح رهبر انقلاب، طرحی که در مجلس نگاشته شد، چندین بار ویرایش شد و با مخالفت‌های درونی از سوی خود نمایندگان مجلس مواجه گردید و به سرانجام نرسید. [2]. آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مسئولان نظام در تاریخ 23/1/1401 نیز در لفافه، به این تعللِ غیراخلاقی انتقاد کردند و گفتند: در مجلس کلمۀ «تعارض منافع»، مدام تکرار میشود. تعارض منافع، فقط در اقتصاد نیست؛ بلکه در بخش‌های دیگر هم تعارض منافع هست. اگر من و شما در «توجّه مردم به ما»، یک منفعتی داریم، یک منفعت هم «منفعت عمومی کشور» است، اینجا تعارض منافع است؛ کدام را «مقدّم» خواهیم کرد؟ اگر ما «آبرو و توجّه مردم به خودمان» را مقدّم دانستیم بر آنچه «نفع کشور» در آن است، این مصداقِ تعارض منافع است؛ باید «خدا» را در نظر داشته باشیم. رهبر انقلاب در این تذکّرِ اخلاقیِ پنهان، دوگانۀ «آبرو و توجّه مردم به خودمان/ منفعت عمومی کشور» را به صورت تلویحی بر اتّفاقی در مجلس تطبیق داد که گویا مصداقی جز «مدیریّت فضای مجازی» ندارد؛ چراکه هیچ مسأله‌ای در مجلس به اندازۀ این طرح، به مایۀ «تعارض منافع» تبدیل نشد. بنابراین، هرچند شاید این گفته، مصداق‌های دیگری نیز داشته باشد، امّا به نظر می‌رسد که مدیریّت فضای مجازی، نمونۀ تمام‌عیار آن باشد. [3]. چند روز بیش از این گفتۀ آیت‌الله خامنه‌ای نگذشته که امروز در خبرها خواندیم رئیس مجلس، طی نامه‌ای طرح را به شورای عالی فضای مجازی ارجاع داده و از رئیس آن درخواست کرده که سیاست‌های کلّی در زمینۀ فضای مجازی، نگاشته شود. امّا اوّلاً، آیا مجلس پس از چند سال دریافته که ما نیازمند «سیاست‌های کلّی در زمینۀ فضای مجازی» هستیم و طرحی که در مجلس نوشته می‌شود باید در چهارچوبِ سیاست‌های کلّی باشد؟! ثانیاً، چرا رهبر انقلاب به این ملاحظه توجّه نداشته و خواستار پرداختن «مجلس» به فضای مجازی، آن هم در کوتاه‌مدّت، شده بود؟! ثالثاً، آیا مسألۀ امروز و فوری ما، سیاست‌های کلّیِ فضای مجازی است؟! رابعاً، می‌دانیم که نگارش و تصویب چنین سیاست‌هایی، بسیار طول خواهد کشید و در این مدّت، دچار خسارت‌های جبران‌ناپذیرِ بسیار بیشتری خواهیم شد. [4]. مجلسیان، زیرکانه جای خالی دادند و از معرکه گریختند تا «هزینۀ موضع‌گیری» را نپردازند. مجلس، نه شهامتِ «تأیید علنیِ» طرح را داشت و نه شهامتِ «ردِ علنیِ» آن را. در موقعیّتِ «تعارض منافع»، باید از میدان گریخت و انتخاب نکرد. در اینجا، بهترین انتخاب، «انتخاب‌نکردن» است. ازاین‌رو، رئیس مجلس، راهی جز این ندیده که طرح را به بهانۀ تعریف سیاست‌های کلّیِ فضای مجازی، به شورای عالی فضای مجازی ارجاع دهد تا از «هزینۀ اجتماعیِ طرح» بگریزد یا دست‌کم، هزینۀ آن را میان مجلس و شورای عالی فضای مجازی، توزیع کند. قصّۀ انداختن توپ به زمینِ بی‌صاحبِ شورای عالی فضای مجازی در میان است.حججی برای انقلاب، «سر» می‌دهد، ولی اینان حاضر نیستند حتّی اندکی، «اعتبار و منزلتِ اجتماعی»شان گزند ببیند. گویا درس اخلاقِ اخیرِ رهبر انقلاب نیز بر اینان مؤثّر نیفتاد. ایشان در آن سخنرانیِ آغشته به موعظه و حکمت، از «استغفار نسبت به گناهِ ترکِ فعل» گفت و اینان در اوّلین فعلِ خویش پس از آن محفل، «ترک فعل» را برگزیدند. خصوصیّتِ تعلّقاتِ دنیایی، همین است که بضاعتِ «فاعلیّت» را از انسان می‌ستاند تا مبادا منافع مادّی، در خطر افتند. «محافظه‌کاران»، نه‌فقط کربلایی نیستند، بلکه حتّی حسین را نیز به «نرفتن» – یا همان «ترک فعل» – فرامی‌خوانند. قافلۀ حسین، در دریایی از خون، غوطه‌ور خواهد شد و این دین‌دارانِ عافیت‌طلب، در مردابِ منافعِ خویش. این است هویّتِ اخلاقیِ شبه‌اصول‌گرایان ... https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻 دربارۀ طرحِ تنظیم‌گریِ فضای مجازی ✒ مهدی جمشیدی __________________ [1]. یکی از مصداق‌های آشکار مسألۀ «روایت» که آیت‌الله خامنه‌ای آن را مطرح کرد، طرح تنظیم‌گری فضای مجازی بود که جریانِ انقلابی در مجلس نتواست آن را پیش ببرد؛ چراکه در همان آغاز، «برچسب‌های منفی» در قالب «روایت‌های دروغین»، کار خود را کردند و «بازنمایی‌ها» از این طرح، آن را طرحی «در مقابل مردم» و با «جهت‌گیری انسدادی» تصویر نمودند، حال‌آن‌که «واقعیّت»، امر دیگری بود. [2]. مسأله عبارت است از «رهاشدگی» یا «وِل‌بودن» فضای مجازی. امر مبهم و پوشیده‌ای نیست که محتاجِ تصریح و تکرار باشد. اندیشۀ ناگفته امّا مولّد این طرح، «عبور از ولنگاری» در فضای مجازی و «ایفای نقشِ حاکمیّتی» در برابر آن است؛ چنان‌که روحِ حاکم بر طرح، این فکر را بیان می‌کند و بر آن تکیه زده است. فضای مجازی، «عرصه‌ای برای حکمرانی» است و نباید آن را به دلیل مجازی‌بودن، «بی‌اهمّیّت» و «سبک» انگاشت و به حال خویش «رها» کرد. این‌همه در حالی است که ما اکنون در دورۀ «پیشاحکمرانی» نسبت به فضای مجازی به‌سرمی‌بریم و از «تعیین‌کنندگی» و «مشروط‌کنندگی» آن غافلیم. [3]. «نظم‌بخشیدن به بازیگریِ بازیگرانِ متعدّد در فضای مجازی»، به معنی ندیدن آنها نیست، بلکه قاعده‌پردازی برای حرکت‌دادن آنها در راستای «حقوق کاربران» است؛ حقوقی که اکنون به‌صورت گسترده، نادیده انگاشته می‌شوند. پس مسأله، «انکار تعدّدها و تکثّرها» نیست، بلکه «افکندنِ چترِ واحدِ حکمرانی بر سر آنها» است. در طرح، انحصارها شکسته شده و «خودکامگی» و «خویش‌مداریِ» بسترگاه‌ها، محدود شده و همگی به «پاسخگویی» و «مسئولیّت‌پذیری» فراخوانده شده‌اند. یکی از لایه‌های «رهابودنِ فضای مجازی»، همین «انحصارها» و «خودمرکزبینی‌ها» بوده است که «نقشِ حاکمیّت» را رقیق و ناچیز کرده است. هوشمندیِ طرح در این نهفته است که اوّلاً، می‌خواهد از «ظرفیّتِ حکمرانیِ بومی» در راستای تحدیدِ اقتدارِ بیرونی و غربیِ فضای مجازی استفاده کند و بر اساس «حریم و مرز ملّی»، مانع هضم‌شدن ما بشود؛ و ثانیاً بر آن است که از زوایۀ «کاربران و حقوق آنها» به مسأله بنگرد و حاکمیّت را هوادار و مدافع آنها معرفی نماید. [4]. این طرح، ناظر به اکنون است، امّا مسیر «تجدیدنظرهای روزآمد» و «بازاندیشی‌های اقتضایی» را مسدود نکرده و می‌توان آن را در دوره‌های زمانیِ مشخّص، «نوسازی» و «بازسازی» کرد، همچنین تلقّیِ «حداکثری» و «پهن‌دامنه» از قانون‌گذاری نداشته و نخواسته است همۀ جنبه‌های فضای مجازی را به «امر تقنینی» فروبکاهد، بلکه برعکس باید گفت از همۀ «اهرم‌ها و استعدادهای تقینی» نیز بهرۀ کافی و کامل نبرده است. پس هرچند جنبۀ تقنینیِ طرح، به اقتضای رسالتِ خاصِ مجلس، پُررنگ و برجسته است، امّا درعین‌حال، طرح از «لایه‌های فرهنگی و معنایی» نیز غفلت نکرده؛ چنان‌که اوّلاً، به «حمایت از تولیدِ محتوا‌های سالم در فضای مجازی»، توصیه کرده است؛ و ثانیاً، فارغ از ساختارهای رسمی و اداری، به «حقوق کاربران» و «اقتدار خانواده» نیز نگریسته است. [5]. اگر لازمۀ تنظیم‌گریِ معقول و دینی، «توازن میان وجوهِ سلبی و ایجابی» و «به‌صحنه‌آوردن قدرتِ حاکمیّت در برابر سیل جهانی‌سازی» و «ترجیح جامعۀ مدنیِ دینی بر ساختارهای دیوان‌سالارانه» و «جهت‌گیریِ ارزشی در مقامِ طرّاحیِ مناسباتِ کاربران» و «خارج‌ساختنِ تدبیر فضای مجازی از اقتضائات جناحی» است که باید گفت این قواعد در طرح، مدخلیّت و حضور دارند. ازآنجاکه در طرح، فضای مجازی از گسترۀ «اختیارِ انحصاری و متمرکزِ هر یک از قوای سه‌گانه» خارج شده و شأن و هویّتیِ «فراقوّه‌ای» برای تدبیر و طرّاحیِ فضای مجازی در نظر گرفته شده است، اختلال‌زا و تزاحم‌افکن نخواهد بود، بلکه به «ولنگاری» و «بی‌صاحبی» و «رهاشدگیِ» کنونی پایان می‌دهد و در یک «تقسیم‌کارِ منطقی»، نقش‌ها و مسئولیّت‌ها را صورت‌بندی می‌کند. در این طرح، بنا نیست شورای عالی فضای مجازی به «حاشیه» برود و «هیچ‌کاره» شود، همچنان‌که بنا نیست یک نهاد عالی، درگیر «فرآیندهای عملیاتی و میدانی» شود و فضای مجازی را «به کلّی» در اختیار خویش بگیرد. «سهمیه‌بندیِ اختیار» و «توزیعِ قدرت» در میان نهادها، به‌گونه‌ای که نوعی «مشارکت خطّی» و «هم‌افزاییِ حداکثری» و متناسب با ظرفیّت‌ها و امکان‌های نهادی تحقّق بیابد، یکی از مزیّت‌های این طرح است، نه نقطۀ ضعف آن. این طرح، «برخاسته» از نگاه سیاستی است نه «دربرگیرندۀ» سیاست‌گذاری، و آنچه که برخاسته از «سیاست‌گذاری» است، می‌تواند در قلمروی «تنظیم‌گری» قرار داشته باشد. طبیعی است که شورای عالی فضای مجازی، باید در پی سیاست‌گذاری باشد و مجلس به دنبال تنظیم‌گری. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 درس‌گفتار با عنوانِ: نظریۀ «حلقه‌های میانی» در تفکّرِ رهبر انقلاب-2 [تلاشی برای بسطِ معنایی و میدانی] در جمع نهضت اجتماعیِ جوانان https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻 جریان تحریف و فضای مجازیِ رهاشده ✒ مهدی جمشیدی _____________________ [1]. مسأله‌وارگی فضای مجازی، از هر جهت، روشن است: رهبر انقلاب معتقد است که فضای مجازی، "وِل" است و "در قبضۀ ما" نیست؛ ول‌بودنِ و در قبضۀ ما نبودنِ فضای مجازی یعنی "بی‌قانون" است؛ تقنین، جزو اختیارات "حکومت" است؛ لازمۀ قهری و قطعیِ تقنین، "محدودشدن برخی از آزادی‌ها" است؛ ممکن است محدودشدن برخی از آزادی‌ها، به "انسداد" نیز بینجامد؛ انسداد، "بخشی از راه‌حل" است، نه "همۀ راه‌حل"؛ انسداد، "راه‌حل نهایی و پایانی" است، نه "راه‌حل آغازین و ابتدایی". [2]. "تشخیص مصلحت و مفسده در امور اجتماعی" که جنبۀ سیاستی و حکمرانی دارند، باید بر عهدۀ "یک فرد" باشد تا "اختلال نظام"، لازم نیاید؛ آن فرد نیز، "ولیّ‌فقیه" است؛ ولیّ‌فقیه نیز بارها بر "اِعمال مدیریّت بر فضای مجازی" تأکید و از تعلل مسئولان، گلایه کرده است. امّا جریان تحریف، با آیت‌الله خامنه‌ای سر سازگاری ندارد؛ چون می‌داند تمام ضربه‌هایی که خورده به واسطۀ تدبیر وی بوده است. در اینجا نیز می‌خواهد موضع وی را "تحریف" کند تا: اوّلاً، بدنۀ حقیقی و غیرکاسب‌کارِ انقلاب را به "شکاف" با وی متهم نماید و "حاشیه‌نشین" سازد؛ ثانیاً، آیت‌الله خامنه‌ای را به "موضع‌گیریِ شفاف‌تر و عیان‌تر" وادار سازد تا هرچه بیشتر، هزینۀ قانون‌مندسازیِ فضای مجازی را بر عهدۀ وی گذارد. [3]. آنچه که ما با آن روبرو هستیم، "ذهنیّتِ دست‌کاری‌شده/ منحرف‌شده/ مخدوش‌شدۀ مردم" است. عقب‌نشینیِ از این موقعیّت، "تسلیم‌شدن در برابر خدعۀ جریان تحریف" است، نه "تمکین به خواست مردم". مردمی که طرح را نخوانده‌اند، گرفتار "روایتِ اینان" شده‌اند. رهبر انقلاب در سخنرانی اخیرشان به "خواصِ اغواگر" اشاره کرد که "مردم" را اغوا می‌کنند. ولیّ، خواص، مردم، اغوا...! مسأله، فاعلیّتِ "خواصِ اغواگر" است که "نظرسازیِ دروغین" می‌کنند و میان "مردم" و "نظام"، شکاف می‌آفرینند. آنها چنین می‌کنند و سپس ما را هشدار می‌دهند که موجباتِ "رویاروییِ مردم با نظام" را فراهم نکنید. فریب‌کارانه، هم "بازی" را می‌سازند و هم "بازنده" را پیشاپیش مشخص می‌کنند. می‌خواهند ما را "قفل" کنند؛ یعنی "چرخۀ باطل" بیافرینند و ما را به ارادۀ خودشان "مشروط" کنند، امّا در ظاهر، در کناری بنشینند و "وانمود" کنند که "خواست مردم" چنین است. [4]. در اینجاست که "جهادِ تبیین"، موضوعیّت می‎یابد؛ باید ذهن‌ها را از "اسارت در بازیِ جریانِ تحریف" رها کرد. جهادِ تبیین، دلالتِ "رهایی‌بخشی" دارد و می‌خواهد ذهنیّت‌ها را از "خلاف‌واقع‌ها" بشوید. نه "تقابل با مردم"، صواب است و نه "تسلیم در برابر بازی‌سازیِ جریانِ تحریف". راه سوّم، "جهادِ تبیین" است. اکنون که روایتِ جریانِ تحریف از موضع انقلاب دربارۀ فضای مجازی غالب شده، باید پاتک زد و "ضدّروایت" را آفرید، نه این‌که منفعلانه، توصیۀ به "عقب‌نشینی" کرد. ما این بار به خطّ زدیم که برخلاف گذشته، بازنگردیم. [5]. این عقب‌نشینی از چند جهت، "خطای راهبردی" است: اوّلاً، به معنی "عقب‌نشینی از حوزۀ حکمرانی" است و "تصویری ضعیف و رقیق از جمهوری اسلامی" ارائه می‌کند؛ ثانیاً، جریان تحریف را برای "بازی‌سازی‌های بعدی" دربارۀ هر مسأله‌ای که به کامِ تجدُّدی‌شان خوش نیاید، جسور می‌کند، و این "چرخۀ باطل"، ادامه خواهد داشت. راهکار این است که دو ماه، "جهاد تبیین" را در پیش بگیریم و "روشنگری" کنیم تا به "فتحِ راهبردی" دست یابیم و "بازسازیِ ساختارِ فرهنگ" را تسهیل کنیم، وگرنه همچنان در "تعلیقِ فرهنگی" به ‌سر خوهیم برد. [6]. جریان تحریف، فقط با این طرح مخالفت ندارد، بلکه مسألۀ ناگفته و اصلی، هراس او از "اِعمال حاکمیّتِ نظام در فضای مجازی" است؛ چراکه چنین حضور و فاعلیّتی به معنیِ "فروپاشیِ شبکه‌سازیِ چندین سالۀ جریانِ تحریف در فضای مجازی" است. به‌خوبی می‌دانند که ازدست‌دادنِ این موقعیّت، مساوی با "انهدامِ اجتماعی‌شان" خواهد بود. مدیریّت فضای مجازی که هیچ، چرا دولتِ تنبلِ اعتدال‌گرا حتّی در برابر راه‌اندازیِ "شبکۀ ملّی اطلاعات"، مقاومت کرد و کار را پیش نبرد؟! به یاد دارید رهبر انقلاب اعتراض کرد که چرا با وجود همۀ توصیه‌های من، حداکثر ده درصد از این طرح پیش رفته است؟! جریان تحریف با قرارگرفتن در امتداد این مطالبۀ رهبری، چه چیزهایی را از دست می‌دهد که این‌همه یقه می‌دراند و دندانِ غیظ و غضب می‌فشرد؟! آنها از "فاعلیّت حداکثریِ شبکه‌های اجتماعیِ غربی در ایران"، چه سودی می‌بَرند؟ دفاع از حضور آنها در ایران، به معنی حمایت از "مردم" هست؟ ربطِ علّی اینها چیست؟! ما نگران "هویّت فرهنگیِ جامعه" هستیم که از طرف تجدُّد، در حال بلعیده شدن هست. کسی‌که "دلسوز نظام" است، از شبکه‌های اجتماعیِ غربی و غلبۀ تجدُّد و فرهنگِ سکولار دفاع نمی‌کند. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻پاسخ به منطقِ حجت‌الاسلام علوی‌تهرانی: سازگاری میانِ «اصالت فرهنگ» و «اولویّت اقتصاد» __________________________ مهدی جمشیدی [۱]. آیت‌الله خامنه‌ای معتقد است که فرهنگ نسبت به سیاست و اقتصاد، امر «اصیل/ زیربنایی/ بنیادی» است، و روشن است امری که اصیل است، «ترجیح» و «فضیلت» دارد و باید «ابتدا» و «بیش از هر چیز»، به آن پرداخت. [۲]. با این‌ حال، ممکن است در برخی مواقع، سیاست یا اقتصاد نسبت به فرهنگ، امر «اولویّت‌دار/ مقدّم/ فوری» باشند. [۳]. اولویّت‌دار بودنِ سیاست یا اقتصاد، تعارضی با اصیل‌بودنِ فرهنگ ندارد؛ زیرا همواره «اولویّت» به معنی «اصالت» نیست و هرچه که اولویّت دارد، اصیل نیست، امّا هرچه که اصیل است، اولویّت دارد. [۴]. از طرف ‌دیگر، اولویّت‌دار بودنِ سیاست یا اقتصاد، معطوف به «شرایط خاص»، و ازاین‌رو، «موقعیّتی/ موقتی/ زمان‌مند» است، نه همیشگی. پس «قاعدۀ نظری»، اصالت فرهنگ است، امّا گاه در «عمل» و در متن «بسترهای عینی»، ناچار می‌شویم که ابتدا به سیاست یا اقتصاد بپردازیم. [۵]. با وجود این، باز هم آیت‌الله خامنه‌ای، فرهنگ را به حاشیه سوق نمی‌دهد و می‌گوید «اقتصاد» و «فرهنگ» و «علم»، سه مسألۀ اساسی ما هستند، و این یعنی فرهنگ همچنان «صدرنشین/ عمده/ تعیین‌کننده» است. [۶]. شاید اشکال شود اگر فرهنگ، امر اصیل است و یکی از معانی اصالت فرهنگ، این است که از لحاظ «علّیّت/ فاعلیّت/ اثرگذاری»، فرهنگ می‌تواند دگرگونی‌زا باشد، پس حتّی در شرایط خاصِ اقتصادی نیز باید از قابلیّت فرهنگ استفاده کرد و آن را ترجیح داد، نه اقتصاد را. پاسخ این است که تغییر فرهنگی، «دیربازده/ دیریاب/ بلندمدّت» است، امّا نیازهای اقتصادی، «فوری/ روزمرّه/ حیاتی»: آدمی، اوّل حریص نان بُود زان‌که قوت و نان، ستون جان بُود سوی کسب و سوی غصب و صد حیَل جان نهاده بر کف از حرص و اَمَل (مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت‌های 1189-1190). ازاین‌رو باید در قدم نخست، دشواری‌های معیشتِ روزمرّۀ مردم را علاج کرد و از «وضع اضطراری» خارج شد. البتّه باید تأکید کرد که این توصیه، به «وضع اضطراری»، اختصاص دارد، وگرنه بیشترِ طرح‌های اصلاح اجتماعی را باید به‌صورت «همزمان/ توأمان/ متقارن» و «ترکیبی/ چندلایه‌ای/ موازی» در پیش گرفت و دچار تک‌بعدی‌نگری نشد؛ چراکه جهان اجتماعی، هویّت «شبکه‌ای/ تودرتو/ پیچیده» دارد و از منطقِ «خطّی/ یکنواخت/ زنجیره‌ای»، تبعیّت نمی‌کند. [۷]. ازآنجاکه اکنون، اوّلاً در شرایط معیشتیِ «اضطراری» و «بسیار ناگوار» قرار نداریم، و ثانیاً تهدیدزایی و چالش‌آفرینیِ شبکه‌های اجتماعیِ بیگانه نیز منحصر به قلمرو «فرهنگ» نیست، بلکه «تمام شئون و ساحات زندگیِ فردی و اجتماعیِ» ما را به مخاطره افکنده است، بدون‌شک باید به تعبیر رهبر انقلاب، اهتمام به مدیریّت فضای مجازی، جزو «اولویّت‌های کوتاه‌‌مدّت» در مجلس باشد. [۸]. همچنین این‌که تصوّر کنیم چنانچه معیشت مردم سامان یابد، دشواری‌های فرهنگی و آسیب‌های اجتماعی، «خودبه‌خود» برطرف خواهند شد، رویکردی است که از «اصالت اقتصاد» برمی‌خیزد، درحالی‌که این امر، تنها بخش کوچکی از واقعیّت‌های جهان اجتماعی را توضیح نظری می‌دهد و از عهدۀ تبیین بسیاری دیگر، عاجز است. این‌که در تمدّن غربی با وجود «بهره‌مندی‌های اقتصادی فراوان»، شاهد «افول و انحطاط فرهنگی» هستیم، دلالت بر همین معنا دارد. و یا اگر چالش‌های فرهنگی در «شهر»، بیش از «روستا» است و در شهر نیز «مناطق بالانشین و مرفه» نسبت به «مناطق فرودست و فقیر»، بیشتر به انحراف‌های فرهنگی مبتلا هستند، نافی ادّعای یادشده است. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻آنجا از آنِ ما نیست: دعوت به «مهاجرتِ معکوس» در حجمِ میلیونی _________________ 🖋مهدی جمشیدی [1]. متناقضیم؛ اهلِ "تشییع میلیونیِ" شهید سلیمانی در خیابان‌های ایران هستیم، امّا حاضر به "هجرت میلیونی" از خیابان‌های اینستاگرام که کدخدایش، سلیمانی را ترور شخصیّت می‌کند، نیستیم! چرا؟! در جنگ شناختی و نبرد روایت‌ها، "ترور شخصیّت" به اندازه "ترور شخص"، تعیین‌کننده است، امّا گویا ما رزمندۀ عرصۀ تضادهای روایتی نیستیم. زیر سایۀ دشمن نشستن و نفس‌کشیدن، ننگ نیست؟! همین که صاحب این خانه، قاتل عزیزِ ماست، کافی نیست؟! همین که بر سر این سفره، جام شراب نهاده شده، کافی نیست؟! [2]. هجرتِ ایمانی... کوچ برای نمایاندن تعهّد به اسطورۀ ملّی ... درهم‌شکستن استیلای اعتبارات رقیبِ تمدّنی .... کنشگری در زمین خویش و با قواعد خویش. چه مسلمان باشیم و چه فقط ایرانی، آن قدر دلیل و حجّت در میان است که کسی، توجیهی در دست نداشته باشد. [3]. اگر چنین شود، دیگر در اینستاگرام، "مخاطب" و "کاربر" و "خریدارِ" چندانی باقی نخواهد ماند که کسبۀ مجازی به آنها مشروط شوند. "اعتبار شبکه‌ها"، هم این‌گونه کسب می‌شود و هم این‌طور زایل. دنیای جدید، به‌شدّت "اعتباری" شده است. چون در "اعتباریّات" غرقه‌ایم، این تحلیل، شعار نیست: همه‌چیز به "انتخاب‌های خودِ ما" وابسته است، امّا "انتخاب‌های جمعی"، نه "انتخاب‌های فردی". [4]. و به نظرم پای "غیرت انقلابی‌مان" نیز می‌لنگد. گویا به "ارادت‌ورزی بی‌هزینه" عادت کرده‌ایم! دینداری عافیّت‌اندیش.... انقلابی‌گری نمادین... فقر واکنش‌های سلبی... . و مگر حسین نگفت که چه اندک هستند دین‌داران در زمانۀ تنگی و سختی. نشانۀ صدق ما، از خویش و خواسته‌های خویش گذشتن است، وگرنه دیانتِ زبانی، کاری است که از همه ساخته هست. [5]. حضور ما در فضای مجازیِ بیگانه، کارکردهایی دارد، ولی یک اشکال بزرگ هم دارد، و آن، این است که دیگران از ما "الگو" خواهند گرفت و به ما "استناد"، و حضورشان را در آنجا "توجیه" خواهند کرد. این ضرر، "بیشتر از همۀ فایده‌ها" است. ما در حال ایجاد "زنجیرۀ وابستگی" هستیم؛ "بیماریِ بیگانه‌گُزینی"، همۀ ما را به خود مشروط کرده و هیچ‌کس حاضر نیست این "چرخه" را در نقطه‌ای قطع کند. هر یک از ما می‌توانیم "یک نقطۀ آغاز تاریخی" باشیم. در این حال، "زنجیرۀ استقلال" شکل خواهد گرفت و "دومینوی مهاجرتِ معکوس"، شبکه‌های اجتماعیِ غربی به "عزاخانه" و "ماتم‌کده" تبدیل خواهد نمود. [6]. و البتّه دیگران در "عرض رهبری"، قرار ندارند؛ چون همه، "تکلیف مشابه" ندارند و بنا به تفاوت در "موقعیّت اجتماعی‌"، تکالیف نیز تا حدّی تغییر خواهند کرد. به‌راستی، چند درصد از ما که در شبکه‌های اجتماعیِ غربی به سر میبریم، مشغولِ "جهاد تبیین" هستیم؟! تنها در حال دیدن و مصرف و پرسه‌زنی هستیم و بس، و این یعنی حضورمان توجیه ندارد. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📎 وقتی در حقیقت، غرق شوی؛ وقتی آینه‌ای بشوی که جز حقّ در تو جلوه‌گر نشود؛ وقتی دلت، صادق و راستین باشد؛ وقتی نور اخلاص بر عمق ضمیرت بتابد؛ آن‌گاه جان‌ها را اسیر و شیفتۀ خویش خواهی کرد. محبّتت در دل‌ها نفوذ می‌کند و مایۀ معنا و معنویّت دیگران می‌شوی. یکپارچه نور می‌شوی. قلمت، تصویرت، صدایت، یادت و ... جملگی، نشانۀ خدا می‌شود و دیگران با یاد تو، معاشقه می‌کنند و خدا در باطن‌شان، طلوع می‌کند. آوینی، چنین شده است.... 📎 و گویا ما در چنین نسبت عاشقانه‌ای با او قرار گرفته‌ایم. نسبتی که جز عاشقان راه حقّ، معنای آن را درنمی‌یابند و آن را فهم نمی‌کنند. خاطره‌اش، قطره‌های اشک را از گوشۀ چشمهای‌مان می‌رویاند و دل‌مان را رنگ الهی می‌بخشد. و مگر از اصحاب حسین‌بن‌علی، جز این انتظاری است؟! 📎 انقلاب اسلامی، ما را به عهدی از تاریخ وارد کرده که در آن، کسانی همچون آوینی، پرچم‌دار هستند و قافله‌سالار. و چشمِ کم‌سوی ما، به سوی آنها خیره است تا شاید گره از کار فروبسته‌امان بگشایند و راه، بنمایند. 📎 آوینی، نه یک شخص، نه یک کلمه، بلکه همۀ آنچه است که ما می‌طلبیم. ما همۀ دردها و رنج‌ها و زخم‌های خویش را در چهرۀ دلنشینِ او می‌یابیم. ما میان خویش و او، هیچ فاصله‌ای را احساس نمی‌کنیم. او، جان ِماست. دل‌مان می‌تپد برای دیدارش. تمام دلتنگی‌ها و تلخی‌هایمان را او علاج می‌کند. وجودش، روایتِ معناست و جذبه‌ای دارد که ما شیداییان را این‌چنین پریشان ساخته است. 📎 و ما در حال گذاریم تا اصحاب کربلا در قدس، نماز را به امامتِ امام عشق برپا کنند ... https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
قواعد یادداشت‌نویسی دربارۀ اندیشه‌های رهبر انقلاب.pdf
129.9K
🔻 مهارت‌های یادداشت‌نویسی دربارۀ مطالبه‌های رهبر انقلاب [به‌مثابه عرصه‌ای پُرمخاطب در صحنۀ جهاد تبیین] ... نسخۀ افزوده‌شده ... بها: تقدیم صلوت به روح استاد مطهری https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻انگیزه‌های ناپیدای گروهک فرقان از ترور استاد مطهری: گلوله‌ای که بر مغزِ «عقلِ انقلاب» نشست http://fekrat.net/?p=8701 💌 معلّم شهیدم، راهت ادامه دارد...