🔻 جریان تحریف و فضای مجازیِ رهاشده
✒ مهدی جمشیدی
_____________________
[1]. مسألهوارگی فضای مجازی، از هر جهت، روشن است: رهبر انقلاب معتقد است که فضای مجازی، "وِل" است و "در قبضۀ ما" نیست؛ ولبودنِ و در قبضۀ ما نبودنِ فضای مجازی یعنی "بیقانون" است؛ تقنین، جزو اختیارات "حکومت" است؛ لازمۀ قهری و قطعیِ تقنین، "محدودشدن برخی از آزادیها" است؛ ممکن است محدودشدن برخی از آزادیها، به "انسداد" نیز بینجامد؛ انسداد، "بخشی از راهحل" است، نه "همۀ راهحل"؛ انسداد، "راهحل نهایی و پایانی" است، نه "راهحل آغازین و ابتدایی".
[2]. "تشخیص مصلحت و مفسده در امور اجتماعی" که جنبۀ سیاستی و حکمرانی دارند، باید بر عهدۀ "یک فرد" باشد تا "اختلال نظام"، لازم نیاید؛ آن فرد نیز، "ولیّفقیه" است؛ ولیّفقیه نیز بارها بر "اِعمال مدیریّت بر فضای مجازی" تأکید و از تعلل مسئولان، گلایه کرده است. امّا جریان تحریف، با آیتالله خامنهای سر سازگاری ندارد؛ چون میداند تمام ضربههایی که خورده به واسطۀ تدبیر وی بوده است. در اینجا نیز میخواهد موضع وی را "تحریف" کند تا: اوّلاً، بدنۀ حقیقی و غیرکاسبکارِ انقلاب را به "شکاف" با وی متهم نماید و "حاشیهنشین" سازد؛ ثانیاً، آیتالله خامنهای را به "موضعگیریِ شفافتر و عیانتر" وادار سازد تا هرچه بیشتر، هزینۀ قانونمندسازیِ فضای مجازی را بر عهدۀ وی گذارد.
[3]. آنچه که ما با آن روبرو هستیم، "ذهنیّتِ دستکاریشده/ منحرفشده/ مخدوششدۀ مردم" است. عقبنشینیِ از این موقعیّت، "تسلیمشدن در برابر خدعۀ جریان تحریف" است، نه "تمکین به خواست مردم". مردمی که طرح را نخواندهاند، گرفتار "روایتِ اینان" شدهاند. رهبر انقلاب در سخنرانی اخیرشان به "خواصِ اغواگر" اشاره کرد که "مردم" را اغوا میکنند. ولیّ، خواص، مردم، اغوا...! مسأله، فاعلیّتِ "خواصِ اغواگر" است که "نظرسازیِ دروغین" میکنند و میان "مردم" و "نظام"، شکاف میآفرینند. آنها چنین میکنند و سپس ما را هشدار میدهند که موجباتِ "رویاروییِ مردم با نظام" را فراهم نکنید. فریبکارانه، هم "بازی" را میسازند و هم "بازنده" را پیشاپیش مشخص میکنند. میخواهند ما را "قفل" کنند؛ یعنی "چرخۀ باطل" بیافرینند و ما را به ارادۀ خودشان "مشروط" کنند، امّا در ظاهر، در کناری بنشینند و "وانمود" کنند که "خواست مردم" چنین است.
[4]. در اینجاست که "جهادِ تبیین"، موضوعیّت مییابد؛ باید ذهنها را از "اسارت در بازیِ جریانِ تحریف" رها کرد. جهادِ تبیین، دلالتِ "رهاییبخشی" دارد و میخواهد ذهنیّتها را از "خلافواقعها" بشوید. نه "تقابل با مردم"، صواب است و نه "تسلیم در برابر بازیسازیِ جریانِ تحریف". راه سوّم، "جهادِ تبیین" است. اکنون که روایتِ جریانِ تحریف از موضع انقلاب دربارۀ فضای مجازی غالب شده، باید پاتک زد و "ضدّروایت" را آفرید، نه اینکه منفعلانه، توصیۀ به "عقبنشینی" کرد. ما این بار به خطّ زدیم که برخلاف گذشته، بازنگردیم.
[5]. این عقبنشینی از چند جهت، "خطای راهبردی" است: اوّلاً، به معنی "عقبنشینی از حوزۀ حکمرانی" است و "تصویری ضعیف و رقیق از جمهوری اسلامی" ارائه میکند؛ ثانیاً، جریان تحریف را برای "بازیسازیهای بعدی" دربارۀ هر مسألهای که به کامِ تجدُّدیشان خوش نیاید، جسور میکند، و این "چرخۀ باطل"، ادامه خواهد داشت. راهکار این است که دو ماه، "جهاد تبیین" را در پیش بگیریم و "روشنگری" کنیم تا به "فتحِ راهبردی" دست یابیم و "بازسازیِ ساختارِ فرهنگ" را تسهیل کنیم، وگرنه همچنان در "تعلیقِ فرهنگی" به سر خوهیم برد.
[6]. جریان تحریف، فقط با این طرح مخالفت ندارد، بلکه مسألۀ ناگفته و اصلی، هراس او از "اِعمال حاکمیّتِ نظام در فضای مجازی" است؛ چراکه چنین حضور و فاعلیّتی به معنیِ "فروپاشیِ شبکهسازیِ چندین سالۀ جریانِ تحریف در فضای مجازی" است. بهخوبی میدانند که ازدستدادنِ این موقعیّت، مساوی با "انهدامِ اجتماعیشان" خواهد بود. مدیریّت فضای مجازی که هیچ، چرا دولتِ تنبلِ اعتدالگرا حتّی در برابر راهاندازیِ "شبکۀ ملّی اطلاعات"، مقاومت کرد و کار را پیش نبرد؟! به یاد دارید رهبر انقلاب اعتراض کرد که چرا با وجود همۀ توصیههای من، حداکثر ده درصد از این طرح پیش رفته است؟! جریان تحریف با قرارگرفتن در امتداد این مطالبۀ رهبری، چه چیزهایی را از دست میدهد که اینهمه یقه میدراند و دندانِ غیظ و غضب میفشرد؟! آنها از "فاعلیّت حداکثریِ شبکههای اجتماعیِ غربی در ایران"، چه سودی میبَرند؟ دفاع از حضور آنها در ایران، به معنی حمایت از "مردم" هست؟ ربطِ علّی اینها چیست؟! ما نگران "هویّت فرهنگیِ جامعه" هستیم که از طرف تجدُّد، در حال بلعیده شدن هست. کسیکه "دلسوز نظام" است، از شبکههای اجتماعیِ غربی و غلبۀ تجدُّد و فرهنگِ سکولار دفاع نمیکند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻پاسخ به منطقِ حجتالاسلام علویتهرانی:
سازگاری میانِ «اصالت فرهنگ» و «اولویّت اقتصاد»
__________________________
مهدی جمشیدی
[۱]. آیتالله خامنهای معتقد است که فرهنگ نسبت به سیاست و اقتصاد، امر «اصیل/ زیربنایی/ بنیادی» است، و روشن است امری که اصیل است، «ترجیح» و «فضیلت» دارد و باید «ابتدا» و «بیش از هر چیز»، به آن پرداخت.
[۲]. با این حال، ممکن است در برخی مواقع، سیاست یا اقتصاد نسبت به فرهنگ، امر «اولویّتدار/ مقدّم/ فوری» باشند.
[۳]. اولویّتدار بودنِ سیاست یا اقتصاد، تعارضی با اصیلبودنِ فرهنگ ندارد؛ زیرا همواره «اولویّت» به معنی «اصالت» نیست و هرچه که اولویّت دارد، اصیل نیست، امّا هرچه که اصیل است، اولویّت دارد.
[۴]. از طرف دیگر، اولویّتدار بودنِ سیاست یا اقتصاد، معطوف به «شرایط خاص»، و ازاینرو، «موقعیّتی/ موقتی/ زمانمند» است، نه همیشگی. پس «قاعدۀ نظری»، اصالت فرهنگ است، امّا گاه در «عمل» و در متن «بسترهای عینی»، ناچار میشویم که ابتدا به سیاست یا اقتصاد بپردازیم.
[۵]. با وجود این، باز هم آیتالله خامنهای، فرهنگ را به حاشیه سوق نمیدهد و میگوید «اقتصاد» و «فرهنگ» و «علم»، سه مسألۀ اساسی ما هستند، و این یعنی فرهنگ همچنان «صدرنشین/ عمده/ تعیینکننده» است.
[۶]. شاید اشکال شود اگر فرهنگ، امر اصیل است و یکی از معانی اصالت فرهنگ، این است که از لحاظ «علّیّت/ فاعلیّت/ اثرگذاری»، فرهنگ میتواند دگرگونیزا باشد، پس حتّی در شرایط خاصِ اقتصادی نیز باید از قابلیّت فرهنگ استفاده کرد و آن را ترجیح داد، نه اقتصاد را. پاسخ این است که تغییر فرهنگی، «دیربازده/ دیریاب/ بلندمدّت» است، امّا نیازهای اقتصادی، «فوری/ روزمرّه/ حیاتی»:
آدمی، اوّل حریص نان بُود
زانکه قوت و نان، ستون جان بُود
سوی کسب و سوی غصب و صد حیَل
جان نهاده بر کف از حرص و اَمَل
(مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیتهای 1189-1190).
ازاینرو باید در قدم نخست، دشواریهای معیشتِ روزمرّۀ مردم را علاج کرد و از «وضع اضطراری» خارج شد. البتّه باید تأکید کرد که این توصیه، به «وضع اضطراری»، اختصاص دارد، وگرنه بیشترِ طرحهای اصلاح اجتماعی را باید بهصورت «همزمان/ توأمان/ متقارن» و «ترکیبی/ چندلایهای/ موازی» در پیش گرفت و دچار تکبعدینگری نشد؛ چراکه جهان اجتماعی، هویّت «شبکهای/ تودرتو/ پیچیده» دارد و از منطقِ «خطّی/ یکنواخت/ زنجیرهای»، تبعیّت نمیکند.
[۷]. ازآنجاکه اکنون، اوّلاً در شرایط معیشتیِ «اضطراری» و «بسیار ناگوار» قرار نداریم، و ثانیاً تهدیدزایی و چالشآفرینیِ شبکههای اجتماعیِ بیگانه نیز منحصر به قلمرو «فرهنگ» نیست، بلکه «تمام شئون و ساحات زندگیِ فردی و اجتماعیِ» ما را به مخاطره افکنده است، بدونشک باید به تعبیر رهبر انقلاب، اهتمام به مدیریّت فضای مجازی، جزو «اولویّتهای کوتاهمدّت» در مجلس باشد.
[۸]. همچنین اینکه تصوّر کنیم چنانچه معیشت مردم سامان یابد، دشواریهای فرهنگی و آسیبهای اجتماعی، «خودبهخود» برطرف خواهند شد، رویکردی است که از «اصالت اقتصاد» برمیخیزد، درحالیکه این امر، تنها بخش کوچکی از واقعیّتهای جهان اجتماعی را توضیح نظری میدهد و از عهدۀ تبیین بسیاری دیگر، عاجز است. اینکه در تمدّن غربی با وجود «بهرهمندیهای اقتصادی فراوان»، شاهد «افول و انحطاط فرهنگی» هستیم، دلالت بر همین معنا دارد. و یا اگر چالشهای فرهنگی در «شهر»، بیش از «روستا» است و در شهر نیز «مناطق بالانشین و مرفه» نسبت به «مناطق فرودست و فقیر»، بیشتر به انحرافهای فرهنگی مبتلا هستند، نافی ادّعای یادشده است.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻آنجا از آنِ ما نیست:
دعوت به «مهاجرتِ معکوس» در حجمِ میلیونی
_________________
🖋مهدی جمشیدی
[1]. متناقضیم؛ اهلِ "تشییع میلیونیِ" شهید سلیمانی در خیابانهای ایران هستیم، امّا حاضر به "هجرت میلیونی" از خیابانهای اینستاگرام که کدخدایش، سلیمانی را ترور شخصیّت میکند، نیستیم! چرا؟! در جنگ شناختی و نبرد روایتها، "ترور شخصیّت" به اندازه "ترور شخص"، تعیینکننده است، امّا گویا ما رزمندۀ عرصۀ تضادهای روایتی نیستیم. زیر سایۀ دشمن نشستن و نفسکشیدن، ننگ نیست؟! همین که صاحب این خانه، قاتل عزیزِ ماست، کافی نیست؟! همین که بر سر این سفره، جام شراب نهاده شده، کافی نیست؟!
[2]. هجرتِ ایمانی... کوچ برای نمایاندن تعهّد به اسطورۀ ملّی ... درهمشکستن استیلای اعتبارات رقیبِ تمدّنی .... کنشگری در زمین خویش و با قواعد خویش. چه مسلمان باشیم و چه فقط ایرانی، آن قدر دلیل و حجّت در میان است که کسی، توجیهی در دست نداشته باشد.
[3]. اگر چنین شود، دیگر در اینستاگرام، "مخاطب" و "کاربر" و "خریدارِ" چندانی باقی نخواهد ماند که کسبۀ مجازی به آنها مشروط شوند. "اعتبار شبکهها"، هم اینگونه کسب میشود و هم اینطور زایل. دنیای جدید، بهشدّت "اعتباری" شده است. چون در "اعتباریّات" غرقهایم، این تحلیل، شعار نیست: همهچیز به "انتخابهای خودِ ما" وابسته است، امّا "انتخابهای جمعی"، نه "انتخابهای فردی".
[4]. و به نظرم پای "غیرت انقلابیمان" نیز میلنگد. گویا به "ارادتورزی بیهزینه" عادت کردهایم! دینداری عافیّتاندیش.... انقلابیگری نمادین... فقر واکنشهای سلبی... . و مگر حسین نگفت که چه اندک هستند دینداران در زمانۀ تنگی و سختی. نشانۀ صدق ما، از خویش و خواستههای خویش گذشتن است، وگرنه دیانتِ زبانی، کاری است که از همه ساخته هست.
[5]. حضور ما در فضای مجازیِ بیگانه، کارکردهایی دارد، ولی یک اشکال بزرگ هم دارد، و آن، این است که دیگران از ما "الگو" خواهند گرفت و به ما "استناد"، و حضورشان را در آنجا "توجیه" خواهند کرد. این ضرر، "بیشتر از همۀ فایدهها" است. ما در حال ایجاد "زنجیرۀ وابستگی" هستیم؛ "بیماریِ بیگانهگُزینی"، همۀ ما را به خود مشروط کرده و هیچکس حاضر نیست این "چرخه" را در نقطهای قطع کند. هر یک از ما میتوانیم "یک نقطۀ آغاز تاریخی" باشیم. در این حال، "زنجیرۀ استقلال" شکل خواهد گرفت و "دومینوی مهاجرتِ معکوس"، شبکههای اجتماعیِ غربی به "عزاخانه" و "ماتمکده" تبدیل خواهد نمود.
[6]. و البتّه دیگران در "عرض رهبری"، قرار ندارند؛ چون همه، "تکلیف مشابه" ندارند و بنا به تفاوت در "موقعیّت اجتماعی"، تکالیف نیز تا حدّی تغییر خواهند کرد. بهراستی، چند درصد از ما که در شبکههای اجتماعیِ غربی به سر میبریم، مشغولِ "جهاد تبیین" هستیم؟! تنها در حال دیدن و مصرف و پرسهزنی هستیم و بس، و این یعنی حضورمان توجیه ندارد.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📎 وقتی در حقیقت، غرق شوی؛ وقتی آینهای بشوی که جز حقّ در تو جلوهگر نشود؛ وقتی دلت، صادق و راستین باشد؛ وقتی نور اخلاص بر عمق ضمیرت بتابد؛ آنگاه جانها را اسیر و شیفتۀ خویش خواهی کرد. محبّتت در دلها نفوذ میکند و مایۀ معنا و معنویّت دیگران میشوی. یکپارچه نور میشوی. قلمت، تصویرت، صدایت، یادت و ... جملگی، نشانۀ خدا میشود و دیگران با یاد تو، معاشقه میکنند و خدا در باطنشان، طلوع میکند. آوینی، چنین شده است....
📎 و گویا ما در چنین نسبت عاشقانهای با او قرار گرفتهایم. نسبتی که جز عاشقان راه حقّ، معنای آن را درنمییابند و آن را فهم نمیکنند. خاطرهاش، قطرههای اشک را از گوشۀ چشمهایمان میرویاند و دلمان را رنگ الهی میبخشد. و مگر از اصحاب حسینبنعلی، جز این انتظاری است؟!
📎 انقلاب اسلامی، ما را به عهدی از تاریخ وارد کرده که در آن، کسانی همچون آوینی، پرچمدار هستند و قافلهسالار. و چشمِ کمسوی ما، به سوی آنها خیره است تا شاید گره از کار فروبستهامان بگشایند و راه، بنمایند.
📎 آوینی، نه یک شخص، نه یک کلمه، بلکه همۀ آنچه است که ما میطلبیم. ما همۀ دردها و رنجها و زخمهای خویش را در چهرۀ دلنشینِ او مییابیم. ما میان خویش و او، هیچ فاصلهای را احساس نمیکنیم. او، جان ِماست. دلمان میتپد برای دیدارش. تمام دلتنگیها و تلخیهایمان را او علاج میکند. وجودش، روایتِ معناست و جذبهای دارد که ما شیداییان را اینچنین پریشان ساخته است.
📎 و ما در حال گذاریم تا اصحاب کربلا در قدس، نماز را به امامتِ امام عشق برپا کنند ...
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
قواعد یادداشتنویسی دربارۀ اندیشههای رهبر انقلاب.pdf
129.9K
🔻 مهارتهای یادداشتنویسی دربارۀ مطالبههای رهبر انقلاب
[بهمثابه عرصهای پُرمخاطب در صحنۀ جهاد تبیین]
... نسخۀ افزودهشده ...
بها: تقدیم صلوت به روح استاد مطهری
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻انگیزههای ناپیدای گروهک فرقان از ترور استاد مطهری:
گلولهای که بر مغزِ «عقلِ انقلاب» نشست
http://fekrat.net/?p=8701
💌 معلّم شهیدم، راهت ادامه دارد...
🔻مصاحبه به مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهری
http://fna.ir/1osdak
💌 معلّم شهیدم، راهت ادامه دارد...
🔻 در گفتگو با رسانۀ تحلیلی- تصویری بهمن:
اندیشهورزیِ معطوف به «حکمت انقلابی»
https://bahmannews.ir/0002an
💌 معلّم شهیدم، راهت ادامه دارد...
دولت انقلابی و خودآگاهیِ تاریخی
✒ مهدی جمشیدی
___________________________
[1]. هیچگاه با آمدن یک دولت جدید، «ناگهان» و «یکباره»، دشواریها و دردها و رنجها نمیروند. «زخمهای عمیقِ هشتساله»، در یک سال و دو سال برطرف نمیشوند. پس چشم بر «واقعیّتها» نبندیم و توقع «معجزه» نداشته باشیم.
[2]. باید کارگزارانِ دولتِ پسا گام دوّم، در «حد اعلای انقلابی» میبودند، درحالیکه نیستند؛ آن هم به نام «دولت فراجناحی». و دولت فراجناحی، یعنی «فراگیریِ سیاسی»، مهمّتر از «اصالتِ انقلابی» است. مدیران «معمولی» و «میانهرو» و «رقیق»، توانِ تدبیر در مرحلۀ «پیچ تاریخی» را ندارند و نمیتوانند «جهش انقلابی» بیافرینند. «انتخابهای متوسط»، نسبتی با «هدفهای عالی» ندارند. چون او به «متوسطان» و گاه «ضعیفان» بسنده کرده است، از «شتاب حرکتِ تکاملیِ انقلاب»، کاسته خواهد شد. پیشبینی میکنم دولت رئیسی، دولتِ اوّلاً «ثبات و تعادل» باشد، و ثانیاً، دولت «حرکتِ متوسط به بالا»، نه دولتِ «جهش تاریخی». «مشکلاتِ انباشته» و «تلخیهای انباشتهشده»، با کارهای عادی و جاری، برطرف نخواهند شد؛ بازگرداندنِ آرامش و اطمینان به مردم، محتاج «ریاضتهای مدیریّتی» است. باید از خوابوخورِ خویش کاست و به دردهای مردم پرداخت. باید از خویش برید و به مردم رسید.
[3]. دولت کنونی، «دولتِ بیروایت» است. ازاینرو، کنشهای فراوانش دیده نمیشوند و همگان بهجای چشیدنِ شیرینیِ «فعّالیّتهای کنونی»، در انتظار تحقّقِ «امیدهای آینده» هستند. همۀ بار رواییِ دولت بر شانۀ محبوبیّتِ اجتماعیِ شخصِ رئیسی تکیه زده است و بدنۀ دولت، «قدرت توضیحی» و «کنش رسانهای» و «حیاتِ غیررسمی» ندارند که چشمی به سویشان خیره شود. مدیرانِ «تکراری» و «اتوکشیده» و «بوروکرات» به دلیل هضمشدن در قواعد رسمی، نمیتوانند «راویِ جذاب» باشند. بهعبارتدیگر، چون «خودمانی» و «چسبنده» و «دلنشین» نیستند، سخنشان بر دل نمینشیند.
[4]. رئیسی، نه قدرتطلب است، نه بیاخلاق، نه شهرتخواه، نه غیرصادق .... ، امّا ایشان، از روزنۀ «پیچِ تاریخی» و «تمدّن اسلامی» و «گام دوّم انقلاب» و «دولت اسلامی» و «گذار تاریخی» .... به مسألۀ انتخابها و عدمانتخابهای خود ننگریسته است و این یعنی «رویکرد حداقلی و روزمرّه». یعنی «فرصتی» به دست آمده و باید از آن به نفع انقلاب استفاده کرد؛ درحالیکه این، «فرصتی» نیست، بلکه «مهمّترین و آخرین فرصت» است. «عدمحسّاسیّتها» و «مماشاتها»ی ایشان، ریشه در این مسأله دارد. و متأسفانه، «عقل تاریخی»ای هم در کنار ایشان نیست که بگوید: مسأله، مسأله «خطّ اصیل انقلاب» و «تمامیّتِ اعتبارِ تاریخیِ جبهۀ انقلاب» است. کسی نیست بگوید: در «لحظهها»یی قرار داریم که کار «سالها» را خواهند کرد. زمان، فشرده شده؛ تاریخِ فردا، همین امروز است، و چنانچه درنیابی .... . مشکل ما با ایشان، تفاوت در «درک تاریخی» و «خودآگاهیِ تاریخی» است. وقتی ولیّ میگوید جهادِ تبیین، «واجبِ قطعیِ فوری» است؛ یعنی «تاریخِ اکنون» را دریافته، امّا رئیسی، نه چنین «عقل متّصلی» دارد، نه «عقلِ منفصِلِ مذکِّری».
[5]. این دولت، انقلابی است و دلسوز، امّا افسوس که؛ «زبان»ش از «دستوپای»ش فروتر است، «علم»ش از «زبان»ش سستتر است، «عقل»ش از «علم»ش سبکتر است، «عقل راهبردی»اش از «عقل حقوقی»اش کممایهتر است، «روایت»ش از «واقعیّت»ش کمرنگتر است، «انقلاب»ش از «نظام»ش رقیقتر است، «انتصاب»ش از «اعتقاد»ش نازلتر است ... . عطشِ نقادی نداریم، امّا چه کنیم که اگر نگوییم «زاویهها» بزرگتر و «لغزشها» بیشتر میشوند و «آرمانهای انقلابی»مان، رنگ میبازند. حاجت جدّی و تعیینکننده به «مراقبۀ انقلابی» از دولتی داریم که به آن رأی دادهایم. و همچنان و بهواقع، حامی و امیدوار به آن هستیم.
[6]. دولت رئیسی، شکستخورده و ناکام نیست. ما چنین ادّعایی نداریم. از «پاشنۀ آشیل دولت» گفتیم تا در گرداب نیفتد. روحانی و دولتش، حتّی خاک پای این سیّد عزیز نیز نیستند. ما نگرانیم و دلسوزانه از دغدغهها میگویم. مبادی و لحن و ادبیّات و منطق و ... همگی حاکی از «حُسنظن» و «خوشبینی» ماست. شکست او، شکست ماست. ما به رئیسی، «باور ایمانی» داریم، امّا در عین حال، در پارهای از مسألههای معطوف به «عقل راهبردی»، اختلافنظرِ عالمانه داریم. زنده و فعّالبودنِ جریانِ خودانتقادی، موجب کمال دولت است. متملّقانِ مقامپرست، مایۀ زوال دولتاند، نه منتقدانِ دلسوز.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻 عنوان: بنیادهای اجتماعیِ وقوع انقلاب اسلامی در نظریۀ علامه مطهری
📎 ناشر: دانشگاه امام صادق
📎 موضوع: نظریهپردازیِ دینی در زمینۀ انقلاب
✅ yun.ir/t3vc8g
🔻 عنوان: نظریۀ فرهنگیِ استاد مطهری
📎 ناشر: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی
📎 موضوع: نظریهپردازیِ دینی در زمینۀ فرهنگ
✅ https://poiict.ir/?p=5878