حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 گفتگو(۲): مرز مصلحتسنجی و انقلابیگری چیست؟!
📎 برخی که از مصلحت سخن میگویند، منظورشان محافظهکاری است و اینان منافع خود و جریانشان را در نظر میگیرند.
📎 بالاخره دشمن ممکن است مطالب ما را پوشش بدهد، زمانی باید نگران باشیم که برآیند کارمان به نفع او شده باشد. مثلاً رهبری فرمودند ما در عدالت عقب هستیم و اکثر رسانههای بیگانه آن را پوشش دادند، اما آیا این امر به معنی مخرج مشترک با دشمن است؟!
📎 قطعاً نقد یک شخص، باعث تضعیف او میشود اما باید دید در این نقد، مفاسد چیرگی دارد یا مصالح؟ عیبی ندارد مردم نظرشان نسبتی به یک شخص عوض بشود، مهم نظام است که مردم نگاهشان به آن تغییر نکند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 گفتگو(۳): راهحلهای ما چه خصوصیاتی داشته باشد با دشمن، مخرج مشترک پیدا میکنیم؟
📎 اول آنکه راهحل، متضمن عقبنشینی از آرمانها باشد و در ارزشها به جای روشها، تجدیدنظر کنیم.
📎 دوم، آسیبها را در سطح حاکمیت به صورت فراگیر و حداکثری و ساختاری قلمداد کنیم.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻گفتگو(۴): اصولگرایی یا عملگرایی؟
📎 بسیاری از اصولگرایان، عملگرا هستند نه اصولگرا. عملگرایی یعنی اگر از جریان خودشان، اشکالی رخ دهد پنهانکاری و توجیه میکنند، اما اگر نقطه منفیای از جریان مقابل ببینند آن را بیان میکنند.
📎 وقتی انتخابات، سهمیهبندی میشود یعنی اخلاق و صلاحیت موضوعیت ندارد، بلکه شما به میزان قدرت سیاسی و اجتماعی، توان چانهزنی و تصاحب کرسی دارید.
📎 این اراده مستقل از احزاب سیاسی است که امکان نقد آزادمنشانه را میدهد. اینکه میبینید یک عده زبانشان بسته است چون دستشان به جاهایی گرهخورده و منافعی دارند. ورود در احزاب، حریت ما را سلب میکند.
📎 مرحوم علامه مصباح میفرمودند حزب دو اشکال دارد: اول اینکه حزب حرکت معطوف به قدرت است یعنی فقط میخواهد قدرت سیاسی به دست آورد؛ دوم، از بالا به پایین تصمیم میگیرد.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 گفتگو(۵): لغزشگاههای مطالبهگری و عدالتخواهی
📎 یکی از ضعفهای جریان مطالبهگر و عدالتخواه، "فقدان پشتوانۀ معرفتی و نظری" است. جریان مطالبهگر نیاز دارد به یک "گرانیگاه معرفتی".
📎 یکی از چهرههای معروف عدالتخواه گفته بود ما دربارۀ عدالتخواهی حاضریم با هر جریانی، ائتلاف و همراهی کنیم. این حرف، نادرست است. ما حتی در دورۀ نهضت اسلامی نیز بر سر تحقق انقلاب اسلامی، با هر جریانی "ائتلاف" نکردیم!
📎 یکی دیگر از نقاط ضعف این جریان، مشکلات را از زاویۀ "ساختاری" ندیدن و سرگرم "اشخاص" شدن است.
📎 اشکال سوم این جریان، "نگاه تکسویه" به مسائل و تکیه بر "اطلاعات ناقص و گزینشی" است.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻توضیح دربارۀ نارواییِ «ائتلاف عملگرایانه»
✒ مهدی جمشیدی
۱. نظر حقیر، برآمده از "تاریخ انقلاب" هست. بسیاری از ذهنیّت بنده، حاصل همین تاریخ فشرده هست و گاه ناخودآگاه، امروز را در آینۀ آن گذشتۀ پُرحادثه میبینم.
۲. در جریان انقلاب، این بحث مطرح شد که آیا میتوان بر سر "برانداختن حکومت پهلوی" با نیروهای مبارزِ "مسلمانِ التقاطی" و "غیرمسلمان"، ائتلاف کرد یا خیر؟ این پرسش، آنچنان "بنیادی" بود که یک "شکاف بزرگ" در میان نیروهای انقلابیِ مسلمان ایجاد کرد و فضا، دوپاره شد. در یک سو، "مطهری" بود که از "خلوص" دفاع میکرد و در سوی دیگر، "بهشتی" که از "وحدت" سخن میگفت.
۳. این مناقشه به "امام خمینی" که در نجف بود، عرضه شد. امام به طور قاطع پاسخ داد که باید جانب "خلوص" گرفت.
۴. در نگاه عملگرایانه، "هدف"، "وسیله" را توجیه میکند. ازاینرو، "هدف مشترک"، هر نوع ائتلافی را برمیتابد. البتّه در اینجا مقصود از هدف، "مقاصد سلبی" است، وگرنه جریانهای متنوّعِ فکری و ایدئولوژیک، "هدف واحدِ ایجابی" ندارند.
۵. مطهری بر این باور بود که ائتلاف با نیروهای مبارز التقاطی، چند اشکال دارد:
الف. "ایدئولوژی" بر "مبارزه" ترجیح دارد و فرع بر آن نیست که بهخاطر آن، به حاشیه برود.
ب. آنها نیروهای ما را "جذب" تفکّر خود میکنند.
ج. پس از پیروزی، "سهمخواه" خواهند شد و "بخشی از قدرت" را طلب خواهند کرد.
۶. متأسفانه هر سه اتّفاق نیز در عمل رخ داد، از جمله دربارۀ سازمان مجاهدین خلق.
۷. یک "جنبش/ جریان/ حرکت اجتماعی" - در قلمرو دورنی جامعۀ اسلامی - اگر بخواهد بر مدار "حقیقت" و "ایدئولوژی" سیر کند، چارهای جز "مرزبندی" و "ترجیح تکلیف بر نتیجه" و "اصالت مکتب نسبت به عمل" و "حسّاسیّت وسیله در نسبت با هدف" ندارد.
۸. البتّه این سخن به معنی "نگاه صفر و صدی" نیست؛ چنانکه مصباح نظریۀ "الگوی دوایر متحدالمرکز" را در مناسبات سیاسی مطرح کرد و بر اساس آن گفت همکاری و همگرایی ما با دیگران، حالت "پیوستاری" و "طیفی" دارد و هرچه نزدیکیِ فکری، بیشتر باشد، تعامل نیز بیشتر خواهد بود. پس میتوان حداقلها و حدنصابهایی را در نظر گرفت.
۹. جریان انقلابیِ اصیل، هم در "صورتمسأله" و هم در "راهحل"، شکافهای جدّی با اصلاحطلبان و اصولگرایان و عدالتخواهان دارد.
۱۰. "جریان اصلاحات"، از اساس و از آغاز، "انحراف فکریِ بنیادی" داشته و دارد و هرگز نباید با آن ائتلاف کرد. جریان اصلاحات، برجستهترین مصداقِ کنونیِ "اسلامِ التقاطی" هست و به تعبیر مطهری، "التقاط" از "الحاد"، خطرناکتر است. به یاد داشته باشید که رهبری گفت: اسلامِ رحمانی یعنی معارف نشأتگرفته از لیبرالیسم.
۱۱. "جریان عدالتخواهی"، یکپارچه نیست. کسی همانند دوست عزیز دیرینهام، محمدصادق شهبازی نیز در آن است که یک انقلابیِ صادق و اصیل است. اما در عین حال، کسانی نیز در آن حضور دارند که "معیارهای اخلاقی" را مراعات نمیکنند. ما نمیخواهیم با "محرّمات اخلاقی" در برابر "محرّمات اقتصادی" بایستیم. به علاوه، "فروکاهیدن عدالت به حوزۀ اقتصاد" نیز خودش خلاف عدالت است. دورۀ "توضیحهای تکبُعدی" به سر آمده است.
(پیوست به گفتگوی پنجم)
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 گفتگو(۶): مخرج مشترک با دشمن در صورتمسأله
📎 مخرج مشترک داشتن با دشمن در صورتمسأله، سه حالت دارد: "ندیدن و انکار مسأله"، "مبالغه و بزرگنمایی مسأله"، "تعلیل و ریشهیابی غلط" یا "فهم غلط از ماهیّت و معنای مسأله".
📎 از جمله، اینکه بگوییم "عموم زنان جامعۀ ایران" از انگارۀ حجاب عبور کردهاند، مبالغه و بزرگنمایی است. این روایتی است که دشمن دنبال میکند و میگوید گذار از سنت به تجدد، اتفاق افتاده و جامعۀ ایران به ارزشها پشت کرده است.
📎 حالت دیگر، تعلیل و ریشهیابی غلط یا فهم غلط از ماهیّت و معنای مسأله است. از جمله، بعضی میگویند موضوع حجاب، یک نوع "مبارزۀ سیاسی" یا "ناشی از دینگریزی" است. اینان هیچگاه نمیگویند بدحجابی ناشی از "فقر شناخت دینی" یا "میل به تبرّج" است.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻گفتگو(۷): تنوّع موقعیتهای اجتماعی و تفاوت در مواضع
📎 ضرورتی ندارد که رهبر انقلاب همه منکرهایی که اتفاق میافتد را بگویند.
اما یک کنشکر دانشجویی اگر بگوید، تکلیف متفاوتی دارد و مفسده بر فعل او مترتب نمیشود. به تعبیر علامه مصباح، تفاوت موقعیت اجتماعی افراد، باعث تفاوت تکالیف نیز میشود. ایشان امیرالمؤمنین و ابوذر یا امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(س) را مثال میزنند.
📎 تصور نکنیم مفسدهای که بر بیان مسئول عالی یا متوسط مترتب میشود با یک کنشگر عرصه عمومی برابر است. در این موضع، تکالیف متفاوت است.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 گفتگو (۸): عرصۀ عمومی را دریابیم!
📎 متأسفانه ما از "مردم" ترسیدهایم و از رهبری میخواهیم مردم را به "مشارکت حداکثری" دعوت نکنند؛ درحالیکه گفتمان انقلاب، یک "جمهوری واقعی" است و نه "جمهوری سرمایهداران"، یا "جمهوری اقلیّت" یا "جمهوری شبانتخاباتی"!
📎 وقتی "چرخش نخبگان" بهعنوان یک اتّفاق طبیعی رخ نداد، رهبری خودشان با "طرح دولت جوان انقلابی"، عرصۀ عمومی را به کنشگری سیاسی کشاندند. بیانیۀ گام دوّم انقلاب نیز در زیر پوست خویش، از تلاش رهبری در ایجاد "چرخش گفتمانی و کارگزارانی" حکایت میکند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 گفتگو (۹): ساختشکنی آیتالله خامنهای در مفاهیم علوم اجتماعیِ تجدّدی
📎 گذار از دوگانۀ "چپ/ راست" به دوگانۀ "انقلابی/ غیرانقلابی"
📎 گذار از دوگانۀ "حزب/ توده" به دوگانۀ "حلقههای میانی/ مردم"
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 گفتگو (۱۰): انتخابات و آنگاه بدرود!
📎 "پایش و نقد قدرت" در مرحلۀ پس از انتخابات، جزئی از "مردمسالاری دینی" است. پس باید پایان هر انتخابات، تازه شروع دورۀ جدیدی از "فاعلیّت مردم" باشد.
📎 برخی از جریانهای سیاسی، "لیبرالهای شبانتخاباتی" هستند؛ آنها بعد از انتخابات یا مثل اعتدالگرایان به "حلقههای بستۀ مدیریّتی" پناه میبرند یا مثل اصلاحطلبان به "حلقههای بستۀ روشنفکری" رو میکنند. در این انگاره، پایان انتخابات، آغاز حاشیهنشینی و بلکه حذف مردم است.
📎 برخلاف تصویرسازی رایج از علامه مصباح، ایشان سخت معتقد به تقدّم "امر اجتماعی" بر "امر سیاسی" بود و از این جهت، به رویکرد "دولت حداقل" نزدیک بود، نه "دولت تمامیّتخواه".
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 گفتگو(۱۱): نقادی و ناامیدی در چرخۀ واقعیّت و روایت
📎 نسبتدادن "ناامیدی" به هر گونه "نقادی" از حاکمیّت، کجروایت است. آرمانخواهی از مسیر نقادی میگذرد و فقط محافظهکاران، توجیه میکنند.
📎 ناامیدی کنونی، بیشتر در "روایت" ریشه دارد تا "واقعیّت". ما در جهانِ روایتها به سر میبریم.
📎 در صورت "غلبۀ کجروایت"، هیچ نوعی از کنشگری ما در عرصۀ واقعیّت به امید نخواهد انجامید؛ چون روایت از آن واقعیّت، در اختیار ما نیست.
📎 "دشواریها" و "کُندیها" در یک مقطع تاریخی، به معنی "انسداد" و "فروپاشی" نیست. حرکت انقلاب، "همیشه" و "در همۀ زمینهها"، شتابان نیست و این طبیعی است.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻گفتگو(۱۲): ندیدن امراض اجتماعی
📎 ندیدن بیماریهای اجتماعی، از مصادیق "مخرج مشترک داشتن با دشمن" است.
📎 امربهمعروف و نهیازمنکر، همان "زنجیرۀ تواصی به حقّ" در متن جامعه است، نه عامل گسست و نزاع اجتماعی.
📎 حجاب الزامی، دربردارندۀ "صلاح معنویِ جامعه" است، نه "قطببندیکردن جامعه".
📎 بخشی از اصولگرایان، همان "مفاهیم و ادبیّات دشمن" را در برابر بازسازی انقلابیِ جامعه، تکرار میکنند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻گفتگو (۱۳): حکومت دینی و فاعلیّتِ حداکثریِ عرصهء عمومی
📎 چه حکومت، دینی باشد چه غیردینی، "عرصهء عمومی" باید فعّال باشد.
📎 اگر نشود در عرصهء عمومی تحرّک داشت، پیوند ثروت و قدرت، تعارض منافع و یکنواختی نخبگان رخ خواهد داد.
📎 همیشه ساختار سیاسی نیاز به فشار و توصیه و رصد و پایشگری "از بیرون" دارد؛ وگرنه رودخانه هم مرداب میشود.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻گفتگو(۱۴): الگوهای سهگانه کنشگری
📎 محافظهکاری
📎 نقادی ساختارشکنانه
📎 نقادی مؤمنانه
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻چرا "موضعگیری" نمیکنیم؟!
🖋 مهدی جمشیدی
۱. ما "شأن علمی" داریم و مداخله در امور "عینی" و "انقلابی"، مخالف وجاهت و منزلت علمی ماست. ما باید فقط به "مبادی بعیده" و "انتزاعیاتِ بریده از واقعیّات" بپردازیم. این مسائل، "سیاسی" هستند و راه "سیاست" از "علم" جداست. اهل علم و پژوهش و معرفت نباید "سیاستزده" و "سیاسیکار" شود. ما سرگرم مباحثِ "مجرّد" و "انتزاعیِ" خویش هستیم و از "معقولاتِ بیخاصیّت"، لذّت میبریم. اینکه برای "جامعه" و "حاکمیّت" چه رخ خواهد داد و "نظم اجتماعی" و "هندسۀ سیاسی" به کدام سو خواهد رفت، کمترین ارزشی ندارد. وظیفۀ ما، اندیشهورزی در حوزۀ "مبادی" است و بس.
۲. "انقلاب" و "نظام" هم جزو سیاست هستند و ما نباید "وابسته به نظام" قلمداد شویم. ما مفتخریم که "مستقل" هستیم. سیاست، مبتنی بر "حقّ" و "باطل" نیست و فقط در چهارچوب "قدرت"، تعریف میشود. پس تفاوتی میان این و آن نیست. اسلامِ ما، "اسلامِ منهای انقلاب" است؛ "اسلامِ بیتفاوتها"، "اسلامِ حاشیهنشین"، "اسلامِ غیرسیاسی"، "اسلامِ قابلجمع با همه" ...
۳. انقلاب و نظام که هیچ، حتّی خودِ "اسلام" نیز از "شیوخ اسلام"، مهمتر نیست. باید نسبت به شیوخ اسلام، حسّاس و متعصّب بود و نه اسلام. بگذارید "ضروریّات دین" را انکار کنند و "بنیانهای باور دینی" را متزلزل سازند؛ آنچه که مهم است، بقای ماست. ما اسلام را برای خویش میخواهیم، نه خویش را برای اسلام. ما مقوّمِ دین هستیم نه خودِ دین.
۴. ما همیشه در میانۀ دو صندلی مینشینیم و با "مرزبندیِ ایدئولوژیک"، بیگانهایم. ما یاد گرفتهایم که چنان "مبهم" و "دوپهلو" سخن بگوییم و بنویسم که به هیچ اعتباری، کسی نتواند گریبان ما را بستاند. مگر فرح پهلوی، "انجمن فلسفه" بر پا نکرد و "فیلسوفانِ سنّتگرا" را فرانخواند و در کنار آنها ننشت؟! مگر سکولارها با فقهای سنّتی و لندنی و ... معارضه دارند؟! فردا نیز که این نظام برچیده شود، حتّی اگر نظام بعدی، "سکولار" باشد، ما منزلت خویش را خواهیم داشت. وجود ما، گرهخوره به هیچ نظامِ سیاسیای نیست. ما همچون ریگِ تهِ جوی هستیم که میمانیم. بگذار انقلابیها در زدوخوردها و نزاعها، هلاک شوند؛ ما فقط نظارهگریم.
۵. ما "دینداران هزینهگریز" و مؤمنان عافیّتطلب" هستیم که همواره از معرکه گریختهایم و "درسوبحث" را بر "مجاهدت" ترجیح دادهایم. ما اهل "علم" و "فضل" و "تعمّق" و "اعتدال" هستیم، نه همچون انقلابیها، "فحاش" و "هتّاک" و "نامعقول" و "خشونتگرا". ما "صراحت" و "شجاعت" و "غیرت" و "حسّاسیّت" را بهعنوان "خشونت" و "فحاشی" و "تندی" و "بیادبی" ترجمه میکنیم تا سکوت و وادادگی خویش را توجیه کنیم. آری، انقلابیها، "تهیمغز" و "جزماندیش" و "نامتعادل" هستند، و ما "عقل کلّ" و "مرکز عالَم" و "دوراندیش".
۶. ما برای حسینبنعلی، "اشک" میریزیم و "مجلس" بر پا میکنیم، امّا "عملِ حسین" را تکرار نمیکنیم. ما در "صحنۀ عمل"، چونان هزارها مسلمانی هستیم که کربلا را به "نظاره" نشستند و نه در این سو بودند و نه در آن سو. امّا امروز، برای آنچه که رخ داده و تاریخی که سپری شده و هزینهای ندارد، گریان و نالان هستیم، بیآنکه اشک و آهمان، اندکی به "عمل" پیوند بخورد و "هزینهزا" و "خطرآفرین" باشد.
۷. آری، ما "حوزویان و دانشگاهیانِ سکولار" هستیم؛ "خواصِ بیاثر"، "نخبگانِ منفعل"، "عالمان بیعمل"، "دیندارانِ انباشته از مفاهیم و معارف و تهی از جسارت و اقدام"، "حاشیهنشینانِ موجّه و معتبر امّا بیتحرّک"، "محافظهکارانِ مصلحتاندیش و خودخواه" ... .
ما منطق عاشورا را در دهم محرّم سال شصتویک هجری، محبوس کردهایم تا بتوانیم رندانه و دنیاطلبانه، از "معرکه مبارزه" به "مرداب زندگی" بگریزیم.
زهی خیال باطل! خطّ سرخِ حسینبنعلی کجا و ما عافیّتطلبانِ چرتکهانداز کجا؟!
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 مناظره دربارۀ الزام حکومتی به حجاب
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 گفتگو(۱۵): از جنبش دانشجویی تا جریانهای سیاسی
📎رهبری گفتند نگذارید دانشگاه و جنبش دانشجویی، تبدیل به "باشگاه احزاب" بشود؛ چون در این صورت، "استقلال وجودی"اش را از دست میدهد و "عقل منفصلِ حاکمیّت" نمیشود و "نظر خویشبنیاد" ندارد و تکرارکننده نظریات و تصمیمسازیهای اتاق فکر احزاب میشود.
📎 نه "عدالت"، مسئله جریانهای سیاسی است نه "جوانگرایی". اینها افرادی هستند که در کنار یکدیگر، "محافل معطوف به قدرت" شکل دادهاند و شب انتخابات، "سهمیهبندی" میکنند. هر کس هم که ثروت بیشتر یا اعتبار سیاسی بیشتر دارد سهم بیشتری دارد.
📎 جنبش دانشجویی، چنین نگاهی ندارد و از تمام این تعلقات، آزاد است. زمانیکه جنبش دانشجویی، آزاد و بیتعهد نسبت به این مناسبات سیاسیِ آلوده و منفعتمدار باشد، طبیعی است که زبانش از همه گشودهتر و بازتر است.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 مصاحبه دربارۀ مسألۀ مخرجمشترکداشتن با دشمن
۱. نسخۀ کاملِ صوتی
۲. نسخۀ کاملِ تصویری:
https://www.aparat.com/v/Q7Wir/
🔻تحلیلهای پوستی
🖋 مهدی جمشیدی
۱. میگویند ملاک خطّ امامی بودن، درج "نام" امام در فلان مطلب و شعر و ... است!
میگویند ملاک خطّ امامی بودن، "حکم" داشتن از امام است!
میگویند ملاک خطّ امامی بودن، نصب "تصویر" امام است!
میگویند ملاک خطّ امامی بودن، حضور در "جماران" است!
و ...
۲. ایدئولوژی اینها بر اساسِ "اسم"، "حکم"، "قاب عکس"، "حضور فیزیکی در مکان" و .... شکل میگیرد!
"عمق فکری"شان همین اندازه است!
آفت "قشریگری" و "ظاهربسندگی"، اینچنین مشمئزکننده است.
۳. شهدایی بودند که کمترین سابقهای در انقلاب نداشتند و پس از انقلاب هم هیچگاه، به محضر امام، شرفیاب نشدند، ولی تمام وجودشان و عمق جان و دلشان، متأثّر از عالَم معناییِ خمینیِ کبیر بود.
اگر به "حیات باطنی" و "جهات معرفتیِ" اشخاص بنگرید، نسبت آنها با امام را در خواهید یافت.
ملاک، "نسبتِ وجودی" با اوست، نه انتسابات عُرفی و اسمی و عکسی و صنفی و سیاسی و سببی و نَسَبی و ...
شهیدسیّد مرتضی آوینی، اینچنین نسبتی با امام خمینی داشت. رحمهاللهعلیه.
۴. پس ممکن است بهاصطلاح غلط، "نخستوزیرِ امام" نام گرفته باشند، امّا "وجود"شان، بیگانه با مدار وجودیِ امام باشد ...
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻روایتِ انقلابی نسبت به فضای مجازی
🖋 مهدی جمشیدی
۱. مسألۀ ما، "فضای مجازیِ بیگانه" است، نه خودِ "فضای مجازی". البتّه دغدغۀ "استقلالِ ملّی"، فقط یکی از دلایل ماست و چندین دلیل دیگر نیز وجود دارد.
۲. مسألۀ ما، "فضای مجازیِ رهاشده" شد، نه "فضای مجازیِ آزاد". پس ما بهسوی "اختناق و انسداد" حرکت نمیکنیم.
۳. کشورهای دیگر نیز چنین کردهاند و ما "منحصربهفرد" نیستیم. این انتخاب، ایدئولوژیک نیست، بلکه عقلِ وطنی و هویّتی به آن حکم میکند.
۴. "کودکان و نوجوانان"، مظلومترین قربانیان رهاشدگیِ فضای مجازی هستند.
۵. باید به دنبال "مهاجرت داوطلبانه و خودجوش مردم به رسانههای اجتماعیِ ایرانی" بود. باید از سرزمین بیگانه، کوچ کنیم تا بیش از این، نان حضور ما را نخورند. همین که "آنجا" نباشیم و "اینجا" باشیم، قافیه را خواهند باخت.
۶. روایتهای "رسانههای غیرانقلابی"، برآیند نظر "مردم" نیست و عموم مردم با آنها همسو و همداستان نیستند. آنها "مردمِ دلخواه خویش" را ساختهاند.
۷. باید در مواجهه با مخاطب خاکستری، بهجای تأکید بر "امر ولیّفقیه" نسبت به فضای مجازی، "دلایل ولیّفقیه" را روشن سازیم تا کجروایتهای رسانهای، از طریق منطق و استدلال بینالاذهانی، درهمشکسته شوند. در امور اجتماعی نباید به سبک توضیحالمسائلی سخن گفت و حُکم داد و گذشت؛ چون جریان غیرانقلابی با "شبهاستدلال"، جامعه را میفریبد و یارگیری میکند. ما نیز باید "مسائل" را به همراه "دلایل" عرضه کنیم تا "اقناع"، تحقّق بپذیرد. کثرت روایتها، جامعۀ ما را از "جامعۀ حُکمی" به "جامعۀ حِکمی" تغییر داده است.
۸. نباید از دلایل "عقبنشینی مجلس" غفلت کرد؛ اینکه آنان، هم مغلوب "روایتپردازیهای دروغینِ بیرونی" شدند و هم گرفتار "تعارض منافعِ درونی". خودِ تعبیر "تعارض منافع"، کنایۀ بسیار سنگین و جدّیای است.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻خطاهای تحلیلی در مواجهه با حجاب الزامی
🖋مهدی جمشیدی
۱. دوگانۀ تقلیلگراییِ روشی/ تکثّرگرایی روشی
باور به کاربست حجاب الزامی به معنی این نیست که حجاب فقط از طریق الزام حکومتی در جامعه رعایت شود و هیچگونه برنامۀ فرهنگی و فکری به اجرا درنیاید و مسیر اقناع و استدلال در پیش گرفته نشود. اسلام، یک «کلّ/ نظام/ مجموعه» است و باید نگاه منظومهوار به آن داشت و روشهای آن را در کنار یکدیگر دید و به یکی از آنها بسنده نکرد. کسانیکه مقیّد و متعهد به ارزشها هستند، وضع یکسانی ندارند و نباید تنها از «یک طریق» برای تحقّق آنها استفاده کرد، بلکه باید «روشهای مختلف» را برای استقرار ارزشها در جامعه به کار گرفت. الزام حکومتی به حجاب، تنها «یکی از حلقههای این مجموعه» است و کارآمدی آن محدود به پارۀ خاص و محدودی از زنان بیحجاب است. نه «نادیدهانگاشتن» این روش، صواب است و نه «بسندهکردن» به آن.
۲. دوگانۀ دغدغهمندی تکساحتی/ دغدغهمندی چندساحتی
اینگونه نیست که انقلاب، مسألههای دیگر را به فراموشی سپرده باشد و تنها به حجاب بپردازد و تحقّق آن را بطلبد، بلکه این مسأله، در کنار مسألههای متعدّد دیگر قرار گرفته است و منزلت متمایز ندارد. نیروهای مؤمنِ انقلابی در طول دهههای گذشته، مسألههای متنوّعی را در دستورکار خویش قرار دادهاند و در راستای هر کدام نیز گامهای مهمی برداشتهاند. حجاب، فقط یکی از این مسألههاست که حتّی «صدرنشین» نیز نبوده است. آیتالله خامنهای بهعنوان رهبر انقلاب در سه دهۀ گذشته، هیچگاه دربارۀ حجاب، بیانیه صادر نکرده یا سخنرانی مستقل، ایراد نکرده است، امّا در اوایل دهۀ هشتاد، فرمان هشت مادّهای دربارۀ «عدالت» و «مبارزه با مفاسد اقتصادی» صادر کرد و با قدرت و جدّیّت، تحقّق آن را طلبید. ازاینرو، پرداختن به مسألۀ حجاب، به معنی «بهحاشیهراندن» و «پنهانکردن» مسألههای دیگر نیست و انقلاب و نیروهای دیگر نمیخواهند به بهای استقرار یکی از ارزشها، ارزشهای دیگر را از فهرست دغدغههای خویش خارج سازند. برخلاف تصوّر القاشده، فرهنگ بهطور کلّی و حجاب بهطور خاص، هیچگاه صدرنشین دغدغههای دولتها و مجالس نبوده و همواره مسألههای اقتصادی و سیاسی، در کانون جهتگیریها قرار داشتهاند.
۳. دوگانۀ مشروطانگاری بیپایان/ مستقلانگاری پیشبرنده
درست است که بیحجابی، ریشههای مختلفی دارد و باید بهجای معلولها با علّتها برخورد کرد و به اصلاحهای اساسی روآورد، امّا این سخن به آن معنی نیست که مواجهۀ حاکمیّتی با بیحجابی را به «متغیّرهای متعدّد» متوقف کنیم و به این ترتیب، این برنامه را دچار «تعلیق» نماییم. اگر مواجهه با بدحجابی را به ازدواج، اشتغال و تربیت جنسی و ... «مشروط» سازیم و اینطور استدلال کنیم که با سامانیافتن این امور، وضع حجاب نیز اصلاح خواهد شد، یعنی «یک مسأله» را به «مسألههای فراوانی» گره زدهایم، حالآنکه باید هم به «مسألۀ بیحجابی» پرداخت و هم به «مسألههای دیگر». چنین تعلیقی، به معنی «توقف» خواهد بود و وضع را بدتر و پیچیدهتر خواهد کرد. منطق معقول این است که در عین برخورد با ریشهها، در این سطح نیز فعّال بود. برای مثال، نمیتوان گفت که چون فقر در دزدی و ضعف دیانت و طمع و ... ریشه دارد، پس باید بهجای برخورد با دزدها، با این سرچشمهها برخورد کرد.
۴. دوگانۀ ترجیح عرف/ ترجیح شرع
نمیتوان از «شرع» به نفع «عرف»، عقبنشینی کرد و گفت چون مردم یکی از ارزشهای دینی را نمیپذیرند و آن را نمیپسندند، پس باید از آن چشم پوشید و حکم الهی را نادیده انگاشت. خدای متعال که ارزشهای دینی را تشریع کرده، چنین اجازه و امکانی به ما نداده است. ازاینرو، دستکشیدن از احکام و ارزشهای الهی با این توجیه که مردم با آن همراه نیستند، یک سیاست مشروع نیست. دین آمده است تا جامعه را بر اساس ارزشهای خویش «تغییر» دهد و یک «انقلاب بنیادین» در جامعه ایجاد کند، نه اینکه هرجا دریافت که همه یا بخشی از مردم با یکی از ارزشهای الهی مخالفت دارند، «عقب» بنشیند و «تساهلوتسامح» بورزد. پس نمیتوان اجرای حکم شرع را به وجود «زمینۀ اجتماعی» و «مقبولیّت مردمی»، گره زد، بلکه باید تلاش کرد جامعه با آن ارزش الهی، همراه و موافق شوند. کسانی هستند که به محض شکلگیریِ چنین برداشتی از فضای اجتماعی، بهجای آنکه در پی اقناع و روشنگری باشند و ذهنیّتها را به نفع دین تغییر بدهند، «عقبنشینی» و «انفعال» را توصیه میکنند. از این گذشته، نمیتوان ادّعا کرد که عموم مردم با الزام حکومتی به حجاب، مخالف هستند و از حجاب اختیاری دفاع میکنند. چنین تصویر و تفسیری از جامعه، دلبخواهانه و غیرمستند است.
📎منتشرشده در:
https://iict.ac.ir/2022/08/hejabef/
🔻حجاب الزامی در دولت اسلامی:
معقولیّت مواجهۀ قانونی با اقلّیّتِ محض
🖋 مهدی جمشیدی
۱. مسئولیّت دینیِ حاکمیّت، منحصر به موارد «سلبی» و «حقوقی» نیست و نباید تصوّر کرد که دین از طریق «ممنوعیّت» و «مقابله»، نهادینه و درونی میشود، امّا سخن دربارۀ «کفایت مطلق و انحصاریِ سازوکارهای سلبی» نیست، بلکه بحث بر سر این است که چنانچه اقلّیّتی خواستند «فضای عمومیِ جامعه» را با ولنگاری و بیبندوباری در پوشش، مسموم و آلوده کنند، دولت اسلامی نباید به آنها چنین مجالی بدهد. اینکه باید مواجهۀ حقوقی باید «فرعی/ جنبی/ ثانوی/ متأخّر/ اقلّی» باشد، سخن دین است و انکارناپذیر، امّا مسأله این است که کسانی از اساس با هر نوع مواجهۀ قانونی و سخت مخالف هستند. دربارۀ همۀ ارزشهای اسلامی میتوان با این توجیه، هر گونه «بازدارندگیِ قهری» را نفی کرد. بنابراین، مسألۀ ما عبارت است از اثبات کارآمدی و مشروعیّت روشهای حقوقی و سخت به عنوان «روش ثانوی»، نه «روش اوّلی».
۲. شاید گفته شود که اگر در سنّت، مجازاتی برای بیحجابی در نظر گرفته نشده است، دولت اسلامی در زمانۀ کنونی هم مجاز به تعیین مجازات نیست. بنابراین، لحاظکردن مجازات برای بیحجابی در عرصۀ عمومی، مأخد اسلامی ندارد و ساختۀ نظام جمهوری اسلامی هست. اهل تحقیق گفتهاند که در سنّت، چنین مجازاتی وجود ندارد، امّا منابع دین ما، فقط سنّت نیست، بلکه اختیارات حاکم اسلامی دربارۀ وضع احکام حکومتی مبتنی بر مصالح جامعۀ اسلامی را نیز باید در نظر گرفت. بر فرض که شرع دربارۀ یک مسألۀ اجتماعی، حکم نداشته باشد، همیشه به «عرف» ارجاع داده نمیشود، بلکه ولیّفقیه بر اساس «مصالح»، تصمیم میگیرد و وجود مصلحت، نافی حکم اباحه است. «احکام حکومتی» در کنار احکام اوّلیّه و احکام ثانویّه، جزو احکام شرعی و مقدس هست. اگر «حکومت اسلامی» باید از «حرام اجتماعی» جلوگیری کند و اگر «کشف حجاب در عرصۀ عمومی»، حرام اجتماعی هست، روشن است که باید «الزام قانونی» و «مجازات رسمی» برای آن وجود داشته باشد. روشن است که اگر مصلحت، جنبۀ اجتماعی داشته باشد، حاکم اسلامی نمیتواند نسبت به آن، بیطرف و منفعل باشد، بلکه به سبب وجوه اجتماعی و عام، باید جانب مصالح عمومی و جمعی را بگیرد و آزادیهای فردی را محدود کند. فلسفۀ حجاب اسلامی نیز، حفظ «عفت» هست و چنانچه ولیّفقیه احساس کند که دشمنان اسلام از این طریق در پی زدودن عفت و حیا و پاکدامنی و اخلاق از جامعۀ اسلامی هستند، بهحتم باید امکانهای حکومتی را در جهت حفظ قوام و کیان جامعۀ اسلامی، بهکار بگیرد. در عمل هم مشاهده میکنیم که کشف حجاب، پیشدرآمدی بر ارتباطات نامشروع و سمپاشیِ ضدّفرهنگی در جامعه و راهاندازی موج اباحیگری و ولنگاری در جامعه هست. اگر به واقع در مسائل سیاسی و اجتماعی، تابع نظر ولیّفقیه هستیم، تکلیف روشن است: هم امام خمینی و هم آیتالله خامنهای، هر دو به الزام حکومتی برای حجاب در عرصۀ حکومتی حکم کردهاند. و روشن است که هر الزام حکومتی، جنبۀ قانونی دارد و قانون نیز با مجازات متخلف، گره خورده است.
۳. مخالفان حجاب الزامی، مخالفان «عقل سلیم» هستند، نهفقط مخالف «منطق دینی». عقل میگوید که «عفاف» بدون «حجاب»، ممکن نیست و «جامعۀ برهنه»، بهطور ضروری، «جامعۀ فاسد» نیز هست. در جاییکه دلیل قطعیِ عقلی وجود دارد، حکم شرع، ارشادی است و عقل در تلقّی شیعی، حجیّت ذاتی دارد. انسان بهطور طبعی میفهمد برهنگی، معارض با عفت است. در اینجا، شرع به کمک این درک اجمالی میآید و حد را تعیین میکند. پس اصل حجاب، فطری است و حد آن شرعی.
۴. دیگریِ محجبهها در جامعۀ ایران - یعنی بیحجابها - آنقدر اندک هستند که قدرت ایجاد «شکاف اجتماعی» ندارند. تصویرسازی مبالغهآمیز از این «اقلّیّتِ محض»، شرط واقعگرایی و صداقت علمی نیست، امّا اینان آنها را بخش عمدهای از جامعه معرفی میکنند و سپس «دوقطبیشدن جامعه» را ملامت میکنند؛ حالآنکه اینان کمّیّتی ندارند که قطب بهشمار بیایند. نمیتوان با روایت، تصویر برهنه از زنان ایران ارائه داد. اکثریّت مطلقِ زنان ایران، عفیف و پاک و محجبه هستند. آری، بعضی از اینها «کمحجاب» و «شُلحجاب» هستند، امّا نه با «اسلام»، سرِ ستیز و ناساگاری دارند و نه با «انقلاب». فقطوفقط، عدّۀ بسیار کمی، لجوج و مغرض و بیماردل هستند و باید با آنها از طریق الزام و اجبار قانونی، مواجه شد. در این میان، اگر «خواص جامعه»، جانب دین پیامبر را بگیرند - نه اینکه در میانه بنشینند و بیطرف باشند - نهفقط هیچ گسل و گسستی شکل نخواهد گرفت، بلکه بی حجابها، وادار به تغییر پوشش خواهند شد. مسألۀ اصلی، سوگیریِ تشدیدکنندۀ طیفی از خواص است که انگیزهها و اندیشههای لیبرالی دارند و به اسلام از دریچۀ لیبرالیسم مینگرند.
📎 منتشرشده در:
http://shabestan.ir/detail/News/1207558
https://iict.ac.ir/2022/08/hejaab/
📍آنچه که برای ایجاد یک «حلقۀ میانی» نیاز است، عبارت است از:
۱. یک قلمروی مسألۀوارِ حاکمیّتی یا اجتماعی (از قبیل علوم انسانیِ اسلامی، اقتصاد مقاومتی، سبک زندگیِ اسلامی، حجاب، فرزندآوری، عدالت، اشرافیگری، فضای مجازی، جهاد تبیین، بازسازی انقلابی در ساختار فرهنگ و رسانه، نظریۀ نظام انقلابی، هویّت و ... ).
۲. ملحقشدن حداقل هفت نفر از نخبگانِ جوانِ انقلابی به یکدیگر (به این معنی که دارای خصوصیّتهای چهارگانۀ نخبۀ فکری، جوان، تشکّلیافتگی و غیررسمی باشند).
۳. فاعلیّت مستمر و کنشگریِ بیرونیِ اینان نسبت به تمام رویدادهای روزمرّه و راهبردی انقلاب (در قالب بیانیّه و مناظره و یادداشت و سخنرانی و .... ).
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
📍از خرداد سال نودوهشت تاکنون، بیش از سه سال میگذرد ولی ما همچنان به این دغدغۀ بنیادین، پاسخ شایسته ندادهایم...
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
📍در این کتاب، به برخی از مسألههای مهم حلقههای میانی، پرداختهام:
https://poiict.ir/?p=20001
🔻 دولتِ بازگشت به اصالتهای انقلابی:
«نقطۀ عطف» نسبت به گذشته
مهدی جمشیدی
۱. نمیتوان گفت «گذشته»، گذشته است. گذشته، یک «تاریخ» نیست که با سپریشدن «زمان»، بگذرد و تمام بشود، بلکه گذشته، ساختۀ «سیاستها» و «برنامهها» و «کارهای انجامشده و انجام نشده» است. اگر چنین است که است، پس گذشته میتواند تا سالها بر «حال» و «آیندۀ» ما سایهافکن باشد و ما را رها نکند. ما در حصار شرایطی هستیم که میراث گذشته است و این میراث، تا مدّتها، ما را در درون خود تعریف میکند. ازاینرو، «جابجاییهای سیاسی» بهمعنی رخدادن تحوّلات دفعی و ناگهانی نیست و نباید توقع داشت که با چرخش از دولتی به دولتی دیگر، وعدههای دولت جدید، یکباره محقّق شوند و امور پراکنده و درهمریخته، سامان یابند. دولت جدید، تا مدّتها درگیر تنّفس در فضایی است که طی هشت سال، ساختهوپرداخته شده است و گریزی هم ندارد. «ساختارهای کلان اجتماعی»، مغلوب ارادههای ما نیستند که بتوان با معجزه، وضع را بهناگهان، وارونه کرد. آنان که شتابزدهاند و بیصبری میکنند، نه «تاریخ» را شناختهاند و نه قدرت «ساختارهای ریشهدارِ به ارث مانده از گذشته» را. باید از درون همین «شرایط فروبستگی» و «فضای انقباضی»، راهی به بیرون یافت و چشماندازی نو آفرید. آنکه در قفس است، قفس را میشکند و از پرواز، سنّت میسازد. باید در تنگنای همین قفس تاریک، روزنهای یافت و میلههای پولادینِ ساختار را شکست. بدینجهت، دولت جدید ناچار است در «فضای قهری و موروثیِ بهجامانده»، کنشگریِ مقدّماتیِ خویش را تعریف کند و بهتدریج، خویشتنِ متفاوتش را نشان بدهد.
۲. اگر آن گذشتهای که در اینجا به آن اشاره شد، بیاندازه تلخ و تباه باشد، دشواریهایش چندین برابر خواهد شد و چرخش و انتقال نیز، دیریابتر. دربارۀ گذشتۀ هشتسالهای سخن میگوییم که حاکمیّت و جامعه، «متوقف» بر برجام شد و همۀ امکانهای تاریخیِ ما، «مشروط» به ارادۀ دیگریِ تمدّنیمان گردید. ایران در آن هشتسال، ایستاد و درجا زد؛ چراکه همهچیز به برجام، «مشروط» و «موقوف» شد. هنگامیکه علّتالعلل در بیرون از ارادۀ ما تعریف شود و از ما، تصویری سست و ضیف ترسیم شود، عاقبتی جز این نیز در انتظار نخواهد بود. ما دربارۀ یک «گذشتۀ متوسط» یا «گذشتۀ رقیق» سخن نمیگوییم؛ بلکه سخن دربارۀ «گذشتۀ روبهعقب و پسرونده» است که فرصتها و مجالهای مهمی را از ما ستاند و چالشهای بزرگ آفرید و مصائب تلخ پدید آورد. هم دردهای تازهای شکل گرفتند و هم دردهای دیرینه، ریشهدارتر شدند و تلخیهای فراوان آفریدند. پایان هیچ دولتی، اینگونه دستخوش آسیبدیدگیِ «امید اجتماعی» و «اعتماد سیاسی» نبوده است. این وضع در مقایسه با تمام دهههای پساانقلاب، بینظیر بود. برایناساس، درنظرنگرفتن این گذشتۀ ناخوشایند و غمبار، منصفانه و واقعبینانه نیست و نباید قضاوت دربارۀ کارنامۀ یکسالۀ دولت جدید، فارغ از لحاظکردن «شرایط مردابگونه»ای باشد که از دولت پیشین به او رسید.
۳. دولت جدید، نشان داده است که به وعدههایش، تعهّد و وفاداری دارد و آرمانهایش، انتخاباتی و تشریفاتی نبودند. «قصد گرهگشایی» و «ارادۀ تحوّل»، واقعیّت این دولت است؛ چنانکه در بخشهای مهمی نیز، جنبۀ عملی و عینی یافته است و مشاهدهشدنی است. این دولت بر آن است که نهفقط «امتداد» آن گذشتۀ تباه نباشد، بلکه مسیرهای تازه و راههای روشنی را بگشاید و نظریۀ «دولت اسلامی» را بهعنوان مرحلۀ سوّم از شدنهای تکاملیِ حرکت انقلابی، تحقّق ببخشد. در این دولت، نشاط و طراوت به چشم میخورد و همچنین میل به عبور از دیوانسالاریهای تثبیتشده و غیرانقلابی. این دولت، خواهان پیشروی بر اساس امکانهای بومی و اینجایی است و چشم امید و اعتماد به ارادۀ غرب، ندوخته است. همین نگاه و برداشت، بهمعنی «یک گام تعیینکننده به جلو» است و میتواند افقهای تاریخیِ ما را وسعت بدهد و ظرفیّتهای وطنی را شکوفا سازد. این دولت، راههای ساده امّا کمفایده و ناپایدار را انتخاب نکرده است و نمیخواهد مردم را با گشایشهای موقتی و سطحی بفریبد. همۀ این چشماندازها، از «تغییر ریل» در دولت جدید حکایت میکنند؛ اینک در، بر پاشنۀ دیگری میچرخد و به فضل الهی، اتّفاقات مبارک و دلگرمکنندهای در راه هستند. ازاینرو، باید به تداوم و تقویّت «ارادۀ انقلابی» در این دولت کمک کرد و به آن، «شهامت ساختارشکنیِ هرچه بیشتر» بخشید تا الگوهای فرسودۀ گذشتهها، بازنگردند و روزمرّگی و اکنوناندیشی، مانع چشمدوختن به «جابجاییهای ساختاری» نشوند. «گام دوّم انقلاب»، محتاج دولتی است که همچون «نقطۀ عطف»، ما را از گذشته برهاند و با شتابی معقول و حکیمانه، انقلاب را از مرحلۀ دولت اسلامی عبور بدهد.
📎سرمقاله روزنامۀ ایران:
https://www.irannewspaper.ir/newspaper/page/7990/1/624484/0#pagedetails
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻آفات سیاستورزیِ اقتضایی در فرهنگ
🖋 مهدی جمشیدی
۱. تصاویر متعدّدی که دیروز از حضور زنان و دختران در ورزشگاه آزادی منتشر گردید، بهنهایت تلخ و گزنده بودند. در واقع، دولت سیزدهم با تندردادن به این موقعیّت ضدّارزشی و اباحیگرانه، منزلت «رسمی» و «هنجارین» به بیحجابی و بدحجابی بخشید و نشان داد که اگر دچار «تعارض منافع» شود، «قدرت» را بر «حقیقت» ترجیح میدهد. گویا زنجیرهای از سیاستهای مبتنی بر «تساهلوتسامح» در پیش گرفته شده و اتّفاق دیروز، یکی از حلقههای این زنجیره است. ما با یک «واقعیّت منفرد» روبرو نیستیم. آنچه که رخ داده، «خطّ» است نه «خطا». این اتّفاق، نهفقط جای دفاع و توجیه و حملبرصحت ندارد، بلکه دیگر سکوت و مصلحتاندیشی نیز روا نیست.
۲. بر این گمان نیستم که این «زاویههای هویّتی» و «فاصلههای ارزشی» با خطّ اصیل انقلاب، در همین موارد متوقف بماند و میل به پیشروی نداشته باشد، بلکه استدلالها و جهتگیریهایی که برای توضیح این سیاستها بهکار گرفته شدهاند، انحرافها و استحالههای دیگری را نیز پوشش خواهند داد و این «زنجیرۀ توجیههای عملگرایانه» ادامه خواهد یافت. ما با مجموعهای از شخصیّتهای «متوسط» و «بینابینی» روبرو هستیم که «خودآگاهی تاریخی» ندارند و چهبسا دچار چرخشها و دگردیسیهای پیشبینیناپذیر شوند. نباید آفت «عملگرایی» را سبک انگاشت؛ این آفت میتواند آنچنان در معرکۀ نبرد میان «عقاید» و «منافع»، فرسایش ایجاد کند که در نهایت به لیبرالیسم فرهنگی بینجامد.
۳. واقعیّت عریان و آشکار این است که دولت سیزدهم در قلمرو فرهنگ، نه «نظریه» دارد و نه «نقشۀ راه»، بلکه غرق در «روزمرّگی» و «اقدامهای موردی» و «علاجهای موقتی» و «عقبنشینیهای موقعیّتی» و «ملاحظههای سیاسی» و «محاسبههای قدرتمدارانه» و «گفتارهای دوپهلو» است. یک سال از بیانشدن مسألۀ «بازسازی انقلابی در ساختار فرهنگ و رسانه» گذشته است و دولت باید در این مدّت، دستکم «طرح» مشخص و خاصی در این باره مینگاشت و در نشستهای متعدّدی، به «گفتگو» و «مباحثه» با نخبگان فکری و فرهنگی دربارۀ آن مینشست، امّا چنین نشده است. نه طرحی نگاشته شده و نه نظری خواسته شده؛ چنانکه گویا چنین «کلانمسأله»ای در برابر کارگزاران فرهنگی این دولت قرار داده نشده است. این وضع یعنی ضلع فرهنگیِ دولت، یا «ارادۀ انقلابی» ندارد یا «اندیشۀ انقلابی» و یا هر دو. هرچه که هست، یکسال زمان کمی برای تولید این طرح و صورتبندی همگراییِ حداکثری پیرامون آن نبود، که البتّه این فرصت تاریخی برای رقمزدن تحوّل، بهآسانی از دست رفت.
۴. تحلیل من از ریشهها و سرچشمههای وضع یادشده این است که: اوّلاً، شخص وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، «تخصص فرهنگی» ندارد و از بیرونِ فرهنگ به وادی فرهنگ پا نهاده و باید تا سالها فقط بیاموزد و آزمونوخطا کند تا با واقعیّتها و قواعد فرهنگ آشنا گردد. ثانیاً، هیچگونه جمع و حلقهای که «قوّۀ عاقلۀ فرهنگی» بهشمار آید نیز در این دولت به چشم نمیخورد و تصمیمهای خُرد و کلان، ساختهوپرداختۀ «کارگزاران اجرایی و مدیریّتی» است، نه «نظریۀ حکیمانه» و «اندیشۀ متعمّقانه». ثالثاً، دولت سیزدهم بهشدّت نگران حفظ «بدنۀ اجتماعیِ خویش» است و نمیخواهد با سیاستهایی که شاید مواجهه و انتقاد بیافرینند یا دستخوش روایتپردازیهای منفی شوند، موقعیّت اجتماعیِ خود را به خطر افکند. ازاینرو، یا «حداقلی» و «رقیق» عمل میکند، یا رفتارهای «سطحی» و «روزمرّه» را برمیگزیند یا با «ذائقۀ طبقۀ متوسطِ جدید»، همراهیِ ملایم و نامحسوس میکند، یا جهتگیریهای «صوری» و «سختافزاری» را در پیش میگیرد. این انتخابها و جهتگیریها، حاصل آن نقصانها و ضعفهاست.
۵. در اینجا لازم است توضیح اندکی دربارۀ بخشی از سخنان دیروز رهبر انقلاب که معطوف به عملکرد فرهنگیِ دولت بود نیز ارائه کنم. ایشان گفتند: «در مواردی، این تلاشها[ی دولت،] نتایج محسوسی هم داشت که مردم به چشم دیدند، مثل ... بعضی بخشهای فرهنگی.» و در جای دیگر نیز: «در زمینۀ فرهنگ، رویکردهای خوبی دیده میشود؛ [البتّه] حالا این رویکردها تا به عملیّات منتهی بشود یک مقداری فاصله دارد.» اوّلاً، روشن است که مطرحشدن نقدهای صریح از سوی رهبر انقلاب در یک «نشست عمومی»، همواره بهصلاح نیست و ایشان نشستهای خصوصی را برای بیان اعتراضهای خود انتخاب میکنند. ثانیاً، شدّت و غلظت موضعگیریها، وابسته به «موقعیّت اجتماعیِ افراد» است و اینچنین نیست که ما نیز بهعنوان نیروهای غیررسمی در عرصۀ عمومی، باید مقیّد و محدود به همان ملاحظههای خاص و گاه انحصاری باشیم. ثالثاً، عبارتهای نقلشده، «برجستگی» ندارند و از «درخشش» و «کارآمدی چشمگیر» حکایت نمیکنند، بلکه فقط تمجید از «رویکردهای خوب» و «برخی نتایج عملی» هستند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi