eitaa logo
نوشته‌های مهدی جمشیدی
9.1هزار دنبال‌کننده
507 عکس
144 ویدیو
31 فایل
مهدی جمشیدی (نویسنده و فرهنگ‌پژوه)
مشاهده در ایتا
دانلود
۱. این سخن یعنی همان "حجاب اختیاری". روشن است که وقتی او "آموزش اجباری" را ملامت می‌کند، "حجاب اجباری" را نیز نفی می‌کند. ۲. و این برچسب "اجباری" را بی‌پروا از "جریان ضدّانقلاب" وام می‌گیرد برای تخریب "جریان انقلاب". ۳. یعنی شما به‌عنوان یک مسلمان، می‌توانید دیگران را به حجاب "توصیه" کنید، ولی نباید حجاب به‌عنوان یک حکم شرعی – به تعبیر جدیدِ رهبر انقلاب - "قانون" باشد. حاکمیّت در این باره باید "بی‌طرف" و "تماشاچی" باشد. بنابراین، "دولت اسلامی"، همان "دولت سکولار" است که در ارزش‌ها دخالت نمی‌کند و ارزش‌ها را به "مردم" واگذار می‌کند و خودش فقط‌وفقط، سرگرم اقتصاد است. همین اندازه کافی است. تصوّر نیروهای قالیبافی از "دولت اسلامی"، این‌چنین است. دولتِ ماهیّتاً سکولار و ظاهراً ریش‌دار. ۴. و تلخ و خطرناک این‌که چنین دیدگاه سکولاریستی‌ای را به رهبر انقلاب نیز نسبت می‌دهند! این در حالی است که رهبر انقلاب، بارها تصریح کرده است که حکومت اسلامی نسبت به ارزش‌ها و فرهنگ اسلامی و هویّت و سبک زندگی، "مسئولیّتِ مستقیمِ ایجابی و سلبی" دارد، بلکه مهم‌ترین رسالت دولت اسلامی، همین است که در کنار فراهم‌آوردن معیشت، زمینه را برای "کمالِ معنوی" و "سعادت اُخرویِ" مردم فراهم کند. ۵. رهبر انقلاب به "ستاد احیای امربه‌معروف و نهی‎‌ازمنکر" می‌گوید که شما "ستاد" باشید و "مردم" به‌عنوان عاملان عرصۀ عمومی و خودجوش، و "بسیج" به‌عنوان عاملان عرصۀ رسمی و حاکمیّتی، در "صف" قرار بگیرند. ۶. جریان قالیباف و خود او در حال تفسیربه‌رأیِ تفکّرِ آیت‌الله خامنه‌ای است. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻کم‌‌حجاب‌ها در برابر وسوسۀ کشف حجاب 🖊 مهدی جمشیدی ۱. ضعف حجاب، یک "مشکل دیرینه" در جامعۀ ما هست که پس از چهل سال، همچنان حل نشده است. پس برآمده از گشت ارشاد نیست. در همان آغاز انقلاب هم بخشی از زنان، حاضر به رعایت حجاب نبودند و در نهایت، فشار حاکمیّت موجب التزام عملی این بخش از زنان شد. البتّه این التزام هم در دهه‌های بعد به‌تدریج رنگ باخت و ضعف حجاب، برجسته‌تر و بیشتر شد. این مشکل نه‌فقط حل نشده، بلکه "تشدید" هم شده و به کشف حجاب رسیده است. ما در درون یک "سیرِ فزاینده" قرار گرفتیم. ۲. این‌که کار فرهنگی دربارۀ حجاب، اصالت و تقدّم دارد، سخن درستی هست. و همچنین این‌که کار فرهنگیِ مستقیم دربارۀ حجاب، ناچیز و کم بوده است نیز سخن صوابی هست. جوهرۀ کار فرهنگی نیز، ایجاد یک "فکر" و "هویّت" و "معنا"ی تازه در ذهن کسانی هست که دچار ضعف در حجاب هستند. باید تعریفی همدلانه از حجاب در ذهن آنها ایجاد کرد. ۳. محل نزاع از طرف دشمن، تعریف شده است: "حجاب اختیاری". گفته‌اند که شما هر اندازه که می‌خواهید "کار فرهنگی" کنید، ولی "حاکمیّت" حقّ ندارد در حجاب مداخله کند و حجاب نباید "امر قانونی" باشد. امّا قانون‌زادیی از حجاب، یعنی سکولاریسم در جمهوری اسلامی. مسأله این است. مسأله، "از رسمیّت انداختن حجاب" است. اتّفاق تلخی که برای امثال من رخ می‌دهد این است که از یک حکم شرعی، دفاع می‌کنیم و می‌گوییم علاوه بر "جنبۀ اخلاقی"، باید "جنبۀ قانونی" نیز داشته باشد، امّا در مقابل کسانی از جبهۀ انقلاب، مدّعی می‌شوند که ما اهل تحکّم هستیم. ما از "قانونیّتِ حکم حجاب" دفاع کردیم. ۴. اگر در جامعۀ ما گسستگی وجود داشته باشد، ریشه در اختلاف بر سر «سبک زندگی» دارد. حال یا باید تکثّر نامشروع را به رسمیّت بشناسیم و احکام دین خدا و اجرای آنها را شکاف‌زا بدانیم، از قبیل اجرای حکم شرعی حجاب در عرصۀ عمومی - که فارغ از نوع مواجهه، برخی از مردم از اساس و به‌طور کلّی، مخالف آن هستند - یا باید جامعه را تربیت کنیم. یعنی یا رهاسازی یا کافرسازی؟! راه میانه در کار نیست؟! همۀ اینها کسانی هستند که به هیچ سخن و منطقی، متقاعد نمی‌شوند؟! ۵. رهبر انقلاب در پی "نگهداشتِ کم‌‌حجاب‌ها" در همین وضع کنونی و مانع‌شدن از عبور آنها به لایۀ "کشف حجاب" هست. قدم اوّل، جلوگیری از "انتقالی پوششی" از لایۀ کم‌‌حجابی به لایۀ کشف حجاب هست. نگهداشت این چند ده درصد "کم‌‌حجاب"، در حالی است که دشمن، قصد سوق‌دادن آنها به ورطۀ "کشف حجاب" را دارد. چه‌بسا برخی از اینها از نظر پوشش، آدم‌های مرزی باشند و وسوسه بشوند که کشف حجاب کنند. رهبر انقلاب می‌خواهد دست‌کم این خطّ قرمز، حفظ بشود. حفظ این خطّ و مرز هم وابسته به از آنِ خود کردن این لایه هست. ۶. منطق فرهنگیِ انقلاب، "پیوستاری" هست. در این منطق، چنانچه کم‌‌حجاب‌ها قدری ملاحظه کنند، "حدنصاب پوشش" را خواهند داشت. این یعنی در میان "مطلوب" و "حداقل"، یک طیف در نظر گرفته شده است. البتّه در مقایسه با قبل، حداقل‌ها و حدنصاب‌ها، "رقیق‌تر" هم شده‌اند. البتّه این از وضع، حاکی از کامیابیِ جریان انقلاب در پوشش نیست، چراکه مطلوب این بود که چادر، گسترش یابد، نه این‌که معیارها حداقلی‌تر شوند. ۷. مرجعیّت سلبریتی‌های ورزشی و هنری، مطابق با خطّ فرهنگیِ انقلاب نیست. باید "هرم ارزشیِ جامعه" تغییر کند. باید ذائقۀ فرهنگیِ جامعه را به سوی اهل فکر و معنا سوق بدهیم. غلبۀ ضعفا بر انتخاب‌های جامعه، روا نیست. مرجعیّت اجتماعی، حقّ علما و شهداست. باید "ساختارِ ذهنیِ جامعه" را از این نظر، بازسازی کرد، نه اینکه به هر بهانه، شبه‌استدلال روزنامه‌های زنجیره‌ایِ اصلاح‌طلب را با عنوان قطبی‌سازی جامعه تکرار کرد. ما به‌راستی با یک طبقۀ گردن‌کلفت و قلدر مواجه هستیم که حتّی تن به قانون هم نمی‌دهند و با دشمن، هم‌صدایی کردند. وضع کنونی، حاصل "عدم‌اعمال قدرت" است و رهاشدگی موجب شکل‌گیری لایه‌های قدرت شده است. اینها آدمک‌های تفریحات مردم هستند، نه زندگی واقعی. مخالفت یک عدّه به معنی شکاف اجتماعی نیست و تعبیر دوقطبی‌شدن، به دستاویزی برای شکستن مرزهای حقّ و باطل هست. از قضا باید این افراد پوشالی و بی‌هویّت و سست‌عنصر را تحقیر کرد؛ حدّ وجودی‌شان همین است. نباید توقع داشت که دربارۀ آنها، مباحثۀ استدلالی کنیم. آری، اگر ذیل عالَمِ تجدّد، نظرورزی کنیم باید همین چهره‌های بی‌مایه را سرآمدان جامعه و قهرمان و اسطوره بدانیم، امّا در تفکّر دینی، این‌چنین افرادی هیچ هستند. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻خیالبافیِ جناب قالیباف (۲): پیش به سوی سوپر لیبرالیسم 🖊 مهدی جمشیدی ۱. روشن است که جناب قالیباف یک «متفکّر» یا «محقّق» نیست که «گفتگوی معرفتی» با او معنا داشته باشد، بلکه یک مدیر اجرایی و عملیاتی است، امّا این‌که او در قدرت است و اطرافیانی دارد که نجواهای لیبرالیستی به گوش او می‌خوانند، یک خطر جدّی است. همان‌طورکه جریان اصلاحات و اعتدال، از انقلاب و امام خمینی– به تعبیر رهبر انقلاب - «روایت لیبرالی» ارائه دادند؛ چنانچه ایشان را نیز به حال خویش وابنهیم، چه‌بسا با شدّت بیشتری همین مسیر را طی کند و باز هم تفکّر رهبر انقلاب و حاج‌قاسم تحریف و تفسیربه‌رأی کند. ازاین‌رو، بی‌پروا از برچسب ناروای «سوپرانقلابی‌بودن» – که رهبر انقلاب آن را دربارۀ جریان چپ که در دهۀ نخست انقلاب، رفتارها و برخوردهای نامشروع داشت به‌کار بردند، نه دربارۀ نیروهای انقلابیِ کنونی – به روشنگری و گفتمان‌سازی و تبیین‌گری ادامه می‌دهیم. ۲. رهبر معظّم انقلاب در سخنرانی خویش تصریح کردند که حجاب، یک «ضرورت/ لزوم/ واجبِ شرعیِ غیرقابل‌تردید/ شبهه‌ناپذیر/ خدشه‌گریز» است که «باید» رعایت شود. در این مجال، فقط به این «بایدِ» پایانی می‌پردازم؛ این گزارۀ ایشان ‌که «حجاب باید رعایت شود». این «باید»، چه زمینه‌ها و دلالت‌هایی دارد؟! ۳. دوگانۀ «باید/ شاید». ایشان تصریح می‌کند که حجاب، «باید» رعایت شود، نه این‌که امری از جنس «شاید» باشد و «انتخاب» و «اختیار» و «احتمال» در آن راه داشته باشد. این «باید» از همان قطعیّتِ حکم برمی‌خیزد که در منطقۀ «وجوب/ حرمت» است، نه در منطقۀ «استحباب/ کراهت». ازاین‌رو، ما با یک «بایدِ سخت» مواجه هستیم که به‌هیچ‌رو نمی‌توان آن را نادیده انگاشت یا فروکاست. هیچ مفرّ و گریزگاهی وجود ندارد و هیچ توجیهی، کارساز و مطّهِر نیست. ۴. دوگانۀ «شرع/ سلیقه». حجاب، «حکم شرعی» است، نه سلیقۀ ملّی یا محلّی یا سیاسی. ازاین‌جهت، حجاب یک «ارزش الهی» است نه یک «پسندِ عرفی». نظام جمهوری اسلامی نیز به سبب این‌که «تابعِ» شرع و «مجریِ» آن است، باید به این حکم الهی گردن بنهد، نه این‌که از سوی خویش، به جعل و وضع بپردازد و در حکم الهی، تصرّف کند. به‌بیان‌دیگر، این‌گونه نیست که حجاب، «مخلوقِ فرهنگیِ نظام جمهوری اسلامی» باشد و برساختۀ عالم سیاست. منشأ این حکم، شرع است و بدین‌جهت، «چانه‌زنی» معنا ندارد. ۵. دوگانۀ «حقیقت/ مصلحت». شرایط اجتماعی نیز چنان نیست که بتوان ذیل عنوان «مصلحت»، به رهاسازیِ حکم حجاب، تن در داد و استدلال کرد چون در اثر این اصرار و پافشاری، اختلال نظام پدید می‌آید یا جامعه دچار تضاد درونی می‌شود باید آن را فروگذاشت. چنانچه اهتمام نهادهای فرهنگی به «زمینه‌سازیِ فکریِ حداکثری» معطوف شود و نهادهای مجری نیز «هوشمندانه» و «حساب‌شده» عمل کنند، نه شکاف در جامعه رخ خواهد داد و نه دشمن، طعمه‌ای برای جوّسازی به چنگ خواهد آورد. کسانی‌که منفعل و واداده هستند، همواره ساده‌ترین راه را انتخاب می‌کنند که همان «پاک‌کردن صورت مسأله» است؛ یعنی می‌گویند مواجهه به مسألۀ حجاب، خودش مسأله‌ساز است و ازاین‌رو، باید از آن عقب‌نشینی کرد. ۶. دوگانۀ «قانون/ توصیه». «باید»ی که رهبر انقلاب از آن سخن به میان آورده است، «بایدِ حقوقی» است، نه‌فقط «بایدِ اخلاقی»؛ یعنی این‌‌گونه نیست که حاکمیّت باید فقط «موعظه» و «نصیحت» کند و انتخاب نهایی را به خود افراد واگذارد. آری، چنانچه حجاب به «قلمرو خصوصیِ افراد»، منحصر بود، حاکمیّت نباید به این حریم وارد می‌شد و با الزام، آن را اجرا می‌کرد، ولی وقتی به تعبیر رهبر انقلاب، مسأله عبارت از «حرامِ اجتماعی»، روشن است که در اینجا، حاکمیّت اسلامی نمی‌تواند نتیجۀ نهایی را به «وجدان اشخاص» وابنهد تا هر که خواست انتخاب کند و هر که نخواست انتخاب نکند. پس قدم دوّم که همان «الزام قانونی» است، از این جهت موضوعیّت می‌یابد حجاب، «دلالت اجتماعی» دارد و بی‌تعهدی به آن، «مصالحِ معنویِ دیگران» را به خطر می‌افکند. پس چنانچه کسی از دعوت فرهنگی، اثر نپذیرفت و اصرار به ولنگاری و بی‌بندوباری کرد، حاکمیّت باید او را «وادار» کند. چنین الزامی به تعبیر فلسفۀ سیاسی، از نوع «زورِ مشروع» است. ۷. دوگانۀ «تنبیه/ رهاشدگی». از آنچه که در بند پیشین آمد می‌توان نتیجه گرفت که چون حجاب، جنبۀ «قانونی» نیز دارد و قانون نیز خواه‌ناخواه، «ضمانت اجرا» دارد، باید برای قانون‌شکنان، «مجازات» نیز در نظر گرفت. در غیر این صورت، قانونی‌بودنِ آن معنا ندارد. قانونی که برای شکستنش مجازات لحاظ نشود، یک «دعوتِ اخلاقیِ محض» است. پس هرچه که قانونی شود، به‌طور ذاتی، «سازوکار سلبی» نیز داشت. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻قصّۀ غم‌انگیز شورای‌عالی انقلاب فرهنگی (۱): وزانت آنچنانی، خاصیّت این‌چنینی 🖊 مهدی جمشیدی ۱. سرانجام پس از سه ماه که کشور دچار چالش گردید و اتّفاقات تلخِ فراوانی رخ دادند، شورای‌عالی انقلاب فرهنگی یک بیانیه صادر کرد. نخستین مسأله، «تعلل» و «تأخیر» این شورا در موضع‌گیری است که به‌هیچ‌رو نباید به حاشیه رانده شود. حجاب و ضعف حجاب و کشف حجاب، «مسأله‌های فرهنگی» هستند و انتظار می‌رفت که بیش و پیش از همه، این شورا به میدان بیاید و «آب تبیینِ معرفتی» بر «آتش اغتشاشِ فرهنگی» بریزد و غبارها را فروبنشاند، امّا چنین نشد. این «خاموشی طولانی» به چه دلیل بوده است؟! چرا در هنگامۀ دشواری و تنگنا، شورا «سکوت» اختیار کرد و زبان در کام فرو برد؟! در انتظار نشسته بود که واقعیّت آشکار شود و مرزها نمایان شوند؟! یا خود باید «پرچم روشنگری» برمی‌افراشت و حقّ و باطل فرهنگی را از یکدیگر متمایز می‌ساخت؟! اکنون که شعله‌های خائنانۀ اغتشاش فرونشسته، «زمانۀ بهنگامِ» ورود این شوراست؟! ۲. و مگر این شورا تاکنون در هیچ واقعه‌ای، «کنشِ بهنگام» داشته است؟! سالیان سال، سرگرم عزل و نصب این و آن بودند و جزئیّات را مشخص می‌کنند، تا این‌که نهیبی بر آنان زده شده که شما «قوّۀ عاقلۀ فرهنگیِ انقلاب» هستید و باید «مدینۀ فاضلۀ فرهنگیِ انقلاب» را رقم بزنید، نه این‌که در «روزمرّگی» غرق شوید. پس از این هم گرفتار مصائب و بلایای دیگر بودند و هیچ‌گاه نتوانستند خویش را علاج کنند تا قابلیّت پرداختن به جامعه را بیابند. در همین دورۀ اخیر، بیش از یک سال است که از مسألۀ «بازسازی انقلابی در ساختار فرهنگی» می‌گذرد، امّا آیا طرحی نگاشته‌اند و منطقی را تولید کرده‌اند؟! تنها کاری که کرده‌اند این بوده است که بر اختیار خویش بیفزایند و مناسبات درونیِ خویش را صورت‌بندی کنند. ۳. و امّا متن بیانیه. در حیرتم از سبکی و بی‌مایگی و تهی‌دستی این متن. یعنی این متن، برآیند عقلِ جمعی شوراست؟! آنان که در این شورا نشسته‌اند و از نظر اجتماعی، وزانت دارند، در عالم فکر و معرفت و تحلیل، چنین وزنی دارند؟! قلۀ خّلاقیّت و اندیشه‌ورزی‌اشان همین بوده است؟! این‌که بنویسند حجاب، حکم دین است و جامعۀ ما نیز متدیّن است و در برهنگی در غرب غوغا می‌کند و ... ؟! بیان این «کلّیّات»، چه حاصلی دارد؟! گرهی را گشودند و به پرسشی پاسخ گفتند؟! توضیح دادند که فلسفۀ گشت ارشاد چه بوده و از کجا پدید آمده و جنبۀ قانونی‌اش چه بوده و چه منافع و مضاری داشته است؟! استدلال کرده‌اند که ریشۀ این اغتشاش چه بوده است و چه ساختارهایی به طور مستقیم و غیرمستقیم، مولّد تغییر ساختار ذهنیِ بخشی از جامعه بوده‌اند؟! دربارۀ دهۀ هشتادی‌ها و این‌که گسست نسلی واقعیّت دارد یا خیر، قضاوتی صورت گرفته است؟! مجموعه‌ای از راهکارها برای گذار فرهنگی تعیین شده‌اند؟! منطق و مبنای شورا دربارۀ دورۀ پسااغتشاش، در میان نهاده شده است؟! شرح داده‌اند که چرا چنین شد؟ و چرا به این نقطه رسیدیم؟ و در کجا خطا کردیم؟ و چه باید کرد؟ و ... . ارزش این بیاینه از جزوه‌های کوچکِ تبلیغیِ حزب جمهوری اسلامی که در سال‌های پنجاه‌وهشت و پنجاه‌ونه منتشر می‌شد، کمتر است. هیچ افزوده‎‌ای ندارد. متأسّفانه در این بیانیه، هیچ توضیحی ارائه نشده است و افکار عمومی در انبوهی از «اشکال‌ها» و «ابهام‌ها» و «پرسش‌ها» و «دغدغه‌ها»، رها شده‌اند. ۴. این به آن معنی است در این شورا، «احساس مسئولیّتِ اسلامی و انقلابی» چه اندازه است و شورا خویش را نسبت به حوادث فرهنگیِ انقلاب، تا چه حدی مکلّف می‌شمارد. کاش چُرت‌ شورا پاره نمی‌شد و همچنان می‌آسود. در شهر خبرهاست و شورا در خواب. و شاید هم خواب‌زده. از دگرگونی‌های پنهانِ جامعه، بی‌خبر است، و یا ترجیح می‌دهد که تغافل کند. با «محافظه‌کاری» و «بی‌حسی» و «میدان‌گریزی» خو گرفته‌ و آداب «وسط‌نشینی» را به نیکویی آموخته است. ضربه‌هایی که بر پیکر نحیف آرمان و روح‌الله نشستند و جان‌شان را ستاندند، برخاسته از «بی‌عملی‌ها» و «ندانم‌کاری‌ها»ی همین شورا بوده است. محفل گزیده‌اند و از میدان گریخته‌اند. بر خوان نشسته‌اند و از خون بی‌خبرند؛ وگرنه جرعه‌جرعه زهر از جام این حادثه‌های تلخ می‌نوشیدند و تاب نمی‌آوردند. دلبستن به این شورا، جُستن علاج عطش از سراب است. کنشگر اصلیِ میدانِ فرهنگ، همین «نیروها و گروه‌های خودجودش فرهنگی» هستند که بی‌ادّعا و بی‌وزن، در حال جهاد تبیین هستند و تاکنون رنگ این شورا را ندیده‌اند و حتّی اندکی هم حمایت نشده‌اند. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻قصّۀ غم‌انگیز شورای‌عالی انقلاب فرهنگی (۲): نهاد سیاست‌گذار بر منبر موعظه 🖊 مهدی جمشیدی ۵. شورای‌عالی انقلاب فرهنگی در بیانیۀ خویش نوشته است: «مواجهه با آنچه در جامعۀ ما بی‌حجابی نامیده می‌شود باید هوشمندانه و واقع‌بینانه باشد.» اوّلاً، چرا به «جامعه» ارجاع می‌دهید؟ موضع خویش را بیان کنید. شما این نوع از پوشش را چه می‌خوانید؟ می‌خواهید بگویید با جامعه، موافق نیستید؟ یا می‌خواهید هزینۀ به‌کاربردن این تعابیر را نپردازدید و در پشت داوری جامعه، پنهان شوید؟ ثانیاً، جامعه، میان «بدحجابی» یا «ضعف حجاب» و «بی‌حجابی» یا «کشف حجاب»، تفاوت می‌نهد، امّا شما به‌عنوان عقلای فرهنگیِ قوم، همین تفکیک حداقلی را نیز نادیده گرفته‌اید. مشخص کنید که مسألۀ کنونی شما چیست؟ ضعف حجاب یا کشف حجاب؟ یا هر دو؟ ثالثاً، باید اکنون به «مواجهۀ هوشمندانه» توصیه کنید یا باید در طول چهل سال گذشته، طرحی می‌نگاشتید که نشانگر مواجهۀ هوشمندانه باشد؟! رسالت شما این است که به‌جای دعوت به هوشمندی، آن را تعریف و شاخص‌بندی کنید تا به طور عینی، به کار بسته شود. همگان می‌دانند که فعالیّت‌های فرهنگیِ هوشمندانه بر فعالیّت‌های فرهنگیِ طبیعی ترجیح دارند، امّا این وظیفۀ شماست که در مقام طرّاحی راهبردها، روح هوشمندی را بدمید، نه این‌که عاملان و مجریان را به آن فرابخوانید. رابعاً، «مواجهۀ واقع‌بینانه» یعنی چه؟! یعنی واقعیّت اجتماعی، حجاب را برنمی‌تابد؟! ایدئولوژیِ اسلامی و انقلابی، به دیوارِ واقعیّت برخورد کرده است و ناکام مانده است و ازاین‌رو باید از «ایدئولوژی» به نفع «واقعیّت»، عقب نشست؟ یعنی «عینیّت»، آنچنان مقتدر و نیرومند است که خود را بر «ارزش» تحمیل کرده و آن را کنار زده است؟ می‌خواهید «حدنصاب» و «حداقل حجاب» را چه چیزی قرار بدهید؟ ضعف حجاب را به‌عنوان یک واقعیّت اجتماعی پذیرفته‌اید یا برای علاج آن نیز چاره اندیشیده‌اید. ازآنجاکه ضعف حجاب، هم خلاف قانون است و هم خلاف شرع، می‌خواهید با این دو تعارض همزمان، چه کنید؟ از واقعیّت، چه صدایی شنیده‌اید که می‌خواهید ارزش را به آن مقیّد کنید؟ سایش شرع به نفع عرف، «واقع‌بینی» است یا «سکولاریسمِ تدریجی»؟ «معیار» و «محک»، شرع است یا عرف؟ انقلاب در پی تحقّق شرع در متن عرف بود، یا بُرشی از شرع که عرف آن را برمی‌تابد؟ این مواجهۀ واقع‌بینانه، «مواجهۀ گزینشی» با شرع نیست؟ ۶. در بخشی از این بیانیه نوشته‌اند: «شورای‌عالی انقلاب فرهنگی از همۀ نهادهای مسئول می‌خواهد که علاوه بر عمل به وظایف قانونی خود، در درجۀ اول با تبیین دیدگاه اسلام و قانون دربارۀ حجاب به تحکیم مبانی اعتقادی بانوان، به‌ویژه نسل جوان، به رعایت این فریضه الهی کمک کنند.» امّا اکنون دیگر نباید «توصیه» کرد، بلکه باید «گزارش» خواست و «ارزیابی» کرد که نهادهای فرهنگی چه کرده‌اند. نهاد سیاست‌گذار، «منبر وعظ» نیست که زبان به توصیه گشوده‌اید. تقدّم «تبیین» بر «تقنین»، مراعات نشده و آنان که باید پرچم تبیین را به دست می‌گرفتند، به نظاره نشستند و سکوت اختیار کردند. سال‌هاست که چنین است و شما نیز در برابر این بی‌عملی، منفعل بوده‌اید. هیچ بیانیه‌ای از سوی شما صادر نشد که در آن گفته شود نهادهای فرهنگی، چگونه عمل کرده‌اند و شما چه قضاوتی دربارۀ آنها دارید. کجاست عملی که از جدّیّت و ارادۀ انقلابی شما حکایت کند؟ و جالب این‌که پس از سال‌ها ناکامیِ چالش‌زا، باز هم توصیه و موعظه می‌کنید. از جمله، چرا در مدارس، کسی به پرسش‌های دختران دربارۀ حجاب پاسخ نمی‌دهد؟ چرا به‌جای تبیین و روشنگری، دانش‌آموزان را رها کرده‌اند؟ معاونت پرورشی وجود دارد؟ فعّال است؟ معلمان «قرآن» و «هدیه‌های آسمانی» و «سبک زندگی و تفکّر»، کمترین کمکی به اصلاح ذهنیّت دانش‌آموزان می‌کنند یا بی‌تفاوت هستند؟ آموزش‌وپرورش، اجازۀ گفتگو داده است؟ مجالی را فراهم کرده است؟ مگر جز این بود که از متن مدارسِ رهاشده و سکولار، ضلعی از اغتشاش - که دانش‌آموزی بود – برخاست؟ ۷. شورای‌عالی انقلاب فرهنگی در بیانیۀ خویش نوشته است: «در برخورد با بعضی هنجارشکنی‌ها در مسئله حجاب، مراقب باشند در دامی که دشمنان برای ملت ما طراحی کرده‌اند گرفتار نشوند و در زمین غرب که پیوسته درصدد ایجاد انواع دوگانه‌های سیاسی و اجتماعی میان ملت ماست، بازی نکنند.» به‌راستی، این‌که «حاکمیّت» با کشف حجاب برخورد کند، موجب شکاف میان «مردم» می‌شود؟ مگر قرار است که بخشی از مردم چنین کنند که در نتیجه با بخش دیگری از مردم، اصطکاک پیدا کنند؟ در یک سوی این معادله، «حاکمیّت» است و در سوی دیگر، «بخشی از مردم». مسأله، مواجهۀ حاکمیّت است با این بخش از مردم، نه مواجهۀ مردم با مردم. آنان که نخستین بار، سخن از شکاف و دو قطبی‌شدن اجتماعی گفتند، غفلت کردند. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
منطق دیکتاتوری؛ پاسخ جریان اغتشاش به ناهمراهی‌های مردم.pdf
273.1K
🔻بیگانگیِ جنبش اجتماعی با تحمیل: «منطق دیکتاتوری»؛ پاسخ جریان اغتشاش به ناهمراهی‌های مردم https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻سه خاطره از امام خمینی دربارۀ نواب‌صفوی: آقا از این سیّد حمایت کنید! ۱. ‏‏«از وقایعی که در زمان حیات آیت‌الله بروجردی روی داد، دستگیری و محاکمۀ فداییان اسلام در آذرماه ۱۳۳۴ بود. گرچه همۀ قراین و شواهد حکایت از آن داشت که آنان به شهادت خواهند رسید، اما آیت‌الله بروجردی گمان می‌کرد که دولت، تنها به محاکمۀ آنان اکتفا خواهد کرد. لذا هیچ‌گونه اقدامی جهت تخفیف حکم دادگاه انجام نداد. ولی امام به دلیل اینکه حفظ مرجعیّت آیت‌الله بروجردی را شرعاً لازم می‌دانستند ـ لذا با موضع انتقادی و بعضاً پرخاشگرانۀ فدائیان اسلام نسبت به آیت‌الله بروجردی و بعداً آیت‌الله کاشانی، نمی‌توانستند موافق باشند، ولی سکوت را نیز در مقابل اعدام آنها جایز نمی‌دانستند ـ برای جلوگیری از اعدام آنها، شخصاً اقداماتی کردند. امام به حسب وظیفۀ شرعی خود، به سه نفر از رجال کشور (قائم‌مقام رفیع، بهبهانی و صدرالاشراف) که از اعتبار و وجاهت بیشتری برخوردار بودند، نامه‌های جداگانه‌ای نوشتند و با مقدّمه و ادلّه‌ای که آوردند از آنها خواستند مانع اعدام فداییان اسلام بشوند.»(حضرت آیت‌الله جعفر سبحانی). ‏‏۲. «در جریان اعدام مرحوم شهید نواب صفوی، امام به منزل آیت‌الله بروجردی ـ رحمه‌الله‌علیه ـ تشریف برده بودند؛ برای اینکه آقای بروجردی در مقابل اعدام نواب صفوی، عکس‌العمل نشان بدهد. امام آن‌قدر ناراحت شده بودند که عمامه‌شان را بر زمین زده و گفته بودند که آقا از این سیّد حمایت کنید چون می‌خواهند اعدامش کنند. ـ گرچه آیت‌الله بروجردی به خاطر موانعی که تشخیص دادند موفق نشدند جلوی اعدام مرحوم نواب را بگیرند و شاه خائن آن سیّد مظلوم را شهید نمود ـ امام اگر در همان موقع می‌آمدند بیرون و داد می‌زدند، خلاف شرع کرده بودند. درست است که ‎‏می‌خواستند نواب را اعدام کنند، اما نگهداری احترام آیت‌الله بروجردی که فقیه عادل و مرجع تقلید روز بود از نگهداری نواب هم مهم‌تر بود. خواسته‌شان این بود که او را تقویّت کنند، ولی حکم خدا را رعایت کردند.»(حجت‌الاسلام و المسلمین محمدرضا فاکر یزدی). ۳. «‏‏در قضیۀ اعدام شهید نواب صفوی و سایر اعضای فداییان اسلام، امام از مرحوم آقای بروجردی و مراجع دلخور شدند که چرا موضع تندی بر علیه دستگاه شاه نگرفته‌اند و اینها را نجات ندادند. امام در این قضیه، خیلی صدمۀ روحی خوردند. در آن اوضاع و احوال از دید متحجّرین، مبارزه با شاه ننگ بود. آنها استدلال می‌کردند حالا که بناست یک روحانی اعدام بشود لباس روحانی را از تن او در بیاورید که به مقام روحانیّتش اهانت نشود. ولی درست نقطۀ مقابل، تفکّر امام بود که اعتقاد داشتند روحانی باید با کسوت مقدّس روحانیّت شهید بشود تا مردم بفهمند و آگاه بشوند که اینها در صحنه هستند.»(حجت‌الاسلام و المسلمین سیّداحمد خمینی). 🖇 به نقل از کتاب: برداشت‌هایی از سیرۀ امام خمینی، ج۵، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی. صص۲۹-۳۰. قابل مشاهده در: http://www.imam-khomeini.ir/fa/c78_61273/ ،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،، حاشیه: این همه "حسّاسیّت" و "اهتمام" امام خمینی به چه سبب بود؟ چرا ایشان در این حد، به دنبال جلوگیری از اعدام نواب‌صفوی بود؟ تحلیل ایشان از انگیزۀ حکومت پهلوی در این زمینه چه بود؟ آیا امام خمینی تصوّر می‌کرد که این خطّ‌شکنی، زنجیره‌ای از رویدادهای ناخوشایند را در پی خواهد داشت؟ چرا "بزرگان" با امام خمینی همراهی نکردند و همچون ایشان، برآشفته و مصمّم نبودند؟ چرا ایشان در این معرکه، "تنها" ماند؟ چرا با وجود عرضۀ تشخیص خویش، نتوانست دیگران را به مقاومت و بازدارندگی، "متقاعد" کند؟ ایشان چه می‌دید که دیگران نمی‌دیدند؟ ریشۀ "شکاف تحلیلی" میان امام خمینی و دیگران چه بود؟ و اگر بزرگان برمی‌خاستند و یکپارچه به دفاع از نواب‌صفوی می‌پرداختند، "تاریخ" چگونه رقم می‌خورد؟ آری، تاریخ، مسأله‌های همیشگی دارد: "قدرت تحلیلِ عینی" ... "عمل اجتماعیِ به‌هنگام" ... "مقاومتِ بازدارنده" ... "همگرایی در جبهۀ خودی" ... https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
فهرست‌نگاری تفصیلی.pdf
514.8K
🔻فهرست‌نگاری تفصیلی كتاب «فرهنگ پيرو، فرهنگ پيشرو» اثر علامه آیت‌الله محمّدتقی جعفری https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻درس‌گفتار: قیام برای ساختارسازی دینی (اصلاح‌گری اجتماعی و امکان‌های تاریخی) https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻 ترجیح شبه‌مصالح عرفی بر حقایق شرعی: حرف‌ خدا یا هوس زمانه؟ 🖊 مهدی جمشیدی رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس و جمعی از مدیران سازمان تبلیغات اسلامی گفتند: «دستگاه‌ها و عناصر فرهنگی-تبلیغی باید کاملاً مراقب باشند که حرف خدا در هیچ شرایطی زمین نماند و در این زمینه، نباید از جنجال و هوچی‌گری و اتهامات ترسید.» در این باره باید به چند نکته اشاره کرد. ۱. مسأله و دغدغۀ فرهنگی ما، استقرار «حرف خدا» است؛ چنان‌که انقلاب در پی تحقّق «احکام فرهنگیِ دین» است و دین عبارت است از ارادۀ تشریعی الهی. سخن انقلاب، سلیقۀ فرهنگیِ برخاسته از یک گرایش نظری یا تمایل سیاسی نیست، بلکه پای حکم خدا در میان است. از سال‌های آغازین دهۀ هفتاد به این سو، لیبرال‌های وطنی همواره برای ملامت‌کردن خطّ فرهنگیِ انقلاب، تعبیر «تنگ‌نظری» را به کار می‌برند و بر این باور هستند که انقلاب در مسیر جامعه‌پردازی فرهنگی، گرفتار «انقباض» و «فروبستگی» شده است و حاکمیّت به دنبال تحمیل‌کردن «سلایق فرهنگیِ» خود به جامعه است. اینان مدّعی هستند که انقلاب، برداشت خود از دین را اصل قرار می‌دهد و در چهارچوب این برداشت محدود و بسته، می‌خواهد نسخۀ خاصی از دین‌داری را در جامعه برقرار کند. این روایت از تفکّر فرهنگی انقلاب، اغلب از این‌که به سراغ خودِ احکام فرهنگیِ اسلام برود و آشکارا آنها را تخطئه کند، پرهیز دارد. این در حالی است که سخن انقلاب، همان حرف خدا است و انقلاب در پی استقرار «قطعیّاتِ فرهنگیِ اسلام» است. در مقابل این چالش، روشنفکری سکولار و نیروهای سیاسی وابسته به آنها، کوشش کرده‌اند تا از طریق نظریۀ «تاریخیّت دین»، نظریۀ «تعدّد قرائت‌ها از دین»، نظریۀ «سکولاریسم» و نظریۀ «نسبیّت ارزشی»، راهی برای کنار نهادن حرف خدا بگشایند. ۲. این‌که حرف خدا در «هیچ شرایطی» بر زمین نماند به آن معنی است که نباید گرفتار «توجیه‌های اجتماعی» شد و به‌عنوان «مصلحت اجتماعی»، از ارزش‌ها و احکام دینی عبور کرد. آری، ارزش‌ها در مقام تحقّق خارجی، گاهی دچار «تزاحم» می‌شوند و همواره نمی‌توان همۀ ارزش‌ها را در کنار یکدیگر محقّق کرد و در اینجا باید جانب ارزش‌های اصلی و بنیادی را گرفت، امّا حتّی همین حالت نیز موقتی و گذرا است؛ یعنی این‌گونه نیست که برای همیشه، عنوان مصلحت برقرار بماند و ما توجیهی برای «اجرا نکردن ارزش‌ها» در اختیار داشته باشیم. تعارض‌ها، ماندگار نیستند و به‌هرحال، وضع به حال عادی بازمی‌گردد و باید به محض این تغییر، ارزش‌های فرعی را نیز مستقر کرد. پس اصل بر این است که حرف خدا در «هیچ شرایطی» بر زمین نماند و مصلحت‌ها، استثناهای موردی و موقتی هستند، نه قاعده‌ای برای «عبور تدریجی از ارزش‌های دینی». در مقابل، برخی همواره به دنبال «مقیّد کردن حرف خدا» هستند و برای این هدف، به «عرف» و «جامعه» ارجاع می‌دهند تا «امتناع امر دینی» را در تاریخ کنونی به اثبات برسانند، یا دست‌کم، صورتی از دین را بیافرینند که «دین اقلّی» و «دیانت بُرش‌خورده» است. امّا حکومت دینی نمی‌تواند حرف خدا را در هیچ زمینه‌ای رها کند و آن را با «معیارهای سکولار»، مقیّد سازد. تاریخ انقلاب، «تاریخ حقیقت» است نه «تاریخ مصلحت». باید هرچه که می‌توان از سهم مصلحت در این تاریخ کاست و مجال داد که حرف خدا، ظهور و حضور حداکثری داشته باشد و همچون گذشته، در لابلای صفحات کتاب‌ها مهجور نماند. اگر نیز در جایی احساس می‌شود که «کشش اجتماعی» برای تحقّق بخشی از دین در سطح مطلوب قرار ندارد، باید برای ایجاد میل اجتماعی، چاره‌ای اندیشید، نه این‌که «بی‌درنگ» و «منفعلانه»، جانب عرف را گرفت و حرف خدا را به حاشیه راند. ۳. دعوت به نهراسیدن از «جنجال» و «هوچی‌گری» و «اتهامات» به این معنی است که «اجرا کردن حرف خدا»، موجب واکنش منفیِ مخالفان خواهد شد و همواره کسانی هستند که حرف خدا را برنمی‌تابند و می‌کوشند با فضاپردازی و جوّسازی، انقلاب را از تحقّق حرف خدا، منصرف نمایند. دراین‌حال، انقلاب یا باید از این تهییج و تحریک بهراسد و منفعل و مرعوب شود و به‌عنوان این‌که مصلحت، اقتضای تحقّق این بخش از دین را ندارد، رأی به تعطیل و تعویق آن بدهد، یا باید مقتدر و مستحکم بایستد و فشارها را بکشند و در برابر کج‌روایت‌ها از حرف خدا، روایت راستین بیافریند. انتخاب عمل‌گرایانِ سست‌عنصری که نگران از دست دادن بدنۀ اجتماعی خویش هستند و به «تداوم قدرت خویش» می‌اندیشند نه «تحقّق حرف خدا»، مشخص است. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻قصّۀ غم‌انگیز شورای‌عالی انقلاب فرهنگی (۳): «سازمان اداری» یا «قرارگاه جنگی»؟! 🖊 مهدی جمشیدی ۱. شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، همچون «قوّۀ عاقلۀ فرهنگی» عمل نمی‌کند؛ یعنی تکیه‌گاه «تفکّر فرهنگی» نیست و کسی از این جهت، به شورا ارجاع نمی‌دهد و آن را معتبر و وزین نمی‌انگارد. اگر هم ارجاعی صورت می‌گیرد، از جنبۀ «قانونی» است نه از جنبۀ «معرفتی». پس سویۀ قانونی آن بر سویۀ معرفتی‌اش تقدّم یافته است. این شورا، همانند چشمۀ جوشان «مسأله‌پردازی فرهنگی» و «راه‌حل‌یابی فرهنگی» عمل نمی‌کند و رودخانۀ خروشان «اندیشه‌ورزی فرهنگی» نیست. باید «عقل فرهنگیِ انقلاب» باشد، امّا چون هم تولید نظری و زایش معرفتی ندارد و هم بی‌عمل یا کم‌عمل به کناری نشسته است، نه حکم «عقل» را دارد و نه حکم «دست و پا» را. گویا نیست و حیاتش، صوری و نمادین است. هستی‌اش، بی‌کارکرد شده است و از هویّت نخستین و رسالت اوّلیّه‌اش فاصله گرفته است. ۲. شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، هدایت و راهبری فرهنگی را در «سندنویسی»، منحصر و خلاصه کرده است. ازاین‌رو، فاعلیّتش، نه‌تنها «رقیق» و «ناچیز» است، بلکه «تک‌بعدی» است. تصوّر کرده که مجموعۀ بایدها و نبایدهایی که می‌نویسد، همۀ آن مسئولیّت تاریخی‌ای است که بر عهده دارد و آن‌گاه باید به کناری بنشیند و جریان‌یافتن خودبه‌خود این سندها را نظاره کند. این شورا برای تحقّق سندها، فریاد نمی‌زند و گریبان چاک نمی‌دهد؛ چون پنداشته است که باید بگوید و بگذرد، نه این‌که برای مقام «تحقّق» و «تعیّن» نیز مبارزه کند. اهل قیام و اقامه نیست؛ سندهایش «اقامه» نمی‌شوند و چون سندنویسان، «قیام‌گر» نیستند. به‌این‌ترتیب، به مجموعه‌ای از «آرمان‌های معلّق» و «تجویزهای سرگردان» تبدیل شده است. هنگامی که «تفکّر معرفتی» از «اصلاح اجتماعی»، و «علم ذهنی» از «عمل عینی» فاصله بگیرد، چنین مجموعه‌ای شکل خواهد گرفت که فقط «فضل» دارد نه «فایده». ۳. شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، خود را موظّف به «توجیه» و «همراه‌سازی» کسانی که در روند تصمیم‌هایش نیستند نمی‌بیند و جامعه و نخبگان را «متقاعد» و «هم‌داستان» نمی‌سازد، بلکه انتظار دارد از طریق سندها و طرح‌های آمرانه، همسویی صورت بپذیرد. شورا، «بی‌زبان» و «بی‌توضیح» است و نمی‌کوشد برای تصمیم‌های خود، «استدلال‌پردازی» کند. همچون متفکّران، «برهان» نمی‌آفریند، بلکه همانند قاضیان، «حکم» می‌راند. ازاین‌رو، ماهیّت «حُکمی» دارد نه «حِکمی». یا همگان را هم‌نظر با خویش قلمداد کرده است و یا اعتنایی به نظرات مخالف نداشته و تصوّر کرده که چون بر مسند حاکمیّتی نشسته، بی‌نیاز از دلیل است و همین که بگوید باید بشود. هنوز درنیافته که «شدن‌های فرهنگی»، آمرانه و تحکّمی نیستند، بلکه جوششی و درون‌خیز هستند و باطن آدمی نیز با تبیین و توضیح و استدلال، تسلیم می‌شود. ۴. شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، «حضور میدانی» ندارد و فرهنگ را در متن زندگیِ واقعی نمی‌بیند؛ چنان‌که به گزارش‌های آماری بسنده می‌کند و از مواجهات مستقیم و مشاهدات عینی، بی‌نصیب است. با پرسه‌زنی فرهنگی، بیگانه است و در میان مردم و هم‌سخن با توده‌ها نیست. با جلسات بسته و محافل خودمانی و فضاهای گل‌خانه‌ای خو گرفته و صحنۀ واقعیِ بازی فرهنگ را به حال خویش رها کرده است. هدایتش، «از راه دور» است و اتاق فرماندهی‌اش فرسنگ‌ها از خطّ مقدّم فاصله دارد. این قرارگاه، دستور هیچ عملیاتی را صادر نمی‌کند؛ چون همچنان احساس نکرده که جنگی درگرفته که بستر اصلی‌اش فرهنگ است. گمان می‌برد که شرایط عادی هستیم و صلح برقرار است. ازاین‌رو، «کنش عینی» و «فاعلیّتِ اجتماعی» ندارد و در چالش‌های کلانِ فرهنگی، خاموش و بی‌عمل است. شورا به ‌صورت جمعی، هیچ‌گونه «موضع‌گیریِ تفصیلی و تحلیلی» ندارد و نسبت به رویدادها، واکنشی از خود نشان نمی‌دهد. ۵. شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، از «گروه‌های خودجوش فرهنگی»، غافل است و ارتباطی با «بدنۀ فعّال فرهنگی» ندارد؛ چراکه منطقۀ کنش خود را فقط سازمان‌های رسمی تصوّر کرده است. هویّتش مبتنی بر روایت «دیوان‌سالارانه» از فرهنگ است و تنها چشم به «سازمان‌های فرهنگی» دارد و عناصر دیگری را وارد در معادلات نمی‌کند. نیروها و گروه‌های غیررسمی، رنگ صحن شورا را ندیده‌اند و تحلیل‌ها و تجویزهای‌شان شنیده نشده است. هر چند کفایت فرهنگی‌شان، غیر قابل مقایسه با شورا است، امّا سهمی از قدرت ندارند و صدای‌شان شنیده نمی‌شود. البتّه این بخش محذوف و مغفول، توقع هدایت‌گری از شورا ندارد، چون به‌خوبی می‌داند که شورا چنین بضاعتی ندارد و در کار خویش نیز مانده است، امّا دست‌کم می‌شد از این ظرفیّت بیرون از قدرت بهره گرفت و شورا را به یک نهاد مردمی و مشارکتی تبدیل کرد و درهای آن را به روی عرصۀ عمومی گشود. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻ناکامی در همراه‌سازی‌های حداقلیِ زنانه: شکست اغتشاش در برابر روایت‌‌های معارض 🖊 مهدی جمشیدی ۱. این‌گونه نیست که وضع جریان‌های اجتماعی از لحاظ بدنۀ مردمی، همان بماند که در ابتدا بوده است، بلکه این امر به خود آن جریان وابسته است. به طور ضروری، هیچ‌گونه «تداوم» و «پیوستگی»‌ای در میان نیست و همه‌چیز به تصویرسازی بعدی جریان از خود و ظهور روایت‌های جدید از واقعیّت گره خورده است. «لحظه‌های آغازین»، لحظه‌های شورانگیزی و هیجان‌سازی هست که بر شانۀ «روایتِ» برآمده از خود جریان، تکیه زده است، امّا همین که زمان می‌گذرد و روایت‌های دیگری نیز در کنار روایت نخستین می‌نشیند، چه‌بسا از خویش‌حقّ‌انگاری جریان اجتماعی، به شدّت کاسته شود و به‌تدریج، این برداشت در ذهن بسیاری از هواداران جریان اجتماعی ایجاد شود که «واقعیّت»، آن نبوده که در ابتدا پنداشته بودند. از آنجا که جریان اجتماعی می‌خواهد یک شروع طوفانی داشته باشد تا بدنۀ اجتماعیِ حداکثری بیابد و توده‌های مردم را هرچه بیشتر با خود همراه کند، گویا چاره‌ای جز این‌که یک «روایت حاد» و «برداشت تشدید شده» بپروراند و خویش را دچار محرومیّت و مظلومیّت آنچنانی نشان بدهد ندارد، امّا چندی بعد همین روایت، به نقطۀ ضعف او نیز تبدیل خواهد شد؛ چراکه «روایت‌های معارض» راه می‌رسند و بدنۀ جریان اجتماعی را گرفتار «ساخت‌شکنی ذهنی» می‌کنند. آنها درمی‌یابند که واقعیّت، آن نبوده که در لحظه‌های آغازین شنیده‌اند و خام‌اندیشانه پذیرفته‌اند، بلکه واقعیّت، جنبه‌های مهم و تعیین‌کننندۀ دیگری نیز داشته که نیروهای پیشرانِ جریان اجتماعی برای آن‌که در رودخانۀ جریان اجتماعی، موج‌آفرینی کنند و راه خویش را در برابر حاکمیّت باز کنند، آنها را حذف کردند. ریزش گستردۀ همان بدنۀ اندک در اغتشاش‌های اخیر نشان می‌دهد که برخلاف تحلیل آصف بیات، مسأله‌های القا شده و برجسته شده، ساختگی بودند و از این رو نتوانستند از خود در برابر روایت‌های متفاوت محافظت کنند. ۲. این وضع حتّی در شعار اساسی این جریان اجتماعی نیز به چشم می‌خورد. شعار «زن، زندگی، آزادی»، درون‌خیز و جامعه‌بنیاد نبوده است، بلکه از بیرون به آن عرضه شده است و بدنۀ این جریان نیز تصوّر کرده بود که این شعار می‌تواند خواسته‌هایش را پوشش بدهد. این در حالی است که شعار یاد شده، هرگز نمی‌تواند همچون یک «چتر فراگیر»، دغدغه‌های مردم ایران و یا حتّی بخش عمده‌ای از آن را نمایندگی کند؛ چراکه این مضامین با چالش‌ها و نیازها و مطالبه‌های مردم، تطابق ندارند. جامعۀ ایران، جامعۀ عینیّت‌ها و واقعیّت‌هاست و دردها و رنج‌هایش را به طور مستقل، احساس می‌کند و این‌گونه نیست که بتوان «از بیرون» و به صورت «پیش‌ساخته»، شعاری را به آن خوراند و از آن انتظار «همراهی طوطی‌وار» داشت. ما با یک جامعۀ سیّال و ژله‌ای روبرو نیستیم که بتوانیم مسأله‌های خویش را در ظرف «هیجان‌های روایتی» بریزیم و به این جامعه بنوشانیم. ازاین‌رو، باید دردهای آنها را یافت نه این‌که دردهایی را به آن القا کرد. براین‌اساس، روند اغتشاش نتوانست حتّی همسویی و همراهی آن بخش از زنان ایرانی که دچار «حجاب ضعیف» بودند را نیز به دست آورد و آنها را به سوی «کشف حجاب» سوق بدهد. این امر، «بدیهی‌ترین» و «مستقیم‌ترین» توفیقی بود که باید نصیب جریان اغتشاش می‌شد، امّا چنین نشد. با توجّه به چنین شکست آشکاری، نمی‌توان حتّی فراگیری و اجتماعی‌بودن همان جنبۀ زنانۀ این جریان را پذیرفت، چه رسد به دعاوی کلان و فربه دیگر که بیش از نقشی بر آب نبودند. آنچه که در لحظه‌های آغازین، شعلۀ اغتشاش را برافروخت و مایه و پایۀ صورت‌بندی جریان اجتماعی شد، همین لایۀ مطالبه‌های زنانه بود که تا چند هفته‌ای پیش رفت و لایه‌های دیگری را نیز به خود افزود، امّا نه‌فقط لایه‌های دیگر و مکمّل را باخت، بلکه لایۀ اصلی و نمادین‌شده نیز از همراه‌سازی زنانِ دارای پوشش بینابینی با خود ناکام ماند و در عمل مشخص شود که مسألۀ زنان ایران، «حجاب اختیاری» نیست. حجاب، چه قانونی باشد و چه اختیاری، بخش عمده و غالب زنان ایرانی، به سوی کشف حجاب حرکت نمی‌کنند و روایت‌شان از «زندگی» و «آزادی»، تناسبی با آنچه که جریان اغتشاش می‌گفت و می‌طلبید ندارد. این «واقعیّت عریان»، همۀ تحلیل‌هایی را که اغتشاش را همچون یک «جنبش اجتماعیِ فراگیر و مردمی» تصویر می‌کنند - از جمله تفسیر آصف بیات که سخت بر ریشه‌داری و عمق اجتماعی آن اصرار کرده است - بیش از وهم و خیال معرفی نمی‌کند. 🖇متن کامل در روزنامه ایران: https://irannewspaper.ir/8110/15/2320
🔻منطق حکمرانیِ آیت‌الله خامنه‌ای: همه‌چیز در اختیار «همه» است 🖊 مهدی جمشیدی همچنان که پیش‌بینی می‌شد، مهدی نصیری در روند تشدیدشونده‌ای قرار گرفته و شتاب پس رفتن‌هایش دوچندان شده است. او در یادداشت جدیدی که نگاشته، ادّعا کرده است که قدرت در شخص آیت‌الله خامنه‌ای، منحصر شده و تمام‌ بخش‌های حاکمیّت و جامعه، بی‌اختیار و نظاره‌گر مانده‌اند و تنها اوست که برای همه تصمیم می‌گیرد. در این باره، حاشیه‌های انتقادیِ مهمی وجود دارند. ۱. مهم‌ترین کاری که قانون اساسی بر عهدۀ رهبری نهاده، «تعیین سیاست‌های کلّیِ نظام» است و این سیاست‌ها نیز به‌طور طبیعی، دایره و دامنه‌ای را برای حرکت دیگران تعریف می‌کنند، امّا: اوّلاً، این امر، در خود «قانون اساسی» آمده است و کنشی «فراقانونی» نیست که بتوان بر شخص آیت‌الله خامنه‌ای خُرده گرفت. اگر ایشان این‌گونه عمل نکند باید به ایشان انتقاد کرد که چرا به قانون عمل نمی‌کند، نه این‌که التزام ایشان به قانون را به معنی انحصارگرایی و خودمرکزبینی در قدرت تفسیر کنیم. ثانیاً، روشن است که همۀ نظام‌های سیاسی، «چهارچوب‌های بنیادی» و «ارزش‌های غایی» دارند و این‌گونه نیست که اجازه دهند «تلاطم‌های ساختارشکن» و «نوسان‌های زیگزاگی» به آنها راه یابند. فقدان مدار برای حرکت یعنی حرکت‌های چرخه‌ای و غیرتکاملی و بی‌سرانجام. ثالثاً، چهارچوب‌هایی که آیت‌الله خامنه‌ای در سایۀ سیاست‌های کلّیِ نظام طرّاحی کرده است، آن اندازه «کلّی» و «وسیع» هستند که «تنوّع» و «تکثّر» در درون‌شان معنا داشته باشد و این‌طور نیست که نیروهای سیاسی نتوانند «رویکردهای خاصِ» خویش را دنبال کنند. در عمل نیز مشاهده کردیم که واقعیّت‌های نظام جمهوری اسلامی، سرشار از «تعدّدها» و «گوناگونی‌ها» است و سلایق و جهت‌گیری‌های مختلف در آن راه دارند. به این معنی، هیچ‌گاه یکنواختی و یکدستی در نظام راه نداشته است. رابعاً، سیاست‌های کلّیِ نظام، «سلیقه‌ای» و «شخصی» نیستند، بلکه از مجرای «مشورت‌های کارشناسانه» می‌گذرند و هر یک «اثبات‌پذیر» هستند؛ یعنی این‌گونه نیست که سلایقِ شخصیِ آیت‌الله خامنه‌ای در قالب سیاست‌های کلّی حاکم شوند، بی‌آن‌که اعتبار معرفتی و وزانت علمی داشته باشند. در عمل نیز مشاهده می‌کنیم که نیروها و اجتماع‌های علمیِ متعدّدی با این سیاست‌ها موافقند و اگر هم انتقادی دارند، نسبت به اجرایی‌نشدن برخی از آنها است، نه نامعقولیّت‌شان. پس این سیاست‌ها، بین‌الاذهانی و موجّه هستند. ۲. اگر هم غرض، «احکام حکومتی» است که باید گفت تعداد این احکام در مدّت سی سال رهبری ایشان به ده حکم نمی‌رسد و این نشان می‌دهد که بنا و قاعدۀ ایشان، تدبیر امور بر اساس همین رویّه‌های قانونیِ جاری و عادی است. ۳. «مردم‌سالاری دینی» نیز به‌عنوان یک سازوکار واقعی و عینی، همواره در جریان بوده است و دولت‌ها و مجلس‌ها از متن آن برخاسته‌اند؛ چنان‌که نوسان‌ها و گوناگونی‌های آنها نشان می‌دهد که دستی در پشت صحنه نبوده و این خودِ جامعه بوده که این بخش‌های عمده از حاکمیّت را تعیین می‌کرده است. در این زمینه، آیت‌الله خامنه‌ای کمترین دخالتی نداشته و هیچ‌گاه نخواسته است که روند «طبیعی» و «جامعه‌بنیادِ» انتخابات را دست‌کاری کند. این امر به‌خصوص دربارۀ دولت، بسیار مهم است؛ چراکه دولت، حجم انبوه‌ِ ظرفیّت‌های حاکمیّت را در اختیار دارد. ۴. از این گذشته، آیت‌الله خامنه‌ای حتّی فارغ از عرصۀ رسمی و حکومتی، «عرصۀ غیررسمی و اجتماعی» را به «خویش‌بنیادی» و «تحلیل‌مندیِ مستقل» فراخوانده است و نخواسته اجتماع‌هایی بیافریند که وابسته و طوطی‌صفت هستند و همواره معطّل و در تعلیقند تا موضع ایشان آشکار بشود. این‌همه اصرار و حسّاسیّت ایشان نسبت به فهمِ عمیق به این دلیل است که باید عرصۀ عمومی، «رشد فکری» و «قوّت تحلیلی» را تجربه کند و بتواند «تصمیم محقّقانه» بگیرد، نه این‌که مقّلد و دنباله‌رو باشد. ۵. این تحلیل، نمونه‌های فراوانی دارد، از جمله: ایشان با دلایلی به هاشمی‌رفسنجانی اثبات کرد که رابطه با آمریکا مضر است و او نیز پاسخی نداشت؛ یا این‌که حجاب در عرصۀ عمومی، حکم شرعی است، نه سلیقۀ شخصی ایشان؛ یا این‌که ایشان با وجود آن‌که به برجام، خوش‌بین نبود، امّا اجازه داد که هشت‌ سال در امتداد آن حرکت شود؛ یا دربارۀ افزایش قیمت بنزین، ایشان تصمیم نهایی را به سران قوا واگذار کرد؛ یا در همین اغتشاشات، کسانی در خیابان یا دانشگاه، با رکیک‌ترین الفاظ به ایشان دشنام دادند امّا هم‌اکنون رها هستند؛ و حتّی در یک مورد بسیار جزئی همانند درج‌کردن گزارش‌های لانۀ جاسوسی در کتاب‌های درسی، ایشان چندی پیش گفت که با وجود تأکیدش همچنان عمل نشده است. آنچه که در منطق حمکرانی ایشان مشاهده می‌کنیم، «قدرت توزیع‌شده» و «ساختار غیرشخصی» است. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻درس‌گفتار: سیر حرکت فرهنگی انقلاب (گذار از تحلیل‌های شلخته) بهمن‌ماه ۱۴۰۱ https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi 🖇 به نقل از مرحوم استاد سیّدعلی‌اکبر پرورش در کتاب: خاطراتی از استاد پرورش، به کوشش مرتضی نجفی قدسی، قم: عطش، ۱۳۹۷، صص۶۲-۶۳.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻درس‌گفتار: حلقه‌های میانی به مثابه نیروی پیشران (تجربه‌ی تاریخی انقلاب اسلامی) نسخه کامل https://www.uplooder.net/files/cc25c76705481b5037713bbd70443938/aac-Rec-2023-02-01-09-01-56.mp4.html بهمن‌ماه ۱۴۰۱ https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi