https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،،،
زنی که با «سر برهنه» به مجلس و اجتماع عزای حسینبنعلی پا میگذارد، قداست و حرمت محفلش را آشکارا میشکند. سر حسین برای استقرار ارزشهای دین - که یکی از آنها حجاب است - نیزهنشین شد. با «سر برهنه»، به جنگ «سر نیزهنشین» نروید و بر قلب زخمخوردهی حسین، زخم تازه ننشانید. امام مظلوم ما، داغدار است.
🖇 تعلیقه:
۱. عرقخور، حق ندارد با شیشهی عرق وارد مجلس اهل بیت بشود. مکشفه هم با حالت برهنگی سر. مجلس حسین، «مجلس معصیت» نیست. کشف حجاب خیابانی، «تجاهر به فسق» است که از خود «فسق»، بدتر است؛ به خصوص در درون «حریم اهلبیت» که قداست مطلق دارد. همه معصیتکار هستیم ولی در مجلس اهلبیت، «تظاهر به معصیت» میکنیم؟!
۲. چرا اینان را از مجلس «برانیم»؟! باید به حجاب «بخوانیم»! بیتفاوت نباشیم و حرام را به رسمیت نشناسیم. اگر کشف حجاب در «خیابان»، حرام شرعی و سیاسی است، در «مجلس اهل بیت»، حرمت مضاف نخواهد داشت؟! امربهمعروف و نهیازمنکر کنیم؛ این امر، فلسفهی قیام حسینبنعلی بود، ولی ما امروز آن را رها کردهایم و رضایت و تکثر و تمایز را بر سعادت و هدایت و اصلاح، ترجیح میدهیم. باید گفت تا عادیسازی صورت نگیرد و معصیت، همچنان معصیت انگاشته شود.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻 عاشورا و امروز؛ الهامها و امدادها
🖊 مهدی جمشیدی
۱. مکتب، دارای «شخصیّت» است و باید آن را همانند یک انسان تصوّر کرد و برایناساس، به آن صفات «زندگی» و «مردگی» را نسبت داد. در دو حالت، مرگ یک مکتب اتّفاق میافتد؛ یکی در حالتی که مکتب، «توان کارکردی» خود را از دست میدهد، یعنی در تحقّق فلسفۀ وجودیِ خود، دچار ناتوانی میشود. هر مکتبی آماده است به سؤالاتی پاسخ دهد و خلأهایی را پُر کند، امّا اگر در مقام عمل نتوانست این کارکردها را ایفا کند، مردم از او رویگردان میشوند و بهاینترتیب، مکتب در زندگی مردم میمیرد. حالت دوّم این است که مکتب، «توانِ رقابتِ کارکردی» خود را از دست بدهد؛ به این معنی که مکتب همچنان کارکردهایی که وعده داده است را ایفا میکند، امّا مردم توانستهاند رقیبی برای آن پیدا کنند که بهتر از مکتب کنونی میتواند احتیاجاتشان را برطرف کند.
۲. خصوصیّت احیاکنندگیِ محرم و صفر، عَرَضی است؛ چون محرم و صفر، پارهای از زمان هستند و زمان هم در ذات خودش فضیلتی ندارد و همیشه چیزی بیرون از زمان به آن - در مقایسه با زمانهای دیگر - اعتبار و ارزش میدهد. در نتیجه، خصوصیّت زندهکنندگیِ محرم و صفر را باید به اتّفاقهایی که در این ماهها افتادهاند، نسبت داد و آن عبارت است از قیام امام حسین(ع) که قیامی اصلاحی بود. اگر مکتب در ذهن و زندگی مردم، دچار اختلال و نابسمانی شود، نیازمند «برخاستن» و «شوریدن» یک مصلح است که پرچم اصلاح را بلند کند؛ چنانکه امام حسین هم میفرمایند: من هدفی از قیام ندارم به جز اصلاح امّتِ جدّم. اصلاح امّتِ جدّم یعنی اصلاحِ دینداری و سبکِ زندگیِ مردمی که پیرو رسول اکرم(ص) بودند.
۳. تعظیم امام حسین، تعظیم قیام امام حسین است و تعظیم این قیام، تعظیم پرچم اصلاحیای است که ایشان برافراشتهاند. این تعظیم، «دلالت عملی» دارد و اینطور نیست که یک امر «باطنیِ محض» یا «تشریفاتی» باشد. ما با تعظیم قیام امام حسین، به «حرکت اصلاحی» در درون جامعۀ اسلامی، اعتبار میبخشیم و تکریم و بزرگداشت ماه قیام امام حسین، خودبهخود حرکتهایی از جنسِ امام حسین را بازتولید و بازسازی میکند. اینکه محرم و صفر، اسلام را «زنده» نگه داشتهاند، به این معنی است که در برابر هر نوع مفسدهای که در جامعۀ اسلامی به وجود آمده است، این نوع «حرکتهای اصلاحی»، ورق را بهنفع اسلام و حقایق آن برگردانده و از مرگ اسلام، جلوگیری کرده است.
۴. انقلاب اسلامی، ریشه در عالمِ معناییِ عاشورا داشت؛ از اساس شکلگیری که از هیئتهای مؤتلّفه و نیروهای مذهبی برآمد و بعد هم که بهتدریج از طریق همین شبکههای اجتماعی در دل مناسبات و مراسم محرم و صفر تداوم یافت و تا سال آخر که عظیمترین تظاهرات انقلابی در مراسم عاشورا و تاسوعا برگزار شد. اینها بیانگر آن است که حرکت انقلابیِ سال پنجاهوهفت، وابستگی جدّی به عالمِ معناییِ عاشورا داشت و این حقیقت در آن، نقشِ «مولّد» و «محرّک» را ایفا کرد. پس از انقلاب، در هشت سال دفاع مقدّس نیز عظیمترین انگیزهای که توانست مردم را در خطّ مقدّم نگه دارد و از تودههای مردم، بسیج اجتماعی بیافریند حماسۀ عاشورا بود؛ چنانکه پُرتکرارترین واژه در وصیّتنامههای شهدا، نام مبارک امام حسین(ع) است. آنچه فتنۀ سال هشتادوهشت را نیز برانداخت، چیزی نبود جز راهپیماییِ نهم دی که آن راهپیمایی هم ریشه در عاشورا داشت. این بدان معنی است که وقایعِ تاریخیِ پیدرپی، همه از «آبشخور عاشورا» تغذیه میکنند و این عاشوراست که در بزنگاههای تاریخی به سراغ جامعه میآید و آن را از ورطۀ سقوط، نجات میدهند.
۵. یکی از نتایجی که از این بحث میتوان گرفت این است که «هیئتهای سکولار»، خصوصیّت حیاتبخشی ندارند؛ چون به نوعی سوگواریِ «شخصیشده» و «باطنیشده» متمایل هستند که هیچ مخالفی ندارد و تغییری را در جامعه رقم نمیزند و کاری با آنچه در بستر جامعه رخ میدهد ندارد. این در حالی است که قیام امام حسین به این دلیل «حیاتبخش» بود که در برابر عواملِ مرگآفرینِ اسلام ایستاد و آنها را برانداخت. اگر هیئتها، این خصوصیّت را نداشته باشند، منجر به احیای اسلام نخواهند شد، بلکه حتّی باید گفت هیئتهای سکولار، تحریفگرِ عاشورا نیز هستند؛ زیرا هستۀ مرکزیِ قیام عاشورا را میگیرند و صورتی تحریفشده و تقلّبی از آن ارائه میدهند که کارکرد و ثمری ندارد. اگر «هیئتهای سکولار» در برابر جوهر و هویت عاشورا ایستادهاند، «هیئتهای غیرانقلابی» نیز چنین حکمی دارند؛ این دو، لبههای یک قیچی هستند که یکی «سیاست» را میراند و دیگری «سیاستبازی» را فرامیخواند. سکولارها، حسین را از «حکومت» تهی میکنند و غیرانقلابیها، از «انقلاب». یکی از حسین، «عارف عزلتنشین» میسازد و دیگری «سیاستمدار اقتضایی».
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻عاشورا و خواص بیخاصیّت
🖊 مهدی جمشیدی
۱. در نگاه نخست، به نظر میرسد که همۀ تحوّلات اجتماعی، وابسته به «امام جامعه» است و جامعه، آینۀ منعکسکنندۀ خودِ اوست و ازاینرو، باید «وضع جامعه» را هرچه که هست، به او ارجاع داد و برآمده از ارادۀ او دانست. چنین برداشتی از منطق تحوّلات اجتماعی نادرست است. اینکه امام در جامعۀ اسلامی، تعیینکننده است و سیاستها و جهتگیریهایش میتواند جامعه را به قلۀ تعالی یا درۀ انحطاط سوق بدهد، برداشت درستی است، اما همواره چنین نیست که او نقش اصلی را بر عهده داشته باشد یا در همۀ زمینهها بتوان رد پای او را یافت. ازآنجاکه قاعدۀ حکمرانی در جامعۀ اسلامی این است که امام باید جامعه را متقاعد سازد و به خواست و ارادۀ آنها، هویّت دینی بدهد، اینگونه نیست که جامعه همچون شیء شکلپذیر و منفعل در دست امام جامعه باشد و او بدون آنکه دغدغۀ «همراهی جامعه» را داشته باشد، نقش هدایتی خویش را ایفا نماید. پس امام جامعه از جهات بسیاری، «مقیّد» و «محدود» به خودِ جامعه است و باید اقتضاهای آن را در نظر بگیرد و در چهارچوب آنها سیاستگذاری و راهبری کند؛ چه اقتضاهای امکانی و چه اقتضاهای امتناعی. بدینسبب، جامعهای که دچار فقر امکانی باشد و بنمایههای قوی نداشته باشد و نتواند رویدادها و حوادث را فهم کند و به فهم امام جامعه نیز چندان گردن ننهد، خودش به عامل بازدارنده نسبت به غایات قدسیِ امام تبدیل میشود.
۲. آنچه که در عرض امام جامعه میتواند نقش مکمّل یا نقش ناقض ایفا کند، لایۀ سرآمدان و برجستگان جامعه هستند؛ کسانی که «خواص جامعه» نامیده میشوند و به دو گروه خواص اهل حقّ و خواص اهل باطل تبدیل میشوند. «خواص اهل حقّ» نیز در کنار امام جامعه، هویتپرداز و جهتبخش هستند و میتوانند ارادۀ امام جامعه را به تحقق نزدیک سازند یا آن را به زنجیر درآورند. این امر بدان سبب است که تودههای مردم در جامعه، اغلب گرفتار وضع «اثرپذیری» و «دنبالهروی» هستند و چشم به خواص دارند و از آنها تبعیّت میکنند؛ چنانکه انتخابهایشان، «تکرار انتخابهای خواص» هستند. بنابراین، ممکن است با توجه به محدودیّتهای گفتاری و صراحتیِ امام جامعه، خواص در مسیری قرار بگیرند که بتوانند همچون یک مجموعۀ نقضکننده یا معطلنگاهدارنده نسبت به امام جامعه عمل کنند. از جمله، «سکوت خواص» بسیار مؤثّر است؛ چه «سکوت گفتاری» و چه «سکوت عملی». در تاریخ، لحظههایی هستند که چرخشهای بزرگ میآفرینند و اتفاقهای بازگشتناپذیر پدید میآورند. در این لحظهها، هرچه هم امام جامعه بکوشد که به جامعه، جهت بدهد و آن را در مجرای غایات حقّ به حرکت درآورد، اما باز محتاج «همگفتاری» و «همعملیِ» خواص اهل حقّ است و بدون آنها، کار هدایت جامعه به پیش نخواهد رفت. اگر خواص اهل حقّ به دلیل «محافظهکاری» و «دنیاطلبی»، سکوت اختیار کنند و حقّ را کتمان نمایند، جامعه نخواهد توانست که حقّ و مسیر حقّ را بیابد و ازاینرو، در چالهها و چاهها فرو خواهد افتاد. جامعۀ مبتلا به «خواص ساکت»، روی سعادت را نخواهد دید و همواره گرفتار تکرار خطاها و بازتولید لغزشهایش خواهد شد. در چنین وضعی، امرِ امام جامعه نیز معطل و معوّق باقی خواهد ماند و رنگ تحقق را نخواهد پذیرفت.
۳. در تحلیل ریشۀ واقعۀ عاشورا باید خاموشی و انفعالِ خواص اهل حقّ را علت اصلی شمرد و انگشت اتهام را به سوی آنها چرخانید؛ چراکه امام جامعه را تنها نهادند و در مسیر تحقق غایات قدسی، به حمایت گفتاری و عملی از او برنخواستند. امام حقّ، محتاج «حمایت خواص اهل حقّ» است تا جامعه، یکپارچه و همصدا در مسیر هدایت معنوی قرار بگیرد و دین در قالب نظامهای اجتماعی، عینیّت یابد، اما اگر خواص در لحظههای تاریخساز، زبان در کام فروببرند و حاضر نباشند هزینۀ «اظهار حقّ» را بپردازند، جامعه رو به پیش حرکت نخواهد کرد، بلکه چهبسا آنچنان سیر قهقرایی و انحطاطی را تجربه کند که در مقابل دیدگانش، واقعهای به تلخی عاشورا رخ بدهد. خواص اهل حقّ که در این فروبستگی تاریخی دست دارند، حقّ را میشناسند و میفهمند، اما از «موضعمندی» و «صراحت» و «هزینهدادن» گریزان هستند و به همین دلیل، امام جامعه نیز تنها و بیطنین میماند و عوام نیز بر روی او شمشمیر جهالت میکِشند. سرنوشت جامعۀ اسلامی، وابسته به این است که آن دسته از خواص اهل حقّ که با مواضع خویش، تسهیلکننده و پیشبرندۀ حقیقت هستند، اکثریّت نخبگانی باشند تا بتوانند جامعه را در جهت ارادۀ امام جامعه، بسیج کنند.
🖇 منتشرشده در:
http://fna.ir/3dmv3n
🔻انقلاب عاشورایی در دورۀ پساانقلابی:
انقلاب در محکمهی عاشورا؟!
🖊 مهدی جمشیدی
۱. اگر دچار فقدان «روایت سیاسی و اجتماعی از عاشورا» باشیم، در واقع، عاشورا را در یک عزاداری ساده و محض، خلاصه کردهایم که فقط جنبۀ شخصی و باطنی دارد و با نظم سیاسی و وضع تاریخی، بیگانه است. در این راستا، باید عاشورا را به امروز و اکنون آورد و این میسّر نیست جز با تصویرسازیِ انقلابی و سیاسی از عاشورا. تلقّی رهبر معظّم انقلاب از عاشورا، سرشار از این جنبه است. رساترین و دقیقترین تعابیر انقلابی و اجتماعی دربارۀ عاشورا، در سخنان ایشان بیان شده است؛ به خصوص، چهار سخنرانی ایشان در دهۀ هفتاد که در آنها به مسألۀ «عبرتهای عاشورا» پرداخته شده است. البته حادثۀ عاشورا، هم برای «انقلابکردن» نافع است و هم برای «نگهداشتن انقلاب». به بیان دیگر، عاشورا حادثهای نیست که در مرحلۀ «انقلاب» متوقف بماند و در مرحلۀ «پساانقلاب»، دیگر کارکردی نداشته باشد. مفهومپردازی عبرتهای عاشورا نشان میدهد که میتوان خط تحلیلی دربارۀ عاشورا را به دورۀ پساانقلاب نیز تعمیم داد و مشخص کرد که چه تحولات آشکار و پنهانی میتوانند جامعۀ اسلامی را به مرتبهای از انحطاط و سقوط سوق بدهند که در نهایت، واقعهای همچون کربلا رخ بدهد. در این برداشت، آسیبهای درونیِ جامعۀ اسلامی که میتوانند چنین وضعی را پدید آورند شناسایی و فهم میشوند و از طریق مشابهتسازی تاریخی، به عبرتهایی برای اکنون تبدیل میشوند. این عبرتها هم معطوف به جامعۀ اسلامی هستند و هم معطوف به حکومت اسلامی. آیتالله خامنهای با مطرحکردن این بحث در دورۀ پساانقلاب، نخستین گام را در مسیر انذار و هشدار برداشت و نشان داد که هیچ پروایی از مقایسه ندارد، بلکه آن را میطلبد تا تاریخ تلخ کربلا تکرار نشود.
۲. اما در چند سال اخیر، جریان غیرانقلابی و سکولار - که وجود و حضورش در قدرت سیاسی، ریشۀ دشواریهای معیشتی مردم بوده است - کوشیده است با پناهبردن به شبیهسازیِ تاریخی، «عاشورا» را در برابر «انقلاب» بنشاند و انقلاب را چونان «ساختار سیاسیِ جور» ترسیم نماید. مجالس و هیئتهای اینان، به محفلی برای درهمشکستن مقاومت انقلابی و تردیدافکنی در جبهۀ حقّ و کنایهزدن به اصالتهای انقلابی تبدیل شدهاند. اینان به دلیل منافع و مطامع سیاسی، در مقابل رهبر انقلاب صفآرایی کرده و با این گمان که عاشورا، فقط ظرفیت پیشاانقلابی دارد و میتوان از آن در جهت نهضت و جنبش و شوریدن بهره گرفت و نظم سیاسیِ کنونی را به چالش کشید، روایتهای معوج میبافند. بهاینترتیب، اینان از عاشورا، بر ضدّ خطّ اصیلِ عاشورا بهره میبرند و تزویر را به تحریف ضمیمه میکنند و در سایۀ سوگواری حسینبنعلی، به پرچمدار حسینبنعلی میتازند. اینهمه در حالی است که نه نظم سیاسی و نه نظم اجتماعی، دچار «استحاله» نشدهاند و انقلاب و جامعه با وجود دشواریها و تنگناها، همچنان اصالتهای خویش را حفظ کردهاند و دچار «جابجاییهای ساختاری» نشدهاند. در مقابل، اینان میکوشند با روایتپردازی سیاه و غلیظ، وضع کنونی را بحرانی و نزدیک به فروپاشی و انحطاط ترسیم کنند تا دوگانهسازیهایشان بر ضدّ انقلاب، مقبول و موجّه افتد.
۳. جالب اینکه آیتالله خامنهای در اواخر دهۀ هفتاد که نیروهای سیاسیِ تجدیدنظرطلب و استحالهشده میخواستند نظم سیاسی و نظم اجتماعی را به سوی لیبرالدموکراسی سوق بدهند، آشکارا از حادثۀ عاشورا در جهت غایات انقلاب بهره برد و همچنان نیز حادثۀ عاشورا را دارای ظرفیت تحلیلی برای این مواجهه معرفی کرد. ایشان گفتند: در صدر اسلام، «بزرگترین» و «مهمّترین» ضربهای که بر اسلام وارد شد، این بود که «حکومت اسلامی» از «امامت» به «سلطنت» تبدیل شد و امام حسن(ع) به خاطر یک مصلحت بزرگتر که حفظ اصلِ اسلام بود، مجبور شد این تحمیل را بپذیرد. امروز نیز اساس نقشۀ دشمن، این است که حکومت را از «محور اصلی» که «امامت» و «دین» است خارج کند؛ چون بعد خاطرش جمع است که همهکار خواهد کرد، امّا به برکت هوشیاری ملّت و به برکت انقلاب، امریکا قادر نیست حادثهای مثل حادثۀ صلح امام حسن(ع) را تحمیل کند، بلکه اینجا اگر دشمن زیاد فشار بیاورد، «حادثۀ کربلا» اتّفاق خواهد افتاد(آیتالله خامنهای، در دیدار جوانان، ۱-۲-۱۳۷۹). در تاریخ پساانقلابی، فقط مبارزه و ایستادن و مقاومت معنا دارد و هرچه که رخ بدهد، این تاریخ از «مدار عاشورا» خارج نخواهد شد؛ چنانکه دشمن برای برانداختنِ این تاریخ قدسی، چارهای جز بازسازیِ نبرد کربلا ندارد. پس تاریخ پساانقلابی در درون خود، همچنان عنصر نهضت و انقلاب را دارد و «نظریۀ نظام انقلابی» نیز همین را میگوید و انقلاب، خود را منجمد و متصلب نمیانگارد که از منطق و موقعیت عاشورایی بهراسد.
🖇 منتشرشده در:
https://tn.ai/2929439
🔻رخنهی لیبرالیسم در جبههی انقلاب
🖊 مهدی جمشیدی
۱. برخی نیروهای تجدیدنظرطلب در درون جبههی انقلاب، نسبت به غیرانقلابیها، ملایم و منعطف و مداراییاند اما انقلابیهای اصیل را بهشدت، طرد و نفی و سرکوب میکنند. اگر اینان به انقلابیهای اصیل بگویند «سوپرانقلابی»، اختلاف و انشقاق ایجاد نکردهاند، ولی اگر انقلابیهای اصیل به آنها بگویند «صورتی»، گسستآفرین و وحدتشکن هستند. در واقع، سیئات انقلابیهای اصیل، حسنات اینان است. پس با معیارهای دوگانه و خودخواهانه مواجه هستیم.
۲. تعبیر دقیقتر و زیباتری که میتوان دربارهی اینان به کار برد، «انقلابی نمایشی» است؛ چون انقلابیگریشان، از برخی ظواهر و صورتها فراتر نمیرود و عمق هویتی ندارد. وانمود میکنند که انقلابیاند، اما دچار چرخش و دگردیسی شدهاند.
۳. شاید اولین برچسب را به این جماعت، شهید بهشتی زد که به آنها گفت «نیروهای بینابینی». یعنی هم این طرف هستند و هم آن طرف. آدمهای دوشخصیتی که هنوز تصمیم نگرفتهاند چه باشند.
۴. در دههی اخیر، عدهای رفتند زیر پرچم «اسلام رحمانی». آیتالله خامنهای هم در مقابلشان گفت اسلام رحمانی، همان معارف نشأتگرفته از «لیبرالیسم» است. این هم از برچسب غلیظ ایشان. بعد از مطهری و بهشتی، دیگر چندان اصطلاح «التقاط» را به کار نمیبرند. من اینان را التقاطی میدانم؛ همان «اسلام رحمانی» که ترکیب اسلام و لیبرالیسم است.
۵. برخی از انقلابیها کوشیدند ادای اصلاحطلبان درآورند. شدند کپی کپی. از اصالتها بریدند و به اصیلها گفتند تندرو. البته درباره صورت مشترک و مخرج مشترک داشتنشان با اصلاحطلبان، هیچگاه توضیح ندادند. نرمنرمک چرخیدند.
۶. دربارهی «برجام» و «فضای مجازی» و «حجاب»، مانند خاتمی و اصلاحطلبان فکر میکنند. فقط مشکل اینجاست که برخلاف اصلاحطلبان، تعبیر «حضرت آقا» را هم ضمیمهی استدلالهای اقتباسی خود میکنند.
۷. حاجقاسم را نیز از آن خود میدانند؛ همان کسیکه میگفت دختر شهید، فقط به قصد «هدایت» میتواند با دختر بدحجاب، ارتباط داشته باشد نه به قصد «رفاقت»؛ یعنی حتی رفاقت با اینان را نیز نمیپسندید. نمیدانند سیاست حاجقاسم، «سیاست هدایت» بود نه «سیاست تمایز». هم برجام را تصمیم نظام میدانستند و هم فتوحات منطقهای حاجقاسم را میطلبیدند.
۸. رهبر انقلاب از سه مرحله سخن گفتهاند: خودسازی، جامعهسازی و تمدنسازی. اینان چون در مرحلهی خودسازی، شکست خوردهاند، ارادهی انقلابی ندارند و بهجای جامعهسازی، در پی جامعهسنجی هستند تا مطابق ذائقه، حکومت کنند.
۹. در اغتشاش سال گذشته دیدید که «مواضع دوپهلو» داشتند. هرچه فریاد داشتند بر سر نظام و نوع حکمرانی کشیدند؛ مانند خاتمی. دوگانهی نظام/ مردم را پذیرفته بودند؛ همانند اصلاحطلبان.
۱۰. حداقل یک دهه است که کسانی در درون جبههی انقلاب، التقاطی شدهاند. کلیدواژههایی هم دارند: وحدت/ خلوص، همبستگی/ دوقطبیشدن، عقلانیت/ تندروی، فرهنگ/ امنیت، جذب حداکثری/ طرد، و ... . از همهی اینها روایت غلط دارند.
۱۱. از اصول بریدهاند اما انتظار دارند که همچنان در هستهی مرکزی گفتمان انقلاب باشند. به ما میگویند «تنگنظری» نکنید ولی مسأله این است که خودشان «تجدیدنظر» کردهاند. دایرهی انقلاب و خودی نیز باید متناسب با بازاندیشیهای دورهای آنها گشاد شود؛ چون معیار، اینانند نه ارزشها.
۱۲. به همان معنا که امام خمینی به بازرگان، «برچسب لیبرال» زد، من هم این اصطلاح را به اصولگرایی نسبت میدهم. روح بازرگان در بخش عمده اصولگرایان، حلول کرده است. «اسلام رحمانی»، فصل مشترک اصولگرایان و اصلاحطلبان شده است. اسلام رحمانی، یعنی لیبرالیسم و هر کس به مؤلفههای آن معتقد باشد، دچار التقاط شده است؛ چه اصلاحطلب و چه انقلابی.
۱۳. جالب اینکه میان «بدنه» و «بالاییها»، تفاوت آشکار وجود دارد؛ بدنهی انقلابی که در کف هستند، وفادارند اما هرچه فراتر میرویم و به نخبگان میرسیم، موارد استحاله بیشتر میشوند. گویا وضع اجتماعی (قدرت) و وضع فکری (حقیقت)، تا حدی با یکدیگر نسبت عکس دارند. ازاینرو، جماعت از راه انقلاب بازگشته و به تفکر اصلاحات پیوسته، اکثریت نیستند که «واسازی فکری»ام به «واگرایی اجتماعی» برسد.
۱۴. از هرچه که واسازیشان کند متنفرند؛ مثل همین متن! بیدرنگ، واکنش منفی نشان میدهند و برآشفته میشوند. نگرانند که مبادا نسبتهای فکری و هویتی پنهانشان با اصلاحطلبان آشکار شود. میگویند خودمان هستیم ولی تاریخ اصلاحات میگوید تکرار آنهایند. تجدیدنظرطلبی را از سطر نخست آغاز کردهاند.
۱۵. راه «بازسازی انقلابی» از «واسازی اصولگرایی» میگذرد. اینان برای تداوم قدرت خویش، امکانهای انقلاب را به زنجیر بستهاند و مردم را در انتظار جهش تاریخی، دلسرد کردهاند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،
۱. برنامۀ «مهلا»، دو لایه دارد: یکی ستایش حسین و دیگری نکوهش انقلاب. سرسپردگیشان به حسین، در هندسۀ «سرزنش انقلاب» نشسته است.
۲. اما «حسینِ منهای انقلاب»، همان منطق هیأت سکولار است.
۳. انقلاب در این برنامه، «بیوکیل» است؛ هم میهمانان و هم مجری، شاکیان پروندۀ «اتهامات انقلاب» هستند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،
حجتالاسلام حسین انصاریان: «مردم را نباید عصبانی کرد و به آنها فشار آورد؛ چرا که با فشار، کسی دیندار نمیشود. در دهه عاشورا به خانمهای بیحجاب و بدحجاب، فشار نیاورید تا آنها بتوانند در این مجالس شرکت کنند.»
جان لاک: «در ساحت دین، در هیچ حال و وضع، توسل به زور و اجبار، درست نیست»(ص۶۶).
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،،،
۱. از آغاز اغتشاش تاکنون، از پشت به جبههی انقلاب خنجر زدند.
۲. خنجر در دست خودیهایی بود که پیام «ضعف» و «سازش» و «مسامحه» به جریان اغتشاش فرستادند و به آنها جسارت بخشیدند.
۳. اما همین بخش از خودیها، «نظام» را بر جایگاه «متهم ردیف اول» نشاندند.
۴. میخواهند جبههی انقلاب را دچار «تردید» کنند.
🖇 تعلیقه:
۱. مقصود من از خودیهایی که گرا به جریان اغتشاش دادند، «لیبرالهای جبههی انقلاب» -یا همان انقلابیهای صورتی - هستند. لیبرالیسم از «نهضت آزادی» به «اصلاحات» سرایت یافت و از اینان هم به «بخشی از انقلابیها». اینان در مقابل «مدیریت فضای مجازی» و «برچیدن بیحجابی»، منطق لیبرالی دارند.
۲. اسلام این بخش از انقلابیها، متمایل به «اسلام رحمانی» شده است و این اسلام هم به تعبیر رهبر انقلاب، «معارف نشأت گرفته از لیبرالیسم» است. از خطوط ایدئولوژیک، مراقبت نکردیم و دچار التقاط شدیم. روح اصلاحات در ما حلول کرده است.
۳. اسلام رحمانی، اسلام یزیدی هست که جهت طاغوتی و طعم مرجئی و ماهیت التقاطی دارد. اسلامی که مدینه را به قطب رقاصهها و فاحشهها در جهان اسلام تبدیل کرد و «استحالهی فرهنگی» را رقم زد. حسین -علیهالسلام- در کربلا به جنگ این اسلام رفت. اکنون نیز اسلام در برابر اسلام ایستاده است؛ «روایت انقلابی» در مقابل «روایت لیبرالی».
۴. درباره ماهیت و مقومات اسلام رحمانی، بخوانید:
https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=31447
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻ظهورات عاشورایی در تاریخ انقلاب
۱. پیش از شما، مصائب کربلا را شنیده بودیم و از آنها در ذهن خویش، تصاویر تلخ میآفریدیم، اما شما گوشهای از آنچه که تاریخ کربلا به خود دیده بود را در برابر چشمهای مبهوت ما نمایان کردید. شما کربلا را به اکنون آوردید و ما را به شهود حقیقت سرخ فراخواندید. اگر مشاهدهی مصائب شما، اینچنین آتش حزن و بیقراری به دلمان افکند، پس در کربلا چه گذشته است؟!
۲. دریافتیم که بهراستی، همهی زمینها، کربلاست و همهی زمانها، عاشورا. و بیش از همه، این تاریخ قدسی انقلاب است که میتواند حقایق کربلا را در عالم و آدم خویش، تجسم ببخشد. این انقلاب، نهفقط در امتداد کربلاست، بلکه تجلی آن در تاریخ کنونیست. این انقلاب در متن صیرورت قدسیاش، مهاجران مشتاقی همچون آرمان و روحالله را به قافلهی خونین کربلا ملحق میکند. هر تاریخی به قدر استعداد خویش میتواند مجرا و مسیر ظهور کربلا شود و تاریخ انقلابی ما، در قلهی بضاعتها و امکانهای درونی نشسته است. ازاینرو، رویدادها و انسانهایش، بیشترین شباهت را به تاریخ کربلا دارد.
۳. تقدیر این بود که پارهای از تاریخ کربلایی سال شصتویک هجری، قرنها پس از آن و در خیابانهای شلوغی که سرشار از غربت و تنهاییتان بود، تکرار شود؛ بیپروا و خونبار. ما دیدیم که درندگان یزیدی، بر پیکرتان زخم نشاندند و سنگ افکندند و پا کوفتند. ما دیدیم که در هجوم گلهی ناکسان، محاصره شدید و ذرهذره، طعم درد را چشیدید تا جان سپردید. آری، این بار روضه را نشنیدیم بلکه دیدیم. السلام علیک یا أباعبداللهالحسین.
مهدی جمشیدی
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،
۱. ریشهی حادثهی عاشورا، وقوع «استحالهی فرهنگی» در متن جامعهی اسلامی بود.
۲. ازاینرو، حسین -علیهالسلام- علاج را بازسازی انقلابی در قالب «اصلاح» و «امربهمعروف و نهیازمنکر» معرفی کرد.
۳. نیروی پیشران استحالهی جامعه نیز نه مردم، بلکه «اکثریت خواص اهل حق» بودند که بیبصیرت یا دنیاطلب شدند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻خروش حسین، خاموشی مردم:
مرگ محافظهکاری، ماندگاری انقلابیگری
🖊 مهدی جمشیدی
۱. نمیتوان از عاشورا گفت و روضۀ جزئیّات گدازنده را شنید اما از «تنهایی» و «غربت» حسینبنعلی - علیهالسلام- پرسش نکرد. مردمانِ مسلمان آن روزگار از قیام حسین، بیخبر نبودند؛ نه از قیام او، نه از حقانیّت و فضیلت او. شاید راه او را باور نداشتند و شاید با وجود باور به انتخاب دشوار او، نتوانستند مخاطرۀ همراهی با او را بپذیرند و در منازعۀ میان عقل اینجهانی و عشق آنجهانی، هوادار هوس خویش شدند. هرچه که هست، حسین در طول دوران امامت خویش، تنها توانست هفتاد و اندی را با خود در کربلا همراه کند. دیگران یا در جبهۀ مخالف او بودند یا بیطرفان و خاموشانی بودند که سر به مرداب زندگی خویش فرو بردند و او را در آن معرکۀ تاریخی، تنها و بییاور نهادند. اما چرا حسین، «تنها» ماند؟ چرا جامعۀ اسلامی که پنجاه سال بیشتر با رحلت رسول اکرم فاصله نداشت، جانب او را نگرفت؟ اگرچه پس از کربلا، غوغاها و قیامها و طغیانها برخاست، امّا مسأله این است که چرا در آن «لحظۀ تاریخی» که او پرچم اعتراض و مقاومت برافراشت، نه فریادی به حمایت از او، سکوت سنگین را شکست و نه شمشیری در کنار او از نیام سر بر کشید؟! درد و داغ غربت و تنهایی حسین، کمتر از شهادت او نیست.
۲. در میانۀ این ابتلاء عظیم، بسیارند آنان که نه در این سو بودند و نه در آن سو، امّا در آن زمانه بودند و میتوانستند حسین را در کربلا تنها نگذارند؛ حتّی به بهای جان خویش، امّا چنین نکردند و اندکی بیش زندگیکردن را بر این «همراهی مؤمنانه» ترجیح دادند. آنان، سالیانی بیشتر زیستند و طعم لذایذ دنیا را چشیدند، امّا حیاتشان، بیاثر و خنثی بود. مردگانی بودند که زندگی را در «تنفّس در اکنون» میدیدند و شهامت دستکشیدن از اکنون را برای آفریدن یک «تاریخِ جدید» نداشتند. کوتهاندیشانی که خواستهها و تمنیّاتشان، از زندگی روزمرّهاشان فراتر نمیرفت و دینداری را به بازی دنیا گرفته بودند و تاب زیان را نداشتند. نبرد نابرابر کربلا، حاصل کنارهگیریِ انبوهِ مردمانِ مسلمان از این نزاع تاریخی بود، وگرنه تقدیر دیگری رقم میخورد و عالَم اسلامی به سوی دیگری روانه میشد. مردمان، حقّ را شنیدند، امّا به یاریاش نشتافتند و باطل را دریافتند، امّا در برابر آن صف نکشیدند. همگان، نظارهگر و خاموش ماندند و حسین در تراکم سکوت اینان، به مسلخ رهید و جرعۀ زهرآگین غربت را نوشید و زخمهای بسیار چشید.
۳. عاشورا، آداب شوریدن است و ازاینرو، نقطۀ مقابلِ «بیتفاوتی» و «انفعال» و «نظارهگری» است. عاشورا، رسم خروشیدن و جوشیدن میآموزد و «محافظهکاری» و «مصلحتاندیشی» را بدنام و منفور میسازد. در منطق عاشورا، باید از همهچیزِ خویش گذشت و فانی در حقّ شد؛ باید به بیابان بلا رفت و در گرداب خون، غوطهور شد؛ باید تمام محاسبههای معطوف به خود را کنار نهاد و به حکمِ عقل سرخ، دل به دریای شمشیر سپرد؛ باید آداب عافیت را نادیده انگاشت و هزینۀ گزاف مقاومت را پراخت؛ باید میان تسلیم و مرگ، از جان گذشت و با زندگی در سایۀ حقارت، بدرود گفت. عاشورا، یک قاعده است نه یک استثناء؛ یک منطق است نه یک مورد؛ یک فلسفه برای حیات است نه یک داستان گزنده برای گریستن؛ یک تاریخ مستمر است نه یک امر تاریخیشده.
۴. سرانجام، حسین در سال شصتویک هجری رفت و اینان – مردمانِ مسلمان آن روزگار - ماندند، امّا نه! اگر همۀ زمانها عاشورا و همۀ زمینها کربلاست، پس باید گفت حسین ماند و اینان رفتند. قافلۀ حسین از حرکت بازنایستاده است و همچنان در متن تاریخِ «حیاتِ باطنیِ انسان»، سیر میکند و تکرار میشود و حماسهها و خیزشها و صیرورتهای قدسی میآفریند. این او بود که به تاریخ، معنای تازه بخشید و در این امتداد، خوبان هر نسل و عصر را از تاریکخانۀ تعلّقاتِ زندگی رها ساخت و به قافلۀ جریانمند خویش افزود. او در دل تاریخ قدسی، جاریست؛ همچون چشمهای زلال، میجوشد و جان اصحابِ حقیقت را سیراب میکند. تاریخ حسین، تاریخِ در سایه نیست، بلکه معنی حیات است و غایت آن. غیر از آن، هرچه که هست، بیش از لایههای ظاهری و نمودهای پوشالی نیست. و این مقاومت و ایستادن و انقلابیگری و دل به دریای موّاج حادثه سپردن است که تاریخ میآفریند، نه محافظهکاری و مصلحتاندیشی و تسلیم و هراس. محافظهکاران از زمانۀ خویش فراتر نمیروند و در فردای تاریخ، به شمار نمیآیند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
DA 049 Final WEB Version mobile.pdf
20.21M
🔻فهم انتقادی آوینی از توسعه
🖇 مصاحبه با دوماهنامهی دیدهبان اندیشه
در صفحههای ۲۹-۳۳.
🆔 @Didebane_Andisheh
🔻درسگفتار:
احیاگری آوینی، تجددمآبی خاتمی
🖇 در اینجا بخوانید:
https://serajonline.com/News/OnlineNewsItem/18422
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻تحلیل حضور مردم در مراسم محرم:
حرم در هندسهی حکومت
(بخش اول)
شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲
ساعت ۸:۳۰ صبح
شبکهی اول سیما
برنامه صبح بخیر ایران.
نسخهی اصلی را در تلوبیون ببینید:
(از دقیقه ۱:۵۰ تا پایان برنامه)
http://www.telewebion.com/episode/0x7cf5cb9
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻تحلیل حضور مردم در مراسم محرم:
حرم در هندسهی حکومت
(بخش دوم)
شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲
ساعت ۸:۳۰ صبح
شبکهی اول سیما
برنامه صبح بخیر ایران.
نسخهی اصلی را در تلوبیون ببینید:
(از دقیقه ۱:۵۰ تا پایان برنامه)
http://www.telewebion.com/episode/0x7cf5cb9
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
◽️قیام انقلابی برای اقامۀ انقلاب
✍️ نوشتاری از #مهدی_جمشیدی عضو هیأت علمی گروه فرهنگپژوهی پژوهشگاه؛
🔸«انقلاب» بهمثابه یک واقعیّت اجتماعی، شخصیّت و هویّت است؛ برساختۀ انسان است، اما همچون خود انسان، «من» دارد. آنان که سطحینگر و ظاهربین هستند و در نمودها غرق میشوند، جز به روّیهها و پوستهها نمینگرند؛ گویا عالَم، در همین واقعیّتهای پیدا و تجربی، منحصر است و باطنی ندارد.
🔸نهفقط انسان، بلکه عالَم، ظاهری دارد و باطنی، و از آن جمله، انقلابِ اجتماعی است. برخی به «باطنِ واقعیّتِ اجتماعی» اعتراف کرده و آن را اصیل شمرده و خواستهاند از طریقِ تفهّم و معناکاوی، به آن راه یابند و آن را بشناسند.
🖇 بیشتر بخوانید:
🌐 iict.ac.ir/enghlabi
#یادداشت
🆔 @iictchannel
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،،
۱. آقای کویتیپور! تاریخ انقلاب، تاریخ «ریزشها» و «رویشها» است.
۲. اگر علت ریزشها، «ظلم رهبر» بود نه «ضعف رهروان»، نباید شاهد رویشهای انقلابی فراوان میبودیم.
۳. حتی همهی «همراهان حسین» در سفر به کربلا نیز «همرزمان حسین» نشدند.
۴. پشیمانها و فرسودهها برای توجیه سقوطشان، «فرافکنی» میکنند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻از دانشکدهی الهیات تا مجلس اهلبیت
🖊 مهدی جمشیدی
۱. اینکه دربارۀ حضور زنانی با ظاهر بهشدت ناموجّه از قبیل «کشف حجاب» و «برهنگی» و ... در مجلس اهل بیت، گفته شود که چون این مجالس، برای خودِ اهل بیت هستند و در حکم خانه آنهایند، پس ما حق نداریم به چنین افرادی تذکر بدهیم و نهیازمنکر کنیم، یک سخن ذوقی و ناصواب است؛ چون به این معنی است که انسان فقط در «ملک خودش»، حق نهی ازمنکر دارد، درحالی که نهی ازمنکر، «مکانمند» نیست. این حق از ولایت «ایمانی» –و نه ولایت مِلکی و مالکیّتی - مؤمنان نسبت به یکدیگر برآمده که خدای متعال آن را به صورت دوسویه و متقابل قرار داده است: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُ نْکَرِ». در اینجا هیچ سخنی از «شرط مالکیّت» به میان نیامده است؛ یعنی گفته نشده که نهیازمنکر فقط در جایی که متعلّق به خود ماست، واجب است. خدای متعال برای مؤمنان، این حق و تکلیف متقابل را قرار داده است که امر و نهی کنند؛ «در هر جا».
۲. لازمه حضور در مکان و مراسم مقدس، «رعایت حداقلها» است و از آن جمله، ملاحظه اندکی از «مقدمات ظاهری» است. در غیر این صورت، اولاً مجلس اهل بیت به «محل معصیت» تبدیل خواهد شد و ثانیاً «شأن» این مجلس نیز تنزّل خواهد یافت. نمیتوان به «کمال فرد» نگریست اما هم «مصلحت جمع» را نادیده انگاشت و هم «منزلت مکان و مراسم» را. محاسبه باید برآیندی و مجموعی باشد، نه «فردگرایانه». نهیاز منکر به صورت غیرمستقیم نیز در جایی موضوعیّت و مشروعیت دارد که مفاسد جمعی و عمومی بر آن مترتّب نشود و منکر، محدود به وضع شخصی خود فرد باشد، اما در اینجا، پای مصالح مؤمنین و حرمت اولیای الهی در میان است.
۳. رعایت حداقلهای ظاهری، هیچ دشواری و مشقتی ندارد و محتاج سیر و سلوک نیست؛ آن هم برای ساعتی که فرد در مجلس اهل بیت، حاضر است. و تازه در اینجا سخن از حداقلهای ظاهری و پوششی است نه چادر. کسی که برای حضور در اینچنین مجلسی، حتی حاضر نباشد همین اندازه در وضع خود تجدیدنظر موقتی کند، باید در محبتش به اهل بیت تردید کند. حضور در مجلس اهل بیت، محتاج «ادب حضور» است و محبت بدون ادب، معنا ندارد. نمیتوان پذیرفت که کسی حتی در مجلس اهل بیت نیز همچنان به انجامِ «حرام اجتماعی»، ادامه بدهد. دستکم در اینجا باید خویشتنداری کند و بکوشد از محرّمات فاصله بگیرد نه اینکه حتی در این مجلس نیز بر ارتکاب محرّمات، اصرار بورزد.
۴. تا گفته میشود که «نهیازمنکر» کنیم، کسانی نتیجه میگیرند که قرار است «طرد» صورت بگیرد؛ درحالیکه میان «نهیازمنکر» و «طرد»، هیچگونه تلازمی وجود ندارد. نباید تصور کنیم که «نهیازمنکر»، به معنی «طرد» است. میتوان با بهترین روشها و حکیمانهترین سازوکارها، در همان محل ورود به مجلس اهل بیت، اقدام کرد و موجبات و بسترهای رعایت حداقلهای ظاهری را فراهم نمود؛ بدون آنکه کسی طرد و گریزان شود. اما از آنجا که ما دچار فقر طراحیهای خلاقانه و هنرمندانه هستیم، صورت مسأله را پاک میکنیم و میگوییم در مجلس اهل بیت به روی همه و با هر ظاهر و رفتاری باز است. به بیان دیگر، به جای اینکه برای نهیازمنکر، «شکل اثربخش» و «قالب کارآمد» بیافرینیم، اصل این واجب الهی را کنار میگذاریم. وظیفۀ مؤمنین این نیست که در انتظار تحققیافتن شرایط تأثیر نهیازمنکر بنشینند، بلکه باید فاعلانه و مسئولانه، این شرایط را پدید بیاورند و این از طریق « تجدیدنظر در روشها » ممکن است نه « تعطیلکردن نهیازمنکر». در زمان طاغوت که استاد مطهری در دانشکدۀ الهیات دانشگاه تهران تدریس میکرد، قرار شد آزمون وروی برای داوطلبان در خود دانشکده الهیات برگزار شود. استاد مطهری معتقد بود که چون این دانشکده، مقدس است باید داوطلبان خانم، باحجاب وارد شوند. ازاینرو، تعدادی روسری تهیه کرد و در جلوی در ورودی دانشکده، به دختران مکشفه داده شد تا حجاب را در این مکان رعایت کنند. از قضا، طرح استاد مطهری با استقبال داوطلبان نیز مواجه شد. او در زمانه طاغوت نسبت به دانشکده الهیات، اینچنین حساسیت داشت و ما در زمانه حکومت اسلامی نسبت به مجالس اهل بیت، بیتفاوت هستیم.
۵. «جذب حداکثری» نیز به معنی نفی نهیازمنکر نیست. قرار نیست فقط جذب کنیم، بلکه بناست به «ارزشها» جذب کنیم. جذب، برای جذب نیست، بلکه وسیله است برای تحقق خیرات و برکات معنوی در فرد. در این صورت، تنها جذبی مطلوب است که حاصلش، «نزدیکشدن فرد به ارزشها» باشد، نه جذبی که در اثر تساهل و مداهنه و مصانعه صورت میگیرد. جذب حداکثری، هم به معنی تنگنظر و سختگیر نبودن است و هم به معنی استفاده از روشها و قالبهای نو، اما هرگز به معنی عبور از ارزشها برای پُر تعداد شدن نیست. کثرت مؤمنان باید بر مدار حقّ باشد، نه به واسطه تضییع ارزشها.
🖇 منتشرشده در:
http://fna.ir/3e2b3h
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،،
۱. بسترهایی همچون دیجیکالا و ازکی و طاقچه در «لایهی اقتصادی»، زندگی روزمرهی مردم را به خود مشروط میکنند و بر این اساس، بدنهی اجتماعی وابستهشده مییابند.
۲. آنگاه از این «قدرت غیررسمی» برای فشار به حاکمیت در «لایهی سیاسی و فرهنگی» استفاده میکنند.
۳. با دینمان میجنگند. تحریمشان کنیم.
🖇 تعلیقه:
۱. منطق محاسباتی این شرکتها، مبتنی بر سود حداکثری از طریق مشروطکردن مشتریان (بازار) به خودشان است.
۲. پس تکهتکهشدن مشتریان، برخلاف عقلانیت اقتصادی و به ضررشان خواهد بود.
۳. هر اندازه هم که جریان مقابل به آنها بپیوندد، باز بخش مهمی از مشتریان را خواهند باخت و سود حداکثری را از دست خواهند داد.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
◽️ پیشتازی شیخ شهید در فهم روشنفکری
◾️ به مناسبت سالروز شهادت شیخ شهید؛ آیت الله شیخ فضل الله نوری(ره)
✍️ نوشتاری از #مهدی_جمشیدی عضو هیأت علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه؛
🔻 شيخ فضلالله، بهخوبي دريافته بود كه روشنفكران غربزده در لفافۀ مشروطهخواهي، به دنبال كنار زدن شريعت و مسلطکردن قوانين غربي بر جامعۀ ايران هستند. ازاينرو، «استبداد قجري» را كه دستكم در ظاهر، حريم و حرمت شريعت را پاس ميداشت، بر «روشنفكري سكولار» كه هيچگونه باور و اعتقادي به شريعت نداشت، ترجيح داد و بر طبل مخالفت با مشروطۀ سكولار كوفت.
📎 این یادداشت را اینجا بخوانید:👇👇
🌐 iict.ac.ir/shahid1
#همایش
#شیخ_شهید
🆔 @iictchannel
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،،
۱. جریان معتقد به سبک زندگی غربی بداند که با «اغتشاش» نمیتواند به رهاسازی حجاب دست یابد؛ چون جمهوری اسلامی و جبههی انقلاب بر سر حرام شرعی و سیاسی، معامله و مصالحه نخواهند کرد. پس به کمتر از «انقلاب» فکر نکنید.
۲. و بدانید ما نیز در این میدان هویتی، «جان» میدهیم و نه «باج». ما عهد خون بستهایم.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،،،
«امام، در اوّلین هفتههای انقلاب، مسئلهی حجاب را الزاماً و قاطعاً بیان کردند.»(بیانات در دیدار مسئولان نظام، ۱۴۰۲/۰۱/۱۵)
https://khl.ink/f/52389
«الزاماً» و «قاطعاً»؟ آن هم «در اوّلین هفتههای انقلاب»؟ مقصود رهبر انقلاب از ارجاع به منطق امام خمینی چیست؟ یعنی امروز هم باید «الزام» و «قاطعیت» داشت؟
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،
۱. لایحهی حجاب از نظر حقوقی، همچنان مبتلا به «حفرههای بنیادین پیشین» است، بلکه گاه بیشتر. با ادبیات متفاوت و اشکالات یکسان مواجه هستیم.
۲. این لایحه از نظر فرهنگی نیز، مجموعهای از «تعارفهای تکراری» و «کلیات بیاثر» است که هیچ تحولی را رقم نخواهد زد.
۳. متأسفانه باید باور کنیم که «باور» ندارند...
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،،
۱. نباید «حذف پلیس از خیابان» را قانونی کرد و تقدیر حجاب را به تدبیر دوربین سپرد؛ آن هم به نام هوشمندسازی.
۲. باید ضعفهای فراجا در مواجهه با کشف حجاب را از طریق ایجاد «پلیس تخصصی» برطرف کرد، نه جایگزینی آن با «دوربین».
۳. طرح حکیمانه، «عملیات ترکیبی» است؛ باید از چند جبههی موازی و همافزا تاخت.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💯 #ببینید
📺 ویژه برنامه تلویزیونی "صباح جدید"
🔸 با محوریت همایش ملی شیخ شهید؛ بزرگداشت آیت الله شیخ فضل الله نوری(ره)
🎙 با حضور #مهدی_جمشیدی عضو هیأت علمی گروه فرهنگ پژوهی
🗓 چهارشنبه سیزدهم مردادماه ۱۴۰۲
🖥 شبکه جهانی العالم
🔍 اخبار همایش را اینجا بخوانید👇
🌐 iict.ac.ir/sheykhshahid
#همایش
#شیخ_شهید
🆔 @iictchannel