eitaa logo
نوشته‌های مهدی جمشیدی
9هزار دنبال‌کننده
482 عکس
144 ویدیو
31 فایل
مهدی جمشیدی (نویسنده و فرهنگ‌پژوه)
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻تحلیل اجتماعیِ پیمایش حجاب-۳ مهدی جمشیدی ۱. ضعف در «معرفت دینی»، جدی است. ندانستن‌ها و تزلز‌ل‌های شناختی در زمینه‌ی «دینی‌بودن حجاب»، بیش از مخالفت‌های آگاهانه است. حجاب به عنوان یک ارزش قطعی اسلامی، تثبیت نشده است و ذهن‌های اکثریت افراد نسبت به خاستگاه و ریشه‌ی اسلامی آن، شناخت ندارند. میان «ندانستن» حکم شرع و «برنتابیدن» آن تفاوت وجود دارد. ۲. البته چه‌بسا افرادی برای رهاساختن خود از ورطه‌ی تعارض «ادعای دین‌داری» با «مخالفت با حکم خدا»، در اصل دینی‌بودن حکم حجاب، تردید روا دارند. به‌بیان‌دیگر، شاید موقعیت دوگانگی نسبت به دین، بعضی را وادار کند که به جای ملامت خود، حجاب را نظر و حکم خدا معرفی نکنند تا این طریق، عصیان‌شان را «توجیه» کنند. ۳. «فهمیدن» این‌که حجاب، حکم خداست، کار دشواری نیست؛ به‌خصوص که در جامعه‌ای اسلامی، دسترسی‌های فراوانی برای «شناخت» وجود دارد. اما مسأله این است که دین در فلسفه‌ی زندگی اینان به «حاشیه» رفته است. بی‌حجابی به‌عنوان یکی از نمودهای «سبک زندگی» اینان، از اندک‌انگاری دین در «فلسفه‌ی زندگی» برمی‌خیزد. ۴. همچنین «روحانیان لیبرال»، نقش تخریبی مهمی را در «بی‌ثبات‌سازی جنبه‌ی شرعی حجاب» ایفا کردند. این ادبیات تجدیدنظرطلبانه، «قداست» و «قطعیت» حجاب را در برخی ذهنیت‌ها فرسود و‌ «زمینه‌ی فکری» عبور از آن را فراهم کرد. پیش از این مباحث فقهی و تفسیری بازاندیشانه، حجاب در تصور توده‌ها، «منزلت جزمی» داشت. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻بازسازی‌های درونی در جبهۀ تبیین-۱ 🖊 مهدی جمشیدی ۱. دشمن، بخش هر چند کوچکی از مردم را نسبت به نظام، بدبین و دچار سوءظن کرده‌ است. نوعی «بیماری ذهنی» در لایه‌ای از مردم ایجاد شده که در اثر آن، همه‌چیز را «مختل» و «معیوب» فرض می‌کنند و علت‌العلل را نیز «نظام» می‌دانند. به‌واقع، در یک جنگ شناختیِ تمام‌عیار قرار داریم و «کج‌روایت‌ها»، در حال ربودن «حقیقت‌ها» هستند. جامعه، زیر آتش مستمر و‌ متراکم دشمن قرار گرفته. دشمن به‌طور مستقیم و با هدف مبتنی بر گرای نفوذی‌ها، آتش می‌ریزد. گویا تمام مهمّات تمدنی‌اش را فقط برای ما خرج می‌کند. پاره‌ای از جامعه نیز نسبت به عملیات شناختیِ دشمن، دچار حالت «استسباع شناختی» شده است؛ منفعلانه و طوطی‌وار، فقط «تکرار» می‌کند و ترجیح می‌دهد که «فکر» را کنار بگذارد و گوشش به دهان بیگانه باشد. از هر امری بدتر این است که «وضع معیشتی»، به کمک جبهۀ دشمن آمده و تهاجم شناختی را تسهیل کرده است. ۲. در الگوی تحلیلی آیت‌الله خامنه‌ای، تحول فرهنگی دارای سه ضلع است: «امام»، «خواص»، «امّت». خواص اهل باطل می‌توانند هم «مصلحت» را بر «امام» تحمیل کنند و هم «اغوا» را بر «مردم». تعبیر «حجاب اجباری» را نیز «خواص» آفریدند و برای نفی آن دلیل تراشیدند، و آن‌گاه بخشی از «عوام» را با خود همراه کردند. ازاین‌رو، رهبر انقلاب از ما خواستند که دربارۀ گفته‌های‌شان، «فکر» و «بحث» کنیم و آنها را «امتداد» و «بسط» بدهیم و به «فهم عمیق» و «راهکارهای عینی» دست بیابیم. اگر این توقع را برآورده ‌کنیم، هم «ادبیات معرفتی» و هم «گفتمان اجتماعی» ایجاد می‌شود. نقشۀ راهِ عملیّات فرهنگی در موضع رهبر انقلاب چنین است: ثروت اجتماعیِ انقلاب با «جهاد تبیین» حفظ می‌شود؛ و این یعنی «گفتگوی معطوف به گشودن گره ذهنی»؛ باید «حرف نو» یا «منطق نو» داشت؛ «بیان منطقی و اقناعی»، کارساز است؛ و باید فضلای جوان و صاحب‌فکر، «حلقه‌های معرفتی» تشکیل بدهند. «تبیین»، امکانی‌ برای «دفاع عقلانی» از دین است. پس تبیین، «طرح عقلانیت» است و عقلانیت، مدار «گفتگو» است و گفتگو، زمینۀ «تبیین» است و تبیین، شکنندۀ «کج‌روایت‌ها» است. البته اصرار چندبارۀ رهبر انقلاب بر «جهاد تبیین»، به معنی «غفلت از واقعیّت» نیست، بلکه به معنی «غلبۀ روایت بر واقعیّت» است. در جهانِ روایت‌زده، هر واقعیّتی در چهارچوب «گفتمانِ مسلّط»، معنا می‌شود. واقعیّت، «صامت» شده و روایت، آن را به دلخواه خویش، «تفسیر» می‌کند. پس علاج واقعیّت، شرط کافی نیست. باید بودن‌مان را در کنار انقلاب، «اظهار» کنیم؛ باید «نشان» بدهیم که انقلابی هستیم. مسأله‌، «تجلی هستی انقلابی‌مان» در برابر چشم‌هایی است که تشنۀ مشاهدۀ گسست مردم از انقلاب هستند. راه‌حل، جزیره‌ای‌شدنما نیست؛ ما از جامعه گریختیم و میدان را برای ظهور و تجلی فاسقان، خالی کردیم. ۳. چرا واکنش‌ نیروهای فکری جبهۀ انقلاب نسبت به روایت‌های جبهۀ مقابل، اندک و حداقلی است؟! از برخی از بدنۀ خودی شنیدم که دچار شبهه و اشکال شدند؛ پاسخ می‌خواستند. هم ایمان داشتند و هم اشکال. روایت‌بازی دشمن، موریانه‌وار می‌جود و می‌فرساید. در جبهۀ انقلاب، نیروی فکری کم داریم که واکنش‌ها، این‌چنین ناچیز هستند؟! یا نیروها کافی‌اند و مبارزان اندک؟! یا سامان‌دهی نداریم و جبهه نیستیم؟! مسأله ما چیست؟! چالش‌ها می‌آیند و می‌روند و در هر مورد، با ضعف مواجهه در سرآمدان جبهۀ انقلاب روبرو می‌شویم. واکنش‌ها اندک هستند؛ چه رسد به واکنش‌های کیفی و کارساز. چرا چریک‌های خط مقدم، احساس تنهایی می‌کنند؟! لیبرال‌های داخلی، دیگر حتی بی‌پروا به شخص رهبر انقلاب حمله می‌کنند؛ مکرر و آشکار. و ما اغلب نیز نظاره‌گر. این کج‌روایت‌ها هرچه متراکم‌تر و فشرده‌تر شوند، کار دشوارتر خواهد شد. دیر نشود؟! تاریخ را همین کج‌روایت‌ها به زنجیر می‌کِشند. در این اغتشاش چندماهه دیدیم که در میان نیروهای فکری و فرهنگی، بعضی «اندیشۀ غنی» و‌ «تفکر خلّاق» ندارند و تهی‌مایه هستند؛ بعضی «محافظه‌کار» و «ترسو» هستند؛ بعضی فقط در برابر «پول» و «قرارداد»، تبیین می‌کنند و سفارشی می‌جنگند؛ و بعضی «لیبرال» و «دگراندیش» شده‌اند و با دشمن، مخرج مشترک دارند. در معرکۀ «جنگ روایت‌ها»، حوزویان که باید «میدان‌» را دریابند، مشغول «درس‌وبحث» هستند. موقع ابتلا و هزینه که می‌رسد، اهل خوف و مصلحت و حمل‌برصحت و تقیّه، به سوراخ سکوت پناه می‌برند و اگر هم به‌ناچار، زبان باز کنند، جز سخن دوپهلو نمی‌گویند. به حلقه‌های میانی محتاجیم، اما همه به دولت و مجلس و شهرداری مهاجرت کرده‌اند. حس تکلیف در اینجاها که هوای بهاری دارد گُل می‌کند، نه در زمستان جنگ میدانی. در دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها نیز طمع ارتقا و ترفیع، ایمان‌سوزی کرده است؛ اهل علم، کارمندان مطیع نان شده‌اند و با استادیاری و دانشیاری و استادی و ... تجدید میثاق می‌کنند. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻بازسازی‌های درونی در جبهۀ تبیین-۲ 🖊 مهدی جمشیدی ۴. نکتۀ دیگر این‌که در جریان گفتگوهای مردمی و اجتماعی دریافتم اشکال‌ها و شبهه‌هایی که بخشی از روحانیت در همین چند ماه گذشته دربارۀ حجاب بیان کردند از زبان مردم، تکرار می‌شود، از قبیل اینکه حجاب در زمان ائمه، اجباری نبوده است، یا حجاب، خاص زنان مؤمنان هست، و... . در حقیقت، بخشی از روحانیت به «نیروی مولّد سکولاریسم» تبدیل شده است و در کنار روشنفکری سکولار، در حال ایفای نقش هم‌افزا است. به‌خصوص دربارۀ مسأله‌های دینی، سکولارهای حوزوی می‌توانند با شواهد و دلایل شبه‌دینی، ذهن عوام را نسبت به دین، دچار تحریف کنند. یکی از دلایل متزلزل‌شدن مقولۀ حجاب در جامعه، دست‌کم از نظر فکری و معرفتی، همین بخش از روحانیت هستند. این بخش، مانند خوره به جان دین افتاده و ذره‌ذره، در حال فرسودن ارزش‌های دینی به نفع سکولاریسم هست؛ چنان‌که داغ‌تر و آتشین‌تر از جریان روشنفکری سکولار، روند سکولاریسم را توجیه و نظری می‌کند و از آنجا که جامۀ دین نیز بر تن دارد، کار را بر ما دشوار کرده است. این در حالی است که بخش دیگر روحانیت، اغلب در حاشیه و اهل سکوت هستند. ۵. شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز فاعلیت ندارد، در قدرت، مرکزنشین است و در جامعه، شبیه حاشیۀ زائد. نیست و هست. بزرگ‌ترین نزاع بر سر سبک زندگی (حجاب) در این هشت ماه رخ داد، اما دریغ از حرارت و حرکتی از سوی شورا. هزینه‌ها، نصیب نیروی میدانی می‌شود، و شورانشینان عالی‌مقام، آرام و آسوده‌اند. «آرمان» و «روح‌الله» در کف خیابان، جان دادند و در خون غلتیدند، اما دریغ از فریادی که از این «جمع محافظه‌کار» شنیده شود. باید یقۀ غیرت چاک می‌دادند. انقلاب به شورا نیاز دارد ولی «شورای انقلابی» نه «شورای انفعالی». هر چند همۀ اعضا یکسان نیستند، اما فضای غالب، سکوت و بی‌زبانی و هراس و محافظه‌کاری است. شورا، خودش بیمار است؛ سال‌هاست. ذهن‌شان جولان‌گاه «معادلات محافظه‌کارانه» است. حس کرده‌اند دچار «بن‌بست» شدیم. اگر «ماهیانه»، شورای انقلاب فرهنگی به چالش کشیده بشود که چه می‌کند و چه طرحی دارد و ده‌ها سوال دیگر، شاهد این وضع نمی‌بودیم. کسی نمی‌پرسید طرح فرهنگی شورای انقلاب فرهنگی کجاست؟! چرا پاسخگو نیست؟ چرا شفاف‌سازی نمی‌کند؟ می‌گوییم تقدم کار فرهنگی، و می‌گوییم تقدم نهی‌ازمنکر به مسئولان، اما شورای انقلاب فرهنگی را فراموش کرده‌ایم. سرچشمه اینجاست. چرا پذیرفته‌ایم که شورا باید صوری و خنثی باشد؛ هست اما نباید باشد. تحول را از همین نقطه آغاز کنیم.‌؛ پاسخ بخواهیم و هزینه مسئولیت را بالا ببریم. چیزی که ما از جلسات شورا می‌شنویم «تعداد جلسات‌شان» است؛ جلسات بسته، محفلی، ناگفتمانی و ... . ضروری است گزارشی از «کارنامۀ عملکرد فردی اعضای شورا» در هشت ماه گذشته، تهیه و منتشر بشود تا آشکار شود که چه کرده‌اند. به نظرم از «اعضای حقیقی» شروع کنیم؛ یک به یک. معنی «مردم‌سالاری دینی» چیست؟! شعار و تعارف است؟! فقط انتخاباتی است؟! خیر! ما «حق» و «تکلیف» داریم که بر قدرت، نظارت کنیم و پاسخ بخواهیم. جبهۀ فکری انقلاب، بسیج و تجهیز بشود برای حساب‌رسی انقلابی از «شورای خاموشان بی‌خطر». ۶. لازمۀ حلقۀ‌ میانی، جمعی هم‌اندیش و هم‌نظر است. افسوس که آفت اختلاف، در تاروپود ما نفوذ کرده است. عده‌ای چریک تنها و بی‌ادعا، در میدانند و تیر و ترکش دشنام و ترور شخصیت به جان می‌خرند. وقتی به صورت طبیعی، حلقۀ میانی تشکیل نشده و شمشیری از نیام برنیامده، یعنی گرهی وجود دارد. چه کسی باید علاج کند؟! «پدر معنوی» نداریم. مصباح که پَر کشید. رحیم‌پور و کچویان و ... پدری کنند برای جماعت اندک دهه شصتی و هفتادی که پرچم تبیین فکری و تولید اجتماعی را نگاه داشته‌اند. نسل پیشین ما کجایند؟! و صدالبته حوزه. از هر جا قطع امید کنیم از بزرگان حوزه نمی‌توان برید. اینان همه تاریخ ما هستند؛ هویت‌ند. چرا خاموش نشستند؟! مشروطه را از یاد برده‌اند یا انقلاب را؟! صد شکر که عامه مردم، دیانت فطری و هویتی دارند و گوش‌شان به زبان جریان روشنفکری، بدهکار نیست، وگرنه بیش از اینها از دست داده بودیم. تعلقات دینی خود مردم، نجات‌بخش‌شان بوده، نه آنچنان فاعلیت نیروها. کم‌فروشی کرده‌ایم. رشدها و رویش‌ها را باید دید و ستود، اما در نسبت با خلاء‌های بزرگ و نیازهای فوری باید چاره‌اندیشی کرد. یک جبهۀ وسیع، روبروی ماست که با تمامیت تمدنش به جنگ روایتی و نزاع معنایی آمده است. به‌قطع باید چاره‌ای دیگری برای این رویارویی تاریخی و تمدنی اندیشید. کار و کنش ما با حجم تهاجم و تعدی دشمن، تناسب ندارد.‌ https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi ،،،،،،،،، ۱. حجت‌الاسلام سرلک، متعلق به جبهه‌ی انقلاب است و‌ هیچ زاویه‌ و شکافی با آن ندارد. ۲. اظهارنظر اخیر ایشان، از منظر خاصی بود که با توضیح بعدی ایشان، مسأله‌ی برآمده از سوءتفاهم، حل شد. ۳. انتظار جبهه‌ی انقلاب از ایشان که هویت فرهنگی و اصالت انقلابی دارند، حضور هرچه بیشتر در عرصه‌ی تبیین و روشنگری است. ،،،،،،،،، 🖇 تعلیقه: باید از حاج‌آقای سرلک بخواهیم که؛ ۱. در بزنگاه‌ها و بحران‌ها، بیشتر و پررنگ‌تر باشند، ۲. صریح‌تر و شفاف‌تر سخن بگویند، ۳. در پی تربیت آدم‌های منحط و شیطانی نباشند، ۴. جنبه‌ی غلظت و قاطعیت اسلام را بیشتر در نظر داشته باشند. در عین حال، نقش میانجی‌گری صمیمانه و مهربانانه‌ی خود را نیز ادامه بدهند. ،،،،،،،،، می‌توان و می‌باید در چهارچوب ارزش‌ها و خطوط قرمز انقلاب، «توقع‌های متنوع» از نیروهای فرهنگی داشت، چراکه «طبایع» و «سلایق»، یکسان نیستند: برخی «جلالی‌»اند و برخی «جمالی»؛ برخی «خوفی‌»اند و برخی «رجایی».اگرچه مؤمن انقلابی، هم «جاذبه» دارد و هم «دافعه»، اما ضرایب و درجات این دو در افراد، یکسان نیست. «بدنه‌ی انقلابی»، گلایه‌مند است از «رؤس انقلابی». می‌گویند چرا در تلاطم اخیر، تأخیر و تعلل داشتند و میدان‌داری نکردند و هزینه نپرداختند؟! بر اساس معیار و ادبیات رهبر انقلاب نیز داوری می‌کنند و چون شکاف‌ها و فاصله‌ها با مطالبه‌های رهبر انقلاب را می‌بینند، برافروخته و ناخشنود می‌شوند. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi ،،،،،،،، مجلس در پاره‌ای جهات، گرفتار «تعارض منافع» است؛ تعبیری که رهبر انقلاب در دیدار با مجلس به کار بردند. «تعهد ارزشی» نیز در نقطه‌ی تعارض منافع، آشکار می‌شود؛ آنجاکه که نماینده باید از «سود شخصی‌»اش درگذرد و «خیر عمومی» را برگزیند. وگرنه در جایی که تعارض منافع نیست، هر نماینده‌ای جانب مردم را می‌گیرد. ،،،،،،،،، 🖇 تعلیقه: ۱. اگر نیروهای فکری انقلاب، پرده از عطش «تداوم قدرت» در مجلس برمی‌داشتند، شاهد تهدید آشکار وزارت کشور از سوی مجلس نمی‌بودیم. ۲. از «انضباط سیاسی» می‌گریزند چون «ساختار مناسبات پنهان» که در سه سال گذشته ایجاد کرده‌اند، فلج می‌شود؛ آن هم اکنون که در آستانه‌ی انتخابات، باید میوه‌اش را بچینند. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻نقد روایت ناصواب مهدی نصیری: مردمِ پنج درصدی یا خط‌شکنان پنج درصدی؟! 🖊مهدی جمشیدی ۱. مدعای مهدی نصیری در یادداشت اخیرش این است که رهبر انقلاب در نشست‌های خصوصی گفته‌اند که اگر نظام، حتی حمایت «پنج درصد از مردم» را نیز داشته باشد، کفایت می‌کند و دیگر خطری، تداوم نظام را تهدید نمی‌کند. این سخن بدان معنی است که آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر «همۀ مردم» نیست؛ چنان‌که نه اکثریت مردم، ایشان را رهبر خویش قلمداد می‌کنند و نه خود ایشان با اکثریت مردم، همدلی و همراهی می‌کند. بنابراین، شکاف میان ملت و دولت، بسیار فزونی گرفته و حاکمیت با علم به این‌که از بدنۀ اجتماعی و رضایت مردمی، تهی شده است، تنها به همین جمع اندک پنج درصدی بسنده کرده است و می‌خواهد از طریق هواداری و حمایت اینان، خود را حفظ کند. به‌این‌ترتیب، نصیری با یک «نقل خصوصی» کوشیده است سخن خود را به عنوان پیش‌فرض در ذهن مخاطب بنشاند. ۲. اما دربارۀ نقل خصوصی وی باید گفت آیت‌الله خامنه‌ای هیچ‌گاه بر این باور نبوده که «اکثریت مردم» با حاکمیت، همراهی ندارند و میان او و مردم، شکاف و انشقاق رخ داده، بلکه معتقد است که وجود نارضایتی‌های اجتماعی نسبت عملکرد‌ها و کارگزاران، «طبیعی» و «همیشگی» است و مردم، میان «اصل نظام» و «امور اجرایی در نهادهای حاکمیتی»، تفاوت می‌نهند؛ چنان‌که «مخالفت‌های مردمی با برخی عملکردها»، هر اندازه نیز که شدت داشته باشد، باز نباید به معنی «صف‌آرایی در برابر نظام»، تفسیر شود. وجود نارضایتی‌های اجتماعی، قابل‌انکار نیست، اما مسأله، «تفسیر نارضایتی‌ها» است. نصیری با مصادره‌به‌مطلوب‌کردن، می‌کوشد «معنای ساختارشکنانه» به نارضایتی‌ها و مخالفت‌ها نسبت بدهد و موضع‌گیری‌های چالشی و انتقادیِ بخش‌هایی از مردم را به معنی مخالفت با رهبر انقلاب تفسیر کند. چنین تفسیری، ناسازگار با ذهنیت مردم است. مردم در عین هر اعتراض و انتقادی، از نظام و رهبر آن «عبور» نکرده‌اند. وقتی رهبر انقلاب، به تصویری که نصیری از جامعه و ذهن مردم آفریده، هیچ اعتقادی ندارد، نباید نیز «حلقۀ حامیانش» را پنج درصدی بشمارد و بکوشد فقط آنها را حفظ کند. از نظر ایشان، اعتراض‌های اجتماعی در میان مردم، جنس «ساختارشکنانه» ندارد و از «گسست» و «عبور» حکایت نمی‌کنند. ۳. نکتۀ دیگر این‌که تحلیل‌گرانی همچون نصیری، همواره رهبر انقلاب را به «بی‌خبری از واقعیت اجتماعی» و «بسندگی به برخی نمودهای اجتماعی» متهم می‌کردند و می‌گفتند صدای جامعه، در جهت حاکمیت نیست و حاکمیت باید به خود بیاید و فاصله‌گیری مردم از خود را دریابد. اینان ادعا می‌کردند که رهبر انقلاب، همۀ حرکت‌های مردمی از قبیل شرکت در انتخابات را به نفع نظام و خود، تفسیر می‌کند و این امر، با «واقع‌بینی» تعارض دارد. اما اکنون برخلاف رویکرد گذشته، نصیری از «باخبرشدن رهبر انقلاب» خبر می‌دهد و می‌گوید ایشان از زوال بدنۀ اجتماعیِ نظام، مطلع است، بلکه حتی ادعا می‌کند اندیشۀ بسندگی به هواداران پنج درصدی، از «دهۀ هفتاد» در ذهن رهبر انقلاب وجود داشته است. این دو برداشت از ذهنیت رهبر انقلاب با یکدیگر تعارض دارند؛ ایشان از واقعیت اجتماعی، باخبر است یا بی‌خبر؟! ۴. نگاه رهبر انقلاب به مردم، «طیفی» و «پیوستاری» است؛ به این معنی که ایشان از همۀ مردم، توقع یکسان ندارد و می‌داند «رفتارهای سیاسی مردم»، مشابه نیست. در عین این‌که اکثریت مطلقِ مردم، همدل و هم‌داستان با انقلاب هستند، اما از نظر رفتار سیاسی، درجات و مراتب متنوّع دارند. ازاین‌رو، نه باید از همۀ مردم توقع داشت که «رفتارهای سیاسیِ حداکثری» و «حمایت‌های آنچنانی» داشته باشند، و نه باید از «رفتارهای سیاسیِ متوسط و حداقلی»، تضاد و تعارض را نتیجه گرفت. این خصوصیت جامعۀ اسلامی است که مردمانش در عین وحدت در جهت‌گیری‌ها و غایات، «سطح هزینه‌دهی» و «قابلیت کنشگری»‌شان با یکدیگر تفاوت دارد. براین‌اساس، رهبر انقلاب معتقد است که چنانچه تنها «بخشی از جامعه»، حاضر به رفتارهایی باشند که از حمایت «حداکثری» و «تمام‌عیار» و «پُرهزینۀ» آنها حکایت کند، انقلاب به حیات خود ادامه خواهد داد. حتی تحلیل ایشان از دهۀ شصت و دوران دفاع مقدس نیز این است که با وجود اهمیت فراوان جنگ، این‌گونه نبود که اکثریت مردم در آن شرکت داشته باشند، بلکه یک اقلیت، بار حضور مستقیم و میدانی را در جنگ عهده‌دار شدند و طیف‌های دیگر مردم در سطوح فروتر، همراهی و همدلی کردند. روشن است که این قاعده، خاص جنگ نظامی نیست، بلکه در نسبت با هر چالشی، مردم با «ضرایب مختلف»، کنشگری خواهند داشت. پس مسأله این است که در میان مردم، اقلیتی وجود داشته باشند که «هزینه‌های حداکثری» بدهند، نه این‌که مردم، فقط اینان هستند. 🖇 منتشرشده در فارس: http://fna.ir/3dgnav
https://virasty.com/Mahdijamshidi ،،،،،،،، حضور روح‌الله مؤمن‌نسب در ستاد امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، دو جریان سیاسی را غضب‌ناک کرده: ۱. «اصول‌گرایی لیبرال» در روزنامه‌های «صبح نو» و «فرهیختگان» که ریشه در قالیباف و ولایتی دارند. ۲. «اصول‌گرایی محافظه‌کار» که ماهیت محفلی دارد.واکنش‌ منفی اینان، مرا به «اصالت انقلابی مؤمن‌نسب»، مطمئن‌تر کرد. ،،،،،،،، 🖇 تعلیقه: ۱. امام خمینی، «بازرگان مسلمان نمازشب‌خوان» را لیبرال نامید! مواضع اینان درباره‌ی «فضای مجازی» و «حجاب»، تکرار حرف‌های پدر لیبرالیسم کلاسیک است؛ مرحوم جان لاک! این بخش از اصول‌گرایان، دچار «انحراف فکری» شده‌اند. به‌شدت عمل‌گرا و مایل به مداهنه و مخالف قاطعیت انقلابی و تداوم ارزش‌ها است. ۲. از الک اینان «انقلابی‌ها» رد نمی‌شوند و از الک من، «لیبرال‌ها و محافظه‌کاران»!حمله دسته‌جمعی به انتصاب یک فرد انقلابی، حذف و قلع‌وقمع و دفع نیست؟! جهت‌گیری اینان، ماهیت لیبرال دارد. نسل جدیدی از «مهندس بازرگان‌»ها پدید آمده‌اند. درباره این آدم‌ها و مخالفت‌های‌شان و‌ پدران فکری‌شان تحقیق کنید. قرار نیست طوری «ارزش‌ها» را تعریف کنیم که «جریان‌ها» بمانند یا نمانند. این جریان، عقبه‌ی شبه‌روشنفکری دارد. ۳. پس از ایشان «حمایت» کنیم که به دلیل فشار این بخش از رسانه‌های اصول‌گرا، ستاد دچار تزلزل نشود. می‌خواهند با تحریف و ترور شخصیت، بازی‌سازی کنند. هر اندازه بدنه‌ی انقلابی، قوی‌تر ظاهر شود، این «جریان‌های قدرت‌نشین» زودتر جابجا خواهند شد. می‌هراسند که ستاد به کانون حمله به آنها تبدیل شود. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi ،،،،،،،، ۱. فرزند شهید بهشتی گفته است برخی جمله‌ها از شهید بهشتی که در تابلوهای شهرداری تهران درج شده‌اند، بی‌سند هستند. ۲. خیر! مشکل این است که پس از چهل سال، همچنان فرزندان شهید بهشتی، چهار سخنرانی ایشان را که در نقد «آزادی لیبرالی» و شامل توصیه به «مواجهه‌ی قاطع با بی‌حجابی» است چاپ نمی‌کنند! عجیب نیست؟! ،،،،،،،،، 🖇 تعلیقه: ۱. در دوره‌ی اصلاحات، انتشارات «بقعه» که ناشر خانوادگی آثار شهید بهشتی است، برای تضعیف موقعیت اجتماعی علامه مصباح، بی‌درنگ کتاب «شریعتی؛ جستجوگری در مسیر شدن» را چاپ کرد تا از ظرفیت بهشتی برای ترور شخصیت مصباح، بهره‌برداری کند. بهشتی نباید برای «تثبیت حجاب» خرج شود اما خرج او برای «تخریب مصباح»، رواست! ۲. باید بر این پرسش اصرار ورزید که چرا فرزند شهید بهشتی می‌کوشد با چاپ‌نکردن بخش‌های «ضدلیبرالی» از تفکر فرهنگی شهید بهشتی، او را بایکوت و به نوعی، سانسور کند؟! نباید تیغ سانسور خانوادگی از «بهشتی انقلابی»، یک «بهشتی لیبرال» بسازد. گویا نزدیکان بهشتی می‌خواهند ما را از اصالت‌های انقلابی او دور کنند. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
روایت اصلاح‌طلبانه‌ی «روزنامه‌ی فرهیختگان» از صحنه‌ی داخلی، این‌گونه است: یک طرف حامی نظام و عقلانی است، یک طرف ادعای انقلابی‌گری و حمایت از نظام دارد اما «عقده‌ای»، «تندرو»، «ضداجتماعی»، «هزینه‌تراش بی‌فایده»، «ناهنجار» و «غیرنرمال» است. در اینجا بخوانید: https://farhikhtegandaily.com/page/238722/ ،،،،،،،، 🖇 تعلیقه: ۱. تلخ‌تر، مصادره‌به‌مطلوب کردن رهبر انقلاب به نفع خود است؛ آن هم با ساختن دوگانه‌ی اصلاح‌طلبانه‌ی عقلانیت/ تندروی. همچنین برشمردن مصادیق نازل و سخیف از کنشگری فرهنگی را به‌عنوان کارنامه‌ی نیروهای انقلابی، باید به این تصویرسازی وارونه افزود. ۲. شاید به نظر برسد که تعبیر انقلابی صورتی، نادرست و سطحی باشد، اما متأسفانه واقعیت دارد. بخشی از افراد، دچار زوال یا فرسودگی هویتی شده‌اند و منطق جریان اصلاحات را بازتولید می‌کنند، با این تفاوت که سعی دارند رهبر انقلاب را نیز به نفع خود، تفسیر کنند. احسان نراقی در توصیف جریان مارکسیسم اسلامی می‌گفت کیک مارکسیسم با سس اسلام! درباره‌ی اینان نیز باید گفت کیک لیبرالیسم با سس انقلاب! ۳. «در بعضی از خیابان‌ها، چهار نفر آدم شریر یا فریب‌خورده وارد شدند و اغتشاش درست کردند ... اینهایی که در صحنه هستند و آنهایی که پشت صحنه هستند، بسیار حقیرتر از آن هستند که بتوانند به نظام، آسیب بزنند. ... یک عدّۀ معدود به خواستۀ آمریکا، داخل خیابان‌ها آمدند. ... [دشمنان] یک امتدادی هم متأسّفانه در داخل دارند؛ ... فلان روزنامه‌، فلان فعّالِ فضای مجازی ...؛ اینها هم امتداد آنها هستند.»(در دیدار مردم اصفهان، ۱۴۰۱/۸/۲۸). https://virasty.com/Mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻کرسی علمی-ترویجی: طراحی رویکرد تحولی برای بخش فرهنگی لایحه‌ی هفتم (استخراج چهارچوب برنامه‌نویسی فرهنگی از تفکر رهبر انقلاب) https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻مناظره با موضوع: حجاب قانونی از زاویه‌ی امکان اجتماعی 🖇 در اینجا نیز مشاهده کنید: https://www.aparat.com/v/ZUC2T