🔻آرمانها و واقعیتها(۱):
ما در کجا ایستادهایم؟
🖇برنامهی جریان
شبکهی یک، ساعت ۲۰
شنبه، ۳۰ دیماه
(این مسأله، معطوف به تحلیل و اثبات گزارهی «ما به قله، نزدیک شدهایم» است و میخواهد روایتی حقیقی از موقعیت تاریخی جامعهی ایران و کامیابیها و درخششهای نظام انقلابی ارائه بدهد و به این واسطه، تفسیرهای انسدادی و انحطاطی را ابطال نماید).
📍در اینجا ببینید:
https://telewebion.com/episode/0xaf0fb35
🔻جامعهشناسی اصلاحاتزده
(دربارهی مناظرهی آقایان شجاعیزند و جلاییپور در برنامهی شیوه)
۱. جلاییپور، بهشدت گرفتار تکرار شده و هیچ سخن تازه و جدیدی ندارد. چند یادداشت دارد که از اینجا به آنجا میبرد و همانها را تکرار میکند. خلاقیتش، مصداقهای عینی جدیدی هستند که او به نام جنبش، به اسارت میبرد.
۲. گفتههایش، بسیار سطحی و شبهعلمی هستند. دربارهی نظریهی اجتماعی، سخنان دیگران را تکرار کرد و نظرات خودش نیز بیش از گلایههای سیاسی نبود. بیشتر شبیه یک فعال سیاسی است تا استاد دانشگاه. با عمقنگری و حکمیاندیشی، بیگانه است. حرفهایش ساده و ابتدایی هستند و نکتهی تازهای ندارند. حضورش، بازی خطابی است در قامت جامعهشناسی.
۳. مسألهی لو رفته و نخنمای همیشگی او، جریان سیاسی اصلاحات است و بس. طمع حضور جریان اصلاحات در قدرت سیاسی را دارد و برای این کار، مسائل را سرهمبندی میکند تا قدرتگیری نیروهای سیاسی همداستان با خودش را توجیه کند. غرق در سیاستزدگی است و نمیتواند خود را از این آفت رها سازد.
۴. مانند همیشه، بیانش آغشته به مبالغه و گزافهگویی است. میخواهد برای جامعهشناسی جنبش، موضوع بومی بیافریند و ازاینرو، از هر ریز واقعیتی، ابرمسأله میسازد و غلو میکند. نان تشدید و غوغا را میخورد؛ البته در زمانی که جریان اصلاحات در قدرت، مستقر نیست و به این دلیل، او موظف به سیاهنمایی و بزرگنمایی است.
۵. نهاییترین و فربهترین استدلال جلاییپور، اغتشاشات سال گذشته بود که بیش از دویست هزار نفر، بدنه نداشت. او جامعهی ایران را به نفع این تعداد اندک، مصادرهبهمطلوب کرد. بهگمانش با لحن غلیظ و حماسی میتواند فقر عددی خویش را برطرف کند اما مخاطب درمییابد که شعار میدهد و شلوغ میکند تا ضعف نظریاش را جبران کند.
۶. او از یک سو، جامعهی ایران را جامعهی ناجنبشی یا نیمهجنبشی میداند و از سوی دیگر، جوامع توسعهیافتهی غربی را جنبشی. او به این واسطه، جنبش را در غرب میستاید اما در عین حال، ناجنبش یا نیمهجنبش را در ایران، خطرناک قلمداد میکند. معیارهایش، دوگانه و دوپاره است.
۷. پاسخهای نقضی و حلی شجاعیزند، نقطهی عطف بودند. ابطالهای او سهمگین بودند و صورت مسأله را تغییر میدادند. او غلبه یافت و کار رقیب را بساخت. او توانست تناقضهای تفکر طرف مقابل را آشکار کند.
۸. به نظرم حضور نیروهای جریان روشنفکری سکولار در رسانهی ملی، امر مبارک و نافعی است و ما تاکنون از بایکوت آنها ضرر کردهایم. باید مجال داد تا جامعه، قشریگری و سطحیاندیشی آنها را در این قاب، لمس کند تا آنان، حذف و غیبت خود را به مخاطب نفروشند. اگر مقصودشان از نقادی و دگراندیشی و عقلانیت و علوم انسانی، این قبیل تحلیلهاست که باید گفت شنیدهشدن صدایشان از رسانهی ملی، مساوی است با ریزش بدنهی اجتماعیشان و زوال اعتبار علمیشان. بهراستی، آواز دهل، از دور خوش است.
مهدی جمشیدی
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
،،،،،،،،،،
نامهی یکصد نفر از اساتید برجستهی حوزه در اعتراض به تعلل و تعارف و انفعال مسئولان عالی در برابر حرام شرعی و سیاسی کشف حجاب، حکایت از چه واقعیت ناگفته اما عیانی دارد؟!
جز این است که عالمان راستین نیز همچون عامهی مؤمن، «ارادهی عالیمقامان» را گرفتار سستی و محاسبات محافظهکارانه یافتهاند؟!
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1705845848993812477
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻درسگفتار:
واقعیت قدسی در قاب خام
(ساختشکنی در تحقق و روایت راهپیمایی بیستودوم بهمن)
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗒 «رهبری» نمیتواند در تصمیمگیریهای موردیِ دستگاههای گوناگون دولتی، مدام وارد بشود و بگوید این باشد، این نباشد. نه قانون این اجازه را میدهد، نه منطق این اجازه را میدهد. دستگاهها مسئولینی دارند؛ چنانچه مسئولی در موردی اشتباهی دارد، باید «مجلس» استیضاح کند؛ یا «رئیس جمهور» مانع بشود. وظیفهی رهبری، آنجایی است که احساس کند یک حرکتی دارد انجام میگیرد که «مسیر نظام» را منحرف میکند. اینجا وظیفهی رهبری است که به هر شکلی که ممکن است بِایستد و نگذارد؛ ولو «مورد جزئی» باشد. بنده راجع به برجام، دو مورد مشخّص خاص را گفتم زیر بار نروید. این مورد، جزئی بود امّا زیر بار رفتن در این مورد جزئی، بهمعنای تحمّل تحمیل آمریکاییها بود؛ این همان «انحراف» است. درباره خرید هواپیما هم من تذکّر دادم؛ هم به خود وزیر راه، هم به رئیس جمهور، هم در جلسات گوناگون گفتم. ما حتّی به قرارگاه اقتصاد مقاومتی گفتیم شما موظّفید ببینید خرید این هواپیماها در کجای اقتصاد مقاومتی قرار میگیرد، امّا اینکه مانع بشویم، «وظیفهی ما» نیست.
۱۳۹۵/۰۴/۱۲
https://khl.ink/f/33694
🔻مناظرهی زنده تلویزیونی با عنوان:
نسبت مسألهی تحول با انتخابات
(تحول به کدام سو و از کدام مسیر؟)
🖇 با حضور:
مصطفی مهرآیین
مهدی جمشیدی
🗒 شبکه یک، برنامه جریان
📍در اینجا ببینید:
https://telewebion.com/episode/0xb0dc8c5
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻مناظرهی برنامهی جریان(۱)
سنت فکری ما؛ عقلانی یا غیرعقلانی؟!
🖇 مشاهده در تلوبیون:
https://telewebion.com/episode/0xb0dc8c5
🔻ساختشکنیِ نظری در مناظرۀ سیاسی(۱):
در اسارت تفکر ترجمهای
🖊 مهدی جمشیدی
در مناظرهای که پنجم بهمنماه در برنامۀ جریان با آقای مصطفی مهرآیین داشتم، بهجای ارائۀ مستقلِ مطالبی که آماده کرده بودم، از همان آغاز، به سراغ «نقادی» و «جراحیِ» منطقیِ نظرات ایشان رفتم و کوشیدم مفاهیم و گزارههای ایشان را «واسازی» و «راستیآزمایی» کنم. در این میان، بهترین راه عبارت بود از اینکه در برابر گفتههای ایشان، «پرسشهای شالودهشکنانه» بنشانم و به این واسطه، «تناقضهای درونیِ عقلانیّتِ تجدّدمآبانۀ» ایشان را برای مخاطب، آشکار سازم. اما از لحظهای که برای ایشان آشکار شد که من عامدانه و متمرکز، در پی «آشکارسازیِ تناقضها» هستم، بیتاب شدند و پیدرپی، جملات مرا قطع کردند، اما با این حال، مجموعهای از چالشهای زیرساختی و نقادیهای تطبیقی را بیان کردم که عبارت بودند از:
۱. ایشان گفتند: نظام سیاسی، صدای مخالفان را نمیشنود و من در پی آن هستم که «اندکی اختلال» ایجاد کنم. پرسیدم: مسأله، «اختلالِ اندک» است، یا واقعیّت این است که جریان فکریِ شما در طول دهههای گذشته، هم بخش عمدهای از «دانشگاهها» را در اختیار داشته و هم در «قدرت سیاسی»، حضور داشته است؟! و اگر این طور است، آیا باید از «اختلالِ نهادینِ رسمی» به واسطۀ حیات و حضور اندیشههای جریان شما سخن گفت یا شنیدهنشدن و مهجوریّت؟! آیا ایدئولوژی لیبرالیستی در اثر واگراییهای دهۀ هفتاد به این سو، چه در عرصۀ عمومی و غیررسمی و چه در قدرت رسمی، یکی از «بازیگران اصلی» نبوده است؟!
۲. ایشان گفتند: میان «حکومت» و «بخش زیادی از مردم»، شکاف افتاده و از این جهت، مردم در ماجرای سال گذشته گفتند که حکومت، دچار دیکتاتوری شده است. پرسیدم: آیا اغتشاشهای سال گذشته که در آن، حدود «دویست هزار نفر» شرکت داشتند، بهمعنی «بخش زیادی از مردم» است؟! و آیا برخلاف تحلیل شما، این تعداد اندک از معارضان و مخالفان سیاسی، نشان نمیدهد که نظام در وضع «تحکیم اجتماعی» قرار دارد؟! و آیا وجود این کمّیّت از مخالفان سیاسی در تمام جوامع و حکومتها، طبیعی نیست؟!
۳. ایشان گفتند نظام، همواره خودش را فقط مشتمل بر مجموعهای فضایل و خدمات میداند و به هیچ خطایی اعتراف نمیکند. پرسیدم: رهبر انقلاب به چه دلیل مسألۀ «تحوّل» را مطرح کردهاند؟! آیا خودِ ایشان تصریح نکردند که به علّت آنکه دچار «بیماریهای مزمن» شدهایم و برخی «عقبماندگیهای جدّی» داریم، باید به دنبال تحوّل باشیم؟! این سخنان که در «سال هزاروچهارصد» مطرح شده و پیش از اغتشاشهای سال گذشته است، نشان نمیدهد که تنبّه به تحوّل، هم برآمده از درک وجودِ مشکلات بنیادی است و هم ناشی از خودآگاهیِ منتقدانه و غیراضطراریِ حاکمیّت؟! حال آیا سرچشمۀ خوداصلاحیِ حاکمیّت، فشار اجتماعی است یا پویاییِ درونیِ حاکمیّت؟!
۴. ایشان گفتند ریشۀ اصلیِ وضعِ کنونی، دوپارگی و نوسان ما میان سنّت و مدرنیته است و ازاینرو، هم متفکّران انقلاب، گرفتار دوگانگی در قالبِ مدرنیسم اسلامی هستند و هم قانون اساسی و هم جریانهای سیاسی و هم مردم؛ چنانکه آقای [امام] خمینی هم از دین سخن میگفت و هم از مردم، یا مطهری هم دینپژوه بود و در پی نقد مارکسیسم، اما در عین حال، این وضعیّت، طبیعی است. پرسیدم اوّلاً، آیا به لحاظ منطقی و ماهوی، اسلام بهعنوان یک «دینِ توحیدی و جامعهپرداز»، با تجدّد بهعنوان یک «عالَمِ تاریخیِ طاغوتی و سکولار»، قابلجمع است یا حاصل این جمع، فرسودهشدن اسلام و تبدیل آن به «دینِ سکولار» است؟! ثانیاً، آیا مردم و تکیۀ سیاسی بر مردم، برآمده از تجدّد است و در سنّت اسلامی، سخن از «بیعت» و «شورا» و «عماد دین بودنِ مردم» به میان نیامده و حکومت دینی پیامبر و حضرت امیر، بیگانه با اعتماد و اتکای بر مردم بوده است؟! و آیا چون الگوی ساختاریِ جمهوریّت در اسلام مطرح نشده، میتوان گفت اسلام برای مردم، نقشی در نظر نگرفته و مردماندیشی و مردمگرایی، رهآورد تجدّد است، یا مسأله این است که «ساختارهای اجتماعی» - و نه ارزشها و غایات - ساختنی و اقتضائی و نوبهنوشونده هستند؟! ثالثاً، آیا میتوان از یکسو، دوپارگیِ هویّتی را «علّتالعلل مشکلات» دانست و از سوی دیگر، این امر را «طبیعی» انگاشت؟! مگر جز این است که امر طبیعی در جهان انسانی، فاقد جنبۀ مَرَضی است و نمیتواند مولّد مشکل باشد؟! مگر تجدّد، در امتداد تاریخیِ طبیعیِ ما قرار دارد و با منطق درونیِ جامعۀ ما هماهنگ و همسو است که بتوان امتزاج و ادغام با آن را «ممکن» و «طبیعی» انگاشت؟! آیا تعرّضِ «استعمار» و «نظم سلطه»، امر طبیعی است که بتوان این استحالۀ تحمیلی را طبیعی قلمداد کرد؟!
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻مناظرهی برنامهی جریان(۲)
منطق سیاسی رهبر انقلاب؛ انحصار یا تکثر؟!
🖇 مشاهده در تلوبیون:
https://telewebion.com/episode/0xb0dc8c5