eitaa logo
نوشته‌های مهدی جمشیدی
8.9هزار دنبال‌کننده
464 عکس
141 ویدیو
31 فایل
مهدی جمشیدی (نویسنده و فرهنگ‌پژوه)
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻حکمت حجاب در رویکرد جنسیّت‌اندیشانۀ استاد مطهری-۱ 🖊 مهدی جمشیدی [یکم]. بر اساس نظریۀ «اصالت فرهنگ» که بر تعیین‌کنندگیِ نهایی و عمدۀ فرهنگ نسبت به سایر شئون و ساحات زندگی انسان دلالت دارد، باید گشودن گره‌ها و معضله‌های «غیرفرهنگی» را نیز از فرهنگ طلب کرد و برای همۀ امور، «چشم‌انداز فرهنگی» را در نظر گرفت؛ چه رسد به خودِ فرهنگ که مسأله‌ها و امراضش، «منطق درونیِ مستقل» دارند و تابع و طفیلی نیستند. این نظر به آن معنی نیست که باید راه‌حل‌های غیرفرهنگی را رها کرد و دچار «فرهنگ‌بسندگی» و «تقلیل‌گراییِ تحلیلی» شد، بلکه دربردارندۀ این حقیقت است که دست‌کم در قلمرو فرهنگ، باید «اوّلاً» و «بالذّات» به سراغ گزینه‌های فرهنگی رفت و نسخه‌های فرهنگی پیچید. [دوّم]. زیربنایی‌ترین لایۀ فرهنگ، لایۀ «شناخت»‌ است که در بُعد گسترده و کلان می‌توان آن را «جهان‌بینی» خواند. جهان‌بینی که بر «هست‌ها و نیست‌ها» دلالت دارد، به‌طور طبیعی، به شکل‌گیری لایۀ هنجارین می‌انجامد که بر «بایدها و نبایدها» دلالت دارد. این آمیزه در صورت‌بندی نهایی، «مکتب» یا «ایدئولوژی» خوانده می‌شود. براین‌اساس، «عمیق‌ترین» و «فاخرترین» کنشگری فرهنگی، باید معطوف به چنین سطحی باشد و بکوشد در آن تغییر ایجاد کند. چنین تغییری اگر واقعی باشد، بسیار پایدار نیز خواهد بود، برخلاف تغییرهای هیجانی و احساسی که تنیدۀ به موقعیّت هستند و به‌آسانی، زوال می‌یابند. [سوّم]. در زمینۀ چالش حجاب نیز، «نقطۀ آغازِ منطقی»، تصرّف در همین منطقۀ ذهنی و معرفتی است و باید به طور اوّلی و اصالی، این حوزه را اصلاح کرد. حجاب به عنوان یک حکم اسلامی، افزون بر اینکه جنبۀ «تعبّد»ی دارد و زن مسلمان باید به سبب اعتقاد و الزام خویش به اسلام، به آن نیز پایبند باشد، اما از آن سو، محتاج «تعلیل» نیز هست و باید ریشه‌ها و دلایل این حکم را تبیین و تحلیل کرد تا در دل و جان مخاطب بنشیند و ماندگار و تثبیت شود. این کاری است که آیت‌الله مرتضی مطهری -رضوان‌الله‌تعالی‌علیه- در کتاب «مسألۀ حجاب» به آن همّت گمارده و کوشیده حکم حجاب را از جنبه‌های تاریخی و اجتماعی و فقهی، مطالعه و بازخوانی کند. در واقع، تلاش او معطوف به عرضۀ «تبیین عقلانی از حکم حجاب» بود و او در برابر پرسش‌ها و ابهام‌ها و چالش‌های زمانۀ خویش، مجموعه‌های از روایت‌های عقلانی را تدارک دیده و ارائه کرده است. این اثر، آنچنان توانست با ذهنیّتِ مسلمان ایرانی ارتباط برقرار کند و تصویری عقلانی و حکیمانه از حکم حجاب ارائه بدهد، که موجی از گرایش به حجاب را در دهۀ پنجاه شمسی به دنبال داشت. پس از آن نیز تاکنون، این پژوهش یکی از برجسته‌ترین و مولّدترین متن‌های محقّقانه و عالی دربارۀ حجاب بوده که در نسبت با عالَم تجدّد و مسأله‌های برآمده از مواجهۀ جامعۀ ایرانی و زن ایرانی با آن، نگاشته شده است. [چهارم]. در دهه‌های پساانقلاب تاکنون، نمی‌توان ادّعا کرد که چشم‌انداز فرهنگی به حجاب و کوشش برای روایت‌پردازی معقول و موجّه از آن، فراموش شده است، امّا می‌توان گفت که این امر، «فرعی» و «در حاشیه» بوده و اهتمام چندانی به آن نشده است. یکی از ریشه‌های این غفلت، «بدیهی‌انگاریِ حجاب» بوده است؛ به این معنی که تصوّر شده یک بار حل مسأله برای جامعه، کفایت می‌کند و نسل‌های بعدی، خودبه‌خود، پیش‌فرض‌ها و اصول موضوعۀ نسل قبلی را می‌پذیرند و همان مسیر فرهنگی را ادامه می‌دهند. این در حالی است که باید تولید و بازتولید فرهنگ در جامعه، یک «روند مستمر» باشد و دچار توقف و ایستایی نشود. اکنون پس از پشت سر نهادن اغتشاش سال ۱۴۰۱ که به‌واقع، یک چالش تحمیلی بود و می‌خواست از خلاء‌های هویّتی و نقصان‌های فرهنگی بهره بگیرد و جامعه را در برابر حاکمیّت بنشاند، باید بسیار بیش از گذشته نسبت به «بازسازی انقلابیِ ساختارِ ذهنیِ مردم»، حسّاس و جدّی بود و تلاش کرد ذهنیّت‌های درهم‌ریخته و متلاطم را به ساحل تفکّر اسلامی و انقلابی سوق داد. یکی از سرچشمه‌هایی که می‌تواند در این راستا، الهام‌بخش و پیش‌برنده باشد، اندیشه‌های استاد مطهری است که به‌درستی، مغز متفکّر انقلاب اسلامی نام گرفته است. ایشان دربارۀ «حکمت‌های حکم حجاب»، مجموعه‌ای از دلایل را صورت‌بندی کرده که بازخوانی تحلیلی و روزآمد آنها می‌تواند به تدبیرپردازی کمک کند. 🚩 معلم شهیدم، راهت ادامه دارد ... https://iict.ac.ir/1403/02/hekmathejab/ https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻حکمت حجاب در رویکرد جنسیّت‌اندیشانۀ استاد مطهری-۲ 🖊 مهدی جمشیدی [پنجم]. از جمله مسأله‌های ذهنی که در اثر ساخته‌وپرداخته‌شدن کج‌روایت‌ها از سوی رسانه‌های غربی و دنباله‌های دگراندیشِ داخلی آن پدید آمده، این است که روایت‌های نظام جمهوری اسلامی از حجاب، «مردانه» و «جنسیّت‌مدار» است. مردانه‌بودن روایت حجاب یعنی حجاب زن، از دریچۀ نگاه مرد، تفسیر و تحلیل شده و جنبۀ زنانه ندارد و همواره در نسبت با مرد به عنوان «دیگری»، به تعلیل حجاب پرداخته شده است. اشکال دیگر که شاید خویشاند با همین روایت باشد، این است که حجاب در چهارچوب فهم‌ جنسیّت‌مدار، محصور شده و به زن به مثابه «جنس دیگر» که دلالت‌ها و اقتضاهای متفاوتی دارد، نگریسته شده است. با مطالعۀ دلایل استاد مطهری درمی‌یابیم که ایشان، از همین دو منظر – که دیگران کوشیده‌اند آن را مسأله‌مند کنند - به حکمت‌های حکم حجاب نگریسته است؛ با این تفاوت که وی «زنجیرۀ تعلیلیِ» خویش را کامل کرده و به این واسطه، نشان داده که باید حجاب را در چهارچوبِ «فهمِ معطوف به دیگریِ جنسیّتی» و بر یک «بنیان جنسیّت‌مدار»، تفسیر و معنا کرد. [ششم]. تحلیل حکمت حجاب در سطح خُرد، مشتمل است بر «روان عاملیّت» و «هویّت عاملیّت»، و تحلیل حکمت حجاب در سطح کلان دربرگیرندۀ «ثبات ساخت خانواده» و «کارکرد ساخت جامعه» است. مقصود از روان عاملیّت این است که تحریک‌شدن مکرّرِ غریزۀ جنسی در عرصۀ عمومی، موجب تبدیل‌شدن این میل به یک عطش روحیِ اشباع‌ناپذیر می‌شود که حس محرومیّت را در فرد می‌آفریند و درونش را متلاطم و بحرانی می‌سازد. ازاین‌رو، نباید امر جنسی را از یک غریزۀ عادی و محدود به یک چالشِ تمام‌نشدنی و طوفانی تبدیل کرد و آرامش درونی را از فرد گرفت. این وضعی است که با حجاب، پیوند مستقیم دارد. هویّت عاملیّت، دلالت بر این معنا دارد که شخصیّت و کرامت و شرافت زن، وابسته به این است که به کالای جنسی در عرصۀ عمومی، تقلیل نیابد و دسترسی به او آسان نباشد، بلکه به واسطۀ حجاب، در حریم قرار بگیرد و از دست‌اندازی‌های نظری و لمسی در امان بماند. در این صورت است که هویّت زن، جنبۀ انسانی می‌یابد و نگاه کالاگونه و جنسی از او زدوده می‌شود. ثبات ساخت خانواده به این معنی است که چنانچه مناسبات جنسی به عرصۀ عمومی راه یابد، عواطف و احساسات عالی و لطیف میان زن و مردی که به یکدیگر تعهد اخلاقی و جنسی دارند، از میان خواهد رفت و اعتماد روحی از دست خواهد رفت و بنیان مناسبات خانوادگی فرو خواهد پاشید. دربارۀ کارکرد ساخت جامعه نیز باید گفت عرصۀ عمومی، سپهری برای فعالیّت و کار غیرجنسی است و اگر زن با برهنگی و تبرّج و دلربایی به آن پا بگذارد، خواه‌ناخواه به فضایی برای شکارچی‌گری و مناسبات جنسی تبدیل خواهد شد و نیروها به علایق و گرایش‌های جنسی معطوف خواهد شد. دراین‌حال، روشن است که جامعه از کارکرد خویش باز خواهد ماند. [هفتم]. منطق فرهنگیِ استاد مطهری نشان می‌دهد که جامعه از این نظر، وضع قراردادیِ محض ندارد و به طور مطلق، اعتباری نیست، بلکه واقعیّت اجتماعی، جنبۀ تکوینی نیز دارد و از حقایق ذاتی حکایت می‌کند. به تعبیر قدما، جامعه و واقعیّت‌هایش، «طبع» دارد و باید تدبیر سیاسی را به طبع جامعه ارجاع دارد و مطابق آن طراحی کرد. به‌بیان‌دیگر، در لایۀ حکمت عملی باید از ذات‌انگاری دفاع کرد و گمان نکرد که همۀ امور اجتماع، نسبی و برآمده از تجویزهای سلیقه‌ای است و جامعه، منطق درونی و مستقل ندارد. اگر جامعه، طبع دارد، منطق درونی نیز خواهد داشت و چنانچه تدبیر ما با این طبع، سرِ سازگاری نداشته باشد، تدبیر ما به سرانجام نخواهد رسید و جامعه دچار بحران خواهد شد. [هشتم]. در امتداد بند پیشین باید افزود حجاب، یک حکم ریشه‌دار است و می‌خواهد از تکوین حکایت کند و این تکوین، همان «عفت» است. حجاب، بی‌پشتوانه نیست و نسبت مستقیم با عفت دارد که امر اخلاقی است. عفت، فقط به معنی پاک‌دامنی نیست تا بتوان ادعا کرد که مخالفت با آن، منحصر به برقرار مناسبات جنسیِ لمسی است، بلکه نظربازی و دلربایی نیز واقعیّت‌هایی برخلاف عفت هستند. بدین‌سبب، «نقص در حجاب» را باید «نقص در عفت» دانست، نه اینکه حجاب و عفت را مستقل از یکدیگر فرض کرد. حجاب، همچون ظاهر و پوسته‌ای است که ارزش اخلاقیِ عفت را حفظ می‌کند. این در حالی است که نیروهای لیبرال می‌کوشند با جدایی افکندن میان حجاب و عفت، زمینۀ نظری برای بی‌اعتبارسازی حجاب فراهم آورند و آن را به یک حکم بی‌پشتوانه و گسستۀ از اخلاق و فضیلت فرو بکاهند. در اینجا اشارت مطهری به عفت، حاکی از آن است که حجاب، هم امر جنسیّتی است و هم برآمده از ملاحظه‌های جنسی است. 🚩 معلم شهیدم، راهت ادامه دارد ... https://iict.ac.ir/1403/02/hekmathejab/ https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻حکمت حجاب در رویکرد جنسیّت‌اندیشانۀ استاد مطهری-۳ 🖊مهدی جمشیدی [نهم]. منطقی که استاد مطهری برای فهم مسألۀ حجاب به کار گرفته، عقلانی است و ازاین‌رو، باید مطالعۀ او را در ذیل کوشش برای عرضۀ «تبیین عقلانی از دین» قرار دارد، اما آنچه که متعلَّق بحث اوست، تنها «شناخت» و «معرفت» و «ذهن» نیست، بلکه چون وی از «میل» نیز سخن می‌گوید، باید متعلَّق تبیین عقلانی‌اش را «معرفت» و «میل» دانست. او هم در پی «مدیریت معرفت» است و هم در پی «مدیریت میل». دربارۀ مدیریت معرفت سخن گفته شد و اشاره گردید که مدیریت معرفت، نقطۀ آغازِ منطقی است، اما باید افزود که جامعه، همواره در نقطۀ صفر قرار ندارد که بتوان در قالب‌های منطقی به تدبیر آن پرداخت، بلکه گاهی جامعه در موقعیّت‌های دست‌خورده و متلاطم قرار می‌گیرد که باید در مقام تدبیر، این اوضاع خاص را در نظر گرفت. براین‌اساس، گاهی باید مدیریت معرفت و میل را در کنار هم قرار داد و شاید نیز باید برای میل، تقدّم قائل شد. میان معرفت و میل، رابطۀ دوسویه وجود دارد و گاه برآشفته‌شدن میل، معرفت را کور و عقیم می‌کند و عقل را به زانو درمی‌آورد. ازاین‌رو، باید برای غلیان و طغیان نفسانیّت‌ها، «چارۀ اخلاقی» در نظر گرفت و به تولید شناخت و اصلاح ذهن، بسنده نکرد. [دهم]. جامعۀ کنونی ما، سخت محتاج توصیه‌ها و تدبیرهای فرهنگیِ استاد مطهری است و باید مسیری که وی طراحی کرده است برای «بازسازی انقلابیِ ساختار ذهنیِ مردم» به کار بست، اما مسألۀ مهمی نیز وجود دارد که کفایت این طرح را مخدوش می‌کند، آن مسأله، عبارت از این است که پاره‌ای از جامعۀ ما در اثر تلاطم‌های رسانه‌ای و تکانه‌های روایتی، دچار «واگرایی‌های ساختارشکنانه» شده‌اند و خود را بیرون از جغرافیایی فرهنگیِ بومی و اینجایی تعریف کرده‌اند؛ چنان‌که کشف حجاب و برهنگی را حقّ خویش می‌انگارند و قیود حداقلی را زیر پا نهاده‌اند. اینان احساس کرده‌اند که عنصر «اقتدار» در حاکمیّت، رنگ باخته و بدین‌سبب، حجاب به عنوان یک حکم شرعی، کنار گذاشته شده است و می‌توان با اصرار بر تجاهر و تظاهر به فسق، این مسیر را گشوده و معتبر نگاه داشت. در اینجا، حل مسألۀ اجتماعیِ یادشده، محتاج «اقتدار» نیز هست و باید در کنار «تبیین عقلانی» و «اصلاح نفسانی»، عنصر اقتدار سیاسی را نیز به صحنه آورد و از ظرفیّت آن برای ایجاد کرنش بهره برد. باید در کوتاه‌مدّت، نما و جلوه‌ای از اقتدار را نشان داد و به این واسطه، حس انقیاد و تسلیم در کسانی که دیگر به معیارهای شرعی و اخلاقی و قانونی متعهد نیستند ایجاد کرد و آنگاه به سراغ سازوکارهای اصیل و دیربازده فرهنگی رفت. ما اکنون در مرحلۀ خونریزی فرهنگی قرار داریم و باید با فوریّت، این وضع اضطراری را علاج کنیم تا گسترش نیابد. سپس باید در قالب برنامه‌های بلندمدّتِ فرهنگی، تغییر بافت و ساخت ذهنی را در دستورکار قرار داد. ازاین‌رو، طرحی که اینک نیروی انتظامی در دست دارد، نه‌فقط نافع است، بلکه لازم و ضروری است. این طرح، اقتدار ترَک‌برداشته را جبران می‌کند و زمینه‌ی اجتماعی را برای اثربخشی فعالیت‌های فرهنگی و هویتی فراهم می‌نماید. درعین‌حال، نباید آن را مقدمه انگاشت؛ همواره کسانی هستند که مایل به اباحه‌گری و ولنگاری هستند و اگر مجال یابند، عرصه‌ی عمومی را آلوده می‌کنند. نباید با تجاهر به فسق، تعارف داشت. ،،،،،،،،،،، 📍 بعید‌ می‌دانم در نهادهای سیاستی‌ای همچون مرکز پژوهش‌های مجلس و مرکز بررسی‌های استراتژیک، مجمع تشخیص مصلحت، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای فرهنگ عمومی و ... خبری از چنین تأملات و تدابیری باشد. بسیاری از خروجی‌های‌شان، حکایت تلخ از سرّ ضمیر این ساختارهای پرهزینه و فربه دارد. شما می‌توانید به «نقشه» و «برنامه» و «کار باقاعده‌»ای که در زمینه‌ی مسأله‌ی حجاب از سوی این نهادهای سیاستی و فکری ارائه شده باشد اشاره کنید؟! 🚩 معلم شهیدم، راهت ادامه دارد ... https://iict.ac.ir/1403/02/hekmathejab/ https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1714644459266194466 🗒 رسول اکرم در قلمرو شخصی‌اش، «نرم» و «ملایم» بود و در قلمرو احکام اسلامی، «باصلابت» و «انعطاف‎‌ناپذیر». اگر کسی «حکم اسلام» را نقض می‌کرد، ایشان آن را نادیده نمی‌گرفت، از جمله اگر کسی شرب‌خمر می‌کرد، ایشان از مجازات نمی‌گذشت. قانون خدا، «تعطیل‌بردار» نیست(مرتضی مطهری، سیری در سیرۀ نبوی، ص۲۰۶_۲۰۸). 🚩 معلم شهیدم، راهت ادامه دارد ... https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻 نقد موقعیّت فرهنگی انقلاب -۱ 🖊مهدی جمشیدی تجربۀ اغتشاش سال ۱۴۰۱، هنوز کهنه و فرسوده نشده و باید از آن درس آموخت. ازاین‌رو، باید ضعف‌های خود را در این تجربه، علاج کرد و مجال نداد که از یک سوراخ، دو بار گزیده شویم. باید تأمّل کرد که در این تجربه، دشمن توانست از کدام مسیرها به ما ضربه بزند؛ چراکه امروز نیز همان راه‌ها را در پیش خواهد گرفت و دامنۀ تجدیدنظرهایش زیاد نیست. باید دست‌کم این منافذ و خلاء‌ها را برطرف کرد. در این باره، با چند نقطۀ کانونی مواجه هستیم. [یکم]. فیلم‌نامۀ دشمن، تکراری و تجربه‌شده است: ساختن یک «خُرده‌واقعیّتِ تلخ» در لایۀ شبه‌مردمی، تولید «روایت کلان» برای تدارک جنگ شناختی-هیجانی، بسیج «بدنۀ اجتماعیِ تجدّدی» برای فشار بر حاکمیّت، ایجاد «چالش ملّی» در راستای قفل‌شدگی، و تداوم موج بر اساس آفرینش «زنجیرۀ ریزواقعیّت‌های تلخ». دشمن دریافته که بخشی از جامعه، دیگر «فکر» نمی‌کند، بلکه فقط «تکرار» می‌کند؛ چنان‌که «فرضیه‌بافی‌های شیادانۀ دشمن»، بر جای «دلیل» و «شاهد» نشسته‌اند. دشمن فهمیده که می‌تواند با «حرکت‌های ایذاییِ جزئی»، «کج‌روایت‌های کلّی» از انقلابی‌ها بسازد. نیاز به اقیانوس انسانی نیست. نقطۀ شروع، همیشه کوچک است. و تصاویر بزرگ، از واقعیّت‌های کوچک ساخته می‌شوند. واقعیّت خُرد که تولید شد، واقعیّت‌های فراگیر، خودشان از راه خواهند رسید. شناخت، بردۀ همین تصویرهای روزمرّه و تنگ‌دامنه است. شاید در واقعیّت، بیش از این پنج نفر در میان نباشند، امّا وقتی منطقۀ عملیّات، ذهن‌ها و شناخت‌هاست، تخیّل ذهنی، مهم خواهد بود، نه تعداد میدانی. دشمن در پی تولید ریزواقعیّت است تا با تکیه بر آنها، جامعه را تحریک و تهییج کند. نقطۀ شروع، همین ریزواقعیّت‌هاست که در سیری شتابنده و صعودی، واقعیّت‌های بزرگ را صورت‌بندی می‌کنند. در درجۀ اوّل باید از شکل‌گیری ریزواقعیّت‌های منفی، جلوگیری کرد و در درجۀ دوم، باید بسیار زودتر از دشمن به روایت‌پردازی دربارۀ آن پرداخت و مجال نداد که روایت اوّل، از آنِ رسانه‌های دشمن شود. در این مرحله، ثانیه‌ها سرنوشت‌ساز هستند و تأخیر به معنی واگذارکردن بازی به دشمن است. [دوّم]. استحاله، از درون آغاز می‌شود. اغلب هم از «نمادها» شروع می‌شود، مانند تجربۀ فروپاشی شوروی که در آن، «مک‌دونالد» به نماد تجدّد و تغییر سیاسی و اجتماعی تبدیل شد. و در ایران نیز «کشف‌حجاب»، به نقطۀ تمرکز در جنگ نمادین تبدیل شد. بت تجدّد، در هر جا جلوه‌ای دارد. مسأله این است که می‌خواهند «خطوط قرمزِ فرهنگیِ انقلاب» را به عقب برانند، و ضدّارزش‌ها را «عادی» و‌ «هنجار» کنند. می‌خواهند ارزش‌های الهی در جامعه، «رسمیّت» و «غلبه» نداشته باشند و «خدای شارع» از جامعه برچیده شود. تعابیر «تکثّر» و‌ «تنوّع»، توجیه‌اند؛ واقعیّت آن است که در پی «نسبی‌سازی ارزش‌ها» و «تساهل» هستند. عبور از حجاب، «حلقۀ اوّل» از زنجیرۀ درنوردیدن مرزهای دینی و شکستن حریم‌های اخلاقی است. پیشروی ضدّارزشی، «تدریجی» و «گام‌به‌گام» است. هر ارزشی که شکسته شود، شکستن ارزش بعدی، «آسان‌تر» و «کم‌هزینه‌تر» خواهد شد. می‌دانند که کافی‌ست «قدم نخست» را بردارند. آری، به دنبال «فتح سنگر به سنگر» هستند. با «رهاسازی حجاب»، بخش اندکی از زنان به طرف «برهنگی‌ حداکثری» حرکت خواهند کرد. در ابتدا، یک مرگ طبیعی را به بهانه‌ای برای «کشف حجاب» تبدیل کردند. و اکنون در خیابان‌های تهران، «نیم‌تنه» می‌پوشند. آن متفکّر انقلابی که این آشوب را برآمده از «هرزگی» دانست، درست گفته بود. این‌که حاکمیّت، «اعمال اقتدار» نکند و «رهاسازی حجاب» را در پیش بگیرد به معنی حل‌شدن مسأله نیست، بلکه مواجهه در لایۀ مردمی شکل خواهد گرفت؛ میان «متدینان» با «ولنگارها».کنار کشیدن حاکمیّت، فاجعه‌ساز است؛ چون آغاز «نامدنیّت» و «تنش اجتماعی» است. به‌راستی، فلسفۀ وجود «دولت اسلامی» چیست؟! [سوّم]. بستر اصلی و اوّلیّۀ جریان اغتشاش، فضای مجازیِ غربی بوده و تمام نیروها و جریان‌هایی که با اغتشاش همراه بودند، یکدیگر را در این فضا یافتند و انسجام یافتند. این فضای رهاشده و بی‌مهار، همچنان از ظرفیّت تولید جریان‌های تخریبی برخوردار است و ما از این بستر، به‌شدت آسیب‌پذیر هستیم. ازاین‌رو، باید این فضای متعارض با حاکمیّت ملّی را کنار زد و مجال نداد که ذهنیّت جامعه، به‌آسانی در اختیار بازی‌هایی باشد که در آن ساخته‌وپرداخته می‌شوند. نباید از انسداد این فضا هراسید؛ چون حقّ حاکمیّت ملّیِ ما را به رسمیّت نمی‌شناسد، بلکه به کانون تهاجم و بسیج نیروهای معارض تبدیل شده است. میان گشودگی این فضا و تلاطم اجتماعی، نسبت مستقیم برقرار است. توطئه در خیابان از کج‌روایت در فضای مجازیِ غربی، ریشه گرفت و چالش ایجاد کرد. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻نقد موقعیّت فرهنگی انقلاب -۲ 🖊مهدی جمشیدی [چهارم]. بخش عمده‌ای از توطئه به سلبریتی‌های سپرده شده است؛ چنان‌که جامعه از طریق اینان، تحریک و برآشفته می‌شود. پیش از این، سلبریتی‌ها هرچه می‌خواستند می‌گفتند و می‌نوشتند و مسئولیّتی را نیز عهده‌دار نبودند، درحالی‌که پاره‌ای از جامعه گمان می‌کند که سخن اینان، صحیح و صواب است. به دلیل همین تأثیر و تعیین‌کنندگیِ اجتماعی باید صحنه را به صورتی طراحی کرد که اینان نیز در برابر تمام مواضع خویش، مسئولیّت‌پذیر باشند و اگر موضع نادرستی گرفتند و ذهنیّت جمعی را آلوده کردند، بی‌درنگ در چالش حقوقی قرار بگیرند. همچنین برخی از «روحانیان لیبرال»، نقش تخریبی مهمی را در بی‌ثبات‌سازی جنبۀ شرعیِ حجاب و اهمّیّت آن و الزام حکومتی به آن ایفا کردند. این ادبیّات تجدیدنظرطلبانه، قداست و فضیلت و قطعیّت حجاب را در برخی ذهنیّت‌ها فرسود و‌ زمینۀ فکری عبور از آن را فراهم کرد. پیش از این مباحث فقهی و تفسیری بازاندیشانه، حجاب در تصوّر توده‌ها، منزلت جزمی و‌ حتمی داشت. [پنجم]. ادّعای برخی این بود که بر اساس آمار، درصدی بالایی از مردم (گویا اکثریّت)، مخالفت مداخلۀ حقوقی و قانونیِ حکومت در حجاب هستند و این یعنی اکثریّت مردم می‌گویند نه به حجاب اجباری (یعنی حجاب قانونی و دارای ضمانت اجرا)؛ هر چند فقط ده درصد، کشف حجاب کردند. اینان می‌گویند در طول ماه‌های پس از اغتشاش تاکنون، مخالفان مداخلۀ حکومت، افزایش یافته است. یعنی برهنگی بیشتر و روشن‌شدن ماهیّت جریان «زن، زندگی، آزادی»، هیچ تاثیر منفی‌ای بر همراهی‌نکردن مردم نداشته، بلکه مردم، بیشتر با شعار اصلی این جریان (نه به حجاب اجباری)، همراه شدند. در مقابل باید گفت مشاهدات نشان می‌دهد که هم سئوالات در پیمایش‌ها سوگیری دارد و هم رویّۀ عملیِ نظرسنجی، مخدوش و نامعرّف است. از طرف دیگر، می‌شود از منطق ایجاد ظرفیّت اجتماعیِ پسینی استفاده کرد؛ یعنی هر چند مخالفتِ ابتدایی وجود دارد اما می‌توان در عمل، یک صورتِ مطلوب و نمونۀ موجّه از مداخلۀ حاکمیّتی ارائه کرد تا مردم در متن جریانِ عینی و با مشاهدۀ معقولیّت، همراه شوند. چون مخالفت با اجرای حکم اسلام، برخلاف شرع است، حاکمیّت اسلامی نمی‌تواند از آن تبعیّت کند؛ هر چند این مخالفان، اکثریّت باشند، به خصوص که می‌توان حدس قوّی زد که اکثریّتِ این اکثریّت، تنها مخالفت ذهنی دارند و حاضر نیستند برای این مخالفت، هزینۀ عملی بدهند و اختلال و تنش ایجاد کنند. به‌هرحال، اکنون دیگر هیچ اکثریّتی در میان نیست و جامعه در ماه‌های اخیر، بسیار به مداخلۀ حاکمیّت روی خوش نشان می‌دهد؛ چراکه مشاهده کرده که به‌راستی، کشف حجاب، آغاز راه است و در مدّت اندکی، برهنگی‌های زننده رایج می‌شوند. [ششم]. رهبر انقلاب از در پیش بودن «فتح خرمشهرها» سخن می‌گویند ولی حس برخی، حس «سقوط» است؛ بدون فتح و رو به عقب‌نشینی تدریجی و معطوف به حفظ سنگرهای باقی‌مانده نه فتح خرمشهرهای از دست رفته. در مقابل، باید بتوان از طریق هضم و مستحیل کردن جزییّاتی که نیروهای انقلابی را آزار می‌دهد در آن کلّیّت تاریخی، از تبدیل رنجش به یأس جلوگیری کرد؛ یعنی از طریق ارجاع به «بافت کلّی و الاهی»، تحوّلات و تنش‌ها را «طبیعی» و «ناتوان از استحاله» ترسیم و تعریف نمود. برداشت این است که سیر واقعی و عینیِ حرکت انقلاب، دست‌کم در عرصۀ اجتماعی، وضع قهقرایی داشته و انقلاب، جامعه و اصالت‌های فرهنگی را باخته و اکنون این شیب منفی، سر بر آورده است. این همۀ واقعیّتِ عینی نیست و آمیخته به مبالغه است، اما تحلیل‌های کلان و عام و تاریخی باید از عهدۀ حل این پاره‌های نچسب و ناملایم برآید؛ چنان‌که متهم به کلّی‌نگری‌های انتزاعی و بریده از سطح واقعی نیز نشویم. تلاش این است که خُرده‌ها و جزییّات ناخوشایند را نه اینکه نادیده بگیریم بلکه در حد و وزن خود ببینیم و انقلاب را ازدست‌رفته ترسیم نکنیم. اینکه تنها «ده درصد» از زنان، دچار کشف حجاب و برهنگی شده‌اند به این معنی است که «نود درصد» از زنان، چه محجبه و چه ضعیف‌الححاب، همراه و همدل هستند. ریزش ده درصدی به معنی شکست فرهنگی نیست، و به‌کارگیری قانون برای مهار این ده درصد، به معنی حقوقی و سخت شدن زبان نظام در مقام استقرار ارزش‌ها نیست. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻نقد موقعیّت فرهنگی انقلاب -۳ 🖊مهدی جمشیدی [هفتم]. برخی مواجهه‌ با «کشف حجاب» را موجب «دوقطبی‌شدن جامعه» می‌دانند. اینان در واقع به هویّت جامعۀ ایران «بدبین» هستند؛ چون پیش‌فرض ناگفته‌شان این است که بخش مهمی از جامعه، «ولنگار» و «لذّت‌پرست» و «اباحه‌گر» شده‌اند و‌ ارزش‌های دینی - از جمله تعهد به حجاب در عرصۀ عمومی - را برنمی‌تابند. «دوقطبی‌شدن جامعه»، دروغ و برای مقاومت‌زدایی از جبهۀ انقلاب در برابر طرح «لیبرال‌سازی جامعۀ ایران» است. کسانی با اعداد و مفاهیم، به جان ذهنیّت مسئولان افتادند و این اندیشه را به آنها القا کردند که هر گونه تصرّف در جامعه، موجب دوقطبی‌شدن و شکاف و تنش خواهد شد. و اینکه باید از حجاب، عبور کردند و جامعه دیگر به وضع قبلی باز نخواهد گشت. هر کاری نیز، صوری و سطحی و بی‌اثر است و جز اسقاط تکلیف و بستن دهان متدینان نتیجه‌ای نخواهد داد. حلقه‌های اطراف، به نام تحلیل اجتماعی، چنین برداشتی را از جامعه تلقین کرده‌اند. امّا دوگانه‌سازی از «اجرای شریعت/ دوقطبی‌شدن جامعه»، راه‌حل نیست و حاصلش چیزی بیش از «عرفی‌شدنِ تدریجیِ جمهوری اسلامی» نیست. کسانی ساده‌ترین راه‌ها را انتخاب می‌کنند و از کیسۀ شریعت خرج می‌کنند تا ضعف‌های دیگر را بپوشانند. صورت پوست‌کنده و عریان حرف برخی این است که بخشی از جامعه، از شریعت عبور کرده و ما چاره‌ای جز پذیرش واقعیّت‌های فرهنگیِ جدید نداریم و باید مصالحه و مدارا کنیم و در بهترین حالت، حد وسط را بگیریم. در مقابل باید گفت که بدون شک، باید با کشف حجاب مواجهه داشت؛ هم «اکنون» و هم «خیابانی». این مواجهه، تلۀ امنیتی نیست، بلکه بی‌عملی، تبعات غیرقابل‌بازگشت خواهد داشت. اقلیّت تجدّدی و ولنگار، اگر رها شوند قدرتِ پیشروی بالایی دارند و تمام جامعه را از جهت ظهوراتِ بیرونی و تجلّی اجتماعی، خواهند بلعید. فقط این مواجهه، «ضمیمه‌ها» و «پیوست‌ها»ی مهم‌تر از متن دارد، از جمله جلوه‌گریِ اقتدارِ حاکمیّت. جریان سکولار باید احساس کند که حاکمیّت، اهل عقب‌نشینی نیست. لازمۀ قطعیِ بعدی، به‌دست‌گرفتن روایت مسلّط هست. رهبر انقلاب به جای امتناع، گشایش می‌ببییند و از بازسازی انقلابیِ ساختار فرهنگ سخن می‌گویند و ساختار فرهنگی را نیز ذهنیّتِ تغییرکردۀ بخشی از مردم می‌دانند. این یعنی نه‌فقط نباید عقب نشست و واقعیّت منفی و استحاله‌شده را نپذیرفت، بلکه باید آن را شکست و دگرگون کرد. آیت‌الله خامنه‌ای، نگاه اراده‌گرایانه دارد و همواره می‌گوید می‌شود و ممکن است و مقدور است و می‌توانیم. او متفکّر امکان است نه امتناع. از جامعه هم نمی‌هراسد. چنان گفت عدّه‌ای کم‌عمق و احساساتی در اغتشاش بودند. روایت ایشان از جامعه، انقباضی و تهدیدمحور نیست که مرعوب شوند. رهبر انقلاب با نظرسنجی‌هایی که با «هویّت دینیِ جامعۀ ایران»، همراه هستند مخالفت ندارد. مخالفت ایشان در آنجاست که نتایج نظرسنجی‌ها، متضاد با منطق جامعۀ ایران و جهت‌گیری اسلامی و انقلابی آن است.‌ ازاین‌رو، ایشان می‌گوید نظرسنجی‌ها «ملاک» نیستند؛ یعنی باید آنها را به نشانه‌های بیرونیِ خودِ جامعه، «ارجاع» داد. [هشتم]. جبهۀ نیروهای اجتماعی و غیرحاکمیّتیِ انقلاب، «بی‌سر» و «به‌خودوانهاده» است. تا زمانی که علامه مصباح حضور داشت، به‌رسمیّت شناخته نمی‌شد و محل رجوع نبود. اکنون کسی در سطح ایشان در میان نیست که بتواند نقش هدایت غیررسمی را ایفا کند. جبهۀ ما درهم‌ریخته و مشوش هست و حداکثر این هست که تکّه‌ها و پاره‌های متّحدی وجود دارند، امّا درعین‌حال، «نقشۀ کلّی» در میان نیست. وقتی وضع ما «جبهه‌وار» نیست، انسجام و هم‌افزایی هم در رقیق‌ترین حالت است. نه تقسیم‌کار داریم و نه حمایت می‌شویم. بگذریم از این‌که اغلب افراد، متوسط هستند و توانایی حضور مستقیم در جنگ ترکیبی را ندارند. پیش از انقلاب، امام خمینی توصیه کرد که حداقل، اندکی با هم بنشینید و در کنار یکدیگر چای بنوشید تا قرابت و وحدتی حاصل شود. امروز این فوریّت، حیاتی‌تر شده است. گویا باید دستی از بیرون دراز شود و نیروهای پراکنده را مفصل‌بندی کند. [نهم]. نظام به یک گروه چریکیِ پنجاه نفری از متفکّرانِ صریح و میدانی و معتبر نیاز دارد که در برابر واقعیّت‌ها و روایت‌ها، موضع‌گیری کنند و فضا را به دست گرفته و ذهنیّت جمعی را سامان‌دهی کنند. دشمن نیز چنین جبهه‌ای را طراحی کرده و از طریق نیروها و جریان‌های غیررسمی، بازی‌سازی کند و حاکمیّت را در موضع انفعال و اضطرار قرار بدهد. با «روایت‌سازی» توانستند «کشف حجاب» را تحمیل کنند و اینک ما نیز با «روایت‌پردازی»، «حفظ حجاب» را بازمی‌گردانیم. قدرت «روایت»، صدها برابر قدرت «گشت ارشاد» است. من هرچه که در مسأله‌ها عمیق‌تر می‌شوم، بیشتر به حکمت سخن رهبر انقلاب پی می‌برم که گفتند: «تبیین، واجب فوری و قطعی است». https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻نقد موقعیّت فرهنگی انقلاب -۴ 🖊مهدی جمشیدی [دهم]. اقتدار اجتماعیِ نظام، آسیب دیده است، نه به دلیل اجرای شریعت، بلکه به دلیل ارسال پیام ضعف از درون حاکمیّت به جامعه، و حاکمیّتی که اقتدارش تَرک برداشته باشد، دیگر نه تبلیغ و فرهنگ و تذکّر و کتابش اثر دارد، نه امنیت و قانون و برخورد و آهنش. طبقۀ سکولار احساس کرده است که می‌شود با نظام، چانه‎زنی کرد و نظام در ازای بقا و دوامش، حاضر است «باج فرهنگی» بدهد؛ یعنی از سبک زندگی به نفع سیاست، عقب‌نشینی کند. وقتی بخش تجدّدیِ جامعه مشاهده می‌کند که در درون حاکمیّت و در نیروهای انقلاب، تشتّت و اختلاف غوغا می‌کند و پس از بیش از یک سال، همچنان بحث بر سر ترجیح فرهنگ یا قانون و ... است، احساس می‌کند که «مجال بیانِ خویشتنِ تجدّدی»‌اش را دارد. چندسخنی و اختلاف درونی و کاشتن بذر تردید، موجبات سلطۀ اشرار فرهنگی را بر جامعه فراهم کرد. حفظ نظام، به معنی حفظ ارزش‌های اسلامی است و به تعبیر رهبر انقلاب، نظام منهای ارزش‌ها یعنی «سکولاریسم پنهان». نظام با «مقاومت» حفظ می‌شود نه با تسلیم و سازش؛ چه در سیاست خارجی و چه در اقتصاد و چه در فرهنگ. البتّه اقتدار، جلالت است نه جباریّت، تمکین است نه تحکّم، هیبت است نه هلاکت. راه‌حل این است: معبرگشایی برای حضور نیروهای اصیل انقلابی به درون حاکمیّت؛ یعنی آدم‌های شالوده‌شکن و غیرمتعهد به جنبه‌های ناصوابِ وضع موجود. البتّه این ورود باید به صورت جمعی باشد نه افرادی که محاصره و منفعل شوند. و آن‌گاه حمایت قاطعِ نیروهای بیرونی و غیررسمی. پس باید در پی چرخش رسمی در قدرت به همراه اهرمِ چانه‌زنیِ اجتماعی بود. برای این کار، ابتدا باید از نیروهای محافظه‌کار و انقلابی‌های متوسط عبور کرد و در برابر عادی‌سازی و ترمیدور، آرمان‌ها را بر سر واقعیّت‌های ناخوشایند و منفی کوفت و «بازسازی انقلابی» را طلبید. [یازدهم]. چون دربارۀ کشف حجاب، عادی‌سازی صورت گرفته، موقعیّت‌شان تا حدی تثبیت شده و مقابله، دشوارتر شده است. فقط هم کشف حجاب نیست، بلکه شبکه‌‌ای از مناسبات جنسیِ خلاف شرع، شکل گرفته و ریشه دوانده است. «موج لیبرالیسم» در عمق بخشی از جامعه، به صورت روند درآمده است. بدین‌جهت روز‌به‌روز، هزینۀ مواجهه افزایش یافته است. گویا اباحه‌گری، منزلت طبقاتی یافته است. نسل جوان را اینستاگرام سپردیم و اینک حاصل آن را در خیابان می‌بینیم؛ فضای مجازیِ غربی، هویّت ما را بلعیده و سبک زندگیِ دینی را شخم است. بخشی از ریشه‌های هویّتی، از خاک بیرون افتاده‌اند و گره‌‌های فرهنگی، کورتر شده‌اند. دشمن مانند موریانه، در حال جویدن هویّت ماست و اینک، فاجعه به داربست رسیده است. خطر، جدّی است. ریزش‌های فرهنگی در حال افزایش هستند. بخش عمدۀ تحوّلات فرهنگی، زیرپوستی و نهان هستند و اینها، گوشه‌هایی ناچیز از انحطاط هستند. سیر، شتابان و دفعی هست. کشف حجاب، فسقی هست که در خیابان می‌بینیم‌، وگرنه رفتارهای پنهانی، فراتر از اینهاست. اساس سبک زندگی در این لایۀ اجتماعی، دگرگون شده و هویّت‌شان مسخ شده است. اینبار بدون اغتشاش، در حال پیشروی فرهنگی هستند و سنگرها را فتح می‌کنند. همچنان از ذخیرۀ اغتشاش می‌خورند. در حال نزدیک‌شدن به لحظه‌ی «ترمیدور فرهنگی» هستیم. هرچه آنچه که نبود یا زیرپوستی بود، اکنون عیان شده و صورت متجاهرانه یافته است. اگر هویّت از دست رفت، باید فاتحۀ انقلاب را خواند. این بخش از جامعه، هیچ‌گاه اعتقاد راسخ نداشته‌اند امّا خوف از اقتدار حاکمیّت، مانع ظهور اجتماعی‌شان بوده. اینک با زوال اقتدار فرهنگی، جسارت یافته‌اند. در هیچ نقطه‌ای نیز متوقف نخواهند ماند. مرزها و حریم‌های فرهنگی در حال ازدست‌رفتن هستند. کشف حجاب، به‌واقع دیوار برلین بود. اقتدار و ابهت، فروریخته و منازعات اجتماعی، شدّت گرفته. غفلت فرهنگی در دهه‌های گذشته، بخشی از جامعه را دچار ریزش کرده است و روزبه‌روز هم وضع در حال تشدید و تثبیت هست. معصیّت یا تظاهر به معصیّت افزایش پیدا کرده‌. حرمت احکام خدا در علن، شکسته می‌شود. بخشی از جامعه، مقیّد و متشرع هستند و بخشی هم بی‌قید و متجاهر. تجاهر را نباید دست‌کم گرفت. اغتشاش سال ۱۴۰۱، به اهل معصیّت، جسارت تجاهر بخشید. طبقۀ متجدّد و بینابینی، احساس کرده که فرهنگ و هویّت و ارزش‌ها برای حاکمیّت، مهم نیست یا حاکمیّت در حال باج‌دادن به آنهاست. وقتی تصمیم‌سازانِ محافظه‌کار، به بهانۀ قطبی‌شدن جامعه، حاکمیّت را از «اقتدار»، تهی می‌کنند، ظهوراتِ لیبرالی در این قواره و ابعاد، بسط می‌یابد و ارزش‌ها دگرگون می‌شوند. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1714881682190851720 ۱. فردای تصویب «لایحه‌ی حجاب»، طرح نور و هر طرحی که لازمه‌اش «حضور میدانی نیروی انتظامی» در برابر کشف‌حجاب است، غیرقانونی خواهد شد. ۲. این در حالی است که اکنون، کارآمدی و توفیق عملی این طرح در تغییر فضای فرهنگی، مشخص شده است. ۳. چرا مجلس اصرار دارد که لایحه، حداقلی و تک‌بعدی بماند و اصلاح نشود؟! https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻فهم رویداد در روایت فلسفۀ تاریخ: جهان در متن جابجایی ساختارشکنانه 🖊مهدی جمشیدی [یکم]. جنگ اوکراین، جنگ غزه، واکنش ایران، تکان‌خوردن جامعۀ غربی دربارۀ وحشی‌گری اسرائیل و ... . آنچه که رخ داده است را می‌توان مجموعه‌ای از «رویدادهای پراکنده» و «اتّفاق‌های روزمره» انگاشت که از قلمرو سیاست و حتی سیاستِ معطوف به اکنون فراتر نمی‌روند و از هیچ تحوّلِ گسترده‌ای حکایت نمی‌کنند. کسانی که قادر نیستند میان حادثه‌های «اکنون‌زده» و «ناتاریخی» از یک سو، و حادثه‌هایی که رگه‌های «تمدّنی» دارند و می‌توانند مانند «نقطۀ عطف» عمل کنند از سوی دیگر، تفکیک کنند چنین برداشتی دارند، اما واقعیّت این است که رویدادهای اخیر، بسیار بیش از مناسبات و معادلات سیاسیِ محض و محدود به اکنون هستند. برخی از جریان‌ها و نیروهای اجتماعی، دلالت تاریخی دارند و می‌توانند زنجیره‌ای از رویدادهای تاریخ‌ساز را بیافرینند و به مثابه نقطۀ عطف عمل کنند. جنس این نیروها و رویدادها، متفاوت با هستی‌های اجتماعیِ عادی است و قادر به «ساختارشکنی» و «عبور از اکنون» هستند. نیروها و رویدادها، اغلب در شرایطِ پیش‌ساخته و قفس‌گونه، اسیر هستند و قدرت و بضاعتِ فراروی از آنها را ندارند و می‌خواهند با آنچه که هست و آنچه که اقتضای ساختار است، عمل کنند، درحالی‌که قرار داشتن در «موقعیّت تاریخی»، به معنی درهم‌شکستن ساختار و اراده‌کردن وضعی است که ساختار کنونی، نمی‌تواند آن را رقم بزند. بسیاری از نسخه‌ها و الگوها، در حصار «ساختار» به سر می‌برند و ساختار دیگری را طلب نمی‌کنند و از این جهت، خصوصیّت «انقلابی» و «شکننده» ندارند. تنها نسخه‌ها و الگوهایی که خود را در موقعیّت انقلابی تعریف می‌کنند و می‌خواهند از وضع موجود، عبور کنند، استعداد و امکان گذار تاریخی دارند. ازاین‌رو، باید میان «لایۀ انقلابی» و «لایۀ عادی»، تمایز نهاد و فهمِ «چرخش ساختاری» از تکانه‌ها و تغییرهایی داشت که می‌خواهند زمینه‌سازِ انتقال انگاره‌ای و گذار تمدّنی باشند: بویِ بهبود ز اوضاعِ جهان می‌شنوم شادی آورد گل و بادِ صبا شاد آمد [دوّم]. اگر در گذشته دربارۀ امکانِ گذار تمدّنی و تحوّل ساختاری سخن گفته می‌شد و گفتگوها دربارۀ تحصیل شرایط گذار بود، انقلاب اسلامی و تداوم آن نشان داد که وضع تاریخی، دگرگون شده و دیگر تمدّن غربی نمی‌تواند بر ادّعای جهان‌شمول‌بودن خود پافشاری نماید و خود را عالَم‌گیر قلمداد کند. این انقلاب، لحظه‌ای و نقطه‌ای نبود که بتوان آن را یک چرخش تصادفی و انحراف ناگهانی از سیر تاریخیِ تجدّد دانست، بلکه عقبۀ طولانی‌ای داشت که دست‌کم از مشروطه به این سو، صورت‌بندی شده بود. انقلاب ایران، میوۀ یک نهضت اجتماعیِ ریشه‌دار و دیرینه بود که از عمق خاک جامعه برآمد. در مرحلۀ بعد، ماندگاری این انقلاب، فرضیه‌های تجدّدی را با تعلیق و تردید مواجه کرد و روزبه‌روز، بر بی‌اعتباری آنها افزود. این انقلاب، سودای بیرونی و جهانی داشت و باشتاب، پا فراتر از مرزهای خویش نهاد و «خویشتن تاریخی»‌اش را در «ناخویشتن جغرافیایی» گسترانید. خاصیّت پدیده‌های تاریخی، همین است که مرزها را درمی‌نوردند و حصارنشین و بوم‌بسنده نیستند. این انقلاب و درخشش‌های چهاردهه‌اش، مسلمان غیرایرانی را سودایی کرد و همگان را در اندیشۀ رقم‌زدن تاریخ جدیدِ محمّدی فرو برد: «فریب چشم تو، صد فتنه در جهان انداخت». امروز در منطقۀ غرب‌آسیا، جماعات نظامی و سیاسیِ متعدّدی حضور دارند که فارغ از دولت‌ها، ریشه در خواست مردمی دارند و به نیروهای تاریخیِ مؤثّر و تعیین‌کننده تبدیل شده‌اند. ظهورات متأخّر، دلالت بر طلیعۀ تاریخ جدید دارد: حُسْنَت، به اتفاق ملاحت، جهان گرفت آری، به اتفاق، جهان می‌توان گرفت https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻فهم رویداد در روایت فلسفۀ تاریخ: جهان در متن جابجایی ساختارشکنانه 🖊مهدی جمشیدی [سوّم]. این‌همه، نشانگر آن است که باید سطح تحلیل را به «فلسفۀ تاریخ» سوق داد و به سطوح فروتر، بسنده نکرد. آن حوزۀ معرفتی که می‌تواند از عهدۀ فهم رویدادهای تاریخی برآید و چرخش و دگردیسی را فهم کند، فلسفۀ تاریخ است. اگر از این سطح فروتر برویم، دچار تقلیل‌گرایی خواهیم شد و جز مشاهدۀ سلسله‌ای از رویدادهای درون‌ساختاری، دریافت و فهمی نخواهیم داشت. مسألۀ پشت‌صحنه، تولّد یک تمدّن دیگر است که از هر جهت، تمدّن غربی را به چالش می‌کشد و «بنیان‌های قدسی» را جایگزین «بنیان‌های مادّی» می‌کند. «تغییر بنیان‌ها»، تغییر ساده‌ای نیست که بتوان آن را به مناسبات سیاسی فروکاهید، بلکه باید برآمدن یک تاریخِ متفاوت را نتیجه گرفت و از دریچۀ فلسفۀ تاریخ به ماجرا و معرکۀ منازعات نگریست. نه علوم اجتماعی و نه علوم سیاسی، هیچ‌یک نمی‌توانند توضیح نظریِ پهن‌دامنه‌ و عمیقی از این موقعیّت تاریخی ارائه کنند و به باطن و غایت آنچه که می‌گذرد پی ببرند. باید رویکردی را برگزید که همزمان، وجه «فلسفی» و «تاریخی» داشته باشد و از تقابل سرنوشت‌ساز دو تاریخ حکایت کند. فلسفۀ تاریخ می‌تواند شدن‌های فربهِ تاریخ را تبیین کند و با غرق‌نشدن در جزئیّات تشویش‌گر، چرخش‌های بزرگ را فهم کند. [چهارم]. در سال‌های پایانی گام اوّل انقلاب، فرضیۀ غرب این بود که نفس‌های انقلاب ایران به شماره افتاده و کار انقلاب، تمام است و باید برای دورۀ پس از آن چاره‌ای اندیشید و نیروهای سیاسیِ متفاوتی را به صحنه آورد. فرضیۀ رسانه‌ای‌شده و پُرتکرار آنها، پایان‌یافتن حیات انقلاب بود و برای تحقّق آن، وعده‌های کوتاه‌مدّت می‌دادند. در حرکت هماهنگ و متراکم، تصویر متأخّر از نظام جمهوری اسلامی در رسانه‌های غربی، از روند زوالی و انحطاطی این نظام حکایت می‌کرد و حتی در درون ایران نیز کسانی دچار تردید و تزلزل شده بودند و گمان می‌کردند انقلاب، فردایی نخواهد داشت. اما چندی نگذشت که ورق برگشت و از متن تهدیدها و تکانه‌ها و چالش‌ها، افق دیگری سربرآورد که حکایت از پیشروی چشمگیر انقلاب ایران داشت. انقلاب ایران، نه‌تنها ماند و فرونپاشید، بلکه قدرت‌مندتر از گذشته، جلوه‌گری کرد و در برابر سلطۀ غرب، موضع‌گیری کرد. این مواضع، دیگر از جنس سخن نبودند، بلکه تحقّق عملی و بیرونی یافتند و در جبهه‌‌های مختلف، دشمن را به عقب راندند. خاموش‌کردن فتنۀ داعش، یک بارقۀ امیدبخش بود و چندی بعد نیز حادثۀ غزه نشان داد پای یک جریانِ تاریخیِ پیشرونده در میان است و یک روند تثبیت‌شده و مدّعی، شکل گرفته است. دراین‌میان، واکنش‌های دانشگاهی در آمریکا، روی دیگر سکۀ تحوّل تاریخی را عیان کرد که «برافتادن اعتبارِ تاریخِ معارض» است. تاریخِ معارض، در درون خودش به چالش کشیده شده و در معرض پرسش‌های سخت و فلج‌کننده قرار گرفته است. اینک، نیروهایی از درون جامعۀ نخبگانی آمریکا شوریده‌اند و مواضع برون‌تمدّنیِ آن را برنمی‌تابند. این اتّفاق را که «تناقض‌های خویش‌برانداز غرب» روایت می‌کند نباید ساده انگاشت: مدّتی معکوس باشد کارها شحنه را دزد آورد بر دارها. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi