eitaa logo
نوشته‌های مهدی جمشیدی
9.4هزار دنبال‌کننده
529 عکس
146 ویدیو
31 فایل
مهدی جمشیدی (نویسنده و فرهنگ‌پژوه)
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 نقد پیش‌نویس طرح تحوّل شورای‌عالی انقلاب فرهنگی: تحوّلی در راه خواهد بود؟! مهدی جمشیدی [1]. دوگانۀ «تاریخ‌نگاریِ انتقادیِ فرهنگی/ بی‌تاریخیِ سرگردانِ فرهنگی» انتظار این بود که در طرح، فصل و بخشی به «آسیب‌شناسیِ گذشته» اختصاص می‌یافت و مسیر پیموده‌شده، تحلیل می‌شد و «چالش‌ها/ غفلت‌ها/ لغزش‌ها»، آشکار می‌شدند، نه این‌که به ناگهان، «بایدها و نبایدها» به میان آیند و هر آنچه که در گذشته رخ داده است، نادیده انگاشته شود. ما با یک «ساختار نوپدید» مواجه نیستیم که در نقطۀ آغاز حیات خود قرار داشته باشد، بلکه این ساختار، همزاد انقلاب است و دهه‌ها، «تجربه‌های متراکمِ درست و نادرست» دارد. طرح تحوّل باید در چنین «زمینه»‌ای متولّد شود و از متن «مسأله‌ها و معضله‌های این مسیر طولانی»، سربرآورد، نه این‌که «بی‌تاریخ» و «معلّق»، در برابر مخاطب بنشیند و یکباره، مدینۀ فاضلۀ خویش را تصویر نماید. [2]. دوگانۀ «اهتمام متمرکز فرهنگی/ اهتمام پراکندۀ فرهنگی» در طرح، «مجموعۀ بسیار گسترده‌ای از تکالیف و مسئولیّت‌ها» مشخص شده‌اند، بدون این‌که «اولویت منطقی» و «ترجیحِ واقعی» در میان باشد؛ چنان‌که فهرستی از مطالبه‌های رهبر انقلاب از شورا در کنار یکدیگر درج شده‌اند. شورا نمی‌تواند چنین دستورکار وسیعی را انتخاب کند و در «همۀ زمینه‌ها» در «زمان واحد»، کامیاب شود، بلکه باید ناظر به واقعیّت‌های فرهنگیِ کنونی، معیاری برای «تقدّم» و «تأخّر» برگزیند و «دایره و دامنۀ عمل» خود را محدود سازد. شورا باید چشمی به «فرهنگ» داشته باشد و چشمی به «علم»، و در این دو قلمرو، برترین‌ها و واجب‌ترین‌ها را انتخاب کند و چندین سال، در یک جهت، حرکت و جهد کند و دستاوردی بیندوزد و توفیقی کسب کند، و آن‌گاه بر اساس داشته‌ها و اندوخته‌هایی این‌چنینی، پهنه‌های دیگری را برگزیند. برگرفتن همه‌چیز در همان گام نخست، سنگ بزرگی است که از نزدن حکایت می‌کند. حتّی اراده‌های انقلابی و ساختارشکن نیز نمی‌توانند بی‌پروا و جسورانه، «تمام امکان‌ها» را در اختیار خویش ببینند و یکه‌تازی کنند، بلکه باید در هر مقطع زمانی و با توجّه به ضرورت‌ها و اقتضاهای اینجایی و اکنونی، دست به «انتخاب‌های حکیمانه» بزنند. [3]. دوگانۀ «پایش فرهنگی/ کنش فرهنگی» همچون گذشته، در این طرح نیز «رصد/ روایت/ شناسایی» بیش از هر مسألۀ دیگری، صدرنشین است، حال‌آن‌که این امر، «مقدّمه» است و باید از آن به‌عنوان ابزاری در راستای هدف‌ها استفاده شود. فلسفۀ وجودیِ شورا، «کنشگریِ عالی در فضای فکری و فرهنگی» است و این با پایش‌بسندگی و توقف در آمار و ارقام، حاصل نمی‌شود. مسألۀ اصلی، «فاعلیّتِ بیرونی و محسوس» شوراست، امّا در این طرح، نشانی از «تحوّل» در این باره به چشم نمی‌خورد. هرچه که هست، همان «خطّ و رویّۀ پیشین» است و حداکثر این است که چند بند جزئی و فرعی به آن افزوده شده است، امّا روشن است که نمی‌توان بر این «بازاندیشی‌های ناچیز و اقلّی»، تحوّل نام نهاد و به این واسطه، در انتظار یک «اتّفاق متفاوت» نشست. [4]. دوگانۀ «قرارگاه فرهنگی/ ادارۀ فرهنگی» در این طرح، همچنان شورای ‌عالی‌ انقلاب فرهنگی در هندسه و هیئت یک «نهاد دیوان‌سالارانه»، تعریف شده که از «طراوتِ فرهنگِ جهادی» و «نشاطِ روحیۀ انقلابی»، بی‌بهره است؛ به‌طوری‌که همۀ امور در «قالب‌های رایجِ اداری» دیده شده‌اند و «نظم دیوان‌سالارانه» بر مناسبات و جهت‌گیری‌ها، حاکم است. اگر شورا نتواند برای خویش، «فضای تنفّسی تازه» تعریف نماید و از «ساختارهای متصلّب و اداری‌شدۀ کنونی»، عبور کند، در تلۀ موانع ساختارها، اسیر خواهد بود و گرهی را نخواهد گشود. وقتی بوروکراسی برای تجدّد، در حکم «قفس آهنین» است، پُر واضح است که برای انقلاب اسلامی نیز چنین خواهد بود و ما به طریق اولی، باید خود را از قید و بند آن رها کنیم. شورا به اندازه‌ای که از قواعد دیوان‌سالاری فاصله می‌گیرد و به نهاد انقلابی و جهادی نزدیک می‌شود، کامیاب خواهد بود، امّا به دلیل عادی‌انگاریِ فرهنگِ رقیب و غلبۀ آن، در این باره اندیشه نشده و به عنوان پیش‌فرض قهری و جبری، بر روح طرح، حاکم شده است. [5]. دوگانۀ «بایدهای فرهنگی/ فن‌آوری‌های فرهنگی» پس از این که وضع آرمانی، مشخص گردید، باید «سازوکارها» و «روش‌ها»یی برای گذار انتخاب شوند که قدرت «انتقال» و «جابجایی» داشته باشند. به‌عبارت‌دیگر، ما به یک «نقشۀ راه» نیاز داریم که در آن، «مسیرها» و «معبرها»ی عبور از وضع کنونی به وضع آینده، تعیین شده باشد، نه این‌که تنها به سلسله‌ای از بایدها و نبایدها - که آیت‌الله خامنه‌ای آنها را در طول دهه‌های گذشته طلبیده است - اشاره شود و «منطق» و «مجرا»ی گذار، نادیده انگاشته شود. خود آیت‌الله خامنه‌ای از این روش‌ها و شیوه‌ها به‌عنوان «فن‌آوری‌های فرهنگی» یاد می‌کند و معتقد است که پارۀ مهمّی از خلّاقیّت‌های فرهنگی، معطوف به آن است. http://fdn.ir/67996
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
اوصاف جامعۀ اسلامی [مرحلۀ چهارم انقلاب]-1
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
اوصاف جامعۀ اسلامی [مرحلۀ چهارم انقلاب]-2
🔻 نقد پیش‌نویس طرح تحوّل شورای‌عالی انقلاب فرهنگی-۲ یک «بازی کوچک» در متن یک «دغدغۀ بزرگ» مهدی جمشیدی [۱]. دوگانۀ «ریاضی‌اندیشیِ فرهنگی/ انسانی‌اندیشیِ فرهنگی» عقبۀ فکری و معرفتیِ شورای عالی انقلاب فرهنگی همچون بسیاری از نهادهای فرهنگی دیگر، همواره در اختیار نیروهایی بوده که از زوایۀ «علوم فنی» یا «علوم طبیعی» به فرهنگ نگریسته‌اند و تخصص و تمحّضِ خاص دربارۀ «فرهنگ» نداشته‌اند. این امر در بسیاری از سندهایی که شورا در طول دهه‌های گذشته نگاشته است، نمایان و برجسته است. همین امر، سبب‌سازی نگاه‌های «صوری» و «بی‌اثر» شده و «عمق» و «اتقان» را از آنها ربوده است. هیچ‌یک از سندهای منتشرشدۀ شورای عالی انقلاب فرهنگی، به‌طور همزمان، ادبیّاتِ «راهبردی/ کلان/ پهن‌دامنه» و «فاخر/ عالمانه/ متعمّقانه» ندارند، بلکه این سندها، نوشته‌هایی از قبیل «تکرارهای اداری و صوری» هستند که مخاطب را قانع نمی‌سازند. به‌بیان‌دیگر، شورا فاقد بدنه و عقبه‌ای است که بتواند در مرتبۀ انقلاب اسلامی و مبتنی بر «رگه‌های عمیقِ فلسفیِ» آن، سندنگاری کند. همه‌چیز به «برداشت‌های سطحی و نازل» فروکاهیده شده و از «رویکرد عالمانه و معنایی»، تهی شده است. روشن که چنین ضعف بزرگی، آنان را که مسلّط به ادبیّات فاخر و نگاه انسانی هستند، متقاعد نخواهد کرد و شورا را به یک نهاد به‌شدّت دیوان‌سالارانه و ادرای فرو کاهیده است. این در حالی است که در طرح تحوّل، این مسألۀ زیرپوستی و ناپیدا، برجسته نشده است. البتّه در اینجا قصد ندارم به انتخاب‌های انسانیِ نابجا در این مجموعه اشاره کنم که هیچ تناسبی با شایسته‌سالاری ندارد و کسانی در زیرمجموعه‌های شورای عالی انقلاب فرهنگی حضور دارند که رفاقت و نفوذ و ... موجبات حضور آنها را فراهم کرده است. [۲]. دوگانۀ «فزون‌خواهی ساختاری/ مسئولیّت‌پذیری ساختاری» مطالعۀ طرح نشان می‌دهد که گویا شورای عالی انقلاب فرهنگی، بیش از آن‌که دغدغۀ اصلاح و بازسازی خویش را داشته باشد و خود را متناسب با اقتضاها و ضرورت‌های انقلاب، دگرگون سازد، «فرافکنی» می‌کند و چشم به دیگران و می‌خواهد «قدرت ساختاریِ» خود را افزایش بدهد، حال‌آن‌که باید صریح و شفاف پرسید که در طول دهه‌های گذشته، شورا با همین حدّ از «اختیارها و امکان‌های ساختاریِ» خویش، چه کرده و آیا از تمام ظرفیّت‌ها و بضاعت‌هایی که این قلمرو داشته، بهره برده است؟ نباید مظلوم‌نمایی و فرافکنی کرد و کاستی‌ها و سستی‌های فراوان خویش را ندید و سایۀ خویش را بر سر دیگران گستراند، بلکه باید در درجۀ اوّل، نقص و عیب را به خویش ارجاع داد و دید با وجود مرتبۀ سازمانیِ «عالی»، چگونه این اندازه تأخیر و تعلل و عقب‌ماندگی در میان است و در طول چهار دهه، هیچ اتّفاق چشمگیر و بزرگی رخ نداده است؟! [۳]. دوگانۀ «تجدیدنظر سازمان‌مدارانه/ تجدیدنظر معنامدارانه» هر چند سخن دربارۀ شورای عالی انقلاب فرهنگی است، امّا افسوس که در اینجا نیز رویکردهای «سازمانی/ نهادی/ اداری/ مدیریّتی» غالب است و تحوّل به همین قلمرو، محدود می‌شود یا دست‌کم این امور، صدرنشین و اصلی هستند؛ حال‌آن‌که انتظار از شورایی که فرهنگ در هستۀ مرکزی آن نشسته این است که بر اساس نظریۀ «اصالت فرهنگ»، به مناسبات و معادلات بنگرد و از این زوایه، فهم و تجویز کند. منحصرساختن تحوّل به این «سطحِ اقلّی و تنگ‌دامنه» و ندیدن «واقعیّت‌های معنایی و بینشی»، خطایی است که بر تمام این طرح، سایه افکنده است. نیروهای بوروکرات و تکنوکرات که در ساختار رسمیِ نظام جمهوری اسلامی، فراوانند و از این نهاد به آن نهاد منتقل می‌شوند و هنری نیز جز «وصله‌وپینه‌کردن‌های اداری» ندارند، چنین درکی از تحوّل دارند و «سقف» توصیف و توصیه‌اشان بیش از این نیست. اینان هم در عمل، «فرهنگ» را کنار می‌نهند و می‌کوشند در چهارچوب «تجویزهای سازمان‌زده و اداری‌مدارانه»، دردها و زخم‌ها را علاج کنند، و هم به دلیل «محافظه‌کاری نهادینه‌شده و هنجارشده» در وجودشان، از رویکردهای «انقلابی» و «بنیادین»، هراس دارند و نمی‌توانند «ساختارشکنی» و «بازسازی ساختاری» کنند. ازاین‌رو، هم «فرهنگ» به حاشیه می‎رود و هم «انقلاب»، و به‌این‌ترتیب، «انقلاب فرهنگی»، همۀ معناها و دلالت‌های جدّی و دگرگون‌کنندۀ خویش را از دست می‌دهد و چیزی جز «مجموعه‌ای از امور رایج و قشری» از آن باقی نمی‌ماند که همواره بوده و از این پس هم خواهند بود. به‌بیان‌دیگر، تفکّر «انقلاب فرهنگی» در مرداب «مواجهه‌های بوروکراتیک»، هضم و مستحیل می‌شود؛ چنان‌که ده‌ها نمونه از این قبیل طرح‌ها نگاشته می‌شوند، امّا اثر جدّی و متمایز بر آنها بار نمی‌شود و در، همچنان بر همان پاشنۀ معیوب می‌چرخد. در اینجاست که فهمیده می‌شود چرا آیت‌الله خامنه‌ای، این‌همه بر نگاه «انقلابی» و «جهادی» تکیه می‌کند و آن را می‌طلبد و گره‌گشا می‌داند. منتشرشده در: @fekrat_net https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻نشست نقد کتاب اندیشه فرهنگی آیت الله خامنه ای-۱ (صوت) http://dana.ir/1802464 https://www.ibna.ir/vdcgqu9wxak9qn4.rpra.html
«درآمدی بر اندیشه فرهنگی آیت الله خامنه‌ای» به چاپ سوم رسید | ایبنا https://www.ibna.ir/fa/tolidi/317993
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻نشست نقد کتاب اندیشه فرهنگی آیت الله خامنه ای-۲ (صوت)
🔻میزگرد «فرهیختگان» با مهدی جمشیدی و سیدجواد میری درباره هویت ایرانی (بخش نخست) http://fdn.ir/68783
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻درسگفتار در دوره روایت امین با عنوان: معنا و معارضان انقلابیگری https://www.instagram.com/p/CZjkEnwohu5/?utm_medium=share_sheet
🔻میزگرد «فرهیختگان» با مهدی جمشیدی و سیدجواد میری درباره هویت ایرانی (بخش دوم) http://fdn.ir/68851
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
درسگفتار: 🔻معنای بازسازی انقلابی در ساختار فرهنگی https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻جهاد تبیین و روایتگری خلاقانه | خبرگزاری فارس 📎بخوانید: https://www.farsnews.ir/news/14001126000505/ https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻درسگفتار: استمرار و تداوم حرکتی انقلابی-۱ https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻درسگفتار: هدف آیت‌الله خامنه‌ای از بیانیه گام دوم انقلاب (انگیزه‌ها و اقتضاءها) https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻درسگفتار: استمرار و تداوم حرکتی انقلابی-۲ https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻غرب، صاحب این خانه است: وِل‌بودنِ فضای مجازی مهدی جمشیدی [1]. بنده در سال‌های گذشته در برخی از دبیرستان‌ها، "اخلاق جنسی" تدریس می‌کردم و از نزدیک و به‌صورت همدلانه و شفاف، با "انحراف‌های جنسیِ نوجوانانِ دبیرستانی" آشنا شدم. واقعیّت، "بسیار تلخ و گزنده" بود؛ به‌طوری‌که در همین لحظه نیز یادآوری شنیده‌ها و دیده‌هایم، قلبم را می‌فشارد. مطالعۀ کیفی و پدیدارشناسانۀ من نشان داد که "همۀ" انحراف‌های جنسیِ نوجوانان، از جمله خودارضایی و ارتباطات نامشروع با جنس مخالف، از "فضای مجازی" برمی‌خیزد. تصاویر و کلیپ‌ها و فیلم‌های جنسی و ...، تمام ذهنِ نوجوان ما را تسخیر کرده است، به خصوص در شبکه‌های اجتماعی. یک نوجوان می‌تواند در اتاق خواب خود، صحنه‌هایی را ‌بیند که شاید یک فرد متأهل، حتّی هرگز تجربۀ انجام آنها را نیز نداشته باشد. چه کنیم با این "شبکه‌های اجتماعیِ رهاشده"؟!! چه کنیم با این "دسترسی‌های بی‌مهار"؟! چه کنیم با این "فضای وِل"؟! شما "مسئولیّت شرعی و اخلاقیِ وضعِ کنونی" را می‌پذیرید؟! در "محکمۀ الهی"، پاسخی برای مخالف خود دارید؟! به اندازۀ همین "چند سطر"، در غوطه‌وریِ نسل جوان در فساد و گناه سهیم خواهید بود. [2]. آیا باید از این‌که فضای مجازی، که کارکردهای مثبت نیز دارد، مطلوبیّتِ "اصلِ فضای مجازی" را نتیجه گرفت یا "رهاسازیِ کلّیّتِ فضای مجازی" را؟! [3]. بخش عمده‌ای از مفاد مفسده‌انگیز و ناسالم، در "شبکه‌های اجتماعیِ بیگانه" هستند که امکان فیلتر آنها وجود ندارد و به صرف عضویّت در این شبکه‌ها، در دسترس قرار می‌گیرند. [4]. مفسدۀ "استفاده از فیلترشکن"، بیشتر از "دسترسیِ آسان به محتواهای ناسالم" است؟! آیا اگر مشروبات الکلی به صورت قاچاق وارد شدند، باید مصرف آن را آزاد گذاشت؟! [5]. اگر در عمل، "امکان محدوسازیِ فضای مجازی" وجود دارد و این کار از نظر فن‌آوری، مقدور نیست، پس چرا نگران "انسداد" هستید؟! [6]. هر اندازه هم که بودجه صرف تربیت دینیِ جامعه بشود، باز نمی‌توان نتیجه گرفت که باید "زمینه‌های فسق و فجور" را در جامعه حذف نکرد. در جامعۀ دینی، فساد نباید "رسمی" و "آشکار" باشد. [7]. سخن من "واقعیّت‌گرایانه" است نه "واقعیّت‌گریزانه". واقعیّت این است که فضای مجازیِ مبتنی بر حکمرانیِ غرب، به "بسترِ تغییرِ فرهنگی و سیاسی" تبدیل شده است و ما "از بیرون"، مدیریّت می‌شویم. این واقعیّت غیرقابل‌انکار، برای شما که ایرانی هستید، مطلوب است؟! [8]. مسئولیّتِ شرعی و اخلاقیِ مفاسدِ مترتّب بر "ول‌بودنِ فضای مجازی"، بر عهدۀ هر کسی است که به نوعی در حال "روایت‌سازیِ وارونه از انتقال مدیریّت آن از غرب به ایران" هستند؛ چه "جریان اصلاح‌طلبان"، چه "اصول‌گرایانِ عمل‌گرای وابسته به قالیباف". این دو جریان، دغدغۀ "قدرت" دارند، نه "اخلاق" و "معنویّت"، و به همین دلیل، از ایفای نقشِ طبیبِ دلسوزی که "داروی تلخ" را تجویز می‌کند، می‌گریزند، وگرنه به تعبیر استاد مطهری، "وجودِ تقاضای اجتماعی"، عرضه را مشروع و موجّه نمی‌سازد. من از "حریم اخلاق" سخن می‌گویم، نه از "منافع جریان‌های سیاسی". [9]. آن نماینده‌ای که دغدغۀ "قدرت" دارد و نه "حقیقت"، در ذهنش محاسبه می‌کند که در این "روایت‌گری‌های دروغین" نسبت به مهار و مدیریّت فضای مجازی، اگر با طرح همراهی کند، چه‌بسا در دورۀ بعدی انتخابات، بدنۀ اجتماعیِ خود را از دست بدهد و رأی نیاورد. ازاین‌رو، در برابر جوسازی‌های رسانه‌ای، "عقب‌نشینی" می‌کند و حاضر نیست برای انقلاب، هزینه بدهد. او بر سر سفرۀ انقلاب نشسته است تا شکم‌پروری کند، نه این‌که از "خویش" برای "مصالح انقلاب"، درگذرد. او "انقلاب" را برای "خود" می‌خواهد، نه "خود" را برای "انقلاب". منِ او و منافعش و خواسته‌هایش، بر همه چیز ترجیح دارد. [10]. این ماجرا نشان داد که "روایت"، تا چه اندازه می‌تواند بر "واقعیّت" غلبه کند و به "ذهنیّت عمومی"، جهت ببخشد. مهمّ نیست که در "عمل" بناست چه اتّفاقی رخ بدهد، بلکه "روایتِ" از آن، تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز است؛ پس باید "روایت‌پردازی" کرد و زمام و عنانِ "فکر مردم" را به دست گرفت و آنها را فریفت. این کاری است که تاکنون انجام گرفته است. و با همین "بازیِ روایتی"، می‌توان مردم را بر ضدّ تصمیم‌ها و طرح‌های انقلابی شوراند و نیروهای انقلابی را به تسلیم واداشت. به‌این‌ترتیب، هر قدم راهگشا و مفیدی که برداشته شود، با موجی از "هوچی‌گری‌های روانی" و "غوغاسالاری‌های رسانه‌ای" مواجه می‌شود و در نهایت، عقیم و ناتمام می‌ماند. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
چالش‌گریِ غیرنمایشی در معرکۀ جنگ روایت‌ها: در فضیلتِ سنّتِ «آزاداندیشی» مهدی جمشیدی [1]. وظیفۀ من، «شکستن‌ قداست‌های نابجا» و «گشودن بابِ آزاداندیشی» هست. «عقلانیّت»، هیچ مرزی ندارد و حتّی دربارۀ اصل وجود خدا نیز می‌توان پرسید و باید از نظر عقلی، قانع شد. حتّی مسأله‌های فراعقلی نیز به حکم خودِ عقل، فراعقلی تشخیص داده می‌شوند. این «حجّت»، آنچنان منزلتی دارد که هم‌رتبۀ وحی و نبی، «رسولِ باطنی» معرفی شده است. «نظریۀ پیشرفت»، چهار لایه دارد و یکی از آنها، «فکر» است. باید «اندیشه‌ورزی» و «قدرت تجزیه‌وتحلیلِ انتقادی» را فراگرفت و در برابر هجوم روایت‌ها، «سواد رسانه‌ای» داشت. باید «محقّق» بود، نه «مقلّد». [2]. موضع‌گیریِ «دیگران»، حتّی نیروهای انقلابی، در نظر من هیچ‌گونه «حجّیّتِ شرعی» ندارد و من فقط‌‎وفقط، تکلیفم را می‌شناسم و بس. در اینجا، هیچ اقلیّت و اکثریّتی، تعیین‌کننده نیست، بلکه باید تنها به «وظیفۀ اسلامی و انقلابیِ» خویش نگریست و در برابر «مؤاخذۀ الهی»، حجّت داشت. این‌که دیگران، «تحقیر» و «ملامت» و «تخطئه» کنند و از پشت خنجر بزنند و بدگویی کنند، نباید رخنه‌ای در «عهد ایمانی» و «مسئولیّت انقلابیِ» ما ایجاد کند. بگذریم از این‌که همواره در طول تاریخ، اکثریّت، حتّی اکثریّتِ اهل حقّ، «محافظه‌کار» و «مصلحت‌اندیش» بوده‌اند و در زمانۀ «بلا» و «تنگنا»، دین‌دارانه نزیسته‌اند و هزینه نداده‌اند. عرصۀ دین‌داریِ عدّه‌ای، «مسجد» و «هیئت» و «زیارت» است، نه «روشنگریِ میدانی» و «جنگ نرم» و «جهادِ تبیین». [3]. بدون قصد مقایسه باید گفت دربارۀ علامه مصباح نیز همین داوری‌ها صورت می‌گرفت و ایشان به دلیل «مواضع خاص و منحصربه‌فرد»ش، همواره محدود و منزوی بود؛ حتّی در میان بسیاری از نیروهای انقلابی. ایشان «فریاد» می‌زد و با «صراحت» سخن می‌گفت و روشنگری می‌کرد، امّا دوستان انقلابی، این رویّه را برخلاف «مصالحِ انقلاب» و «منطقِ رهبر انقلاب» می‌دانستند و رفتار ایشان را تقبیح می‌کردند. دراین‌باره، یک اجماعِ نسبی در میان نیروهای انقلابی شکل گرفته بود و ما در هرجا که سخن می‌گفتیم، مجبور به دفاع از ایشان در برابر سیلِ «خُرده‌گیری‌های دوستان» بودیم. [4]. چون «موقعیّتِ اجتماعیِ» رهبر انقلاب با ما تفاوت دارد، «پیامدهای مترتّب» بر رفتار ایشان نیز با ما تفاوت دارد. ازاین‌جهت، نباید «به‌طور مطلق»، مشابه ایشان رفتار کنیم. برای مثال، ما در موسم انتخابات، فعالیّت سیاسیِ مصداقی داریم، درحالی‌که رهبر انقلاب هیچ‌گاه چنین نمی‌کنند. پس «موقعیّت‌های مختلف»، «وظایف مختلف» در پی دارند. ازاین‌رو، این‌که رهبر انقلاب در قدم نخست، انتقادهای خویش را به‌صورت خصوصی مطرح می‌کنند و آن‌گاه در سخنرانی عمومی، آنها را بیان می‌کنند، سازوکاری نیست که لازم باشد ما در مقام تبیین، به‌طور ضروری و عام، به آن پایبند باشیم. افزون‌براین، هنگامی‌که موضعی به‌صورت «رسانه‌ای» و «عمومی» مطرح می‌شود و «فضایی منفی و مخرّب بر ضدّ یک ارزش انقلابی» شکل می‌گیرد، نمی‌توان نسبت به فضای شکل‌گرفته، بی‌تفاوت بود. بگذریم از این‌که ما به بسیاری از بزرگان، دسترسی نداریم و اگر هم داشته باشیم، صدای انتقادمان شنیده نمی‌شود. پس چاره‌ای نیست جز این‌که از «قدرت رسانه» استفاده کنیم و به صدای خویش، «ضریب» بدهیم تا شاید مؤثّر افتد. [5]. من هر زمان احساس کنم که «حضور رسانه‌ای»‌ام به ضرر «جبهۀ انقلاب» تمام می‌شود، لحظه‌ای در کناره‌گیریِ خویش از «جبهۀ رسانه‌ای انقلاب»، درنگ و تعلّل نخواهم کرد و داوطلبانه، خارج می‌شوم تا مبادا تشخیص و عملِ ناصوابم، غباری بر این جبهه بنشاند. به‌بیان‌دیگر، هر جا احساس کنم که حضورم، اسبابِ «زبان‌درازیِ توجیه‌ناپذیرِ غیرانقلابی‌ها» شده است و نوشته‌ها و گفته‌هایم، از جنسِ کارِ «آتش‌به‌اختیارِ تمیز» نیستند، به میدانِ نخستم که «جبهۀ علمیِ انقلاب» است، بازمی‌گردم و در همان جا متمرکز می‌شوم تا «جبهۀ رسانه‌ای انقلاب»، آسیب نبیند. در این ماجرا نیز چنانچه دادگاه حکم به جرم من بدهد، با فعّالیّت‌های رسانه‌ای خداحافظی خواهم کرد و به طور خاص، دیگر دربارۀ اندیشه‌های آیت‌الله خامنه‌ای چیزی نخواهم نوشت تا گمان برده نشود که «شارحان» و «تبیین‌کنندگانِ» این تفکّر و خطّ معرفتی، اهل اهانت هستند. این تصمیم را نگاشتم تا دوستانِ انقلابیِ دل‌نگران و ملامت‌گر، شک و تردید روا ندارند. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻 گذار مبتنی بر بازسازیِ انقلابی از گام اوّل به گام دوّم: بازسازی انقلابی در ساختار فرهنگی به‌مثابه «بازاندیشی سیاستی» https://fekrat.net/?p=8038 http://iict.ac.ir/bazsazien
«جهادِ تبیین»، منطقِ دیکتاتورها نیست: ولایتِ عقل در عرصۀ عمومی مهدی جمشیدی [1]. دیروز در یکی از مجموعه‌های وابسته به دفتر رهبر انقلاب، جلسه‌ای دربارۀ «جاهلیّتِ مدرن» بود. دوستانِ اهل فضلی حضور داشتند که هر یک دربارۀ این مفهوم، سخنرانی کردند. نوبت به من که رسید، چون دیدم همۀ نظرات، «همسو» و «هماهنگ» با گفتۀ رهبر انقلاب هستند، بر آن شدم که پاره‌ای از «اشکال‌ها» و «ایرادها»یی را که ممکن است نسبت به موضع ایشان مطرح شوند، بیان کنم. شش اشکال به ذهنم رسید و در موعد سخنم، هر یک را به‌صورت «شفاف» و «بی‌پرده» بیان کردم. دربارۀ هر یک از این اشکال‌های خودساخته و پیش‌دستانه، شخصِ «رهبر انقلاب» را به چالش کشیدم و در جهت «نقض» و «ابطالِ» دیدگاه ایشان کوشیدم. حاضران نیز با سعۀ صدر شنیدند و بعضی دوستان در پایان سخنم، از «شبهه‌پراکنی»‌ام تشکر کردند! خودم می‌دانم که در این‌چنین لحظه‌هایی، به‌گونه‌ای سخن می‌گویم که مخاطب، به‌حتم دربارۀ من دچار تردید می‌شود و گمان می‌کند که من، در حال بازگفتنِ موضعِ واقعیِ خودم هستم. بااین‌حال، پروا نمی‌کنم و آزادانه و بی‌خیال، بر طبلِ «نقادی» و «انکار» می‌کوبم. [2]. با وجود این‌که نویسندۀ کتاب «اندیشۀ فرهنگیِ آیت‌الله خامنه‌ای» هستم، طی چندین یادداشت، سلسله‌ای از «نقدها» و «ابطال‌ها» را نسبت به اندیشۀ فرهنگیِ ایشان مطرح کردم و همگی را بدون «حذف» و «تعدیل»، هم در سلسله درس‌گفتارهایم آوردم و هم در کانالم منتشر ساختم. جالب این‌که عدّه‌ای به واقع دچار شبهه می‌شدند و می‌گفتند این اشکال‌ها به قدری «قوّی» و «جدّی» هستند که ما را دچار شک و تزلزل کردند! دربارۀ این یادداشت‌های انتقادی، هیچ‌گاه به من پیامی از سوی دفتر ایشان منتقل نشد که جنبۀ بازدارنده و منفی داشته باشد. به‌این‌ترتیب، من بدون هیچ مانع و مشکلی، «ساختارشکنی» کردم و سئوال‌ها و ایرادهای فرضیِ خویش را در «عرصۀ عمومی»، مطرح ساختم. [3]. سال‌ها پیش، آیت‌الله خامنه‌ای توصیه کرده بود که ما باید «پیش‌دستانه» و «مبتکرانه»، شبهه‌ها و اشکال‌ها را بیابیم و به آنها پاسخ بدهیم، نه این‌که در انتظار مطرح‌شدن‌شان بنشینیم و آن‌گاه پاسخ بدهیم. و این یعنی «نگاه رو به جلو و پیش‌روانه»؛ «نترسیدن»؛ «با چالش روبرو شدن»؛ «شهامت اندیشیدن داشتن»؛ «باب عقل را مسدود نکردن»؛ «از مخالفت و انکار نگریختن» و «بر دهان دگراندیش، سرب داغ نریختن». نباید هراسید و گریخت؛ باید به میدان آمد و تن به تن، شمشیرِ معرفت برکشید و رجز خواند و معرکه‌ای دیدنی پدید آورد. آن‌که «استدلالِ متقن» در آستین دارد و اندیشه‌اش غنی و پُرمغز است، از «تقابل» و «اصطکاک» و «مواجهه»، استقبالِ مشتاقانه می‌کند و از «مناظره»، لذّتِ معقول می‌برد. [4]. «جهادِ تبیین» چیست؟ جز این است که نباید بر «اهرم‌های قهریِ حکومتی» تکیه کرد و در پی «قلع‌وقمعِ مخالفان» بود؟! اگر می‌توان منتقدان را به «محکمه» فراخواند و با «داغ» و «درفش» آنها را به سکوت واداشت، دیگر چه نیازی است به «جهادِ تبیین»؟! در یک سوی جهادِ تبیین، کسانی هستند که سیاه‌نمایی و وارونه‌نمایی می‌کنند و دروغ می‌بافند و خدعه می‌کنند و بر چهرۀ حقیقت، زخم می‌نشانند. در برابر اینان باید مسیر «جهادِ تبیین» را در پیش گرفت و «گفت» و «نوشت» و «روشنگری» کرد. آری، چارۀ کار، «روشنگری» است و نه «مواجهۀ سخت و حقوقی». و مگر خودِ «انقلاب»، زادۀ روشنگری نیست؟! انقلاب اسلامی، انقلاب «بیانیه» و «نوار کاست» و «منبر» و «مسجد» و «کتاب» و «سخنرانی» و «تبلیغ» بود! و استمرارِ حرکتِ انقلابی، یعنی استمرار همان منطقِ کارآمد و روزآمدسازیِ آن. با همین ابزارهای فرهنگی و رسانه‌ای، انقلاب کردیم و در متن غلبۀ تجدُّد، از دل تاریخ برآمدیم. چرا اکنون نتوانیم؟! نباید نشستن بر مسند قدرت، «منطقِ فرهنگیِ ما» را دگرگون کند و گمان کنیم که «قدرت‌نشینی» و «حکومت‌داری»، نیازی به «گفتمان‌سازی» و «منطقِ گفتمانی» ندارد و می‌توان با «زور» و «قهر» و «جبر» و «قسر»، ارزش‌های انقلابی را تثبیت کرد و تداوم داد. [5]. آیت‌الله خامنه‌ای را به «دیکتارتوری» متهم می‌کنند، امّا آیا دیکتاتور، فرمانِ شرعیِ «جهادِ تبیین» می‌دهد و از انقلابی‌ها می‌خواهد که در فضای واقعی و مجازی، «بگویند» و «بنویسند»، یا فرمان «زندان» و «شکنجه» و «تبعید» و «ترور» می‌دهد و مخالفان و منتقدان را «حذف» و «سرکوب» می‌کند؟! رسمِ دیکتاتوری، طرّاحیِ «حلقه‌های میانی» است یا «حلقه‌های بسته»؟! دیکتاتور، به «زنجیرۀ تواصی به حقّ و بصیرت» فرامی‌‎خواند یا به «زنجیر افکندن به قلم و زبانِ منتقدان»؟! دیکتاتور در پیِ «توجیه‌گری» و «لاپوشانی» است یا به دنبال «بازسازیِ انقلابی» و «تحوّلِ بنیادین» و «آرمان‌گرایی»؟! دیکتاتور به «چرخشِ مدیریّتی» و «جوان‌گراییِ حاکمیّتی» دعوت می‌کند یا به «محافظه‌کاری» و «مصلحت‌اندیشی»؟! https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
جمشیدی: «جهانی‌شدن»، جهانی‌سازیِ ضدّ‌ارزش‌هاست- تسنیم https://www.tasnimnews.com/fa/news/1400/12/15/2677665
🔻 رئیس‌جمهورِ عزیز، حاج‌آقای رئیسی! [1]. رهبر انقلاب گفت: چنانچه «دولتِ جوانِ حزب‌اللهی» مستقر شود، بسیاری از دردها و دغدغه‌ها برطرف خواهند شد. ما به این سخن، باور داشتیم و داریم. [2]. امّا احساس می‌کنیم که با وجود رأی‌دادن به شما، هنوز «دولتِ جوانِ حزب‌اللهی» مستقر نشده است! کارگزارانِ بی‌کفایت و تنبلِ «دولت روحانی»، زیر سایۀ ایدۀ «دولتِ جوانِ حزب‌اللهی»، همچنان «حضورِ تصمیم‌سازانه» و «حیاتِ مدیریّتی» دارند و به این واسطه، یا سنگ‌اندازی و مانع‌تراشی می‌کنند و یا به‌ظاهر و مصلحت‌اندیشانه، رنگ عوض کرده‌اند. [3]. «ابقای تکنوکرات‌ها»، تکرارِ قصّۀ «انتصاب مشایی‌ها» است! «انقلابی‌های اجتماعی» را شرمندۀ «ندانم‌کاریِ دولت انقلابی‌» نکنید! دولت «به نام» جریان انقلابی در قدرت است و «به کام» تکنوکرات‌ها! [4]. حواستان به «زمان» هست؟! «شش ماه» گذشت! هشدار! بدنۀ اجتماعیِ شما به دلیل «انفعال در چرخشِ مدیریّتی»، دلسرد شده‌اند... https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻خوابی که «واقعیّتِ انقلابی» را در آغوش کشید: تو یوسف می‌شوی ... [۱]. خواب، «حجّت/ استدلال/ برهان/ بینه/ دلیل» نیست، امّا خواب می‌تواند «نشانه/ آیت/ آیه/ علامت/ مؤیّد» باشد. نه دین و انقلاب دینی را بر خواب مبتنی ساختن و همه‌چیز را به غیب و ملکوت حواله‌دادن صواب است، و نه از درِ «انکار» و «نفی» درآمدن و به‌ بهانۀ عدم‌حجّیّت، «پوزیتیویستی» سخن‌گفتن رواست. در خود قرآن کریم از میان ده‌ها قصّه، «هفت بار» به خواب‌هایی اشاره شده است. این «توازن» و «تناسب» را زدودن و مشهورات و مقبولاتِ تجدّدی و پوزیتیویستی را هرچند با نام علم و عقلانیّت، تکرار کردن و از اساس، طریقِ «سلب» را در پیش گرفتن، با «عقلانیّتِ دینی»، سرِ سازگاری ندارد: چون ز حس بیرون نیامد آدمی باشد از تصویر غیبی، أعجمی (مثنوی معنوی، دفتر سوّم، بیت ۱۰۲۳) [۲]. این رؤیا، در کتابی که از سوی دفتر رهبر انقلاب منتشر شده، درج گردیده است: در یاد من، خواب‌های عجیبی مانده که یکی از آنها را نقل می‌کنم؛ به گمانم مربوط به سال ۴۶ یا ۴۷ باشد. در آن زمان، وضع سیاسیِ مشهد، در نهایتِ شدّت و سختی بود و اسلام‌گرایان، دچار گرفتاری و محنتِ زیادی بودند؛ چنان‌که جز چند تن از رفقا، کسی با من در میدان باقی نماند و بقیه ترجیح دادند عرصۀ مبارزه را رها کنند. در آن شرایط، خواب دیدم که امام خمینی وفات کرده و جنازۀ ایشان در یکی از خانه‌های مشهد، واقع در نزدیکی خانۀ پدر من، روی زمین است. مردمِ بسیاری برای تشییع جنازه جمع شدند، که من هم در میان آنها بودم. دردی جانکاه، قلبم را می‌فشرد و غم و اندوه، وجودم را گرفته بود. تابوت را از خانه بیرون آوردیم و روی دوش گرفتیم. بعد تشییع‌کنندگان که جمعیّت انبوهی بودند، در پیِ جنازه به حرکت در آمدند، که در میان آنها، شمار بسیاری از علما بودند و من هم با آنها حرکت کردم. طبق معمول، جنازه در برابر ما می‌رفت و تشییع‌کنندگان که بیشترشان علما بودند نیز به دنبال آن می‌رفتند. من با صدای بلند می‌گریستم و از شدّت تألّم و تأثّر، با دست روی زانوی خود می‌زدم. چیزی که بر غم و درد من می‌افزود، این بود که می‌دیدم برخی از علما - که هنوز چهره‌های‌شان را در خاطر دارم - بدون آن‌که توجّهی بکنند و عبرتی بگیرند و بی آن‌که احساسِ اندوه‌ای در آنها مشاهده شود، با هم صحبت می‌کنند و می‌خندند! و من کاری از دستم بر نمی‌آمد جز این‌که این درد و اندوه جانکاه را تحمّل کنم. جنازه به آخر شهر رسید. بیشتر تشییع‌کنندگان بازگشتند، امّا جنازه، راه خود را در بیرون شهر ادامه داد و تعداد بیست سی تشیع‌کننده - که من هم جزو آنها بودم - همچنان در پی جنازه حرکت می‌کردند. سپس جنازه به تپه‌‌ای رسید. بیشتر تشییع‌کنندگان، در پایین تپه ماندند. جنازه به همراه چهار پنج تشییع‌کننده، به سمت بالای تپه رفت که من هم با آنها به دنبال جنازه بودم. ما تابوت را آنجا قرار دادیم. من به پایینِ پا نزدیک شدم تا درحالی‌که چهرۀ امام را می‌بینم با او وداع کنم. وقتی کنارِ پا ایستادم، به چهرۀ امام که در تابوت آرمیده بود، نگریستم. ناگهان دیدم دست راستِ ایشان که انگشت سبابۀ آن به حالت اشاره بود، به سمت بالا حرکت می‌کند. حیرتِ شدیدی، سراپایم را گرفت. سپس دیدم امام با چشمانِ بسته شروع کرد به حرکت برای نشستن، تا این‌که انگشت اشاره‌اش به پیشانی من رسید و آن را لمس کرد یا نزدیک بود لمس کند. من در این حال، با شگفتی و حیرت، نگاه می‌کردم. بعد لب‌هایش را گشود و دو بار گفت: تو یوسف می‌شوی… تو یوسف می‌شوی!(‌سیّدعلی خامنه‌ای، خونِ دلی که لعل شد: خاطرات از زندان‌ها و تبعیدِ دورانِ مبارزاتِ انقلابِ اسلامی، گردآوری از محمدعلی آذرشب، ترجمۀ محمدحسین باتمان‌غلیچ، تهران: مؤسسۀ انقلابِ اسلامی، ۱۳۹۷). https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻 مبنا و منطقِ نگاه به آیندۀ انقلاب: ساختن «چشم انداز» برای چهل سال دوّم انقلاب http://fekrat.net/?p=8204
🔻 از "کج‌روایت‌های عامدانه" تا "بدفهمی‌های سهوی": بازی‌سازیِ جریانِ تحریف برای قدرت‌نشینانِ بی‌قدرت مهدی جمشیدی [1]. آنچه که تاکنون از طرح صیانت به گوش مردم رسیده، "روایتِ جریانِ تحریف" از این طرح است، نه "خودِ طرح"! به‌جای ارجاع به آمار "موافقت و مخالفت مردم با این طرح"، میزانِ "مواجهۀ مستقیم مردم با این طرح" را بسنجید! آن‌گاه، "نتیجۀ معکوس" خواهید گرفت! [2]. جریانی که منافع سیاسیِ خویش را در مخاطره می‌دید، پیش‌دستی کرد و از طریق "روایت‌سازیِ آغشته به تحریف"، ذهنیّتِ مردم را "دست‌کاری" نمود! جریان تحریف، دستِ "سازوبرگ‌های دولتِ ایدئولوژیک" را از پشت بسته! هنوز تجربۀ شومِ "روزنامه‌های زنجیره‌ای" را در ذهنیّت‌پردازی‌های وارونه از یاد نبرده‌اند! می‌دانند چگونه می‌توان از جای "خائن" و "قهرمان" و "ارزش" و "ضدّارزش" را تغییر داد! [3]. اضافه کنم: پای "اقتصادِ سیاسی" نیز در میان است! پشت‌پرده، خبرهاست! آیت‌الله خامنه‌ای در سخنرانی اخیر خویش گفت: "حرام‌خوارسازیِ خواص"! درست است: گردش مالیِ حضرات، سر به فلک می‌کِشد! [4]. به‌جای منافعِ "جریانِ ما" می‌گویند "مردم"! در این بازی، همه‌چیز برساخته است: "روایت‌های برساخته"! "مردمِ برساخته"! "ذهنیّت‌های برساخته"! "استدلال‌های برساخته"! و ... . فقط یک چیز، واقعی است: "سیاست" و "اقتصادِ سیاسی"! یعنی "قدرت" و "ثروت"! و چه دستاویزی بهتر از "مردم" برای سنگ‌اندازی؟! می‌بینید معرکۀ "اعتباریّات" را؟! به تعبیر آن فیلسوف پُست‌مدرن، ما با "کپیِ کپیِ کپیِ واقعیّت" روبرو هستیم.... [5]. نه دولت و نه مجلس، بضاعت معرفتیِ و رسانه‌ای برای دگرگون‌کردن این "بازیِ روایی" را ندارند و با "سکوت" و "عقب‌نشینی" و "انفعال" و "وادادگیِ" خویش، در عمل نشان دادند که "مردِ میدانِ روایت" نیستند! قافیه را باخته‌ و از میدان گریخته‌اند. عُرضۀ اصول‌گرایی، بیش از این نیست. [6]. زین پس، "جریانِ تحریف" با جسارت بیشتری به میدانِ بازی وارد می‌شود و با "کج‌روایت‌های عامدانه"، مردم را گرفتار "بدفهمی‌های سهوی" خواهد کرد! به‌عبارت‌دیگر، برای تصمیم‌سازی، نیازی به "حضور" در دولت و مجلس نیست، بلکه کافی‌ست مسیر "بازی‌سازیِ روایی" در جایی بیرون از قدرتِ رسمی در پیش گرفته شود؛ آن‌گاه، "اصول‌گرایانِ منفعل"، همان خواهند کرد که "جریانِ تحریف" می‌خواهد! اینان، "قدرت‌نشینانِ بی‌قدرت" هستند.... https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi