🔻حکم مردم در حکمرانی ولایی
🖊 مهدی جمشیدی
۱. باید اصطلاح مشروعیت را در معنایی که در فلسفۀ سیاست رایج است، به کار برد، که عبارت است از حق حاکمیت. پس مراد، معنای لغوی مشروعیت نیست؛ یعنی سخن در این نیست که شروط دینیبودن حکومت چیست. چنانچه بگوییم که مردم، منشأ تحقق - نه حقانیت - حاکمیت هستند، هم مسألۀ ولایت پیشینی و مِن جانب الله، حل میگردد، و هم مسألۀ مردمسالاری دینی. این نوع از مدخلیت مردم، تلازمی با وکالت نخواهد داشت؛ چراکه هر چند انتخاب هست، اما انتخاب تحقق حاکمیت ولی، نه انتخاب حق حاکمیت وکیل. حق حاکمیت، فقط از ناحیۀ خدای متعال است و انسان از ناحیۀ خویش، چنین حقی ندارد - یعنی خدایمتعال به او نداده است - که بتواند آن را به دیگری واگذار کند. بهبیاندیگر، مسأله این است که خدایمتعال، حق ربوبیتِ تشریعی خویش را به انسان واگذار نکرده و او را از لحاظ تشریعی، مخیر ننهاده است که هرچه خواست را انتخاب کند. پس اینکه انسان میتواند بر سرنوشت خویش حاکم باشد، به این معنی نیست که محق نیز هست. در غیر این صورت، خدای متعال نباید برای انتخابی که انسان نسبت به آن حق دارد، اگر حاصلش اعراض از حاکمیت دین باشد، وعدۀ عذاب و عقاب بدهد. حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش، نسبت به خدای متعال نیست بلکه نسبت به انسانهای دیگر است. در اصل پنجاهوششم قانون اساسی آمده است: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان، از آنِ خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش، حاکم ساخته است». لفظ «اجتماعی» که در این بند آمده است، نشان میدهد که سخن در مقام «مناسبات انسانی با یکدیگر» است.
۳. در آیات قرآن کریم، سخن از صفت وکیلبودن خدای متعال به میان آمده است، اما این آیات، ناظر به قلمروی اخلاقی بودهاند، حالآنکه بحث ما، در قلمروی فلسفۀ سیاست است. شاهد این سخن، آن است که در هیچیک از آیات یادشده، وکیلانگاشتن خدای متعال، به معنی سلب حق حاکمیت از او و واگذاری آن به انسان نیست. در غیر این صورت، میان صفت وکیل و صفت ولی، تعارض رخ میداد. پس نباید در دام اشتراک لفظی افتاد و از استعمال و معنای اخلاقی لفظ وکیل، نتایجی در زمینۀ فلسفۀ سیاست گرفت. اینکه انسان در زندگی خویش، کارهایش را به خدای متعال بسپارد و تحقق آنها را از او بطلبد، معطوف به توحید افعالی و برخاسته از اعتقاد به ربوبیت تکوینیِ الهی است، نه نافی ربوبیت تشریعیِ الهی. وکالت در معنای قرآنی و اخلاقی، عبارت است از رجوع انسان به خدای متعال برای وصول به مقصدی به سبب احساس عجز خویش، نه سپردن حق حاکمیت از خود به خدای متعال. وکیلانگاشتن خدای متعال در قلمروی تدبیر جامعه و حاکمیت، ناقض ربوبیت تشریعیِ الهی است که اولاً مطلق است، ثانیاً جز به صالحان مأذون واگذار نشده است.
۴. اینکه برخی افراد مشروعیت حکومت را مشتمل بر دو عنصر صلاحیت و مقبولیت دانستهاند، همان نظریۀ بینابینی است که نقطهای در میانۀ نصب و انتخاب را برگزیده است. برایناساس اگر حاکم اسلامی، صلاحیت داشت، اما مقبولیت نداشت، مشروعیت نیز ندارد؛ یعنی حق حاکمیت ندارد. در این صورت، امیرالمؤمنین (ع) نیز در آن بیستوپنج سال، صالح نامشروع یا صالح نیمهمشروع بوده است؛ چراکه از عنصر مقبولیت برخوردار نبوده است، حالآنکه شیعه چنین اعتقادی ندارد. لازمۀ قهری مدخلیت مقبولیت در مشروعیت، آن است که مردم، نصیب نسبی یا مطلق از حق حاکمیت داشته باشند، درحالیکه خدای متعال، این حق را به هیچ کسی واگذار نکرده است، بلکه فقط به رسول اکرم (ص) و اولیالامر، اذن حاکمیت بر مردم را اعطا کرده است. آنچه که برخی آن را حق خدادادی حاکمیت مردم میخوانند، تنها استعداد تکوینی انتخاب است، نه جواز تشریعی انتخاب، در غیر این صورت، وعدۀ عقوبت برخاسته از انتخابهای متعارض با دین، ناموجه بود.
۵. نظریۀ جمهوری اسلامی یا مردمسالاری اسلامی، ناسازگار با این روایت نیست و نمیتوان ادعا کرد از متن این روایت، سالاربودن مردم برنمیآید: اولاً، ولیفقیهِ مشروع از جانب خدای متعال، حق تحمیل خویش بر مردم را ندارد و استبداد دینی، روا نیست و نقش مردم در تحقق حاکمیت او، صددرصد است؛ ثانیاً، چون رأی مردم در عرض حکم الهی نشانده نمیشود، مستلزم شرک نیست؛ ثالثاً، تبعیت از خواست مردم در چهارچوب هدایت الهی، سالاربودن مردم را به نمایش میگذارد؛ رابعاً، ما معتقد به دولت حداقلی و گشودگی امر اجتماعی و جامعۀ مدنیِ اسلامی در روندهای حاکمیتی هستیم، نه دولت تمامیتخواه و حداکثری، و این، بیانگر مردمبنیانبودن حاکمیت دینی است.
🖇 منتشرشده در:
http://fna.ir/3eodun
🔻ناروایی حکومت سکولار در دورۀ غیبت
🖊 مهدی جمشیدی
۱. خوشبختانه پس از مدتی که در انتظار ارائۀ دلایل مهدی نصیری دربارۀ دفاعش از «حکومت سکولار» بودیم، این انتظار به بار نشست و او فهرست دلایلش را عرضه نمود. نخستین دلیل وی این است که نظر مشهور و اکثریت قاطع فقهای شیعه این است که برقراری حکومت دینی از شئون و اختیارات امام معصوم است و در عصر غیبت، چنین وظیفه یا حقی برای دیگران از جمله فقها وجود ندارد. این برداشت، باطل است؛ چون او «امکان عملیِ» برپاییِ حکومت اسلامی در دورۀ غیبت را به «امتناع نظری» نسبت داده است، حالآنکه فقهای شیعه در طول دورههای تاریخی گذشته، با وجود اینکه معتقد بودند که باید در دورۀ غیبت، حکومت در اختیار نائب امام غایب باشد، اما تحقق این امر را بر اساس تنگناهای عینی و بیرونی، ناممکن یا دشوار قلمداد میکردند. آنها باور داشتند که حکومتهای موجود، غاصب هستند و اگر «امام معصوم» حضور ندارد، دستکم باید زمام حکومت در اختیار کسی باشد که از سوی ایشان معرفی شده باشد - و این شخص نیز کسی نیست جز «فقیه عادل» - اما مسأله این است که «امکانهای حداقلی» و «انقباضهای عینی»، زمینه را برای تحقق این اندیشه ربوده بودند. ازاینرو، فقهای شیعه یا به طور کلی از قدرت سیاسی برکنار بودند و یا میکوشیدند از طریق همراهی با برخی حکومتها که تمایل دینی داشتند، از رنجهای مردم بکاهند و در حد امکان، قدرت سیاسی را به خدمت بسط دین بگمارند. این امر از شکاف میان «ذهنیّت آرمانی» و «عینیّت حداقلی» حکایت میکند، نه اینکه فقهای شیعه به دلیل عدماعتقاد به تشکیل حکومت در دورۀ غیبت، اقدام نمیکردند. نصیری با حذف این «توضیح تاریخی»، عمل عینی را ملاک قضاوت قرار داده، بلکه حتی مدعی شده که فقها در قلمرو نظر نیز در دورۀ غیبت، سکولاریسم را تجویز میکردند.
۲. فارغ از منطق نظری و عملی فقهای شیعه، از دو منظر دیگر نیز میتوان به حکومت در دورۀ غیبت نگریست. نخست اینکه باید با «روایتها»یی که در این باره وارد شده است و آشکارا از آنها، حکومت ولیّفقیه نتیجه گرفته میشود چه کرد؟ این روایتها میگویند که باید در دورۀ غیبت، حکومت را به حال خویش رها نکرد، بلکه مردم باید به سراغ فقها بروند و آنها را «نایبان امام معصوم» قلمداد نمایند. در حقیقت، خودِ امام معصوم، تکلیف سیاسی مردم را در دورۀ غیبت مشخص کرده و مردم را به هواداری از فقهای عادل برای برپایی حکومت اسلامی فراخوانده است. فقهای شیعه نیز به همین روایتها استناد کردهاند و از آنها برداشت یکسان داشتهاند؛ چنانکه امام خمینی هم در کتاب «کشف اسرار» و هم در کتاب «ولایت فقیه»، به گردآوری و شرح این روایتها پرداخته و با یک مطالعۀ منطقی نشان داده است که ولایت فقیه و برپایی حکومت در دورۀ غیبت، ریشۀ موجّه نَقلی و روایی نیز دارد. نفی ولایت فقیه و حکومت اسلامی در دورۀ غیبت، بهناچار باید از طریق ابطال این روایتها و یا ساختهوپرداختهکردن تفسیرهای دیگری از آن صورت بپذیرد؛ کاری که نصیری از آن گریخته و به جایش، نسبت ناصواب به فقهای شیعه داده است.
۳. دیگر اینکه «دلایل عقلانی» نیز در میان هستند که حکومت ولیفقیه را در دورۀ غیبت توضیح میدهند. از جمله اینکه هر چند صورت مطلوب و حداکثریِ حکومت، این است که امام معصوم حضور داشته باشد، اما اگر دسترسی به ایشان ممکن نبود، نباید بهطور کلی، از حکومت صرفنظر کرد بلکه باید در حد امکان، به سراغی کسی رفت که «شبیهترین افراد» به ایشان باشد و به او برای در اختیار گرفتن قدرت سیاسی کمک کرد. حکم عقل این نیست که «اجرای احکام اجتماعیِ شریعت» در دورۀ غیبت، تعطیل شود، بلکه این است که باید هر اندازه میتوان و میسّر است در جهت اقامۀ دین در جامعه کوشید. عاقلانه و منطقی نیست که دین در تمام دورۀ غیبت، معطّل و معوّق بماند و جامعه، گرفتار ساختارها و سیاستهای طاغوتی شود، درحالیکه امکان بسیج اجتماعی در راستای برپایی حکومت حقّ و عدل وجود دارد. اگر تحقق دین در جامعه، مصلحت است، و اگر تمامیّت این مصلحت، وابسته به حضور امام معصوم است، نباید تصوّر کرد که یا باید همۀ مصلحت را تحقق بخشید و یا باید همۀ آن را وانهاد. تحقق مصلحت و خیر و کمال، بسته به امکانهای تاریخی و شرایط اجتماعی است و از این جهت، نسبی و زمینی است.
🖇 منتشرشده در:
http://fna.ir/3eolli
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،
۱. علی لاریجانی از روندی که آن را «خالصسازی» نامیده، انتقاد کرده است.
۲. اما مسأله، «سقوط ایدئولوژیک» او و امثال اوست؛ اینان نسبت به انقلاب، دچار «دگردیسی معرفتی» شدهاند، اما همچنان توقع دارند که قدرتنشین باشند.
۳. ما باید طلبکارانه از این نیروهای فرسایشیافته بپرسیم: چرا «ناخالص» شدهاید؟!
🖇 تعلیقه:
رهبری، پنج شاخص دربارهی انقلابیبودن مطرح کردند. علی لاریجانی - دستکم در هشت سال استقرار دولت حسن روحانی - با این شاخصها چه کرد؟! دشواریهای امروز، حاصل «ائتلاف روحانی-لاریجانی» است. او چه در فلسفه و چه سیاست، گرتهبردار مطیع و دنبالهرو منقاد بود؛ آن هم نسبت به تکنوکراتهای بیریشه.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻جذبهی حق است، هر جا رهرو است:
فهم عظمت اجتماع اربعین
جستاری مشتمل بر فقرههای:
[۱]. تصرّفاتِ خدایمتعال در تحوّلاتِ جهانِ اجتماعی
[۲]. نسبت الاهیّات اسلامی به علم اجتماعی اسلامی
[۳]. از علم اجتماعی اسلامی تا واقعیّتهای اجتماعیِ قُدسی
[۴]. کاربست ناموجّه پدیدارشناسی در علم اجتماعی اسلامی
[۵]. منزلت تنزّلیافتهی انسان در علم اجتماعی سکولار
[۶]. قدرت مفهوم «جَذْبِه» در مقام تبیین واقعیّت اجتماعیِ الهی
[۷]. عشق به حسینبنعلی بهمثابه پرتوی از عشق به ذات ربّوبی
[۸]. سیّلانِ اجتماعِ مؤمنانه در منازل و مقصدی از جنس مدینهی فاضله
[۹]. لذّت مترتّب بر فراغتیافتنِ نفوسِ زائران از احوال و تمنیّات بدن
🖇 در اینجا بخوانید:
https://iict.ac.ir/?p=15474
https://mehrnews.com/xQhQL
🔻برداشت فرهنگی از راهپیمایی اربعین:
پای شوق در طریقت خون
🖇گفتگوی زنده در شبکه یک
۱۴ شهریور
📍در اینجا ببینید:
https://telewebion.com/episode/0x8787bf3
🔻حجاب در گذار از عهد نهضت به نهاد
🖊 مهدی جمشیدی
کسانی معتقدند همچنان که در جریان «انقلاب»، امام خمینی وارد جزئیات ظاهری و رفتاری نشدند و یک جبهۀ مشترک بر ضد پهلوی تشکیل دادند و حتی از زنان بیحجاب نیز برای مبارزه، استقبال کردند، باید در روند «حکومت» نیز همان تجربه در پیش گرفته میشد و حاکمیت، جامعه را از این نظر، گرفتار شکاف و اختلاف نمیکرد و بخشهایی از جامعه را در مقابل خودش قرار نمیداد. اگر در آن دورۀ تاریخی، حجاب یک امر فرعی بوده است، امروز نیز باید منزلتی بیش از گذشته نیابد و ملاک جبههبندی و صفآرایی قرار نگیرد؛ چنانکه انقلاب بر اساس همین منطق عام و تکثّرگرایانه به پیروزی رسید. این منطق، خاص انقلابکردن نیست، بلکه حکومتکردن نیز باید بر مدار آن باشد و حکومت در مقام تدبیر جامعه، از ارزشهای آغازین انقلاب فاصله نگیرد. در این باره باید به نکاتی پرداخت.
۱. نباید انتظار داشت که در دورۀ نهضت، امام خمینی بگویند حجاب، الزامی است؛ چون ایشان در آن دوره، «فقیه مبسوطالید» نبوده است و نمیتوانسته جامعه را تدبیر کند. ساختارهای رسمی و قانون و تصمیمگیری حاکمیتی در اختیار دیگران بود و ایشان از این نظر در حاشیه بوده است. عزم به سوی ایجاد انقلاب نیز به همین سبب بود که چرخش ایجاد شود و نگاه دینی، صدرنشین گردد. سبک دینداری مردم و تعریف آن در اختیار امام خمینی نبوده که بتوان وضع آن دوره را به تصمیم امام نسبت داد. ازاینرو، نمیتوان همۀ احکام و اوصاف «دورۀ نهضت» را به «دورۀ نهاد»، نسبت داد و از هر دو، توقع یکسان داشت. رسول اکرم در «مکه»، سخنی از منع برهنگی و شراب و ... نگفت اما در «مدینه»، شرع را جرعهجرعه به کام جامعه ریخت. امام خمینی نیز پس از تحقق انقلاب، اجرای احکام شرع را طلبید و از آن جمله، حجاب را. مسألۀ اصلی در دورۀ نهضت، تحقق انقلاب است؛ چراکه اگر انقلاب پیروی شود، هدفها و آرمانهای اسلامی نیز در قالب ساختارهای رسمی و حاکمیتی، واقعیت عینی خواهند یافت. بدینجهت، باید در این دورۀ خاص که هنوز بسترها و مقدمات فراهم نشده است، زمینۀ انقلاب را آماده کرد و اجرای ارزشها را به دورۀ بعدی واگذار نمود.
۲. اینکه امام خمینی، آشکارا در همان دوران به کشف حجاب و ولنگاری در مناسبات و پوشش زنان اعتراض میکند، چه معنایی دارد؟ جز این است که موضع امام حتی در همان دوران نیز، پذیرش کشف حجاب و برهنگی نیست؟! یکی از قویترین دلایل امام خمینی برای راهاندازی نهضت، همین سبک زندگیِ تجددی بود که ایشان به صراحت از آن به فساد و فحشا و برهنگی تعبیر میکرد. بنابراین امام خمینی، این سبک از دینداریِ آغشته به تجدد را برنتافت و به رسمیّت نشناخت، بلکه در گفتارها و بیانیههای انقلابی خویش، آن را محکوم کرد و یکی از ریشههای نهضت برشمرد. تعارض امام خمینی با حکومت پهلوی، تعارض سیاسیِ محض نبود که معطوف به شخص شاه یا نوع حکومت باشد، بلکه ایشان به این امور به عنوان مقدمهای برای برپایی جامعۀ توحیدی مینگریست. هدف امام خمینی از کسب قدرت سیاسی، ایجاد تحول قدسی در جامعه بود.
۳. جریان تجددی در زمینۀ سبک زندگی - که از جمله ظهوراتش در دورۀ پیشاانقلابی، کشف حجاب بود - چارهای جز «همراهی با نهضت امام» نداشت؛ چون پیرامون هیچیک از شخصیتها و دعوتها و رویدادهایش، راهپیمایی شکل نمیگرفت. این جریان از نظر سیاسی با حکومت پهلوی سرِ سازگاری نداشت، اما در عین حال، نه شخصیتی داشت که بتواند پرچم رهبری را به دست بگیرد و نه بدنۀ اجتماعیِ جدی و گستردهای. ازاینرو، همواره در حاشیۀ راهپیماییها بود. آمدن و پیوستن اینان به جریان نهضت و انقلاب، به معنی تأیید و حمایت امام نبود، و اگر هم پس از استقرار نهاد و آغاز اجرای شریعت، سرخورده شدند و روی برتافتند، نباید اعتراض و اعراضشان را برآمده از خطای انقلاب دانست. واضح است که با گذار از «نهضت» به «نهاد» و کنار گذاشتهشدن دشمن مشترک، اختلافها سر بر میآورند و «فاصلههای فکری» نمایان میشوند. این امر، خصوصیت ذاتیِ انقلاب اجتماعی است. انقلاب از آغاز، آرمانهای خود را با صراحت اعلام کرد و همۀ خواستههای خویش را در سایۀ دین، معنا نمود. این تصور که انقلاب اسلامی، اجرای شریعت را در عرصۀ عمومی نخواهد طلبید و سبک زندگیِ تجددی را به رسمیت خواهد شناخت، توهم خودساختۀ نیروهای تجددی و بدنۀ اجتماعیشان بود.
🖇 منتشرشده در:
https://irna.ir/xjNndz
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
گفتگو با موضوع:
جامعهی ایران در آئینهی پیادهروی اربعین
(تجلی هویت در بستر جاده)
برنامه جریان | شبکه ۱ - ۱۸ شهریور ۱۴۰۲
🖇 در اینجا ببینید:
https://telewebion.com/episode/0x8870886
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،،
آقای مرتضی جوادیآملی در مصاحبهاش، از یک طرف گفته ما با «نهجالبلاغه» انقلاب کردیم اما میخواهیم آن را با «رساله» نگاه داریم؛ و از طرف دیگر، «کارنامهی هاشمیرفسنجانی» را بسیار ستوده است!
عجبا! گویا این هاشمیرفسنجانی نبود که نخستینبار، «اشرافیت» و «ویژهخواری» را جایگزین «زهد» و «عدالت» کرد!
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻روایتِ فروبستگی
(به مناسبت تولد شهیدسید مرتضی آوینی در ۲۱ شهریور ۱۳۲۶)
جانِ جان است
و تمنّای نهان
دل من بُرده به یغما ایشان
عشق، معنی شده با صوتِ غمانگیزِ دلش
شده همرنگِ شهیدان، سفرش
ساعتی بگذرد آید خبرش
سیّد نورانی، راویِ آنجایی ...
و سفر، آغاز است؛
دستِ تقدیر، رقم خواهد زد،
پای تدبیرش نیز
میرود سوی فتوحاتِ شهیدان، فردا
زیرِآوارِ غمِ تنهایی، خسته از مهجوری
از شهیدان، دوری
خسته از شهر شده
خسته از حجمِ فراوانِ فشار؛
طعنهها، حاشیهها
طردها، زاویهها ...
و روایت، کافیست
هجرت، در راه است؛
مقصدش، مقتلِ فکّه شده است
و ملائک آن سو، بالها گسترده
وَه چه مهمانیِ ناپیداییست!
خون کجا؟! آه کجا؟! ناله کجا؟!
زخم چیست؟! درد، کدام است آخر؟!
شهدا!
مرتضا در راه است
از شهر، رانده شده
و شما دریابید! دلِ دلتنگش را
این سفر، راویتان خواهد رفت ...
صبحِ فردا چه خبرهاست به صحرای جنون
و تو خوب میدانی
موسمِ رفتن و پرواز، همین نزدیکیست
کولهبارت بسته، دلت امّا خسته
قلمت، گوشۀ جیبت بسته
چهرهات، نورانی
نفست، بارانی
و صدایت، محزون
صبحِ فردا، صبحِ پروازِ تو است
صبحِ آزادیِ تو،
صبحِ فتحی که از آن میگفتی
صبح، از آنِ تو است
و شب، بهرۀ ما
صبح فردا، صبحِ دلتنگیِ ما
و چه فرداییست، فردای پس از هجرتِ تو
صبح آمد، ولی صبح برفت
همۀ دلخوشیِ قافلۀ صبح برفت
آه! ای صبحِ غمانگیزِ بهاری!
ما گرفتارِ شب هستیم پس از آمدنت
لحظهها زنجیرند،
واژهها درگیرند
و قلم، عطشِ خون دارد
به گمانم، قصد بازیِ جنون هم دارد
مهدی جمشیدی
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
#درسگفتــــار | #مدرسه_فکرت
🔰شهید آوینی را میتوان الگوی جهاد تبیین در حوزهی فرهنگ نامید. ایشان با سلاح قدرتمند قلم خویش و خلق آثار مکتوب در این حوزه، علاوه بر مبارزه با هجمههای فرهنگی غرب، بنیانهای اصیل فرهنگ اسلامی را در آثار خود تقریر نمود.
▪️درسگفتار: شهید آوینی و تحول فرهنگی (بازخوانی یک مواجهه مکتوب)
▪️با تدریس: مهدی جمشیدی
در این درسگفتار ۹۰ دقیقهای قصد داریم به بازخوانی یکی از نامههای شهید آوینی به سید محمد خاتمی وزیر وقت دولت کارگزاران با تدریس مهدی جمشیدی بپردازیم.
جهت استفاده از صوت و تصویر دوره بهصورت آفلاین، به آیدی مدرسه فکرت پیام بدهید:
@madrese_fekrat
⏰ ۳ جلسه ۳۰ دقیقهای
📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛
وبگاه | فکرت | مدرسه فکرت | رادیوفکرت
🔻حجاب در آئینۀ گذشتۀ سیاستیاش
🖊 مهدی جمشیدی
۱. یکی از تصویرسازیهای تحریفآلود و القاهای ناصواب دربارۀ مواجهه با کشف حجاب این است که کسانی مدعیاند برخوردهای سخت در دورههای گذشته، حاصلی نداشته است و حجم انبوه تمرکز بر روی تقابل انتظامی و قضائی با مسألۀ حجاب، به نتایج ارادهشده، متصل نگردیده است. در این روایت، اینطور وانمود میشود که گویا نظام در دهههای گذشته، تمام توان خویش را بر روی حجاب و مواجهۀ سخت با آن متمرکز کرد و هرچه بضاعت داشت را در این مسیر به کار گرفت و در عین حال، اکنون با خلاء دستاوری روبرو است. در واقع، اینان میکوشند با تصویرسازی انقباضی و حداکثری از گذشته، نوع خاصی از مواجهه را ملامت و نفی کنند و نشان بدهند که چنین مواجههای، بیفرجام و غلط است و باید رویکرد دیگری را برگزید.
۲. برخلاف روایت یادشده، مسأله این است که در دهههای گذشته، هیچگاه حجاب، مسألۀ اصلی نبوده است، بلکه حتی فرهنگ نیز در هیچ دولتی، صدرنشین و بنیان انگاشته نشده است، بلکه دولتها و جریانهای رسمی، همواره یا به سوی اقتصاد حرکت کردند و یا به سوی سیاست. در این میان، فرهنگ جز تعارفهای سیاسی و تقابلهای انتخاباتی، منزلتی نداشته و هیچگاه به آن به عنوان امر مستقل و کلیدی، نگاه نشده است. از طرف دیگر، مواجهههای انتظامی و قضائی نیز دربارۀ مسألۀ حجاب، همواره حداقلی و موردی بودهاند و بیشتر جلوۀ بیرونی و بازتاب رسانهای داشتهاند. ازاینرو، میان واقعیت سیاستها و عملکردها از یک سو، و روایتهای رسانهای و حتی اجتماعی از آنها، شکاف بسیار بزرگی وجود دارد. حتی گشت ارشاد نیز که اینهمه دربارۀ سخن گفته شد، فاقد حمایت جدی بوده و تنها در حاشیه و به عنوان نمادی از حضور حاکمیت در خیابان، ظهور داشت، اما روشن بود که مواجهههای بسیار ناچیز و حداقلیاش نمیتواند گرهی را بگشاید و تحولی بیافریند. بهاینترتیب، باید صریح گفت که در طول دهههای گذشته، حجاب را باید امر «رهاشده» و «بهخودوانهاده» قلمداد کرد، نه امری که حاکمیت بر روی آن تمرکز کرده بوده و قدرتها و امکانهای ساختاری خویش را برای هدایت و نظارت بر آن به کار گرفته بوده است.
۳. وقتی یک عامل، در حاشیه و نیمبند و رقیق است، نمیتوان از آن انتظار داشت که روند را «ثابت» یا «کاهشی» کند، بلکه در این حالت، فقط از «شتاب روند» میکاهد؛ یعنی اگر نبود، سرعت روند، «بسیار بیشتر» میشد. دربارۀ گشت ارشاد، این حالت صحیح است نه اینکه وانمود شود حاکمیت با تمام توان، بر روی گشت ارشاد تکیه کرد و به حمایت از آن پرداخت و در نهایت نیز نتیجه نگرفت. بهخصوص در دهۀ نود در اثر سیاستهای لیبرالیستی در دولت اعتدالگرا، نهفقط مواجهۀ جدی و چالشی با مسألۀ حجاب به حاشیه رفت و اغلب به تعطیلی کشیده شد، بلکه با در پیش گرفتن رویکردهای ولنگارانه و تساهلی، روندی که رخ داده بود سرعت بیشتری پیدا کرد. در واقع، سیاستهای دولت اعتدالگرا، اقتدار نظام را به چالش کشید و پیام ضعف ارسال کرد. این سیاستها به لایههای تجددی جامعه، نشان داد که امکان پیشروی دارند و میتوانند بر سر سبک زندگیِ غربی، وارد چرخۀ چانهزنی شوند و حرف خود را بر کرسی بنشانند. این دولت برای آنکه از حمایت و هواداری این بدنۀ اجتماعی برخوردار شود، ارزشهای اساسی و خطوط قرمز فرهنگی را به بازی سیاسی خویش وارد کرد و به این واسطه، به دیگریهای فرهنگی رسمیت بخشید.
۴. تنها در لحظههایی از تاریخ که بدنۀ اجتماعیِ تجددی، چنین صداهای مخالفخوانی از درون حاکمیت میشوند جان تازه میگیرند و به بیان و اظهار خویشتن فرهنگیشان در عرصۀ عمومی میپردازند. در شرایط حاکمیتیِ مبتنی بر اقتدار و مرزبندی، این طبقۀ اجتماعی دچار لکنت میشوند و احساس انقباض و انسداد میکنند و به حداقلها رضایت میدهند. پس مسألۀ اصلی این است که از درون حاکمیت، چه صدا و ندایی برمیخیزد و لایۀ تجددی، چه درک و احساسی از نیروهای درونی حاکمیت دارند. اینان تابع سیاستهای فرهنگیِ حاکمیت نبوده و نیستند و نمیخواهند از سبک زندگیِ تجددی خویش عبور کنند، بلکه مایل به اظهار و تجلی آن در عرصۀ عمومی هستند، اما این کنش، وابسته به تصویرشان از منطق و انتخاب حاکمیت است. در هر دورهای که نیروهای همگون با اینان به درون حاکمیت نفوذ میکنند، این خوداظهاریهای و جسارتها و ساختارشکنی افزوده میشوند و اینان میتوانند پس از دورۀ توقف، چند گام به پیش آیند.
🖇 منتشرشده در:
https://irna.ir/xjNrp5
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،،،
میگفتند جامعهی ایران، جنبشی و برانگیخته شده و زیر چتر «زن، زندگی، آزادی»، در برابر نظام جمهوری اسلامی صف کشیده است. گمان میکردند بیستوپنجم شهریور بهعنوان یک سالمرگ، قابلیت بازتولید اغتشاش دارد، اما جامعه اینچنین نخواست. احمقهای اجیرشده، هیچ غلطی نکردند.
و انقلاب اسلامی، همچنان ادامه دارد.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
بازی روایتزدگان در زمین سایهها - مجازی.pdf
1.83M
⁉️ جزوه بازی روایتزدگان در زمین سایهها
🔹 فهم جامعهشناسانه از اغتشاشات معطوف به حجاب اختیاری
👤 مهدی جمشیدی
📖 #بخوانید
🌐 #شبکه_گرا
📚 @geraa_maktoub
🆔 @geraa_ir
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،
هرچه قدرتتان بیشتر باشد، باید بیشتر تواضع و ترحّم کنید. «اقتدار» با «زبان خوش» و «رفتار مهربانانه» هیچ منافاتی ندارد؛ با زبان نرم، گاهی بیشتر و بهتر میشود خیلی از موفّقیّتها را به دست آورد. البتّه یک جاهایی لازم است انسان جور دیگری عمل کند؛ هر جایی یک اقتضائی دارد.
بیانات در دیدار فعالان دفاع مقدس، ۲۹/۶/۱۴۰۲.
https://khl.ink/f/53887
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید | اغتشاش فرومایگان
🔺برهنگی؛ حاصل محافظهکاری
👤 مهدی جمشیدی؛ نویسنده و پژوهشگر مسائل انقلاب
🔸 متأسفانه رسانههای رسمی، دچار آفت محافظهکاری هستند و این روند، موجب شده یک مقدار دچار عقبافتادگی و تأخیر از جامعه بشویم. ندیدن لبههای تیز واقعیت و مسئله را زیر یک پوشش قرار دادن، نامش «محافظهکاری» است.
🔸 جریان برهنگی و کشف حجاب، بهتدریج از سال ۱۳۹۰ با ماجرای کشف حجاب سلبریتیهای پناهنده، چهارشنبههای سفید، آزادیهای یواشکی و... شروع شد، در سال ۱۳۹۹ میوه خیابانی آن چیده شد و در تابستان ۱۴۰۱ توانستند در خیابانها بر سر این مسئله تنش ایجاد کنند. رسانه به این روند نپرداخت و از آن غفلت کرد.
🎥 #گفتگوهای_اینترنتی
🌐 #شبکه_گرا
🖥 @geraatv
🔗 @geraa_ir
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید | اغتشاش فرومایگان
🔺 نظام تحلیلی
👤 مهدی جمشیدی؛ نویسنده و پژوهشگر مسائل انقلاب
🔸مسئله ما حضور و فاعلیت بدنه اجتماعی تجددی است؛ یعنی تمدن غربی یک بدنه اجتماعی درون جامعه ما دارد که این ها جزو تاریخ و فرهنگ ما نیستند؛ از نظر هويتی بیگانه هستند.
🎥 #گفتگوهای_اینترنتی
🌐 #شبکه_گرا
🖥 @geraatv
🔗 @geraa_i
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید | اغتشاش فرومایگان
🔺 طبقه معطوف به غرب
👤 مهدی جمشیدی؛ نویسنده و پژوهشگر مسائل انقلاب
🔸 طبقه تجددی، بعد از انقلاب تصور میکند که انقلاب، فقط در پی گشایش سیاسی است و شریعت را یک امر حداقلی در حاشیه و معطوف به زندگی شخصی میدانند؛ یعنی ما یک تابستان ۱۴۰۱ در هفدهم اسفند سال ۱۳۵۷ داشتیم؛ این همان جنس است و فرقی ندارد.
🔸تا سال ۱۳۶۲ طول میکشد که حجاب تبدیل به یک الزام قانونی شود و بعد از سال ۱۳۶۸ طبقه معطوف به غرب به تدریج خودش را نمایان میکند؛ احساس میکند که میتواند سبک زندگیاش را عیان کند؛ بعد از سال ۱۳۶۷ با سیاست دولت اصلاحات، دچار جهش میشوند و احساس میکنند که پایی در حاکمیت هم دارند و سیاست های رسمی در راستای خواستههای آنهاست.
🎥 #گفتگوهای_اینترنتی
🌐 #شبکه_گرا
🖥 @geraatv
🔗 @geraa_ir
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید | اغتشاش فرومایگان
🔺 تفاوت حکومت دینی و غیردینی چیست؟
👤 مهدی جمشیدی؛ نویسنده و پژوهشگر مسائل انقلاب
🔸استدلالی که قبل از انقلاب در مورد تشکیل حکومت دینی اقامه میشد این بود که اجرای اجتماعی احکام دینی متوقف بر تشکیل حکومت است، چون امکان و ساختار های حاکمیتی مورد نیاز میباشد.
🔸 امام (ره) در اوایل انقلاب فرمود: اگر احکام اسلام پیاده شود ما دیگر کاری نداریم! غایت همین است؛ امام دنبال تربیت انسانِ کامل بود و بحثش این بود که جامعه، فضای نورانی و ملکوتی پیدا کند.
🎥 #گفتگوهای_اینترنتی
🌐 #شبکه_گرا
🖥 @geraatv
🔗 @geraa_ir