🔻بایکوت بهجای پاسخ
🖊مهدی جمشیدی
استاد ابوالقاسم علیدوست در درس خویش دربارۀ سخن حقیر گفتهاند: «کلیپی از یک نفر اخیراً پخش شده است که البته این شخص در اینگونه حرفزدنها سابقه دارد و من واقعاً نمیدانم چرا این افراد راه پیدا میکنند حرف بزنند. خود این شخص میگوید من اصلاً حوزه ندیدم و یکسری مطالب را میگوید؛ مثل کسانیکه از طریق حل جدول، باسواد میشوند. ایشان میخواهد از عظمت حجاب بگوید که البته از عظمت حجاب هرچه مطلب بگوییم جا دارد ولی اینکه ادعا کنیم ولایت علی(ع)، ضروری دین نیست ولی حجاب، ضروری دین است، مشکلساز است. وقتی تو این حرف را میزنی، حجاب بالا نمیآید و اگر هم بالا بیاید، ولایت امیرالمومنین(ع) پایین میآید. کسانی که بخواهند سوءاستفاده کنند همین را میگیرند و میگویند ولایت علی(ع) که شیعه بر آن استوار شده است در حد حجاب نیست؛ میگویند بنیان شیعه بر پایهای است که به اندازه حجاب نیست. متأسفانه حسابوکتابی وجود ندارد و این افراد را میآورند حرف بزنند. همین کلیپ را فردا وهابیت میگیرد و چقدر از آن استفاده میکند. این ثمره حرفزدن کسانی است که درس نخواندند، ثمره ندانمکاری کسانی است که نمیدانند رسانه را در اختیار چه کسانی قرار دهند و فقط جهات خاصی برایشان اهمیت دارد که اگر آن جهات درست باشد هرچه بادا باد!»
https://iqna.ir/00HZXL
خبرگزاری بینالمللی قرآن نیز افزون بر انعکاس این برداشت، چندی بعد تلاش کرده تا قدری فضاسازی منفی کند و ماهی خود را از آب گلآلود بگیرد:
https://iqna.ir/00HZw9
به اختصار بگویم:
۱. سبک و سیاق تحقیرآمیز آقای علیدوست در آنچه که بهواقع، نقادی نیست، نشان از نوعی «اَشرافیگری علمی» دارد که زاویۀ نگاهش، از بالا به پایین است و منتقد و مخالف خویش را هیچ و پوچ میانگارد. مواجهۀ ایشان «تخریبی» است و نه «اصلاحی»، و بدین جهت، ادبیات تحقیرآمیز و ملامتکننده استخدام کردهاند. میخواهند دیندانیِ فقهبسنده و فقهِ مصلحتزدهاشان را به بهای گزاف، به مخاطبِ آزاداندیش بفروشند و اطاعت مقلّدانه و تمکین مرعوبانه بخرند. من خریدار چنین متاعی نیستم و جز در برابر استدلال و برهان، سر تعظیم و تسلیم فرونمیآورم. بهجای «تحکّم»، «تلطّف» بورزید و بهجای «اقتدار»، بر «استدلال» تکیه بزنید و بهجای «ملامت»، «مباحثه» کنید. من «سابقهدارِ» کدام سخن مبتذل بودهام و کجا از «حل جدول»، معرفت اندوختهام؟! در بیستوپنج سال گذشته، پنج هزار جلد کتاب خواندهام و در مطالعه و فکر و نوشتن و مباحثه، ممحض و متمرکز بودهام.
۲. ما را متهم به اختناقطلبی و انسدادخواهی و خودمرکزبینی میکنند اما آشکار میگویند نباید رسانه در اختیار کسی چون من قرار بگیرد. آری، به «مناظره» و «مواجهه» فرانمیخوانند و «کرسی آزاداندیشی» برپا نمیکنند و وارد «گفتگوی عاری از اقتدارهای نامعرفتی» نمیشوند، بلکه طریق «حذف» و «سرکوب» در پیش میگیرند و پاسخِ دیگریهای معرفتیشان را با توصیه به «نفی» و «طرد» میدهند. وقتی از «قدرتِ ابطالِ علمی» بیبهره باشند، بهناچار باید «قدرتِ اختناقِ عملی» را به میدان بیاورند و در سایۀ مُهرِ خاموشی بر دهان دیگریها دوختن، اقتدارشان را حفظ کنند. در منبرهایشان، نالۀ آزادی بیان برای دگراندیشان سرمیدهند و فریاد بایکوت برای انقلابیها. هیچگاه در پی رسانه نبودهام، بلکه همواره دعوت شدهام و اغلب نیز با اصرار پذیرفتهام.
۳. عجبا که حتی در اینجا نیز ایشان، جانب «مصلحت» را گرفته و «حقیقت» را وانهاده است؛ ایشان نمیگویند این گزاره که «ولایت حضرت امیر -علیهالسلام- ضروری مذهب است و نه ضروری دین»، غلط است، بلکه میگویند بیانش «برخلاف مصلحت» است. پس نظر ایشان معطوف به مقام «صلاح» و «فساد» است و نه «صدق» و «کذب». تا اینجا روشن شد که دستکم، سخن من «غلط» نبوده است. اما ایشان ادامه میدهند که این سخن برخلاف مصلحت است به این دلیل که موجب تنزّل مرتبۀ ولایت نسبت به حجاب میشود. این سخن نیز راه به حقیقت نمیبرد چون «ضروری دین» بودن یک حکم، به معنای تحقّقِ «توافقِ بینامذهبی» دربارۀ آن حکم است و نه «مهمتر» و «بنیانی» بودن آن حکم. مگر هر آنچه که در میان مذاهب اسلامی، جزو «بیّنات» و «قطعیّات» است، در حکم «باطن شریعت» و «گوهر دین» است؟! اصطلاح ضروری دین، حاکی از «اجماع مسلمانان» است و نه (بهطور حتمی) «ارکان اسلام». غرض من از بیان این نکتۀ تناقضیاب در برابر طرف مناظره که شیعه بود، این بود که اثبات کنم ولایت حضرت امیر که تو آن را پذیرفتهای، امر اجماعی نیست، اما حجاب که تو آن را «حکم تاریخی» میدانی و نه «حکم دینی»، امر قطعی و بیّن در میان فرقهها و مذاهب اسلامی است. حاصل این بیان، «تحکیم حکم حجاب» است و نه «تقلیل حکم امامت». بهراستی، این بدیهیّات را کسی چون من باید به استاد سطوح عالی حوزه بگوید؟!
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻آن گذشتهی آمرانه!
🖊مهدی جمشیدی
۱. حاجحسین شریعتمداری درست میگوید؛ محسن هاشمی از یاد برده که پدرش در دوران ریاستجمهوریاش با «مردمسالاری» چه کرد.
هاشمیرفسنجانی، نه در کنار مردم بود و نه مردمی زیست. به میان مردم نمیرفت و سخن مردم را نمیشنید. برای مردم تصمیم میگرفت اما مردم را در تدبیر حکومتی دخالت نمیداد. دیدار مردمی نداشت و مردم حتی یک مدیر کل او را نمیدیدند. دولتش به یک حلقهی بستهی تکنوکراتیک تبدیل شده بود. حتی مجلس نیز یک سال پس از اجرای سیاست تعدیل اقتصادی، باخبر شد که دولت چنین سیاستی را در پیش گرفته است.
۲. همهچیز بر اساس تصمیمهای گعدهها و حلقههای دوستان تکنوکراتش صورتبندی میشد. خودش و وزیرانش، مردم را هیچ میانگاشتند و سخت دچار حس برتری و اربابی بودند. بدین سبب بود که محمد خاتمی از حاشیهی دولت هاشمیرفسنجانی برآمد. خاتمی در ظاهر نشان داد که امتداد هاشمیرفسنجانی نیست، بلکه در مقابلش است. او نان همین «تقابل تصنعی» را نیز خورد و مردم به سبب «نه به هاشمیرفسنجانی»، خاتمی را برگزیدند. البته بعدها آشکار شد که حتی خاتمی نیز در هزینههای انتخاباتیاش، دست در «کیسهی کارگزاران» داشت و با ثروتهای بادآوردهی این نوکیسهگان، ارتزاق تبلیغاتی کرد.
۳. او خفقان سیاسی پدید آورد و منتقدانش را به محاق برد. شخص هاشمیرفسنجانی به خط قرمز تبدیل شده بود. سیدمرتضی آوینی در مجلهی سوره، نقدهایی به دولت هاشمیرفسنجانی داشت. چندی نکشید که در اثر فشار دولت، آوینی مجبور شد از سوره درگذرد. در صداوسیمای محمد هاشمی نیز، آوینی حذف شد...
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🗒 الهىبودن ولایت و حكومتِ پیامبر اسلام از «ضروریّات دین اسلام» است و ولایت و حكومت دوازده امام معصوم -علیهم السلام- «ضرورت مذهب تشیّع» است(علامه محمدتقی مصباحیزدی، حقوق و سیاست در قرآن، ص۲۸۸).
🗒 نصب پیامبر اسلام به منصب حكومت بر مسلمین، به حكم «ضرورت دین اسلام»، و نصب ائمه اثنى عشر به حكم «ضرورت مذهب تشیع»، از سوى خداى متعال صورت پذیرفته است،نه از طرف خود مسلمین، و چونوچرا و شك و انكار در این مطلب، موجب خروج از دین اسلام یا مذهب تشیع خواهد بود(همان، ص۳۰۶).
🖇در اینجا بخوانید:
https://www.mesbahyazdi.ir/node/4609/
،،،،،،،،،،،،،،،
چو بشنوی سخنِ اهلِ دل، مگو که خطاست
سخنشناس نهای جان من، خطا اینجاست!
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻درسگفتار:
مردم در منطق آیتالله مصباح
(واسازی کجروایتهای دگراندیشان)
🖊 مهدی جمشیدی
۱. در این درسگفتار، کوشیدم با متنخوانی مبتنی بر سه رویکرد «تحلیلی»، «تطبیقی» و «مسألهای»، نشان بدهم که برخلاف ادعای دو جریان «نواندیشی دینی» و «تکنوکراتها» - یعنی از صادق حقیقت تا محسن هاشمی - نهفقط علامه مصباح در برابر مردمسالاری نیست، بلکه ایشان عالیترین و ناگفتهترین ظرفیتهای مردمسالاری دینی را یافته و روایت کرده است.
۲. روایت جریان بهاصطلاح نواندیشی دینی از تفکر سیاسی علامه مصباح، برآمده از «اغراض شخصی» و «سوگیرهای تجددی» است و هیچ قرابتی با واقعیت ندارد. چنانچه مواجههی «دستاول» و «گزینشنشده» و «منظومهوار» با این نظام معرفتی داشته باشیم، بهروشنی درمییابیم که این تفکر، از هر جهت با نظریهی مردمسالاری دینی، همسو و همدل است و بیش از همه، امکانهای دینی مردمسالاری را یافته است.
۳. امکانهای مردمسالارانه در اندیشهی علامه مصباح عبارتند از: تلازم کمال انسانی با اختیار، خوانش از بیعت به مثابه عنصر دینی تولید مقبولیت، ساختارپردازی اخلاقی-شورایی از نظریهی مردمسالاری دینی، اصالت جامعهی مدنی اسلامی نسبت به دولت اسلامی، جمهوریت بهمثابه قالب متناسب با اقتضاهای کنونی تحقق مردمسالاری دینی.
۴. اینهمه در حالی است که جریان نواندیشی دینی، در مرداب تفکر ترجمهای و التقاطی افتاده و تهی از خلاقیت نظری و دینپژوهی اصیل است. در عوض، هرچه که توانسته به سوی تحریف و وارونهنمایی اندیشهی علامه مصباح حرکت کرده است.
فکرت: رسانه اندیشه و آگاهی
@Fekrat_Net
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻مردم در منطق آیتالله مصباح -۱
فکرت: رسانه اندیشه و آگاهی
@Fekrat_Net
،،،،،،،،،،
نواندیش دینی، علامه مصباح است که در سال شصتوچهار، نظریهی دینمدارانهی «مردمسالاری اخلاقی-شورایی» را ابداع کرد، نه آنان که جز تفکر ترجمهای و فرنگیمآبی، هیچ بضاعتی ندارند و نان تحریفگری و کجروایتبافی را میخورند. در درسگفتار اخیرم، اندکی به این نظریه پرداختم.
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1703734076641108203
مردم در منطق آیتالله مصباح.pdf
811.1K
🗒 من به عنوان طلبهاى كه پنجاه سال با علوم دینى سروكار داشته است، تنها مىتوانم دربارۀ فلسفۀ حقوق یا سیاست از دیدگاه اسلامى بحث كنم و نظر دهم. اگر عدّهاى مىخواهند جوّ ناسالمى را به وجود بیاورند و تفسیرهاى نادرستى ارائه دهند، یا احیاناً مطالبى را تحریف كنند، از ابتدا و انتهاى آن كلماتى را حذف كنند و جملهاى را از شخصى مطرح كنند و آن را زیر ذرّهبین بگذارند و سوءاستفادههایى بكنند، ما با این افراد كارى نداریم.
🖇 علامه محمدتقی مصباح، نظریۀ سیاسی اسلام، ج۱، ص۱۸۸.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻مردم در منطق آیتالله مصباح -۲
فکرت: رسانه اندیشه و آگاهی
@Fekrat_Net
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻فهم نهم دی در آیینهٔ اکنون:
دروغ تقلب، واقعیت تغلب
در گفتگو با مهدی جمشیدی
🖇 در اینجا ببینید:
https://www.aparat.com/v/NdLWZ
🆔 @geraa_ir
🔻انتخابات در آیینۀ مردمسالاری دینی:
تداوم منطق بسیج انقلاب در تدبیر نظام
🖊مهدی جمشیدی
۱. برخلاف تصویرسازیهای غرضورزانه، واقعیّت این است که «مردمسالاری» در نظام جمهوری اسلامی، امر «ضروری» و «حتمی» و «بنیانی» بوده و هرگز دربارۀ آن، سهلانگاری و تقلیل صورت نگرفته است. در سه دهۀ اخیر، این شخصِ آیتالله خامنهای بوده که بیش و پیش از هر کسی، دلمشغولِ مردمسالاری دینی و همواره نسبت به حضور و کنشگری مردم، حسّاسیّت به خرج داده است؛ تا آنجا که باید گفت در دیده و منطق ایشان، مردمسالاری جزو مسائل «ناموسی» و «حیاتیِ» نظام است که نباید به هیچرو، آن را نادیده گرفت و یا حتی به حاشیه راند. دغدغهمندی ایشان نسبت به مقولۀ مردمسالاری، تا آنجاست که ایشان حتّی تعبیر «مردمسالاری دینی» را ترجمۀ «جمهوری اسلامی» میدانند و به این واسطه، مردمسالاری دینی را در عرض خودِ جمهوری اسلامی مینشانند.
۲. در نیمۀ دهۀ هفتاد که نیروهای سیاسی و فکریِ دگراندیش، تلاش کردند تا اینگونه وانمود کنند که تاکنون در نظام جمهوری اسلامی، به «اسلامیّت» پرداخته و از «جمهوریّت»، غفلت شده است، ایشان در برابر این کجروایتِ ساختارشکنانه ایستاد و دو عنصر اسلامیّت و جمهوریّت را در کنار یکدیگر نشاند و از کارنامۀ نظام در هر دو زمینه، دفاع کرد. در همین زمان بود که این نیروهای بازگشته از اصالتهای انقلابی، کوشیدند «دموکراسی» را در کانون و هستۀ مرکزی انقلاب بنشانند و با اقتضاها و دلالتهای سکولاریستیِ مفهومِ وارداتیِ دموکراسی، جامعۀ ایران را دچار «چرخش هویّتی» کنند و در نظام سیاسی نیز «تغییر ساختاری و کارکردی» ایجاد کنند. در این مقطع بود که برخی از نیروهای انقلابی، در موقعیّت مخالفت با مردم و رأی مردم نشانده شدند و از آنها، روایتپردازی منفی و وارونه صورت گرفت، اما آیتالله خامنهای به فاصلۀ اندکی، تعبیر «مردمسالاری دینی» را بهعنوان «بدیل بومی» و «الگوی دینی»، در برابر دموکراسی غربی مطرح کردند و بسیار بر آن اصرار ورزیدند و به این واسطه، گوی سبقت را از این نیروهای دگرداندیش و ریزشکرده ربودند. آنها قصد داشتند با دوگانهسازی موهوم، «جامعه» را در برابر «حاکمیّت» قرار بدهند و شکاف تصنّعی بیافرینند، اما پیشدستی و پیشروی آیتالله خامنهای، معادله را تغییر داد و «مردمسالاری اسلامی» را بهعنوان نقطۀ مرکزی، بر پیشانیِ تفکّر اسلامی و انقلابی حک کرد.
۳. گذشته از عالَم نظرورزی و مفهومسازی، آیتالله خامنهای بر این باور بود و است که «انتخابات»، یکی از عالیترین و ساختاریافتهترین صورتهای «تجلّی ارادۀ مردم» در عرصۀ تدبیر اجتماع و سیاست است. ازاینرو، انتخابات به یکی از حسّاسترین و کلیدیترین مسألههای عملی ایشان تبدیل شد. در اینجا، سخن ایشان بر سر اصل انتخابات به عنوان یک «سازوکار رسمی» و «منطق قطعی» برای تحقّق ارادهها و تجلّی خواستههای نوبهنوشوندۀ مردم بود. درست است که نظام اسلامی، در پی «غایات دینی و قدسی» است و مقصد اعلای انقلاب اسلامی، معرفت الله است و هیچ هدفی در عرض این هدف نمینشیند و همرتبۀ آن نیست، اما این هدف عالی و ملکوتی، از طریق «همراهی و همدلی تودۀ مردم» تحقّق مییابد و وضع تحمیلی و اجباری ندارد. «انقلاب»، حاصل ارادۀ آزاد و خودجوش خودِ مردم بود و برایناساس، «نظام سیاسیِ برآمده از انقلاب» نیز باید همان راه مردمبنیانِ خودِ انقلاب را ادامه بدهد و به اصالتهای آغازین انقلاب، متعهد و مقیّد باشد. بهصحنهآوردن مردم و بهرهگیری از قوّهها و قابلیّتهای مردم، تنها سازوکار «انقلابکردن» نبود، بلکه «حکومتکردن» نیز باید بر همین منطق و مبنا استوار باشد. ازاینجهت است که آیتالله خامنهای، اینچنین بر عنصر دو لایۀ مردمسالاری دینی تأکید میورزند و خواهان «مشارکت حداکثریِ مردم» در انتخابات هستند. در انتخابات، ماهیّت مردمیِ انقلاب، نمایان میشود و بدنۀ اجتماعیِ انقلاب، به میدان کنشگری سیاسی میآید تا نشان بدهد که ساختار سیاسی، بیگانه با آنها نیست و هیچ شکافی میان دولت و ملّت پدید نیامده و اصالتهای انقلابی به فراموش سپرده نشده است.
۴. مردم و حضور مردم و تدبیر جمعیِ امور و شئون سیاسی، دغدغۀ آیتالله خامنهای است؛ چون زدوده یا کمرنگ شدن این عنصر، یک «عنصر هویّتی انقلاب» را از آن میستاند و انقلاب را گرفتار «استحاله» میکند. چنانچه انتخابات در میان نباشد، آنچه که میماند جز «دیکتاتوری» نام ندارد و این یعنی استحالۀ انقلاب. استحالۀ انقلاب، هم سوقدادن است به سوی «لیبرالیسم» و هم کشاندن آن به طرف «فاشیسم». انقلاب، نه این است و نه آن، بلکه بر منطق مردمسالاری دینی تکیه دارد و این را جزو «ذاتیّات» و «مقوّمات» خویش میشمارد. اینهمه اصرار و حسّاسیّت آیتالله خامنهای برای تداوم و بسط حضور تصمیمسازانۀ مردم، چنین مبنا و منزلتی دارد.
🖇 منتشرشده در:
http://fna.ir/3h2qzg
هدایت شده از مجموعه گرا
🎥 #ببینید | برشهایی از برنامه فتنه تقلب، در گفتگو با مهدی جمشیدی
▫️ماهیت فتنه ۸۸ چه بود؟
https://eitaa.com/geraa_ir/206
▫️جایگاه و نقش مردم در حکومت اسلامی
https://eitaa.com/geraa_ir/207
▫️حاکمیت باید اعمال قدرت کند!
https://eitaa.com/geraa_ir/208
▫️تضعیف جایگاه رهبری
https://eitaa.com/geraa_ir/209
▫️میدان و دموکراسی
https://eitaa.com/geraa_ir/210
▫️عناصر قدرت در کشور
https://eitaa.com/geraa_ir/212
▫️از فتنه ۸۸ تا بلوای ۱۴۰۱
https://eitaa.com/geraa_ir/213
▫️حقیقت ۸۸
https://eitaa.com/geraa_ir/214
🔗 مشاهده فیلم کامل گفتگو از صفحه رسمی گرا در آپارات
https://www.aparat.com/v/NdLWZ
📺 #گفتگوهای_اینترنتی
🌐 #شبکه_گرا
🆔 @geraa_ir