eitaa logo
🇮🇷 سدرةالمنتهی 🏴
3.8هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
23هزار ویدیو
250 فایل
مجری سفرهای زیارتی: #حج_عمره_عتبات_عالیات_عراق_سوریه #زیرنظرحج_و_زیارت کدشرکت :٥٧٥٣٠ ثبت: ٥٥٤٦٦٨ تأسیس: ١٣٩٨ 📳تلفن: ٠٩١٩٩١٨٩٤٧٢ ٠٢١٧٧١٥١٦٥٩ 🔴تهران_سی متری نیروی هوایی نبش خ هشتم-خ۷/۲۵جنب بوستان پیروزی مسجد بقية الله الاعظم طبقه٤ کپی برداری آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صدو هشتاد و هفتم : 💠اصحاب در قرآن و سنت /گواهي شیخین علیه خودشان : و آنگاه كه از علمايمان درباره جنگ معاويه با على مى پرسيم، همان جنگ خانمانسوزى كه مسلمانان را به شيعه و سنّى تقسيم كرد و شكافى در اسلام پديد آورد كه تا امروز التيام نيافته، مانند هميشه و خيلى ساده پاسخ مى دهند: على و معاويه دو تن از بزرگان اصحاب بودند كه هر دو اجتهاد كردند، پس على اجتهاد كرد و به حقّ رسيد لذا دو پاداش دارد و معاويه اجتهاد كرد و اشتباه نمود، پس يك اجر دارد، و ما حقّ نداريم كه به نفع آنها يا عليه آنها سخنى بر زبان برانيم زيرا خداوند مى فرمايد: «تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ، لَهٰا مٰا كَسَبَتْ وَ لَكُمْ مٰا كَسَبْتُمْ وَ لاٰ تُسْئَلُونَ عَمّٰا كٰانُوا يَعْمَلُونَ». [۱] آن گروهى بود كه در گذشت، خود پاسخگوى اعمالش است و شما پاسخگوى اعمالتان هستيد و هرگز شما را از اعمالى كه آنها مى كرده اند، نمى پرسند!! همان طور كه مى بينيد در اين جوابها جز سفسطه گوئى و مغالطه چيزى نيست، كه نه عقل آن را مى پذيرد و نه دين قبولش دارد و نه شرع بر آن صحّه مى گذارد، بار الها! به تو پناه مى برم از سستى آراء و كژى پندارها و به تو پناه مى برم از وسوسه شياطين و از اينكه-پروردگارا-حاضر شوند. چگونه خرد سالم به اجتهاد معاويه حكم مى كند و او را يك پاداش مى دهد چرا كه با امام و رهبر مسلمين كارزار كرده و مؤمنين بى گناه را به قتل رسانده و آن قدر ---------- [۱]: سوره بقره-آيه ١٣۴. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
📚داستان هدایت یک عالم سنی ناسبی تونسی و هدایت دهها هزار نفر از زبان خودش با نام: ❄️"آنگاه هدایت شدم" ❄️ 💞در کانال سدرةالمنتهی💞 ✨توصیه می‌شود بمنظور توان مقابله با افکار تکفیری قسمت های این کتاب ارزشمند رادر این کانال دنبال کنید✨ ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صدو هشتاد و هشتم : 💠اصحاب در قرآن و سنت /گواهي شیخین علیه خودشان : چگونه به اجتهادش فتوا مى دهند درحالى كه حجر بن عدى و اصحابش را كشت و آنان را در «مرج عذرا» در بيابان شام دفن كرد چرا كه از دشنام و ناسزا به على بن ابى طالب، خوددارى مى كردند؟ چگونه او را يكى از اصحاب عدول و مورد اطمينان مى شمارند درحالى كه به حسن بن على سيد جوانان اهل بهشت، زهر داد و او را كشت؟ چگونه او را بزرگ مى شمارند و تقديس و تمجيدش مى كنند درحالى كه از امّت اسلامى بزور و با سرنيزه، نخست براى خود بيعت گرفت و سپس براى فرزند تبهكارش يزيد كه پس از خود حكومت را بدست گيرد و نظام شورى را به پادشاهى قيصرى [۱] تبديل كرد؟ چگونه اجتهادش را امضا مى كنند و به او يك اجر و پاداش مى بخشند درحالى كه مردم را وادار به لعن على و اهل بيت از ذريّۀ رسول خدا، بر فراز منبرها نمود و اصحابى كه از آن دستور سرباز مى زدند، به قتل مى رساند، و اين را سنتى قرار داد كه جوانان را سالخورده و نوجوانان را پير كرد و لا حول و لا قوة الاّ باللّه العلى العظيم؟ و پيوسته آن سئوال خودنمائى مى كند و تكرار مى شود و با اصرار ظاهر مى گردد آيا كدام يك از اين دو گروه بر حقّ و كدام بر باطل اند؟ يا بايد على و پيروانش، ستمگر و بر باطل باشند و يا بايد معاويه و پيروانش، ظالم و بر باطل باشند؟ و بيگمان پيامبر «ص» همه چيز را توضيح داده است، ولى در هر دو صورت،.. ادامه دارد. ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صدو هشتاد و نهم : 💠اغاز تحول/ ترديد در ادامه تحقيق : سه ماه حتى در موقع خوابيدن متحيّر و سراسيمه بودم، انديشه هاى گوناگون مرا بدين سوى و آن سوى مى كشيد و در درياى اوهام و پندارها غوطه ورم مى ساخت، و بر خود مى هراسيدم از برخى اصحاب كه دربارۀ تاريخشان به تحقيق مى پرداختم و تناقضهاى شگفت انگيزى در رفتار و اعمالشان مى يافتم زيرا در طول زندگيم چنين پرورش يافته بودم كه بايد اولياى خدا و بندگان شايسته اش را احترام و تقديس نمايم و گرنه هركه دربارۀ آنها سخن بدى بگويد يا اسائۀ ادبى بنمايد، اذيت و آزار خواهد ديد هرچند آنها مرده باشند! و در گذشته، در كتاب «حياة الحيوان الكبرى» نوشته «دميرى» خوانده بودم كه: «شخصى عمر بن خطاب را دشنام مى داد، دوستانش در كاروان او را هشدار مى دادند و نهى مى كردند. هنگامى كه رفت ادرار كند، يك مار سياه او را نيش زد و درجا مرد، براى او قبرى كندندكه خاكش كنند، ديدند در قبر، مار سياه بزرگى هست، قبر ديگرى كندند و همچنين هرچه قبر مى كندند، مار سياه را مى ديدند، يكى از عارفان به آنها گفت: هرجا كه مى خواهيد او را دفن كنيد، پس اگر تمام زمين را براى او حفر كنيد، همين مار سياه موجود است زيرا كسى كه حضرت عمر را دشنام مى داده، خداوند مى خواهد در دنيا قبل از آخرت او را عذاب نمايد». [۱] ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صدو نود : 💠آغاز تحول /ترديد در ادامه تحقيق و ازاين روى بر خود ترسيدم و بسيار استغفار كردم و چندين بار تصميم گرفتم، از بررسى در مانند اين امور خوددارى ورزم چرا كه مرا نسبت به اصحاب رسول خدا بدبين مى كند و در نتيجه در دينم ترديد پيدا مى كنم ولى در طول آن مدّت و در خلال بحث با بعضى از علما، تناقضهائى يافتم كه عقل آنها را نمى پذيرد و آنها شروع كردند هشدار دادن به من كه اگر بحث خود را در احوال اصحاب ادامه دهم حتما خداوند نعمتش را از من سلب كرده، هلاكم مى سازد! و چون دشمنى آنان زيادتر شد و هرچه را گفتم تكذيب مى كردند، كنجكاويم در رسيدن به حقيقت مرا واداشت كه دگربار، خود را وارد ميدان بحث سازم، خصوصا كه در درونم نيروئى يافتم كه مرا به شدّت، به اين وادى سوق مى داد. گفتگو با يكي از علما به يكى از علمايمان گفتم: اگر معاويه بى گناهان را مى كشت و نواميس و اعراض مردم را هتك مى كرد و با اين حال دربارۀ او قضاوت مى كنيد كه اجتهاد كرد و به اشتباه رفت و لذا يك پاداش بيشتر ندارد! و اگر يزيد، فرزندان رسول خدا را كشت و اهل مدينه را قتل عام كرد و مع ذلك، حكم به اجتهادش مى كنيد و اينكه در اجتهادش ره اشتباه را پيموده و لذا او را نيز يك پاداش است، پس چرا من اجتهاد نكنم در بحث و بررسيم و اينكه نسبت به برخى از اصحاب، ترديد و دودل باشم و بعضى را رسوا و مفتضح سازم... ادامه دارد. ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صدو نود و یک : 💠 آغاز تحول/ گفتگو با یکی از علما : و اينكه نسبت به برخى از اصحاب، ترديد و دودل باشم و بعضى را رسوا و مفتضح سازم و اين بى گمان مقايسه نمى شود با كشتارى كه معاويه و فرزندش يزيد در مورد عترت پاك پيامبر روا داشتند، پس اگر به حق رسيدم دو اجر دارم و اگر اشتباه كردم تنها يك اجر دارم، در صورتى كه اگر بر برخى از اصحاب خرده بگيرم، انگيزه‌ام دشنام و ناسزا و لعن نيست بلكه مى خواهم به حقيقت دست يابم و گروه نجات يافته را از گروه هاى گمراه جدا و مشخّص سازم و اين وظيفۀ من و وظيفۀ هر فرد مسلمان است و خدا گواه است بر آنچه پنهان است و خود عالم و آگاه است به آنچه در درون سينه‌ها مى باشد. آن مرد عالم پاسخ داد: -فرزندم! باب اجتهاد، مدتها است بسته شده! گفتم: كى آن را بسته است؟ گفت: ائمه چهارگانه. با خوشحالى گفتم: خدا را شكر، آن كس كه آن را بسته است نه خداوند است و نه رسولش و نه خلفاى راشدين كه مأمور به پيروى از آنهائيم، پس هيچ گناهى بر من نيست اگر اجتهاد كنم همان طور كه آنها اجتهاد كردند. گفت: تو نمى توانى اجتهاد كنى مگر اينكه هفده علم را بياموزى، از جمله علم تفسير، لغت، نحو، صرف، بلاغت، حديث، تاريخ و و... ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صدو نود و دو : 💠 آغاز تحول/ گفتگو با یکی از علما : گفتم: خدا را شكر، اگر با فتح تاء بود، بحث را خاتمه مى دادم ولى حال كه با ضمّه است، معنايش اين است كه خداوند ما را بازخواست نمى كند از آنچه آنها مرتكب شدند، و اين مانند سخن الهى است كه مى فرمايد: «هركس خود گرفتار كار خودش است» و مى فرمايد: «نيست براى انسان مگر آنچه خود تلاش كند». و همانا قرآن به ما اكيدا سفارش كرده است كه از اخبار امّتهاى گذشته با خبر شويم و از آنها عبرت بگيريم، و اينكه خداوند داستانهاى فرعون، هامان، نمرود، قارون و ديگر امّتهاى پيامبران گذشته را براى ما حكايت كرده، قطعا براى سرگرمى نبوده است. بلكه براى اين بوده كه حق را از باطل به ما بشناساند، و اما اينكه گفتى، اين بحث چه اهميّتى براى من دارد؟ اين بحث اهميّت زيادى براى من دارد: اوّلا-براى اينكه ولىّ خدا را بشناسم و پيروى از او كنم و دشمن خدا را بشناسم و با او دشمنى نمايم و اين چيزى است كه قرآن از من خواسته بلكه بر من واجب كرده است. ثانيا-براى من مهمّ است كه بدانم خدا را چگونه عبادت كنم و با فريضه‌ها و واجبات، به او تقرّب جويم و آن هم بگونه اى كه خداوند واجب كرده است نه آن گونه كه مالك و ابو حنيفه و ديگر مجتهدان مى خواهند زيرا مالك را ديدم كه معتقد به مكروه بودن «بسم اللّه» در نماز است درحالى كه ابو حنيفه آن را واجب مى داند و ديگرى نماز را بدون آن باطل مى داند و چون نماز ستون دين است ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صدو نود و چهار : 💠 آغاز تحول/گفتگو با یکی از علما: هنگامى كه آن شيخ دانشمند، سخن مرا منطقى و پذيرفته ديد، گفت: ترا محض رضاى خدا نصيحت مى كنم، اگر در هرچه ترديد داشته باشى، در خلفاى راشدين ترديد نداشته باش زيرا آنها ستونهاى چهارگانه اسلام اند و اگر هركدام سقوط كند، ساختمان ويران مى گردد. گفتم: استغفار كن سرور من! پس پيامبر كجا است، اگر اينان استوانه هاى اسلام اند؟ پاسخ داد: رسول خدا، همان ساختمان است، او كلّ اسلام است. از اين تحليل تبسمى كردم و گفتم: يك بار ديگر، از خدا طلب آمرزش كن آقاى من! تو-ناخودآگاه-مى گوئى كه پيامبر نمى تواند پابرجا باشد تا اين چهار نفر نباشند! درحالى كه خداوند مى فرمايد: «هُوَ اَلَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدىٰ وَ دِينِ اَلْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى اَلدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفىٰ بِاللّٰهِ شَهِيداً» [۱] . -اوست خدائى كه پيامبرش را با هدايت و دين حقّ فرستاد تا دين او را بر تمام اديان برترى بخشد، و شهادت خداوند به تنهائى كافى است. و هنگامى كه محمّد را براى رسالت و پيامبرى فرستاد، هيچ يك از اين چهار تن-و كسانى ديگر را با او شريك قرار نداد. دراين باره خود مى فرمايد: «كَمٰا أَرْسَلْنٰا فِيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آيٰاتِنٰا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ اَلْكِتٰابَ وَ اَلْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ مٰا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ» [۲] . ---------- [۱]: سوره فتح-آيه ٢٨. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صدو نود و پنج : 💠 آغاز تحول/گفتگو با یکی از علما: شما نسل جديد در هر چيز شك و ترديد مى كنيد و حتى در دين نيز شك مى كنيد و اين از نشانه هاى آخر الزمان است كه پيامبر «ص» فرمود: «قيامت برپا نمى شود مگر بر بدسگالان و تبهكاران»! گفتم: آقاى من! براى چيست اين همه گزافه گوئى؟ به خدا پناه مى برم كه در دين ترديد داشته باشم يا تشكيك كنم، من كه به خداى لا شريك له و فرشتگانش و كتابهايش و پيامبرانش ايمان دارم و به سرورمان حضرت محمّد، بنده و فرستادۀ خداوند كه افضل از تمام انبياء و مرسلين و خاتم آنها است ايمان دارم و همانا من از مسلمانانم، پس چرا مرا تهمت مى زنيد؟ گفت: بيش از اين ترا متّهم مى سازم زيرا تو دربارۀ سرورمان ابو بكر و سرورمان عمر نيز ترديد دارى درحالى كه پيامبر «ص» مى فرمايد: «اگر ايمان امّتم را با ايمان ابو بكر در دو كفّۀ ترازو قرار دهند، ايمان ابو بكر سنگين تر مى شود»! و در حقّ عمر گفته است: «امّتم را بر من عرضه داشتند، ديدم پيراهنى دربر دارند كه تا سينه نمى رسد و عمر را بر من عرضه نمودند، ديدم پيراهنش بر زمين كشيده مى شود! گفتند: تأويل اين سخن چيست اى رسول خدا؟ فرمود: دين»! و تو امروز در قرن چهاردهم مى آئى و در عدالت اصحاب بويژه ابو بكر و عمر، ايجاد شك و ترديد مى كنى؟ آيا نمى دانى كه اهل عراق، اهل كفر و نفاق اند؟ خدايا! من چه بگويم به اين بظاهر عالمى كه غرور، او را وادار به گناه ساخته است.. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صدو نود و شش : 💠 آغاز تحول/گفتگو با یکی از علما: و بجاى بحث آرام، به سوى فتنه و آشوب ميل كرده و در مقابل مردمى كه به او ارادت دارند، شروع به تهمت زدن و افترا و شايعه پراكنى نموده است كه آنها هم از شدّت خشم و عصبانيّت، ديدگانشان قرمز و اخمهاشان درهم كشيده شد و در چهره هاشان شرّ و كينه نمايان گشت. به سرعت به منزل رفتم و كتاب «الموطّا» امام مالك و كتاب «صحيح بخارى» را با خود برداشته و به سوى او شتافتم و گفتم: آقاى من! آنچه مرا به شك و ترديد دربارۀ ابو بكر واداشت، شخص پيامبر اسلام بود و درحالى كه كتاب «الموطا» را مى گشودم، روبرويش گذاشتم كه در آن مالك روايت كرده بود كه پيامبر «ص» به شهداى «احد» فرمود: «بر ايمان اينان گواهى مى دهم» ابو بكر صديق عرض كرد: اى رسول خدا! مگر ما برادران آنان نيستيم؟ مگر ما مانند آنها اسلام نياورديم و جهاد نكرديم؟ پيامبر «ص» فرمود: «آرى! ولى نمى دانم پس از من چه بدعتها در دين مى گذاريد»؟. پس ابو بكر گريست و باز هم گريست و گفت: «ما پس از تو خواهيم بود» [۱] . و آنگاه صحيح بخارى را گشودم كه در آن آمده بود: عمر بن خطاب بر حفصه وارد شد كه اسماء بنت عميس نزد او بود، وقتى اسماء را ديد گفت: اين كيست؟ حفصه گفت: اسماء بنت عميس. ---------- [۱]: موطّأ امام مالك-ج ١-ص ٣٠٧، مغازى واقدى-ص ٣١٠. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صدو نود و هشت : 💠 آغاز تحول/گفتگو با یکی از علما: و گفت: پروردگارا، بر علمم بيفزاى. سپس گفتم: حال اگر شخص پيامبر «ص» نخستين كسى باشد كه دربارۀ ابو بكر ترديد دارد و به نفع او گواهى ندهد زيرا نداند كه پس از او چه كار خواهند كرد، و اگر رسول خدا «ص» اقرار به برترى عمر بن خطاب نسبت به اسماء بنت عميس ننمايد بلكه اسماء را بر او برترى بخشد، پس من حقّ دارم شك كنم و هيچ كس را برترى ندهم تا آنكه حقّ را جستجو كرده و آن را بيابم، و معلوم است كه اين دو حديث، تمام احاديثى را كه دربارۀ ابو بكر و عمر وارد شده، باطل مى سازند زيرا اين حديثها نزديك تر به واقعيّت و حقيقت است تا آن احاديث فضيلت كه ادّعا مى شود. حاضرين گفتند: چطور؟ پاسخ دادم: زيرا پيامبر «ص» شهادت دربارۀ ابو بكر نداد و فرمود: نمى دانم پس از من چه كارهائى مى كنيد! و اين كاملا منطقى است و قرآن و تاريخ نيز گواهى داده است كه پس از او، تغيير و تبديل كردند (احكامش را) و ازاين روى بود كه ابو بكر گريه كرد زيرا سخن پيامبر را تبديل نموده و حضرت زهرا دختر پيامبر را به خشم آورد و اين قدر در دين بدعت نهاد تا آنجا كه قبل از وفاتش پشيمان شد و آرزو مى كرد اى كاش انسان نمى بود. و اما آن حديث كه مى گويد: اگر ايمان امّتم را با ايمان ابو بكر در ترازو قرار دهند، ايمان ابو بكر سنگين تر مى شود، بدون شكّ باطل و غير معقول است و هرگز ممكن نيست كسى كه چهل سال از عمرش را در شرك و بت پرستی ادامه دارد ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
🇮🇷 سدرةالمنتهی 🏴
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صدو نود و هشت : 💠 آغاز تحول/گفتگو با یکی از علما: و گفت: پرورد
🌹ادامه قسمت 198: گذرانده، ايمانش سنگين تر باشد از تمام امّت محمّد «ص» با اينكه در ميان آنها اولياى شايسته خدا و شهيدان و امامانى كه تمام عمرشان را در جهاد و پيكار در راه خدا صرف كرده اند، وجود دارد، از آن گذشته ابو بكر كجا و اين حديث كجا؟ اگر واقعا اين حديث درست بود هرگز در واپسين روزهاى زندگيش آرزوى بشر نبودن نمى كرد. و اگر ايمانش برتر از ايمان امّت بود، هرگز فاطمه دختر پيامبر «ص» و سرور زنان جهان، بر او خشمگين نمى شد و پس از هر نمازش عليه او دعا نمى كرد. آن عالم هيچ پاسخى نمى داد ولى برخى از حاضرين گفتند: بخدا اين آدم، ما را هم به ترديد انداخت. آنجا بود كه آن عالم لب به سخن گشوده، رو به من كرد و گفت: همين را مى خواستى؟ همۀ اينها را در دينشان به شكّ و ترديد انداختى! ولى ناگهان يكى از خود آنان به او پاسخ داد: حقّ با او است، ما در طول زندگيمان يك كتاب را به طور كامل نخوانده ايم و كوركورانه شما را پيروى كرده و از شما تبعيّت نموديم و اكنون بر ما روشن شد كه آنچه اين حاجى مى گويد، درست است، پس بر ما لازم شد كه بخوانيم و بحث كنيم!! و برخى ديگر از حاضرين نيز با او همصدا شدند و اين يك پيروزى براى حق و حقيقت بود، و اين پيروزى با زور و سرنيزه بدست نيامده بلكه با چيره شدن عقل و دليل و برهان بدست آمده بود. «و شما هم برهان و دليل خود را بياوريد، اگر راست مى گوئيد».