#روایت_عشقّ 💌
♥️ حمزه شهدای مدافع حرم ♥️
از عراق برگشت، گفت: بابا من برگشتـم تا به سوریه بروم!
گفتم: با چه خاطرجمعی چنین حرفی میزنی؟؟
گفـت: بابا به من الهام شده که اگر اعزامی صورت بگیره من در اعزام هستم.
میگفت: یک روز، بعد اذان صبح به حرم حضرت عـباس علیه السلام رفتم..
خیلی دور ضـریح خـلوت بود.
با قمر بنیهاشم علیه السلام عهد کردم.. از او که اولین مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها در این کره خاکی بودند خواستم که اگر مرا قابل بدانند اجازه بدهند راهی دفاع از حرم حضرت زینب شوم.
مردد بودم اینجا بمانم یا به سوریه بروم!
عاجزانه خواستم..
در حرم را بسته بودند..
ارتباطی قلبی برقرار شد خواب نبودم، اما الهامی به من شـد که دعوت شدم و آقا مرا پذیرفت.
پدر شهید مدافع حرم حمید قاسمپور گفت: ۱۳ فروردین ۹۵ که خانطومان سقوط کرد، حدود یک ساعت دشمن به خاکریز ما ورود کرده بود.
حرامیها بالای سر حمید رسیده بودند و در حرکت خبیثانهای جگرش را از بدنش بیرون کشیده بودند.
#شهید_حمید_قاسم_پور🌷
ولادت: ۱۳۷۲/۲/۱۶ ، آباده فارس
شهادت: ۱۳۹۵/۱/۱۳ ، سوریه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایت_عشقّ 💌
🎤 راوی: رهبر معظم انقلاب
🎥 بعد از شهادت، موتورم را بفروشید، مبادا درس خواندنم ضربهای به بیتالمال زده باشد!
#روایت_عشقّ 💌
روایاتی از سرداردلها♥️سلیمانی عزیز
هر وقت هم بین گروههای مختلف مسلمان در عراق اختلافی رخ میداد به شهید سلیمانی رجوع میکردند. حرفی که سلیمانی میزد برای گروههای عراقی فصلالخطاب بود به عبارت دیگر حاج قاسم محور وحدت گروههای مسلمان در عراق بود شیعه و سنی حرف او را فصلالخطاب میدانستند سران گروههای مختلف نهضتی و دولتی عراقی همگی گوش به فرمان حاج قاسم بودند شهید ابومهدی المهندس با اینکه نفوذ زیادی در بین گروههای عراقی داشت ولی حرکتی را در عراق بدون مشورت با ایشان انجام نمیداد. مواقعی که ابومهدی در تهران بود هفتهای دو روز معمولا با سردار سلیمانی جلسه میگذاشت و یکی از کسانی که گروههای عراقی را نزد حاج قاسم میآورد تا اختلافشان حل شود همین شهید ابومهدی بود بعضا هم حاج قاسم با ابومهدی جهت حل اختلاف گروههای عراقی به عراق میرفتند. شهید سلیمانی احساس میکرد که اگر اختلافات بین گروههای عراقی عمیق شود موجب بهم ریختن اوضاع میشود. شهید ابومهدی و شهیدسلیمانی دو رکن اصلی پیروزی جبهه مقاومت در عراق بودند
🎤 راوی: سردار شجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب
💫💫💫💫💫
🎬 دانلود #کلیپ
📌 امام کائنات - قسمت اول
👤 استاد #رائفی_پور
🔺 ما کجای عالمیم؟ کائنات با تمام عظمتش معطل ماست!
🎥 خلاصهٔ سخنرانی « امام کائنات »
📆 شب #نیمه_شعبان سال ۱۴۰۰
📥 دانلود با کیفیت بالا
#مهدویت
33.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خُدانسبتبھبندگانَش؛
مِھـرباناست ! (:
هدایت شده از صـاحــب دلم(مهدویت 50)
Clip-Panahian-ManBehetNiazDaram.mp3
5.71M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴حجاب" نمادی از عشق است.
🍃🌸 گفتوگوی جالب الجزیره با خبرنگاران محجبه ساکن آمریکا
#پویش_حجاب_فاطمے
AUD-20210217-WA0005(4).mp3
11.71M
#فایل_صوتی 👆
🎵#زیارت_عاشورا با صدای علی یوسفی و با صوت زیبای عربی
👈 هر روزمان را با زیارت عاشورا شروع میکنیم !
امام باقرع میفرمایند:اگرمردم میدانستند زيارت امام حسين علیه السلام چه ارزشی دارد از شدت شوق وعلاقه میمردند ...!
دعاي عهد.mp3
1.21M
#دعای_عهد
#استاد_فرهمند
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح) #دعای_عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
⛅️الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج⛅️
✨
السَلامُ عَلَیکَ بِجَوامِعِ السَلام ...
وَ تَصَدَّق عَلَینا
یَا صاحبُ العصرِ والزَّمان ...
📝 روایت_دوران_دفاع_مقدس
🕌 کربلا رفتن بس ماجرا دارد
🌸 در آبان ماه سال_61 و درعملیات محرّم، چند نفر از بچهها اون طرف رودخانه دویرج مجروح شده بودند مصطفی مطلّبی خودش رو کنارشون رسونده بود و با بیسیم میگفت: بچههای مجروح امکان حرکت ندارند و محلّشون هم نا امنه باید فکری بکنیم و نگذاریم بمونند. گفتیم: باید تا تاریکی شب صبر کنند و چارهای نیست.
🍀 چند ساعتی گذشت، دیدم خود مصطفی چند تخته و تیوپ آورد و گفت: بیاید کمک کنید اینها رو به هم ببندیم. قایقی درست شد و رفتیم مجروحین رو به عقب انتقال دادیم.
تا جایی که میشد اطراف رو خوب گشتیم دیگه کسی رو پیدا نکردیم. دو سه شب بعد در نقطۀ رهایی بودیم که صدای نالهای شنیدیم اما نمیدانستیم از کجاست. هوا که روشن شد اطراف را گشتیم دو مجروح با فاصله از هم، روی خاک افتاده بودند.
🌼 یکی ترکش به چشمش خورده بود و نفر دیگر به علت برخورد تیر، پایش شکسته بود. برامون خیلی عجیب بود اینها با این وضعیت گرسنه و تشنه مسیر نزدیک به ۷ کیلومتر رو چطور طی کرده و از آب گذشتهاند. مجروح نابینا، مجروحی که پایش شکسته را به دوش گرفته بوده و با هدایت او به عقب برگشته بودند.
🌿 ازش پرسیدم: چه حالی داری؟ - گفت : کربُبلا رفتن بس ماجرا دارد !
┄──┄┄──┄──┄┄─
🌷 *مصطفی مُطلّبی در عملیات بعدی به شهادت رسید.*
*یاد عزیزش با صلوات*
#روایت_حبیب
#شهیدمراد_عباسی_فر🕊
پسرم در همه حال خوش قلب و مهربان بود، همیشه لبخند بر لب داشت و خوش اخلاقیش در فامیل زبانزد خاص و عام بود به همین دلیل همه دوستش داشتند و برایش احترام ویژه ای قائل بودند.
او اهل كمك به دیگران بود، محال بود نیازمندی را ببیند و به او كمك نكند، معمولا كمك هایش هم مخفیانه بود و چند مورد از آن ها را به صورت اتفاقی متوجه شدیم.
🎤: پدر شهید
#یادعزیزش_باصلوات
#روایت_حبیب
سردار سلیمانی هیچ وقت زیر علم جریان های سیاسی سینه نزد و به آنها وابستگی هم نداشت.نه از جریانی حمایت و نه مخالفت می کرد.
هر شخصی و جناحی که کار خوبی انجام می داد آن را تایید و تحسین و اگر با کار بد و ناشایست مواجه می شد آن را تقبیح می کرد و نظراتش را در سطح گسترده عنلی نمی کرد که مبادا جانبداری یا علیه جناحی تعبیر شود.
همچنین از هر دو جریان سیاسی، افراد در تشکلات حاجی حضور داشتند. سردار با همه این افراد کار می کرد و مشکلی نداشت.
خط قرمز ایشان، مسائل انقلاب بود و همیشه و در همه شرایط، به ولایتمداری توجه می کرد.
🎤: حجت الاسلام عسگری
📚:سردار دلها
#یادعزیزش_باصلوات
#روایت_عشقّ 💌
مسئولین بی ادعا
مردان مردم دار
خادمان خدمتگذار
مسئول شناسی ، این قسمت #شهردار
آقا ابراهیم از وقتی که شهردار شد، یا علی گفت و کلی کار روی زمین مونده رو انجام داد. خیابون یکی از مناطق شهر خاکی بود و وقت بارش بارون وضع بدی پیدا می کرد. ابراهیم رفت یک گروه رو بسیج کرد، خودش هم با این که شهردار بود، اما مثل یه کارگر آستین بالازد و با گروهش چند روزه خیابون رو آسفالت کردند....
#شهید_ابراهیم_احمدپور
یاد عزیزش با صلوات
نعمت های بهشتی گوارای وجودش باد
#روایت_عشق 💌
*چند تا از این جور انسانها الان در جامعه سراغ دارید* 👇👇👇
📚متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب📚
این جوانمرد، همیشه با وضو بود.
می گفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه......!!
هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود.
اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.»
وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش. کسی که وضع مادی خوبی نداشت یا حدس می زد که نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت، را دو برابر پول مشتری، گوشت می داد.
گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود می کرد که پول گرفته است.
گاهی هم پول را می گرفت و کنار گوشت، توی روزنامه، دوباره بر میگرداند به مشتری.
گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما ما بقی پولت.»
عزت نفس مشتری نیازمند را نمی شکست.....!!
این جوانمرد با مرام، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید.
#شهیدعبدالحسین_کیانی'' همان ''جوانمرد قصاب'' است.
یاد عزیزش با صلوات