eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.3هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
9.1هزار ویدیو
139 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
اهمیت هر سازمان ونیروی نظامی در این است که بتواند در لحظه مورد نظر به وظایف خود عمل کرده و همچون کوه، استواری خود را به رخ دشمن بکشاند. در سالهای دفاع مقدس پدافندهوایی دارای چنین خصوصیاتی بود. سایت راداری سوباشی به عنوان یکی از سرپنجه‌های مقتدر در برابر دشمن بعثی شناخته شد و بروز رخداد حماسه گونه حضور تا آخرین لحظه و اهدای جان در برابر جانان،جاودانه بودنشان را تضمین کرد. سایت رادارسوباشی، واقع در ارتفاعات سوباشی همدان، به عنوان یکی از مهمترین سایتهای راداری کشور در زنجیره عظیم پدافندهوایی (رادارهای پیش اخطار، رادرهای کنترل آتش، سامانه‌های موشکی زمین به هوا، شبکه دیده بانی، توپهای ضدهوایی و...)نقش ویژه و موثری در مقابله با تهاجمات هوایی رژیم بعثی عراق در زمان جنگ تحمیلی ایفا کرد. @seedammar
. خــوب نگاه کنـ او همچـنان خــط را نگه داشته استـ ، امـا این بـار با استخـوان هایـش 🌹 تصویر #شهید اسلحه در دست که تا #آخرین_نفس ایستادگی کرده ، #ایستادگی را از #شهدا باید آموخت. 🌹 #شهیدان #شهید_و_شهادت @seedammar #کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
✍️راهکار جالب یک نوجوان شهید برای رفتن به مدرسه 🌹به گوش دانش‌آموزان برسانید نمی‌دونستم هر وقت می‌خواد بره مدرسه ، وضو می‌گیره . چند بار دیدم که تویِ حیاط مشغولِ وضو گرفتنه... بهش گفتم: مگه الان وقتِ نمازه که داری وضو می‌گیری؟ گفت: مادر جون! مدرسه عبادتگاهه ، بهتره انسان هر وقت می خواد بره به مدرسه وضو داشته باشه... 🌷خاطره ای از زندگی نوجوان شهید رضا عامری 📚منبع: کتاب دوران طلائی ، صفحه 54 @seedammar
اولین سالگرد شهادت سردار جانمحمد علی پور فرمانده ارشد زرهی جبهه مقاومت سخنران:سردار علی فضلی مداح:حاج مهدی سلحشور #خوزستان #اندیمشک @shohada_keshvar
نعمت فقط برف و باران نیست، گاهی خدا «رفیقی» نازل میکند، زلال تر از باران… و گاهی دلگرمی یک دوست آسمانی آنقدر معجزه میکند که انگار خدا در زمین کنار توست!❤️ #دوست_شهيد_من #مهدی_حسینی
زِ همه دست کشیدم که تو باشی همه‌ام با تو بودن زِ همه دست کشیدن دارد ...! روزتون منور به نگاه شهید❤️ #شهیدابراهیم_هادی 🌸 رفیق شهیدم❤️ @seedammar
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
زِ همه دست کشیدم که تو باشی همه‌ام با تو بودن زِ همه دست کشیدن دارد ...! روزتون منور به نگاه شهید
دوست شهید داری؟ ✨ میدونی فلسفه دوست شهید چیه؟ اصلا دوست شهید یعنی چی؟ 👇👇 وقتی یه دوست شهید داشته باشی سعی میکنی خودتو شبیه دوست شهیدت کنی‌ ازش عکس، فیلم، صوت جمع میکنی وصیت نامشو میخونی خاطراتشو جمع میکنی ✨ همین باعث میشه کامل بشناسیش وقتی شناختیش زمان تقلید میرسه☺️☝️ میبینی دوست شهیدت نمازاشو سر وقت میخوند تو هم سعی میکنی نمازاتو سر وقت بخونی، قرآن بخونی، خوش اخلاقی رو تمرین کنی، حجابت رو کامل میکنی✨ چون میفهمی رنگ چادرت از رنگ خون شهدا پر رنگ تره، چون میفهمی شهدا به خاطر تو رفتن حالا نوبت توهست حرفاشو گوش بدی😍✨ سعی میکنی با چشمات به هر کسی نگاه نکنی این چشما لایق نگاه به امام زمانه پس پاک نگهش میداری✨ 💢رفیــــق شهید داری!!؟ @seedammar
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
اخلاق عملی یعنی این: خیلی از رفقایم را میدیدم که به خاطر دوستانشان از خدا دور شده بودند و دستورات خدا رو زیر پا میگذاشتند. تفاوت ابراهیم با بقیه این بود که برای دوستانش خیلی دل میسوزاند و برای هدایت آن ها تلاش میکرد. چند نفر از دوستانش شب ها سر کوچه آتش روشن میکردند و دور آن جمع میشدند و سر و صدای آنها مردم را اذیت میکرد. ابراهیم شب های متوالی کنار آنها می‌نشست و آن ها را راهنمایی میکرد‌. و این کار کم کم باعث شد دیگر آنجا ننشینند و پایشان به مسجد باز شود. 📚سلام بر ابراهیم۲ @seedammar
سلام بزرگواران هر کدوم کانال داره و امشب تبادل داره با کانال بنده و دو کانال دیگه پی وی پیام بدین
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 🔻قسمت چهل و یکم ✳در حكايات تاريخي بارها خوانده ام كه زندگي در شهر نجف براي طلب
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 🔻قسمت چهل و دوم ✳...روز بعد كمي نان خريدم و غذاي آن روز من همين نان شد. 🔗 پاي درس اساتيد رفتم و توانستم چند استاد خوب پيدا كنم. 💟مشكل ديگر من اين بود كه هنوز به خوبي تسلط به زبان عربي نداشتم. بايد بيشتر تلاش مي كردم تا اين مشكلات را برطرف كنم. 🔵چند روز كار من اين بود كه نان يا بيسكويت مي خوردم و در كلاس هاي درس حاضر مي شدم. 🔲شب ها را نيز در محوطه ي اطراف حرم مي خوابيدم. حتي يك بار در يكي از كوچه هاي نجف روي زمين خوابيدم! ❇سختي ها و مشقات خيلي به من فشار مي آورد. اما زندگي در كنار مولا بسيار لذت بخش بود. ✴كم كم پول من براي خريد نان هم تمام شد! حتي يك روز كمي نان خشك پيدا كردم و داخل ليوان آب زدم وخوردم. 🔴زندگي بيشتر به من فشار آورد. نمي دانستم چه كنم. تا اينكه يك بار وارد حرم مولاي متقيان شدم و گفتم: 🔗آقا جان من براي تكميل دين خودم به محضر شما آمدم، اميدوارم لياقت زندگي در كنار شما را داشته باشم. ⭕انشاءالله آن طور كه خودتان مي دانيد مشكل من نيز برطرف شود. 🔶مدتي نگذشت كه با لطف خدا يكي از مسئولان سپاه بدر را، كه از متوليان يک مؤسسه ي اسلامي در نجف بود، ديدم. 🌟ايشان وقتي فهميد من از بسيجيان تهران بودم خيلي به من لطف كرد. بعد هم يك منزل مسكوني بزرگ و قديمي در اختيار من قرار داد. 🔷شرايط يكباره براي من آسان شد. بعد همبه عنوان طلبه در حوزه ي نجف پذيرفته شدم. 🔳همه ي اينها چيزي نبود جز لطف خود آقا اميرالمؤمنين (ع) 📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری @seedammar