4_5940804772486450149.mp3
1.66M
به رسم دلتنگی #غروب_جمعه
صـــــدای بــــاران....☔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استادعالی🎥
🌺درود خدا بر زنان محجبه ای که
با حجاب خودشون، لحظه لحظه در عبادتند...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#پویش_حجاب_فاطمے
دعاي عهد.mp3
1.21M
#دعای_عهد
#استاد_فرهمند
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح) #دعای_عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
⛅️الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج⛅️
✨
❣#سلام_امام_زمانم❣
🔅 السلام علیک یا میثاق الله الذی اخذه و وکّده...
🌱سلام بر تو ای مولایی که در عالم عهد از همه پیمان گرفته شد تا چشم به راهت باشند و دعاگوی ظهورت.
📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان
#یا_صاحب_الزمان_عج
ایستگاھِعــشقِهَشتم!
ریلهاهمھبہتـوختممیشوند،
تنھاایستگاھِزمینیڪھبہآسمانها
مسافردارے . . . 🦋🌿
الْسَّلامُعلیکَیٰاعلیِّابنموسیٰالْرضا✋
#امامرضا
📗#معرفی_کتاب📗
کتاب "فقط غلامِ حسین باش"شرح تحول روحی و خاطرات جانباز حسین رفیعی است ، حسین رفیعی معروف به حسین غلام جوان شر و نااهل روستای حصارخان استان همدان بود کسی که شب و روزش با دعوا و کفتربازی میگذشت، اما حضور او در جبهه و آشناییش با شهید علی چیتسازیان «حسینِ غلام» را تبدیل به «غلامِ حسین» کرد. رزمنده شجاعی که پای ثابت نیروهای اطلاعات عملیات سپاه انصارالحسین(ع) همدان شد.
این کتاب در دو بخش «حسینِ غلام» و «غلامِ حسین» نوشته شده است که بخش اول آن به معرفی دوران کودکی و نوجوانی و جوانی حسین رفیعی میپردازد اما فصل دوم این کتاب سرآغاز تحول روحی حسین از پیروزی انقلاب تا حضورش در جبههها و آشناییاش با شهید علی هاها و شهید علی چیتسازیان و در نهایت جانبازی اوست .صراحت و صداقت رفیعی در بیان خاطراتش از برجستهترین ویژگیهای این کتاب است .
در بخشی از کتاب میخوانیم :" قبول کنی یا نکنی برای تو خاطره گفتم. نه برای دلم و نه برای تاریخ. برای تو که فردا هزاران یک لا قبا مثل من آویزان تو اند.برای تو که از گذر "حسین غلام" عبورم دادی و غلام حسینم کردی.
تقدیم به تو با مرام علی(ع) مسلک. پهلوان یگانه اطلاعات عملیات لشگر 32 انصار الحسین(ع) علی آقا چیت سازیان..."
🌷سهم امام عصر(عج)🌷
سال اول طلبگي هادي بود. يك روز به او گفتم: مي داني شهريه اي كه يك طلبه ميگيرد، از سهم امام زمان(عج) است.
با تعجب نگاهم كرد و گفت: خب شنيدم، منظورت چيه؟!
گفتم: بزرگان دين ميگويند اگر طلبه اي درس نخواند، گرفتن پول امام زمان (عج) براي او اشكال پيدا ميكند.
كمي فكر كرد. بعد از آن ديگر از حوزه علميه شهريه نگرفت! با موتور كار مي كرد و هزينه هاي خودش را تأمين ميكرد، اما ديگر به سراغ سهم شهریه نرفت.
✳️هادي بسيار احتياط ميكرد؛ زيرا بزرگان راه رسيدن به كمال را دقت در حرام و حلال مي دانند. او به نوعي راه نفوذ شيطان را بسته بود. هميشه دقت ميكرد كه كارهايش مشكل شرعي نداشته باشد.
💢يادم هست گاهي در پايگاه بسيج درس ميخواند، آخر شب كه كار بسيج تمام ميشد از دفتر بسيج بيرون مي آمد.
داخل راهرو لامپ هايي داريم که شب نيز روشن است. هادي آنجا در سرما مي نشست و درس ميخواند!
🌸يك بار به هادي گفتم: چرا اينجا درس ميخواني؟ تو حق گردن گچكاري پايگاه داري، همه در و ديوار اينجا را خود تو بدون گرفتن مزد کچ کاری میكردي. همه تزئينات اينجا كار شماست. خب بمون توي پايگاه و درس بخوان. تو كه كار خلافي انجام نميدي.
✅هادي گفت: من اين درس رو براي خودم ميخوانم. درست نيست از نوري که هزينه اش را بيت المال پرداخت ميكند استفاده کنم. از طرفي چون ميدانم اين لامپها تا صبح روش است اينجا مي مانم.
📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش. اثر گروه شهید هادی.