فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره خنده دار مسعود مقتدر مدافع حرم از سوریه .
#طنز
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت بیست ودوم 🔶 #اراده اواخر زمستان 1366 بود. برای عمليات و
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶بیست وسوم
🔶 #والفجر_ده
دشتهای سليمانيه عراق همزمان با مبعث رسول اكرم سلام الله علیه میزبان بچه های بسیجی شده بود.
نیروها از غرب کشور و از سمت ارتفاعات هزار و یک شهید به این منطقه وارد شدند.
آخرین روزهای اسفند سال 1366 بود. عملیات والفجر 10 در ساعت يازده
و بيست دقيقه آغاز شد.
از قرارگاه قدس، لشكر 25 كربلا با ده گردان در اين عمليات حضور داشت.
يكی از گردانها، گردان مسلم بن عقيل بود. جلسه فرماندهان برگزار شده بود. طبق توافق، قرار شد قله مهم منطقه توسط گردان علی بن ابيطالب علیه السلام آزاد شود. همزمان گردان مسلم در سكوت كامل ُ به سمت شهر خرمال حركت كند.
ُ نیروهای گردان پس از عبور از شهر خرمال بدون انجام عمليات، پنج كيلومتر ُ در جاده خرمال به سمت سه راه سيد صادق و شهر سليمانيه پیش بروند. طی مسیر هم پنج پاسگاه وجود داشت که پنجمین آن در سه راه قرار داشت.
آنجا باید سه راهی مهم منطقه پاسگاه دوجیله و قلّه گردكو را تصرف ميكرديم و ارتباط دشمن با اين سه شهر مجاور قطع ميشد. سيد به عنوان فرمانده گروهان به همراه شهيد سيد علي دوامي، جانشین گردان، و شهيد بهمن فاتحی و دیگر نیروها به سمت سه راه حركت كردند.
وظيفه گروهان سلمان سنگینتر بود. پاكسازی پاسگاه پنج و آن سه راه کار
سنگین و مهمی بود.
حركت سيصد نفری نيروها در تاریکی شب و بدون صدا به سمت دشمن
خيلی مشكل بود. پس از طی مسيری بايد توقف ميشد و پس از اطمينان از
حضور كل گردان دوباره به سوی سه راه حركت ميكرديم.
وقتی نگاهم به سيد افتاد، ديدم كه دائم ذكر بود. شرایط بسیار سخت بود. اگر دشمن از حضور ما آگاهی می یافت و ما به اهداف تعیین شده نميرسیدیم، کار دیگر گردانها نیز با مشکل روبه رو ميشد.
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
┄┅══••✾🍃🌹🍃✾••══┅┄
#فرازے_از_وصیت_نامه_شهدا
🌲خواهران حجاب اسلامے خودتان را
ڪه نمايانگر سنگر شماست حفظ كنيد.
حجاب شما سمبل شماست،...
🗽استعمار مے خواهد اين فرهنگ اسلامے
اصيل ما را از بين ببرند و فرهنگ پوسيده
و نوين را جايگزين او نمايند،
ولے شما شعور انقلاب و اسلام خود را بيش
از اين به شيطان بزرگ و غرب و شرق...
نشان داده ايد.
🔹 از خط اسلام و ولايت خارج نشويد
هميشه از روحانيون ڪه خط آنها...
#خط_ولايت_فقيه است حمايت ڪنيد.
اگر روحانيت نباشد اسلام هم نخواهد بود .
⚡ انسان بايد مرگ با عزت را بر...
زندگے ننگين ترجيح دهد.
يعنے مرگ انسان حتمے است.
پس بنابراين آن مرگے را انتخاب ڪنيم
ڪه آبستن زندگے باشد.
با ريختن خون شهيد هزاران شهيد ديگر
از خون آنها شڪوفا مے شود.
و به جامعه تحرڪ و جوشش مے دهد
و اجتماع را از حالت ڪدورت باز مے دارد.
..(شهید جمشید محبے)..
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
💠وصیت کرده بود که لباس سبز #پاسداریش رو باهاش به خاک بسپارند که #امام.زمان (ع) ظهور کردند در رکاب ح
14صلوات امشب هدیه میکنیم به 😊👇
#شهید_عبد المهدی کاظمی
#اللهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل
#فرجهم
#التماس_دعا
🍃🌸
@seedammar
#هروز_یک_ایه_از_قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
📋 گزاره : نشانه های ایمان؛ ایمان امری قلبی است. اما نشانه هایی دارد که در رفتار انسان بروز می کند و فرد حداقل می تواند با آن درجات ایمان خود را ارزیابی کند. این آیه سخن از نشانه های ایمان می گوید. نـخـسـتـيـن نـشـانه ايمان عدم ترديد و دو دلى در مسير اسلام است ، نشانه دوم جهاد با اموال ، و نشانه سوم كه از همه برتر است جهاد با انفس (جانها) است .
🔷 آیه روز:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا و َجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ و َأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ (حجرات / آیه 15)
🔶 ترجمه:
مؤ منان واقعي تنها كساني هستند كه به خدا و رسولش ايمان آورده اند، سپس هرگز شك و ترديدي به خود راه نداده، و با اموال و جانهاي خود در راه خدا جهاد كرده اند، آنها راستگويانند.
📅 سه شنبه 20 آذر 1397
#ایمان ، #نشانه ، #جهاد ، #انفاق
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
امام زمانی شو👇👇👇👇
#کانال_خواهم_امد
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
بعضی ها عجیب خوبند...
یادشان که می افتی روحت
جانی دوباره می گیرد...
یادشان که می افتی بی اراده
لبخندبه لبانت می نشیند...
بعضی ها را کم می بینی
و حتی اگر نبینی
باز با تو هستند..
#صبحتون_شهدایی
#هادیان_دلم_معلمان_خوبم
🕊🌸🕊🌸🕊🌸
تو به دنیا آمدی که سالها بعد...
با شهادتت..
راه راست را به خیلی ها امثال من نشان دهی...
و چه روزی بهتر از امروز برای هدیه گرفتن از شما...👌
دعا کنید در حق ما..🌷
#شهیدمحمدحسن_رسول_خلیلی
#سالروز_زمینی_شدنت_مبارک🎉🎉🎉
#رفیق_شهید💗💗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مدافع حرم
#شهید مصطفی صدر زاده (سیدابراهیم)
#فدایی حسین (ع)
مدافعین حرم حضرت زینب (س)
مدیون فرزندان شهداییم😔😔
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت بیست وسوم 🔸#نمازاول_وقت محور همه فعالیتهایش نماز بود #اب
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد:
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸قسمت بیست وچهارم
🔸برخوردبادزد
نشسته بودیم داخل اتاق مهمان داشتیم صدایی از داخل کوچه آمد . ابراهیم سریع از پنجره نگاه کرد شخصی موتور شوهر خواهر او را برداشته بود ودر حال فرار بود بلند فریاد زد
بگیرش ....دزد....!
بعد هم سریع دوید دم در . یکی از بچهای محل لگدی به موتور زد و دزد با موتور نقش بر زمین شد
تکه آهن روی زمین دست دزد رابرید وخون جاری شد چهره دزد از ترس پریده بود درد می کشید ابراهیم رسید وموتور را برداشت وروشن کرد وگفت سوار شو
رفتند درمانگاه با همان موتور .دستش را پانسمان کردند وبعد با هم رفتند مسجد بعد نماز کنارش نشست . چرا دزدی میکنی آخه پول حرام که.....
دزد گریه میکرد بعد به حرف آمد همه اینها را میدانم بیکارم زن وبچه دارم از شهرستان آمدم مجبور شدم
ابراهیم فکری کرد و بایکی از نمازگذارها صحبت کرد.
خوشحال برگشت وگفت خدا را شکر شغلی مناسب هم برایت فراهم شد
از فردا برو سر کار این پول را هم بگیر از خدا هم بخواه کمکت کند
🌷همیشه دنبال #حلال_باش_مال_حرام_زندگی_رابه_آتش_میکشد پول حلال کم هم باشد #برکت دارد
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ تصویری و بسیار زیبای "شهید گمنام سلام"
(مادر شهید مفقودالاثری که در بین تابوت شهدا دنبال پسرش میگرده)
🎤 #کربلایی_مجتبی_رمضانی
فوقالعاده زیبا و غمگین😔
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
@seedammar
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
نام و نام خانوادگی: سید مهدی موسوی
تاریخ تولد: ۱۳۶۳/۷/۱۵
محل تولد: اهواز
تاریخ شهادت: ۱۳۹۲/۴/۱۰
در تاریخ پانزدهم مهرماه سال شصتوسه در اهواز و در یک خانواده سنتی و مقید به اصول مذهبی، به دنیا آمد. از همان دوران کودکی شجاع بود و نترس اما با همه مهربان و رئوف بود.
کلاس اول را در کشور عمان و مابقی مقاطع را در اهواز ادامه داد، آخر پدر فرهنگی بود و بنا به اقتضای شغل ایشان که دبیر فرزندان شاغلین در سفارت ایران واقع در عمان بود، با خانواده به آنجا رفته بود. در آپارتمان آنها چندین خانواده با ملیتهای مختلف زندگی میکردند، فیلیپینی، کویتی، عربستانی و … که مهدی با همه آنها ارتباط گرم و صمیمی داشت و مورد محبت آنها قرار میگرفت.
حدود سال ۷۶ بود که مادر تصمیم گرفت مهدی را نزد یکی از خانمهای همسایه که معلم زبان خارجه بود ببرد تا بهطور خصوصی زبان انگلیسی را فرابگیرد. مدت زمان زیادی از بازگشت مادر به خانه نگذشته بود که مهدی نیز به خانه برگشت و از وضع نامناسب پوشش زن همسایه به مادر گلایه میکرد و دیگر حاضر به رفتن نشد.
پس از اخذ دیپلم به خدمت سربازی رفت و پس از آن در رشته مورد علاقهاش یعنی کامپیوتر در دانشگاه آزاد واحد اهواز قبول شد.
مهدی فعالیتهای خویش را در دانشگاه نیز شروع کرده بود. ازجمله دلواپسیهای ایشان در دانشگاه: جا انداختن درست مفهوم ولایت و داشتن التزام عملی به فرمان ولیفقیه، رعایت حدود روابط زن و مرد، بصیرت افزایی، استکبارستیزی و محرومیتزدایی بود.
هنوز چند ماهی از قبولی ایشان در دانشگاه نگذشته بود که به استخدام سازمان بازرگانی درآمد. همه خانواده از این بابت خوشحال بودند اما مهدی بیش از پیش احساس تکلیف میکرد، رفع تبعیض نژادی، مبارزه با رشوهخواری، رسیدگی به امور مستضعفان تنها بخشی از دلنگرانیهای ایشان بود. از لحظهای که مراجعهکنندهای به نزد او میآمد تا لحظهای که کار وی را به اتمام میرساند آروم و قرار نداشت تا جایی که در برخی موارد مورد اعتراض بعضی از همکاران قرار میگرفت.
پس از اشتغال آقا مهدی، خانواده تصمیم گرفتند برای سید آستین بالا بزنند. بعد از کلی تحقیق، بالاخره همسر ایدهآل خویش را پیدا کرد و این وصلت سر گرفت.
زندگی بر وفق مراد بود تا آنکه شیپور جنگ به صدا درآمد، جایی که مرد از نامرد شناخته میشد. جنگ، جنگ بشار اسد و مردم سوریه نبود بلکه جنگ اسلام و کفر بود، جنگی که در یک طرف آن (آمریکا، انگلیس، عربستان، اسرائیل و...) و در طرف دیگر آن شیعیان جهان اسلام بودند.
سربازهای سوری در زمان حمله شعار «یا بشار» سر میدادن اما سید به اونها یاد داده بود که هدف ما از جنگیدن نباید بشار اسد و یا دولت سوریه باشه بلکه باید به دنبال یک هدف والاتر باشیم، پس با شعار «یا حسین (ع)» نبرد رو آغاز و به پایان میرسونیم.
این کار سید مهدی باعث اعتراض سرداران و فرماندهان سوری شده بود، اما کلیه افراد گردان به اتفاق به فرماندهان خود پاسخ میدادند که ابوصالح به ما یاد داده که بگیم یا حسین (ع).
شب عملیات سید مهدی تسلیحات و تجهیزات موردنیاز گردان رو تحویل و بین نیروهای تحت امر خود توزیع میکند، توی گردان دویست نیروی سوری و هفت نیروی ایرانی خدمت میکرد.
مهدی جانشین گردانی بود که فرماندش به دلیل نامشخصی در عملیات حضور نداشته و مهدی رهبری و فرماندهی گردان رو به عهده می گیره.
تاریخ ۱۳۹۲/۴/۱۰ عملیات شروع میشود؛ و مهدی در آن عملیات به شهادت میرسد
#شهدای_مدافع_حرم_خوزستان
✴️نحن عشاق الشهاده✴️
شهادتـ❤️ــــ
برتريݩ معراج عشق است
گهش پروازےازجِبريل،برتر
هاݩ اے عاشق شهادتــــ!
اگرآه توازجنس نيازست
درباغ شهادت بازباز ست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ #ویژه 😱
🔸️عربستان 6 هزار موشک دوربرد برای حمله به ایران خریداری کرد😳 و قرار بود 2 سال پیش حمله کند علت عدم حمله رو در این کلیپ 10 دقیقه ای ببینید
‼️ آگاه باشید دشمنان مون آماده سرنگون کردن ما هستند
⚠️ حتما ببینید و انتشارش بدید ، لطفا🌷
#بصیرت
#انتشارواجب
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
🌸شبیه ابراهیم باشیم...🌸
📌هر وقت می دید، بچه ها مشغول #غیبت کسی هستند مرتب می گفت: #صلوات بفرست و یا هر طریقی بحث را #عوض می کرد.
🚫 غیبـت کـردن 🚫
پیامبر اکرم صلےاللهعلیهوآله:
#ترك_غيبت از ده هزار ركعت نماز مستحبى
پيش خدا #محبوبتر است.
بهشت بر سه گروه #حرام است:
بر منّت گذار، غيبت كننده و دائم الخمر،
(اين سه گروه از بهشت محروم هستند)
📚 بحار الانوار ج۷۵ ص۲۶۱
وسائل الشيعه ج۸ ، ص۵۹۹🍂
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶بیست وسوم 🔶 #والفجر_ده دشتهای سليمانيه عراق همزمان با مبعث ر
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶بیست وچهارم
🔶 #پاسگاه_پنج
پنج كيلومتر مسير را به سمت سه راه بدون مشكل طی کردیم. به پاسگاه سوم رسيده بوديم كه ناگهان دشمن متوجه حضور ما شد. با تانك و نفراتی كه در
بالای ارتفاعات و در سه راه مستقر بودند به سمت ما آتش گشود.هيچ پناهی نداشتیم. سريع كنار جاده، كه حدود يك متر پايين تر از جاده بود، سنگر گرفتيم. حجم آتش آنقدر زياد بود كه مدت زيادی زمينگير شديم. كسی جرئت نميكرد سرش را بالا بياورد.
بعضی از بچه ها، که در شیار پایین کوه قرار داشتند، برای اینکه در معرض رگبار دشمن نباشند خودشان را به داخل آب انداختند! آبی که در آن سرما تقریبًا یخ زده بود.وضعيت واقعًا بحرانی بود. زمان در حال از دست رفتن بود. باید کاری
ميکردیم. در اين هنگام آقا سيد مجتبي بلند شد و با صدايی رسا فرياد كشيد و
گفت: »الله اكبر. بعد ادامه داد: از بچه های گروهان سلمان هر كی هست با من بياد. پشت سر او پسرعمويش سيد مصطفی و چند نفر ديگر از زمين كنده شدند. انگار همه منتظر فرياد الله اكبر آقا سيد بودند. همه روحیه گرفتند.
بچه ها توانستند با شلیک آرپيجی يكی از تانكها را منهدم كنند.
با انفجار تانک دشمن و فریادهای سید مجتبی نیروها، كه روحيه گرفته بودند، به طرف پاسگاه چهارم حركت كردند. پس از درگيری كوتاهی پاسگاه فتح شد.
به آخرین مرحله کار نزدیک ميشدیم. حدود پانصد متری ما پاسگاه پنج
قرار داشت.خودم را به سيد مجتبی رساندم. به همراه او جلوتر از بقيه نيروها بودم. از حاشيه سمت راست جاده به طرف پاسگاه پنج حركت كرديم. به دويست متری پاسگاه رسيديم. سكوت عجيبی در سه راه احساس ميشد.
پاسگاه پنج درست مشرف به سه راه و بالای تپه قرار داشت. با خودم گفتم
احتمالًا كسی در پاسگاه حضور ندارد. شاید عراقی ها با شنیدن صدای درگیری
فرار کرده اند. با سرعت جلو ميرفتیم. توی همین افکار بودم که یک دفعه صدای شليك تيربار و آرپيجی از بالای تپه و داخل پاسگاه به طرف ما آغاز شد. بلافاصله تانک عراقی از روبه رو شلیک کرد. همه ما زمینگیر شدیم!
خودمان را از روی جاده به سطح شيبدار کنار آن پرت كرديم. در اين موقع یک دفعه صدای نالی سید مجتبی را شنیدم! سيد فریاد زد وگفت: يا زهرا سلام الله علیه و بعد آرام روی زمين نشست.
وقتی سيد اينگونه نام مادر را به زبان آورد معنايش اين بود كه اتفاقی برایش
افتاده. با شنيدن اين ذكر ناخودآگاه به سمتش برگشتم. گلوله تيربار گرینوف به بازوی سيد اصابت كرده بود. گلوله از بازو رد شده و پهلوی او را پاره كرده بود.
دویدم به سمت سید. او را به سمت شیار کشاندم. حال و روز او اصلًا مساعد
نبود. خونریزی شدیدی داشت. ميخواستیم سيد را به عقب منتقل كنيم اما قبول نكرد. ميگفت: بايد پاسگاه دشمن را فتح كنيم.در اين هنگام، بقيه نيروها از راه رسيدند. سید علی دوامی، حاج تقی ایزد، فرمانده گردان، و ...
با حجم آتش بچه ها تانك دشمن فرار کرد. بعد از دقايقی پاسگاه پنج به
دست رزمندگان اسلام فتح شد.
عملیات در محور ما به اهداف خود دست یافت. خبر پیروزی بچه ها بلافاصله اعلام شد. بسیاری از نیروهای دشمن در محورهای مجاور پا به فرار گذاشته بودند.کار پاکسازی تمام شد. سيد نيروها را برای ادامه عمليات سازماندهی و تعدادی از بچه ها را در سنگرهای اطراف سه راه مستقر كرد. با اين كار راه فرار نيروهای عراقی مسدود شد.
آن موقع بود که سید به عقب منتقل شد. اما من خیلی ناراحت سید بودم. شب
قبل ميگفت: آرزو دارم مانند مادرم شهید شوم. حالا با زخمی که بر پهلو داشت او را به عقب منتقل ميکردند.در مرحله سوم اين عمليات شهر هفتاد هزار نفری حلبچه عراق آزاد شد. مردم حلبچه از رزمندگان اسلام استقبال با شکوهی کردند. دولت عراق نیز از آنها انتقام گرفت! روز 25 اسفند شهر حلبچه به شدت بمباران شیمیایی شد.
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾