eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
10.3هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
رسیدن به خدا چه زیباست و شهدا چقدر خاکی شدند که خدا برای دیدارشان بی تاب شد🌷 📸شهدای مدافع حرم #علی_اکبر_شیرعلی #محمد_هادی_نژاد #آغاجاری 🆔 @seedammar #کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
قرنهـاست . . . زمین انتظار مردانی این چنین را می ڪشد تا بیایند و عاشقانہ زمینہ ساز ظهـور باشند . . . 📸شهيد مدافع حرم #محمد_هادی_نژاد #آغاجاری 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @seedammar #کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
یاد کسے ڪہ سوے حرم #پر ڪشید و رفت از قید و بند عشق زمینے رهید و رفت... ققنوس هم به اوج پرش #غبطہ مے خورد با بالهاے عرشے عشقش پرید و رفت✨ 📸شهيد مدافع حرم #محمد_هادی_نژاد #آغاجاری 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
این روزها عجیب نیازمند #نگاهت شده ایم! نگاه از قاب #چشم مردی که چشم هایش #خدا را منعکس می کند 📸شهيد مدافع حرم #علی_اکبر_شیرعلی #آغاجاری 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
😊 وقتی رفتم که بدرقه اش کنم برای رفتن به سوریه دیدم محاسنشو کوتاه و رنگ کرده ازش پرسیدم چرا این کارو کردی؟؟؟ گفت: میخوام وقتی رفتم ازم ایراد نگیرن که سنت زیاده برگرد و توان جنگ نداری...😔❤️ وقتی خبر شهادتشو شنیدم یاد حرفش افتادم که می شود هر کاری کرد تا فدایی حضرت زینب (س) بشی.💔 وقتی شهید شد لقب رو بهش دادن🌸🕊 🌹 ۱۳۹۴/۹/۱۰ 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @seedammar
📝 کتاب «سیگاریا رو به سوریه نمی‌برن» در مورد زندگی‌نامه شهید مدافع حرم (از شهدای شهرستان و اعزامی از تیپ امام حسن مجتبی) است که به قلم توسط 'انتشارات ۲۷ بعثت" چاپ و روانه بازار نشر گردیده است. 🔸این کتاب با ۱۴۴ صفحه به قیمت ۳۰ هزار تومان به چاپ رسیده است. 👈در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: علی‌اکبر دست توی جیبش می‌کند. و در می‌آورد. سیگار را گوشه لبش می‌گذارد. فرمانده می‌گوید: راستی امروز گفتن هنوز شماره حساب ندادی! چرا خب نمیدی شماره حسابت؟ فندک را روشن می‌کند و سرش را خم می‌کند. سیگار را روشن می‌کند. پوکی به آن می‌زند. سیگار را از لبش برمی‌دارد و دودش را بیرون می‌زند. مو برا پول نیومدم که شماره حساب بدم. قبلا هم گفتم که نمیدُم. مُو نیت داشتم که بیام. لینک خرید کتاب: https://b2n.ir/j62575 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🔻تک فرزند بود و دردانه‌ی پدر و مادر. دلش گیر جهاد اطراف (س) بود طوری‌که حتی تک فرزند بودن و تنها بودن پدر و مادر هم نتوانسته بود شوق او را برای رفتن کم کند. اصرارهایش برای رفتن تمامی نداشت، از طرفی هم کسی از آرزوی او باخبر نبود و همه خیال می‌کردند او یک بسیجی است که مسئول گروه جهادی است. اما محمد منتظر بودن را در عمل معنا کرد و با رجز "بابی انت و امی یا اباعبدالله" رضایت نامه رفتن را گرفت و خود را به کاروان عمه‌ی سادات رساند. در نبودنش جای خالی‌اش حس می‌شد و گوشه به گوشه‌ی شهر دلتنگ فعالیت‌های محمد بود. فعالیت‌هایی که همه‌شان سرچشمه‌اش شیرپاک مادر و نان حلال پدر است. هادی‌نژاد زنی است که سخنانش در روز تشییع پیکر دردانه پسرش خود رجزی بود برای تمامِ . پای صحبت‌های مادرش که می‌نشینی از خوابش برایت تعریف می‌کند؛ همانی که آمده بود و محمد را از مادرش طلب کرده بود. چند روز بعد پسرش هوای رفتن کرده و مادر نیز با ذکر (س) بساط رفتنش را مهیا می‌کند. محمد به آرزویش رسید، هم شد و هم شهید. به دوستان پیوست و افتخار فدایی دادن در راه خدا را نصیب پدر و مادرش کرد. جوانِ کشور حسینی‌وار زندگی کرد و حسینی‌وار نیز به استقبال شهادت رفت؛ یعنی حقیقتِ "اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمدِِ و آل محمد". امروز سالروز اوست و همه ما محتاج نیم‌نگاهی از قافله‌ی شهداییم، ادرکنی ایها الشهید💔 📸شهید مدافع حرم 🗓تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۳ 🗓تاریخ شهادت: ۱۷ آذر ۱۳۹۴ 🕊محل شهادت: حلب، سوریه 🥀مزار شهید: خوزستان، گلزار شهدای آغاجری 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🔻رضا همرزم، علی اکبر در سوریه بود. میگه اکبر علاقه شدیدی به خوردن قهوه داشت، و کلا جزء عادتاش بود که مرتب میخورد. چند روزی گیر عملیات پاکسازی بودیم، و گه گداری هم تکفیری ها باهامون درگیر میشدن و تو این مدت علی اکبر بدون قهوه مونده بود. در حین پاکسازی به خونه ای رسیدیم، که همه وسایل سرو چای و قهوه آماده بود و صاحب خونه وقت نکرده بود جمع کنه. با خوشحالی صدا زدم اکبر بدو بیا اینجا ببین خدا برات جور کرده، هوا هم خیلی سرد بود. وقتی اومد داخل اتاق، داشتم یه پتو در می آوردم بندازم رو خودم که شهید با یه حالت خاصی گفت؛ آقا رضا، پتوهای مردم رو دست نزن شاید راضی نباشن، قهوه شونم بزار ان‌شاءالله خودشون برمیگردن و کنار هم نوش جون میکنن. من که از شدت سرما داشتم به خودم میلرزیدم مات و مبهوت نگاهش میکردم فقط. من و شما چقدر حق الناس رو رعایت میکنیم؟ 📸شهيد مدافع حرم 🌷 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
◾️نقل از دایی شهید مدافع حرم از 🔻حسینیه چهارده معصوم را داشتیم میساختیم اکبر درگیر کارهای رفتن به سوریه بود. دیوار بلندی داشت حدود ۹ متر به هرکسی میگفتم بیاد برا پلاسترش یه جوری از زیر این کار در میرفت چون کار سختی بود. اکبرم چند روز دیگه میخواست بره رفتم بش گفتم دایی کسی نمیاد این دیوار را پلاستر کنه، بش نگفتم تو بیا چون میدونستم درگیر کارهای اعزامشه، گفت دایی قبل از رفتنم کارها حسینیه را کامل میکنم... 🗓شهادت ۱۷ آذر ۹۴ 📿شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🔻دل حاج رضا از پیش ‌رویِ تکفیری‌ ها به سمت حرم عقیله بنی‌هاشم خون بود. همیشه ناراحت و نگران بود، تا اینکه یک شب خواب دیده بود که مرگش به شهادت ختم می‌شود. اما اینکه کجا و چگونه برایش مشخص نبود. حاج رضا از درد پاهایش رنج می‌برد و از طرفی هم ۵۸ سالش بود و با این شرایطی که او داشت از لحاظ سنی یک سری محدودیت ‌هایی برای سوریه رفتن برایش به‌ وجود می‌آمد. تصمیم حاج رضا برای رفتن به سوریه برای ما نه تعجب برانگیز بود و نه یک تصمیم جدید. با توجه به روحیات و خلقیات حاجی، هر لحظه گرفتن تصمیم‌ های انقلابی و اعتقادی را از ایشان پیش ‌بینی می ‌کردیم. وقتی همرزمان و دوستانش از او می پرسیدند که چرا با این سن و سال می خواهی به سوریه بروی؟ حاج رضا جواب میداد: برای لبیک به ندای ولی امرم و من حاضرم به فرمان ایشان، حتی جان خود را هم فدا کنم. (نقل از همسر شهید) 📸 شهید مدافع حرم 🗓شهادت: ۱۰ آذر ۹۴ همزمان با 📿شادی روحشان
با خودم كنار آمدم خانواده هایی هستند که سه شهید و چهار شهید دارند من یکی از پسرانم را میخواهم فدای اسلام کنم و توانستم راضي شوم ميلاد به سوريه برود و گفتم مادر برو به سلامت. هرچه خدا خواست همان ميشود و اگر قسمت من باشي برميگردی و اگر قسمتت شهادت است مباركت باشد و اين آخرين كلام من و پسرم در لحظه جدا شدن از يكديگر بود و ميلاد با خوشحالي رفت. ۱۸ روز بيشتر از رفتن ميلاد به سوريه نگذشته بود كه روز خبر شهادتش پخش شد. ملبس شدنش به لباس روحانيت همراه با شهادتش رقم خورد و حتي روی سنگ قبرش در كنار اسمش حجت‌الاسلام والمسلمين را قيد كرده‌اند. موقعی كه از ميلاد جدا شدم می‌دانستم براي هميشه از پيش من رفت و موقعی كه ميلاد در سوريه بود دعا ميكردم خدا آبروی من را پيش حضرت زينب سلام الله علیها حفظ كند تا موقع شنيدن خبر شهادت ميلاد حرف بی‌جا نزنم و همين‌طور هم شد و وقتی كه پيكر ميلاد آمد، روحيه و صبرم خيلي بالا بود. با اينكه لحظه‌ای از فكر ميلاد نمی‌توانم جدا شوم و نبودش برايم خيلی سخت است، ولی خوشحال هستم كه با رضايت خودم توانستم دل ميلاد را شاد كنم. 📸 شهید مدافع حرم 🗓شهادت: ۱۰ آذر ۹۴ همزمان با 📿شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🔰نقل از زبان دایی شهید مدافع حرم از 👈وقتی رفت و مادرش دلتنگ میشد میگفتم اکبر زرنگه میره و برمیگرده وقتی برگرده یه آدم دیگه ای شده و خیلی بهتر و پخته تر میشه اگه هم شهید شد که نمیشه آخرت ما هم تضمین شده در هر صورت معامله دو سر سوده ولی ناراحت نباش که شهادت تو کار علی اکبر نیست. نمیدونستم سرنوشت دوست‌داران اهل بیت علیهم السلام جز شهادت نیست و ما چقدر بی اطلاعیم حتی از شخصیت نزدیکترین کسانمون اکبر شهید شد تا بگه عشق حرف اول را میزنه... 🗓 شهادت ۱۷ آذر ماه ۹۴ 📿شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان