هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 ⭕️ #شهید_عبدالصالح_زارع 🔶شصت وسوم 🔶 #گذرنامه خیلی دوست داشت به پیاده روی اربعین و
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
⭕️ #شهید_عبدالصالح_زارع
🔶قسمت شصت و چهارم
🔶 #بدون_منت
عملیات که تمام می شد و به مقر بر می گشتیم واقعا دیگر توان برای کسی باقی نمی ماند.
دستها و پاها به شدت کوفته و گرفته بود. همه بعد از ساعتها درگیری ، از خستگی بی حرکت روی زمین می افتادند . صالح با همان دستها و پاهای تاول زده ای به جعبه های سنگین مهمات را در خط جابه جا کرده و به دنبال دشمن ، از این سو به آن سو دویده بود ، می رفت سراغ کارهایی که بر زمین مانده آب ، چایی و غذا دست می گرفت و از رزمنده ها پذیرایی می کرد .
وسائل استحمام را به دست نیرو ها می داد . یا اگر می دید کسی پتویی ندارد ، تهیه می کرد و به او می رساند . بی آن که ذره ای منت بگذارد یا بگوید که نوبت و وظیفه من نیست.
حواسش بود رزمنده هایی که ساعتها در کنار دود و آتش و خون از کیان اسلام دفاع کرده اند چیزی کم و کسر نداشتم انگار نه انگار که خودش هم همپای آنها وشاید بیشتر ، با دشمن، دست وپنجه نرم کرده است
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱