eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
10.3هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
مزار شهید هادی ذوالفقاری....
یاد شهید هادی ذوالفقاری وقتی نجف وادی السلام سر مزاشون رفتم اصل یادم نمیره حس بسیار خوبی داشتم باورتون میشه انگار اون قسمت که مزارشون هست ی جای از ایران بود حس امنیت و حال خوب اون لبخند قشنگ .....البته بگم هر وقت یادشون افتادم این حس قشنگ بهم دست داده 😊 فقط دلم میخواست سربند یازهرا بالا عکس مزارشون بود میبردم تو دلم موند کاش میبردم😔 هادی جان دعا کن دوباره بطلبن بیام کربلا.... برای شادی روح هادی دلم هادی ذوالفقاری صلوات... ⚘اَللّهُمَّ صَلِ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدْ ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ‌ ⚘
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
«زبان‌حالی براى همسران شهدا»؛ 🔸 با تمجيد رهبر معظم انقلاب از موضوع و محتواى شعر روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم دمنوش تو را دم گذاشتم شد آخرین تنت، دستمال اشک این را برای محرّم گذاشتم گفتی که پیشه کن ای هر روز ختم سوره‌ی گذاشتم هر بار روی تو قیمت گذاشتند غم‌های تازه‌ای به روی گذاشتم تکان شانه‌ی من را کسی ندید من لرزه را به بم گذاشتم تو در «حضرت زینب» زدی من بر رکاب تو، خاتم گذاشتم حالا من و یتیمی گل‌های تو عمری که پای بختم گذاشتم این خانه بعد رفتن تو من است این گونه پا به خطّ مقدّم گذاشتم شعر از: مهرابى عکس نوشت: شهيد مدافع حرم مرتضى عطايى (ابوعلى) به همراه فرزندان شهيد @seedammar
هدایت شده از 🕊وصیت نامه شهدا🕊
shahid kave.pdf
حجم: 452.7K
📚معرفی و دانلود کتاب 🔸️( شهید محمود کاوه) @vasiyatnameyeshohada
#خاطرات شهدا ٫راوی:#همسر_شهید: من آقا مرتضی را بیشتر بعد از شهادتش شناختم. غیر از آنکه فعالیت در سپاه و بسیج باعث می‌شد کمتر در خانه باشد، ‌ همسرم آدم توداری بود و خیلی از کارهای بیرون حرف نمی‌زد. بعد از شهادتش و لابه‌لای صحبت‌های دوستان و همکارانش بود که آقا مرتضی را بیشتر شناختم. در مراسم ختمش خیلی از مادرها می‌آمدند و می‌گفتند : فرزند ما راه ناصوابی را طی می‌کرد، اما شهید کریمی آنها را جذب بسیج کرد و به راه آورد. شنیدن این حرف‌ها برایم خیلی جالب و تا حدی عجیب بود. من 13 سال با آقا مرتضی زندگی کرده بودم و تا آن لحظه نمی‌دانستم او چه کارهای خیری انجام داده‌است. #شهید_مرتضی_کریمی
. نقل از مادر #شهید_رسول_خلیلی . رسول بچه آرومی بود و اهل شیطنت نبود به کار کسی کاری نداشت. ولی اگه کسی اذیتش میکرد خیلی عصبانی میشد 😬 وقتی رسول کوچیک بود پیش برادرش که اون زمان فقط شش سال داشت ٬گذاشتم و رفتم بیرون برای خرید وقتی اومدم دیدم روح الله داره گریه میکنه... پرسیدم چیشده؟ گفت سر به سر رسول گذاشته و رسولم با گوشکوب زده رو پاش 😄 رسول اون زمان فقط سه سالش بود... . . #خاطرات #شهید_رسول_خلیلی #مدافع_حرم
🌹خیلی زینبی بود و نسبت به حضرت زینب(س)حساسیت خاصی داشت، همیشه می گفت : تا زمانی که زنده باشم،تو سوریه میمونم و از ناموس امام حسین (علیه السلام) پاسداری می کنم. ☝️ یادم هست که می گفت:«با چند نفر از دوستان با هم نشسته بودیم و در مورد تحولات صحبت می کردیم. یکی از همرزمان گفت:«اگر سوریه سقوط کرد چیکار کنیم⁉️ هر کسی که نشسته بود یه چیزی میگفت. +میرم لبنان،اون یکی میگفت عراق. به آقامهدی گفتن:شما کجا میرید،سیدمهدی؟ لبخند همیشگی خودش زد گفت:«من ميرم حرم بی بی زینب دم در حرم میمونم☺️،تا آخرین قطره خونم از حرم خانم پاسداری می کنم...تاکسی نگاه چپ به حرم نکنه.☝️ سرشون رو انداختن پایین.یکیشون گفت:ایول آقامهدی.دست ماروهم بگیر😔تفکر مَهدی حسادت داشت... 🌹شهید مدافع حرم مهدی حسینی
۴سال میگذرد از آن روزهایی که هرچه بیشتر از رفتن تو به میگذشت اضطراب و اشتیاق ما بیشتر میشد اشتیاق از این جهت که منتظر برگشتنت بودیم و اضطرابی که نکند در کار نباشد🚷 و عاقبت سفر رویایی تو، به ختم شود. اضطرابی که در تماس و مکالمه آخر☎️ دو چندان شد. یادته بهم گفتی چند بار تا پیش رفتم. اما توفیق رسیدن به آن را نداشتم و چه حسرتی پشت این شهید نشدن بود😔 با شنیدن این جمله، ناخود آگاه سرازیر شد. درست مثل الان که چشمانم بارانی شده. گفتم کی برمیگردی⁉️ بسه دیگه برگرد، . یادته داداش؟؟😢 بار که تماس گرفتی لحن صدایت با دفعه های قبل فرق داشت. انگار میخواستی بگی بی تابی نکن خواهر💓 به زودی ، اما نه به شکلی که شما منتظر هستید. برمیگردم در حالیکه چشمانم بسته است و لبانم دیگر به سخن گفتن گشوده نمیشود😭 برمیگردم در حالیکه شما هستید و من خندان... اما وقتی برگشتم انتظار نداشته باش در آغوش بگیرمت💞 انتظار نداشته باش از سفری که رفتم برایت تعریف کنم. هرچند که حرف های زیادی برای گفتن دارم اما این دفعه من، فقط هستم. این بار من آرام گرفتم♥️ و شما هیاهو میکنید گفتی ماموریتی داری که وقتی به سرانجام رساندی برمیگردی و من چه دیر متوجه شدم ماموریت تو* * بود. چیزی که بخاطرش شبانه روز تلاش کردی و خودت را برای رسیدن به آن پاکیزه کردی✨ و چه زیبا دست از دنیا شستی و *خــ❣ــدا* چه زیباتر خریدار بنده ی به کمال رسیده ی خود شد. 🌷 🌹🍃🌹صلوات
یک‌ رزمنده از شهید آوینی پرسیدند : شهدا چه ویژگی خاصی داشتند که به این رسیدند..؟ گفت: یکی را دیدم سه روز در هوای گرم در خط مقدم جبهه روزه گرفته بود هر چه از او سوال کردم برادر روزه مستحبی در این شرایط جائز نیست خودت را چرا اذیت میکنی جواب نداد... وقتی شهید شد دفترچه خاطراتش را ورق میزدم نوشته بود خب آقا مجید یک سیب اضافه خوردی جریمه میشوی سه روز روزه میگیری تا سرکش را مهار کرده باشی..! @seedammar
🔰راز شهید محمد مهدی مالامیری، بعد از سه سال 🔆گفت میخواهم یاد بگیرم، کسی نمی دانست چرا جز خودش و خدا. پیشنهاد به یکی از آشنایان عراقی را داده بود. برای شروع باید متنی را ترجمه می کردند. 🔰 محمد مهدی با یک تیر ☄دو نشان زده بود: "سلام بر ابراهیم". 🔸️آنچنان بر این کتاب داشت و مجذوب ابراهیم شده بود، که گویی برای خودش اتفاق افتاده بود و در آخر همینطور هم شد. 🔆در اتاق کارش بر ابراهیمی داشت که با عربی حاشیه کرده بود. می خواست خاطرات ابراهیم را برای سوری ها بخواند تا همه بدانند فرمانده ی معنوی او کیست. 🔹️به همه گفته بود باید جانانه بجنگیم که حتی اثری از جسم ما نماند تا مردم به زحمت تشییع نیفتند. درست مثل هادی که آرزوی گمنامی داشت. انگار گمنامی گمشده همه ی مخلصین است. 🔰حالا دیگر کسی از خودش نمی پرسد چرا مهدی در آن محاصره ، کنار بچه های مجروح ماند و برنگشت. مثل ابراهیم، او هم نبود و اگر برمی گشت کسی بر او خرده نمی گرفت. اما ماند تا به همه ثابت کند آنچنان که زنده اند، سیره عملی آنها نیز هنوز راه گشا و کلید 🔑سعادت است. 🔆شاید خودش را برده بود به 📅 ۶۱، والفجر مقدماتی و محاصره در کربلای کانال کمیل. با خودش گفت مگر عاشق💞 ابراهیم نبودی ⁉️مگر نمی خواستی مثل او باشی؟ امروز همان روزی است که منتظرش بودی، بسم الله، ابراهیم ماند کنار بچه های کمیل تو هم کنار بچه های فاطمیون بمان. او ماند و معبری زد از الحریر به کانال کمیل. 🎤 راوی: پدر شهید
کوتاه از شهیدابراهیم هادی‌ رختخواب🌚💫 بازهم‌مثل‌شب های قبل ،از نیمه شب از خواب بیدار شدم ، دوباره دیدم که ابراهیم روی زمین خوابیده! بااینکه‌ رختخواب برایش‌پهن کرده بودیم ، اما آخر شب وقتی از مسجد آمد دوباره روی فرش خوابید،صدایش‌کردم و گفتم: داداش جون، هوا سرده، یخ می کنی .چراتوی رختخواب نمیخوابی؟! گفت: خوبه احتیاجی نیست. وقتی دوباره اصرار کردم گفت: رفقای ‌من‌الان توی جبهه گیلان غرب، توی سرما و سختی هستند. و من هم باید کمی حال آنها را درک کنم.🌹🍃
💌 🌹‌شهـــید آوینی: «ما تکامل ارواح خویش را آن چنان که اسلام آموخته است در قبول دشواری های راه خدا می دانیم و اکنون نیز که شاید ظاهراً این جنگ خاتمه یافته است، خود را در لبه پرتگاه عافیت طلبی و حُب دنیا می بینیم و از دل سپردن به فراغت پرهیز می کنیم. اگرچه تردیدی نیست که اگر ما دست از اهداف متعالی خویش برنداریم شیاطین نیز ما را به حال خویش رها نخواهند کرد. هدیه به روح مطهر شهید
🌒 سَحَر را دریـاب ... ✍️ شهید حاج قاسم سلیمانی در توصیه‌ای به برادرزاده‌اش می‌نویسد : 🔹مهدی جان! تمام کسانی که به کمالی رسیدند خصوصاً کمالات معنوی که خود منشأ و پایه دنیوی هم می‌تواند باشد، منشأ همه آنها سحر است. سحر را دریاب. نماز شب در سن شما تاثیری شگرف دارد، اگر چند بار آن را به رغبت تجربه کردی، لذت آن متوجه می‌شود و به آن تمسک می‌یابی. 📚 سلوک در مکتب سلیمانی ،ص۱۰۷ هدیه به روح مطهر شهید