eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
8.7هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰سال 57 در شهرستان به دنیا آمد. تولدش مصادف بود با چهلمین روز برادرم «علی» از شهدای انقلاب اسلامی بود. به همین دلیل دوست داشتم نامش را روی پسرم بگذارم⚡️ اما همسرم گفت داغ برادرت تازه است و را اذیت می‌کند. این شد که اسم «محمد» را برایش انتخاب کردیم. جالب است برایتان بگویم که شهید بلباسی متولد شد و جمعه هم به شهادت🌷 رسید.» 🔰یک روز می‌خواست برود ، وقتی خواست بند کتانی‌اش👞 را ببندد، رفتم روبروی پله جلویش را گرفتم، پرسیدم:«کجا»⁉️ گفت می‌روم نماز جمعه. گفتم نماز جمعه‌ی تو، درس توست📚، حالا اگر یک هفته شرکت نکنی اشکالی ندارد. درست را بخوان، که قبول شدی انشاءالله نماز جمعه هم می‌روی. الحمدالله درس خواند و دانشگاه سراسری رشته هم قبول شد.» 🔰یکسال که ماه رمضان مقارن شده بود با ایام عید، محمد گفت من می‌گیرم بروم مسجد. شب چهارشنبه سوری هم بود، موقع رفتن بچه‌های محل بهش می‌گویند بیا برویم آتش بازی🔥، او می‌گوید دارم می‌روم مسجد🕌، امشب هم هست و نباید جشن چهارشنبه سوری بگیرید🚫. بچه‌ها هم برای اینکه اذیتش کنند بطری نوشابه پر از بنزین را خالی می‌کنند روی محمد😨 و لباسش آتش می‌گیرد. بر اثر آن اتفاق به شدت سوخت و با زحمت در بیمارستان مداوا شد». به روایت مادر شهید 🌹🍃🌹🍃
🔰 #هادی_دلها 🌸شعله های #فتنه سال ۸۸ زبانه کشیده بود. 🌼هادی به همراه #همسفر_شهدا_سيد_علیرضا_مصطفوی جلوی #دانشگاه رفتند. جمعيت شان كم نبود. 🌺در جلوی #دانشگاه پارچه سياهی بود و تصاوير كشته های خيالی فتنه گران روي آن نصب شده بود. 🍀هادي و سيد از موتور پياده شدند. جرات مي خواست كسي به طرف آنها برود. اما آنها حركت كردند و خودشان را به مقابل تصاوير رساندند. يكباره تمام عكس ها را كنده و پارچه سياه را نيز برداشتند. 🔴👈قبل از اينكه جمعيت فتنه گر بخواهد كاری بكند، سريع از مقابل آنها دور شدند. آن شب #بی_بی_سی اين صحنه را نشان داد. 🌷 #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
روایتی درباره از خود گذشتگی و ایثار شهید مدافع حرم 🔻آقا علیرضا روزهایی که کلاس داشت. اگر ساعت حضورش داخل دانشگاه با وعده های غذا تداخل پیدا میکرد غذا نمیگرفت و میومد خونه غذا میخورد. دلیلش رو پرسیدیم گفت: وقتی دانشجوهای شهرستانی میان اگر غذای رزرو نداشته باشن مجبور میشن هزینه زیادی برای غذاشون پرداخت کنن و غذا از بیرون تهیه کنن، نمیشه، این غذا سهم اوناست. رابطه خیلی صمیمی با اساتید برقرار میکرد، طوری که وقتی دیر میرفت دانشگاه سراغش رو میگرفتن. 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
◾️کارمند بود و برای رفتن به باید مرخصی می‌گرفت. به اندازه‌ی یک دوره‌ی حضور در سوریه هم که مرخصی طلب نداشت؛ بنابراین باید پیگیر مرخصی بدون حقوق میشد. گفتم: «سید! تو که مرخصی نداری! اوضاع رو هم که خودت بهتر میدونی! اگر بفهمن که یکی دو ماه می‌خوای بری مرخصی، بلافاصله اخراجت میکنن!» صورتش را برگرداند و نگاهی به من انداخت و لبخند زد. لبخندی که شیرینی‌اش را با تمام وجود حس کردم. گفت: «محمد! دنیا خیلی کوچیکتر از اینه که آدم پابندش بشه! کُلِّ این دانشگاه واسه خودشون!» ✍🏻 راوی: محمد باقر امین راد (دوست) 📚 منبع : کتاب «سید زنده است» 📸شهید مدافع حرم 🗓شهادت ۱۶ آذر ۹۴ 📿 شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان