#شهیدآنه🕊
#شهیدحسین_امیرعبداللهیان🌷
ایشان همیشه می گفت من از خدا خواستم که زمانی به جایگاه و مقامی برسم که آن مقام به اندازۀ عطسه بز برای من بی ارزش باشد. دقیقا هم همین طور بود.
او وزرات خانه را فرصتی برای حل بیشتر مشکلات مردم و خدمت به آنها می دانستند و هیچ وقت تغییر نکردند. تاکید داشتند از حال همه باخبر باشند. غیر ممکن بود که در مجلسی نشسته باشند و کودک ۴ یا ۵ ساله ای وارد مجلس شود و به احترام کودک از جا بلند نشود.
راوی: همسر شهید
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
#شهیدآنه🕊
#شهیدحسین_امیرعبداللهیان🌷
همسرم به صلهرحم بسیار اهمیت
میدادند. ما بدون استثنا باید هر هفته به فامیل سر میزدیم. حتی فامیل و بستگان دورتر را الزام داشتند که ماهی یکبار به آنها سر بزنند و یا اینکه اگر شرایطش پیش نمیآمد تلفنی احوالشان را جویا باشند.
اگر کسی از بستگان یا دوستان دچار مشکل یا بیماری میشد حتما به عیادتشان میرفتند و هر کاری که در توانشان بود برای حل آن مشکلات انجام میدادند
از برنامههای ماهیانه آقای امیرعبدالهیان این بود که مبلغی را به خیریهها یا افراد نیازمند کمک کنند و دلشان هم نمیخواست که کسی متوجه بشود که این کمک از طرف ایشان است.
#شهیدآنه🕊
#شهیدحسین_امیرعبداللهیان🌷
من همراه ایشام 4 بار به سوریه سفر کردم. او هر بار خود را به زیارت حرم حضرت زینب (ع) و لو برای چند دقیقه ملزم می کرد. ما هم همراه ایشان به زیارت می رفتیم. یک بار که به مکه رفته بودیم اصرار می کرد که همه همراهان به زیارت بروند اما خودش نرفت من از ایشان پرسیدم چرا شما نمی روید؟!
گفت: وقتی که شرایط مساعد برای همه فراهم نباشد من هم به زیارت نخواهم رفت.
🎤راوی: هادی محمدی
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
@seedammar