🍃همسرم معتقد بود که باید به جوانان اعتماد کنیم و برای ایجاد جلب اعتماد آنها نیز در حد توان کمک میکرد.
🔆وی در هر امری با من مشورت میکرد. روزی گفت یک جوانی نیاز به دریافت وام خانه دارد.
💢اگر من راضی باشم سندخانه را به نام آن جوان بزنیم تا بتوانند از بانک وام دریافت کنند.
🔗در اکثر مواقع با تصمیمات حاج حمید موافق بودم. با این موضوع نیز مخالفت نکردم.
⏪بعدها که آن جوان وامش را دریافت کرد و صاحب خانه شد، سند را مجدد به نام حمید زد. این اتفاق چندین مرتبه رخ داد...
👈 به عقیده من حاج حمید نه معصوم بود و نه امام بلکه وی تنها یک انسان خوب بود.
🎤 همسر شهید
#شهید_سید_حمید_تقوی_فر🌷(ابومریم)
#اهواز
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
🌹🕊🌹
داشتیم با ماشین از روستایی برمی گشتیم که ماشینمون نزدیک روستای مادر حاج حمید، بنزین تمام کرد.
پیشنهاد کردم که به خانه مادرشون بریم و پول قرض بگیریم؛ ولی حاج حمید باناراحتی گفت : چیزی رو به شما می گم که آویزه گوشتون کنید.
هیچ وقت خودتون رو نیازمند کسی غیر خدا نکنید.
حتی اگه نیازمند شدید فقط از خدا بخواید و به اون توکل کنید.
با ناراحتی گفتم : الان خدا برای ما بنزین می فرسته؟!
گفت : بله اگه توکل کنی می فرسته.
بعد هم کاپوت ماشین رو بالا زد و نگاهی به آب و روغن ماشین انداخت که یک مرتبه یکی از دوستانش از راه رسید و مقداری بنزین بهمون داد
حاج حمید گفت : دیدی اگه به خدا اعتماد کنی خودش وسیله رو می فرسته؟
#شهید_سید_حمید_تقوی_فر
🌹شهید مدافع حرم🌹
#خاطرات_شهید🥀
●کنارشهرک محل زندگیمان باغ سبزے کاری بود،هر ازگاهی" #حاج_حمید"بہ آنجا سَری میزد بہ پیرمردی کہ آنجا مشغول کار بود #کمک میکرد،یکبارازنماز جمعہ برمیگشتیم کہ #حاجحمید گفت: بنظرت سَری بہ پیرمردسبزی کار بزنیم از احوالاتش با خبر بشیم؟!مدت زیادی بود کہ به خاطر جابجایے خبری ازاو نداشتیم.
زمانیکہ رسیدیم پیرمرد #مشغول بیل زدن بود حاج حمیدجلورفت بعداز احوال پرسی،بیل را از او گرفت مشغول بیل زدن شد،پیرمرد سبزے کار چند دستہ #سبزی بہ حاج حمید داد.
●سبزیها را پیش من آورد وگفت:این سبزیها را بجاے دست مزد بہ من داد.
گفتم:ازخانمم میپرسم اگر نیاز داره بر میدارم.گفتم: نہ سبزی احتیاج نداریم.
در ضمن شما هم کہ فی سبیل اللّه کار کردی.بعدازشهادتش یکی ازهمسایہ ها به پیرمردگفتہ بود کہ حاج حمید #شهید شده.
●پیرمرد با گریہ گفته بود من فکرکردم اون آدم #بیکارے است که بہ من کمک میکرد. اصلاً نمیدونستم شغلی بہ این مهمی داره و #سردار سپاهہ...
✍راوی: همسر شهید
#شهید_سید_حمید_تقوی_فر
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹صلوات
@seedammar
#خاطرات_شهید
●کنارشهرک محل زندگیمان باغ سبزے کاری بود،هر ازگاهی"حاج حمید"بہ آنجا سَری میزد بہ پیرمردی کہ آنجا مشغول کار بود کمک میکرد،یکبارازنماز جمعہ برمیگشتیم کہ حاج حمیدگفت: بنظرت سَری بہ پیرمردسبزی کار بزنیم از احوالاتش با خبر بشیم؟!مدت زیادی بود کہ به خاطر جابجایے خبری ازاو نداشتیم.
زمانیکہ رسیدیم پیرمرد مشغول بیل زدن بود حاج حمیدجلورفت بعداز احوال پرسی،بیل را از او گرفت مشغول بیل زدن شد،پیرمرد سبزے کار چند دستہ سبزی بہ حاج حمید داد.
●سبزیها را پیش من آورد وگفت:این سبزیها را بجاے دست مزد بہ من داد.
گفتم:ازخانمم میپرسم اگر نیاز داره بر میدارم.گفتم: نہ سبزی احتیاج نداریم.
در ضمن شما هم کہ فی سبیل اللّه کار کردی.بعدازشهادتش یکی ازهمسایہ ها به پیرمردگفتہ بود کہ حاج حمید شهید شده.
●پیرمرد با گریہ گفته بود من فکرکردم اون آدم بیکارے است که بہ من کمک میکرد. اصلاً نمیدونستم شغلی بہ این مهمی داره و سردار سپاهہ...
✍راوی: همسر شهید
#سردار_بی_ادعا
#شهید_سید_حمید_تقوی_فر🌷