#شهیدآنه🕊
#شهید_علی_چیتسازیان🌷
جلوی من حرکت میکرد که پام رو گذاشتم پشت پاشنهاش و ناخواسته کف کفشش جدا شد. اتفاق عجیبوغریبی بود؛ توی گشت پشت عراقیا و پونزده کیلومتر مسیر بازگشت تا مقر خودی! از سر شرم گفتم: علی آقا، بیا کفش من رو بپوش. با خوشرویی نپذیرفت.
راه به اتمام رسیده بود و اون مسیر پر از سنگلاخ و خاروخاشاک رو لنگلنگان اومده بود؛ بیهیچ اعتراضی. به مقر که رسیدیم، چشمام به تاولها و زخم پاش افتاد. زبونم از خجالت بند اومد. اون هم این حس رو در من فهمید و زبون به تشکر باز کرد. حالا هم شرمنده بودم و هم متعجب. پرسیدم: چرا تشکر؟
گفت: چه لذتی بالاتر از همدردی با اسیران کربلا! و ادامه داد: شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید.
تمام این مسیر برای من روضه بود؛ روضهٔ یتیمان اباعبدالله!
اشک چشمام رو پر کرد.
📚: دلیل
کسی میتواند
از سیم خاردار های دشمن عبور کند
که
در سیم خاردار های نفس خود گیر نکرده باشد...🕸
#شهید_علی_چیتسازیان
https://eitaa.com/seedammar