هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
سید علی دوامی
💞🌸 #وصیت_نامه_شهید 🌸💞
🌹🌼شهیدسیدعلی دوامی🌼🌹
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹🍃درود وسلام بر#امام_حسین که چگونه زیستن وچگونه مردن را به ما آموخت
🌹🍃بارالها من نمی خواهم که در #بستر بمیرم میروم تاهمچومردان خدادر #دل_سنگر بمیرم
🌹🍃میدانم که به #شهادت می رسم ، میخواهم اگر لیاقتش را داشتم ، بدنم مانند #فاطمه_زهرا #مفقودالجسد بشود.
🌹🍃شهادت دریست گران بها که پیامبران #وارث آن وخدا #خونبهای آن است
🌹🍃اکنون که درسیاهی شب ، تنها با خدای خود هستم ، این وصیت را روی کاغذ می آورم ، شاید با این وصیت عده ای را به #حقانیت دراین راه ، آگاهی دهم .
🌹🍃انسان تنها درمقابل مرگ تسلیم است وهیچ کاری ازاو برنمی آید ، پس چه بهتر که این مرگ در راه #عشق خود باشد.
🌹🍃وشهید چه زیباست این نام ،وچه گوشنواز ، یعنی کسی که شهادت می دهد با خویش ،به درستی راهی که رفته است.
🌹🍃ومادرجان ، خوشحال باش از اینکه فرزندت رادر راه اسلام از دست داده ای چون دیگر آن دنیا ، فاطمه زهرا (س)از تو #گله_ای ندارد.
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🆔 @seedammar
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🍃🌼🍃🌼🍃 از ردِ پــاے " تـــو " مـے گیـــرد نــشــــاڹ، هــــر ڪـــہ دارد " آرزوے آســـــماڹ " #روزت
داستانی #بسیار_جالب و #شنیدنی به نقل از یکی از #همراهان کانال با نام مجازی کنیزالزهرا
🌺🌺
الهی به امید تو
من ۱۵سالم بود که بابا آسمونی شد
و الان که دارم این خاطره رو برای شما عزیزان بازگو🎤 میکنم ۱۸ سالمه
خیلی ناراحت بودم و بیتابی می کردم
ماجرای من و عمو وحید از اینجا شروع میشه👇👇
از زمانی که بابا آسمونی شد و 👧 دخترش رو تنها گذاشت هرشب موقع خواب گریه می کردم و بابامو می خواستم
تقریبا ۸ روز از آسمونی شدن بابام گذشته بود شب با گریه خوابیدم
شبا که میخوابیدم🌌
یه آقایی می اومد بخوابم
نمیدونستم کیه و چیه؟🤔
خواب ها ادامه داشت تا زمانی که....
توی خواب یه آقایی اومد پیشم و گفت فاطمه زهرا خانم ناراحت نباش😢
بابایی شما رو به آقا امام زمان عج سپرده
و حضرت(عج) شما رو بمن سپرده
من رو برد خونه شون و گفت تو برای همیشه دختر منی
گفتم میشه اسمتونو بدونم؟ گفتن من وحید هستم
وحید فرهنگی
چند وقتی فکرم مشغول بود
96/8/15بود خوابیدم
دوباره تو خواب عمو وحید رو دیدم
خیلی بیتاب بابا بودم
هیچکس بعد بابا به ما سر نمیزد😭
عمو وحید به من گفتن زهرا خانمِ من نباید ناراحت باشه
خودم بهش سر میزنم به شرطی که اشکاشو نبینم،
هر موقع دل تنگ بابایی میشم عمو وحید میاد بخوابم
هرچی کم دارم برام میاره تو خواب
من از شهادت عمو وحید خبر نداشتم
تا اینکه 8/16 تو اینترنت اسم ایشون رو سرچ کردم
و فهمیدم که روز قبل به شهادت رسیدند
عمو وحیدم به من گفت هر چی میخوای به من بگو
کسایی که بابا ندارن روشون نمیشه حرف دلشونو به کسی بگن
اما تو تا منو داری غمی نداری
حرف دلت رو بمن بگو تو دختر منی فاطمه زهرای منی🙈
عمو وحید من رو فاطمه زهرا صدا میکردن اما در حقیقت اسم من #نگین بود
راجع به این خواب حرفی به مامان نگفتم و فقط گفتم مامان یک آرزو دارم فقط تو میتونی برآوردش کنی،
کلید 🔑حل آرزوی من مامان بود مامانی گفت چی میخوای از من؟
تنها خواسته من از مامان این بود که بریم تو شناسنامه📓 اسمم رو عوض کنیم تا بالاخره مامان رو راضی کردم با هزار زحمت که اسمم رو عوض کرد تو شناسنامه
اسمم شد #فاطمه_زهرا
عمو وحید همش بهم میگه #زهرای_بابا
از موقعی که بابا فوت شده
هیچکس بهمون سر نمیزنه😞
بجز عمو وحید
کم و کسری هامم میده
همدم تنهایی های منه🙂
زیاد خواب ایشون رو میبینم
به صراحت میتونم بگم هر شبی که ناراحتم پیشمه و بخوابم میاد
عمو وحید یکبار از من پرسید"زهراخانم یکی از آرزو هاتو به من میگی؟
گفتم بله عمو،آرزو دارم زائر امام حسین ع باشم و خادم زائرها ی اربعین باشم یه لبخند کوچیکی زدن☺️ گفتن:
به آرزوهات قول رسیدن بده
به من گفتن نگران نباش
ان شاالله با هم زائر امام حسین ع میشیم
بعدش به من گفتن: منم به آرزوهایم قول رسیدن دادم
آرزوم این بود که شهید بشم و .....
یکی دیگه از آرزوهام این هست که یک دیدار با خانواده #شهید_فرهنگی داشته باشم😔
🍀🍀🍀 کانال شهید مهندس وحید فرهنگی والا 🍀🍀🍀
@shahid_vahid_farhangivala🌺
#خاطرات_شهدا
🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃
#پرچم ، پیشانی بند ، انگشتر ، #چفیه ، بی سیم هم روی کولش . خیلی با نمک شده بود ☺️
گفتم چیه ؟ خودت رو مثل علم درست کردی ؟ میدادی یک چیزی هم پشت #لباست بنویسن😒
پشت لباسش رو نشون داد " جگر شیر نداری سفر #عشق مرو " ❤️
گفتم : بی خودی اصرار نکن .. بی سیم چی لازم دارم ولی تو رو نمی برم😒
هم #سنت کمه ؛ هم برادرت #شهید شده ..
هیچی نگفت ... از من حساب میبرد..✅
کمی هم #میترسید ، دستش رو گذاشت روی کاپوت تویوتا🚘 و گفت :
باشه .. نمیام ! ولی روز #قیامت شکایتت رو به #فاطمه_زهرا میکنم .. ببینم میتونی جواب بدی ؟😒
توی #عملیات دنبالش میگشتم .. به بچه ها گفتم کجاست ؟ گفتن نمی دونیم ! نیست ✅
به شوخی گفتم : نگفتم بچه است ! #گم میشه ! حالا باید کلی دنبالش بگردیم تا پیداش کنیم😤
بعد #عملیات داشتیم #شهدا رو جمع میکردیم . اکثرا با یک گلوله یا ترکش ریز #شهید شده بودن😔
یکی هم بود که ترکش کل #سر رو برده بود ...
برش گردوندم ...😞
پشت لباسش رو دیدم
نوشته بود:"#جگر شیر نداری سفر #عشق مرو" 😭😭😭
#شهداگاهی_نگاهی
🌸🍂 ♥️ 🍂🌸
🌴میگفت: نزد خانم #فاطمه_زهرا (سلام الله علیها) رو سفید باشی. شهادتت🌷 قبول باشد. خداوند برایت سهل و آسانی قرار دهد. #خدا به همراهت... خدا به همراهت.
🌴تابوت⚰ مدتی در خانه مستقر شد. هر کس با توجه به ارتباطش با #شهید، به شیوه خود با شهید وداع کرد. همه وداع کردند جز #مادرش😔
🌴ساعت را پرسید: زمان اقامه نماز چه وقت است⁉️ نگاهها با حیرت به سوی او چرخید و او در حیرت و تعجب بیشتر دیگران گفت: قبل از اقامه #نماز در کنار تابوت ظاهر نخواهم شد❌ شهدا اولین #هدفشان نماز بود. من 12 روز منتظر «علی» بودم، شما 10 دقیقه منتظر من بمانید تا نمازم📿 را بخوانم.
#حزب_الله
#شهید_علی_محمد_هزیمه
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃صلوات
@seedammar