برای برگزاری اردوهای تفریحی تمام تلاش خود را میکرد که کمترین هزینه را خانوادهها متحمل بشوند و به نوعی به دانشآموزان خوش بگذره
از اول تا آخر اردو تماماً نظارهگر بود که مشکلی برای بچهها پیش نیاد
اگر هزینه ای از اردو اضافه میآمد آن مبلغ را فقط صرف همان بچه های آن کلاس اختصاص میداد حتی اگر به اندازه یک شکلات
محمدصابری/همکار شهید
«کانــٰال رسمی شهـید سید رضا موسوی»
══༻@seeyedona_92༺══
#خاطره_شهید
حدودا ساعت ۳ نیمه شب بود از صدای شدید سرفهاش از خواب پریدم
از اتاق اومدم بیرون مدام داشت سرفه میکرد
مادرم قرصهایی که برای تنگی نفسش بود بهش داد ولی از شدت سرفه نمیتواست بخورد
ماسک اکسیژن را میخواست بر روی صورتش بگذارد ولی باز هم از شدت سرفه نمیتوانست بگذارد
آن شب تا صبح خواب نداشت
راوی/فرزند شهید
«کانــٰال رسمی شهـید سید رضا موسوی»
══༻@seeyedona_92༺══
#خاطره_شهید
از طرف بنیاد شهید و امور ایثارگران بخشنامهای آمده بود که جانبازانی که درصد آنها ۴۰ به بالا هست میتوانند حالت اشتغال به کار بگیرند به طوری که نیازی نیست سرکار بیان ولی حقوق بگیرند
آن موقع به سیدرضا اطلاع دادیم گفتیم از این موقعیت استفاده کنید وبا این وضعیتی که شما دارید سخته ونیازی نیست برید سرکار
ایشون با اینکه راحت میتوانست از این فرصت استفاده کنه ولی قبول نکردند
و گفتند تا وقتی نفس میکشم باید برم
در حالی که واقعا به سختی نفس میکشید
سیدمحمد موسوی/برادر شهید
«کانــٰال رسمی شهـید سید رضا موسوی»
══༻@seeyedona_92༺══
قرار بود سید رضا را از بیمارستان امیرالمومنین اصفهان منتقل کنیم به بیمارستان خاتم الانبیا تهران
همه کارها و پیگیری ها انجام شده بود
فقط بحث آمبولانس مانده بود
تماس گرفتم با بنیاد شهید که پیگیری کنم بعد از کلی صحبت گفتند که امکانش نیست،آن لحظه عصبانی شدم و از کوره در رفتم و به آن شخص با صدای بلند گفتم:یعنی چه که نمیشه؟
ایشون جانباز شیمیایی ۷۰درصد هستند
و باید مدام با اکسیژن تنفس کنند و مسیر طولانی هست
بعداز تماس سیدرضا با همان صبوری و آرامی به من گفت:نباید با آن بنده خدا اینطور صحبت میکردی ماکه توقع از آنها نداریم که کاری برای ما انجام بدهند
خلاصه کپسول اکسیژن را داخل ماشین شخصی گذاشتیم و سیدرضا را به تهران منتقل کردیم
فقط نگران و اضطراب این را داشتیم که کپسول اکسیژن بین راه تمام نشود
سیدجعفر موسوی/داماد برادرشهید
«کانــٰال رسمی شهـید سید رضا موسوی»
══༻@seeyedona_92༺══