#خاطرهشهید
یک شهید زنده مثل شهید سید رضا که دائم میگفت من مدیون شهدا هستم؛
ما باید چه بگوییم؟
هر وقت صحبت از شهید و شهادت میشد با یک حالت شرمندگی می گفت ما مدیون شهدا هستیم و شهدا خیلی حق گردن ما دارند من خودم شهدای هشت سال دفاع مقدس را ندیده بودم و همیشه یک سوال بود برای خودم که اینها چه اعمالی انجام داده اند که خداوند شهادت را روزی آنها قرار داده است ولی وقتی اخلاق و رفتار و حرکات سید رضا را میدیدم با خود میگفتم شهدا هم همین طور بودند و متوجه شدم خداوند شهادت
را نصیب هر کسی نمیکند به کسی میدهد که اعمالشان همچون سید رضا باشد.
راوی:بانو موسوی/مادر شهید
«کانــٰال رسمی شهـید سید رضا موسوی»
══༻@seeyedona_92༺══
#خاطرهشهید
ادب،حیا و اخلاق
همه سید رضا را به ادب و اخلاق میشناختند چه در کلاس و مدرسه چه در کوچه و بازار و چه در منزل ایشان همیشه در سلام کردن سبقت میگرفت
چه به کوچک ترها چه بزرگ ترها، خود من یاد ندارم وقتهایی که به منزل ایشان می رفتم راحت بنشیند و من وارد شوم، وقتی مهمانی به ایشان میرسید با ادب بسیار جلویش بلند میشد و خودش باهمان حالش از مهمان پذیرایی میکرد و بعد هم که مهمان میخواست منزل را ترک کند تا درب منزل او را بدرقه میکرد یک روز سر زده با حاج آقا سید مجتبی موسوی و تعدادی از دوستان به عیادت ایشان رفتیم اول من وارد منزل شدم آن روز سید رضا با شلوار راحتی در حال استراحت بود وقتی به ایشان گفتم مهمان دارید گفتند شلوارم مناسب نیست و شلوار مناسبی برایم بیاورد به ایشان گفتم اشکالی ندارد ولی به خاطر ادب و حیا که داشتند اصرار زیادی کرد و من هم اطاعت کردم هر وقت به منزل ایشان برای عبادت میرفتیم گاهی مواقع میشد که حالش زیاد مناسب نبود ولی به خاطر این که ادب را رعایت کند به ما نمی گفت که حالم مناسب نیست بعد که ما از ایشان جدا می شدیم خبردار میشدیم که حالش بدتر شده است.
حسین مجیدی/داماد برادر شهید
«کانــٰال رسـمی شـهید سـید رضـٰا موسـوی»
══༻@seeyedona_92༺══
#خاطرهشهید
معلم دلـسوز
در ماههای آخر ایشان هر ماه میگفت فیش حقوقی من را بگیر و بیاور
چند مرتبه اول فیش را که به ایشان میدادم با اصرار مبلغ دویست تومان به من میداد و میگفت این پول برگه و فیش است
گفتم شما هنوز شاغل هستید در مدرسه این حق شماست ولی او اصرار میکرد
ماه های بعدی دیگر اسراری در نگرفتن پول نمیکردم میگفتم میدانم تا مبلغش را ندهد نمیگیرد شاید دویست تومان دردی از دردی دوا نمیکرد و فیش حقوقی و کپی آن پنجاه تومان هم نمی شد اما درسی که او را با این مبلغ میداد بسیار ارزشمند بود
از این موارد که در نظر بعضی ها ساده می آید بسیار مشاهده کردم اما اوج صمیمیت و دوست داشتن او را هنگامی حس می کردم که در دوران بستری بودن ایشان هر روز دانش آموزان سراغ شان را می گرفتند و ایشان میگفتن سلام من را به بچه ها برسان اما در روز تشییع جنازه این عزیز وقتی تابوت را در میدان مرکزی بر روی جایگاه گذاشتن من شاهد لحظاتی بودم که فقط قابل مشاهده است و شاید گفتن آن تأثیر دیدن را نداشته باشد کودکانی که دست بر تابوت گذاشته بودند و گریه امانشان نمیداد و این نشانه زندگی بود هنوز هم وقتی کنار مزارشان حاضر میشوم حضورشان را حس میکنم و چشمان ایشان حرفهایی را میزند که باید دید و شنید
محمد صابری/همکار شهید
#معلمشهیدسیدرضاموسوی
«کانــٰال رسـمی شـهید سـید رضـٰا موسـوی»
══༻@seeyedona_92༺══
#خاطرهشهید
شهید سید رضا معلمی نمونه و با اخلاق بود به طوری که مورد پسند همه دانش آموزان و کارکنان مدرسه بود و همه شیفته اخلاق او بودند
برای صدا کردن و افراد لقب آقا بکار می برد مثلاً شخص مقابل را می گفت آقا حسین با بزرگ و کوچک هم داخل مدرسه و هم بیرون مدرسه با احترام صحبت میکرد
سید رضا برای من حکم پدر داشت همیشه مرا نصیحت میکرد یکی از نصیحتهای ایشان به من این بود میگفت شما بزرگترها الگوی کوچک ترها باشید در زمینه آموزش قرآن و برگزاری نماز جماعت در مدرسه خیلی فعال بود و به برترین ها کارت امتیاز میداد
در زنگهای تفریح دانش آموزان زیادی دور آقای موسوی تجمع میکردند به خاطر برخورد خوبی که با همه داشت
آقای موسوی به خاطر مشکل تنفسی که داشت چند روزی به مدرسه نمی آمد همه بچه ها سراغ ایشان را می گرفتن و ناراحت بودند تا آنجایی که یادم هست آقای موسوی از مشکل شیمیایی شدن خود گله ای نداشت بیشتر وقتها این جمله بر زبانش جاری بود که میگفت با ذکر یک صلوات بر محمد و آل محمد دهان خود را خوش بو کنید سید رضا در این دنیا هوای ما را داشتی در آن دنیا هم شفاعتمان کن
مهدی کشاورز/دانشآموز شهید
#روزمعلممبارک
#معلمشهید
#سیدرضاموسوی
«کانــٰال رسـمی شـهید سـید رضـٰا موسـوی»
══༻@seeyedona_92༺══
#خاطرهشـهید
مظلومیت مهمترین خصوصیت شاخص سیدرضا بود که ایثارگری و اخلاص ایشان را نشان میداد
همیشه خود را سالم و سرحال جلوه میداد و هیچ گاه دردها و رنج های خود را به زبان یا به چهره نمی آورد
هیچ گاه کسانی که تازه با او آشنا شده بودند نمی توانستند بفهمند چرا سرفه هایی که به تصور میکردند سرماخوردگی است و خود را کنار میکشیدند تا مبتلا نشوند خوب نمیشود
چهره ی معصوم و لبان لرزان و پرنشاط او و چشمانی که از درد درون دو دو میزد مانع بروز دردهای درونی ایشان بود و بیشتر جلوه مینمود که او هیچ مشکلی ندارد
و ما که او را میشناختیم فراموش میکردیم که پشت این چهره معصوم و مهربان درد و رنج زیادی مخفی است از بی خوابی شبانه، خستگی از سرفه های شدید،رنج شیمیایی
قربانعلی احمدی/همکار شهید
«کانــٰال رسـمی شـهید سـید رضـٰا موسـوی»
══༻@seeyedona_92༺══
#خاطرهشهید
اگر کسی مشکلی داشت و به سید رضا مراجعه میکرد ایشان تا حد توان مشکلش را برطرف میکرد
یا اینکه از طریق واسطه مشکل طرف مقابل را حل میکرد
کسانی که میخواستند وام بگیرند ایشان را به عنوان ضامن معرفی میکردند
ایشان هم تمام و کمال قبول میکرد
در برطرف کردن مشکل دیگران همیشه پیش قدم بود و دوست داشت اگر کاری از دستش بر میآید برای دیگران انجام دهد
«کانــٰال رسـمی شـهید سـید رضـٰا موسـوی»
══༻@seeyedona_92༺══