eitaa logo
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
212 دنبال‌کننده
95 عکس
5 ویدیو
0 فایل
حوزه مطالعه: ۱-سیاست بین‌الملل و مطالعات غرب آسیا ۲-تاریخ تحولات و جامعه‌شناسی سیاسی ایران
مشاهده در ایتا
دانلود
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
بعد از قطعنامه ۵۹۸ و تضعیف شبکه منطقه‌ای ایران با کنار رفتن علی اکبر محتشمی‌پور، ایران وارد همکاری با عربستان در مورد سیاست‌های اعمالی در غرب آسیا شد. دکترین ام‌القرا ایران را به عربستان نزدیک کرد و در عوض بازی آسیای میانه و قفقاز از طریق توسعه سازمان اکو به ایران داده شد؛ در این سالها ترکمنستان در دوره صفرمراد نیازوف مهمترین متحد راهبردی ایران محسوب میشد. ایران در طول این سالها سیاستی غیرهماهنگ با عربستان در حوزه آسیای غربی نداشت ولی از سال ۲۰۰۰ با مرگ حافظ اسد نخستین نمودهای رقابت ایران و عربستان در منطقه غرب آسیا پدید آمد. فرآیندی که با ترور رفیق حریری، به قدرت رسیدن نوری المالکی در عراق و ... تسری پیدا کرد. به قدرت رسیدن بشار اسد که پس از مرگ برادرش، به مقام ریاست جمهوری رسید بسیار حائز اهمیت بود. تیم رفعت اسد که همسو با عربستان بود؛ در دهه ۱۹۹۰ بسیار تضعیف شد. آخرین ضربه به شبکه رفعت اسد، تعارضات امنیتی در شهر لاذقیه در سال ۱۹۹۹ بود که شبکه او را بالکل از بین برد. حال بشار اسدی به قدرت رسیده بود که با شبکه قدیمیهای حزب بعث روابط خوبی نداشت و حتی برخی از آنان همچون عبدالحلیم خدام در خارج از کشور به تشکیل اپوزیسیون ضدبشار دست زدند؛ رفعت اسد نیز با رهبری کارزاری برای حمله امریکای بوش به سوریه میکوشید که در نقش احمد چلبی سوری ظاهر شود. حال بشار اسد باید این خلا امنیتی را با نزدیکی به حزب‌الله لبنان و ایران جبران میکرد و مهمترین فردی که در این زمینه بخوبی او را توجیه میکرد، حسین شیخ‌السلام دیپلماتی بود که حدود دو دهه راهبردگذار اصلی سیاست خارجی ایران در آسیای غربی محسوب میشد. تشکیل و تقویت حزب‌الله لبنان از دل سازمان امل و بقایای جنبش فتح در لبنان، نزدیک شدن حماس به سوریه در پایان دهه ۱۹۹۰ و اتصال بشار اسد به ایران و حزب‌الله بخش مهمی از آن بر دوش حسین شیخ‌الاسلام بود. شاید بتوان نقش او را همچون نقش "میخاییل بوگدانف" معاون سرگئی لاوروف در تدوین سیاستهای روسیه در آسیای غربی قلمداد کرد. ✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
فرق اساسی میان بعث سوریه و بعث عراق مرحله تکوین آنها بود. بعث عراق تعارض اصلی خود را با عبدالکریم قاسم، کمونیستها و کردهای بارزانی تعریف میکرد که این ریشه در تعارضات بین قاسم و بعثی‌ها در پایان دهه ۱۹۵۰ داشت که اوج آن در صف‌بندی‌ها در پی کودتای نافرجام "عبدالوهاب شواف" تحقق یافت. در آن کودتا بعثی‌ها خود را همپیمان اخوانیست‌های عراق و حتی حوزه علمیه نجف تعریف میکردند؛ بعدها هم لااقل تا دوران ژنرال عارف روابط خوبی بین نجف و بغداد برقرار بود. علاوه براین صدام در دهه ۱۹۹۰ ذیل برنامه رستگاری به اخوانیسم نزدیک شد و حتی بعدها داعش هم از دل حزب بعث عراق بیرون آمد. بالعکس آنچه در عراق رخ میداد؛ بعث سوری و بویژه شبکه افسران علوی که از دوران قیمومیت فرانسه بر شامات قدرت داشتند، خود را بعنوان یک نیروی سکولار و دوستدار ارزشهای فرانکوفون در برابر اخوانی‌ها و جریان نوگرای دینی تعریف میکرد و حال تعارضات فرقه‌ای نیز باعث میشد تا شکاف بعثی-سلفی شدیدتر باشد. ماجرای سلفیگری جهادی در سوریه که امروز ابومحمد جولانی رسیده‌است چه بسا در چند دهه پیش و تعالیم انجمن الغراعه و سپس تعالیم شیخ ناصرالدین البانی در دمشق ریشه داشت. با مهاجرت البانی از سوریه به اردن تعارض اساسی بین دو شاخه اخوان‌المسلمین در سوریه شکل گرفت: شاخه حلب که تحت تاثیر تصوف آناتولی و حتی آرای چپ اسلامی مصطفی السباعی بود و شاخه حما که به سلفیت نزدیک شده بود. از دهه ۱۹۶۰ و پس از کودتای حزب بعث، سلفیت حما بوسیله گروه "طلیعه المقاتله" که شاخه شبه‌نظامی اخوانیستهای این شهر بودند رشد یافت. مرد اول سلفیگری در حما، شیخ مروان حدید بود که با جدا شدن از حزب سوسیالیست سوریه و پس از بازگشت از مصر تحت تاثیر آرای سیدقطب قرار گرفت و به سلفیت جهادی در پایان دهه ۱۹۶۰ رسید. شهر حما تا دهه ۱۹۸۰ با توجه به پایگاه اصلی اخوان‌المسلمین و نیز حمایتهای عراق از آنان کانون ناآرامیها بود که سرانجام به اعتراضات بزرگ در این شهر در سال ۱۹۸۲ منجر شد. در طول تمام این سالها بعث سوریه با اخوانیسم و سلفیت تباین ذاتی داشت. حتی تحولات دهه ۱۹۹۰ و بازگشت مجاهدین از افغانستان هم باعث رشد سلفیت در سوریه نشد. در دهه ۱۹۹۰ دولت با توسعه اسلام متصوف بوسیله مفتی اعظم سوریه "شیخ احمد کفتارو" ‌که ۴۰ سال در این منصب بود سعی کرد تا سوریه از فضای سلفیت دور باشد؛ تا جاییکه ابومصعب سوری بعنوان یکی از مهمترین نظریه‌پردازان جهاد معاصر و مشاور بن‌لادن نیز در دهه ۱۹۹۰ راهی به سوریه نیافت و اقامت در اروپا را ترجیح داد. ولی در دهه ۲۰۰۰ یک عامل باعث شد تا دولت سوریه به توسعه سلفیت دست بزند و آن حمله امریکا به عراق و ترس بشار اسد از تکرار این غائله در سوریه بود؛ در نتیجه از بهار ۲۰۰۳ "احمد کفتارو" و "سعید رمضان البوطی" خطبای نزدیک به دولت، از جهاد در عراق حمایت کردند و این خطی بود که دستگاه امنیتی سوریه هم به آن علاقه داشت بسیاری از نیروهای جهادی که عمدتا تونسی بودند از طریق خاک سوریه به عراق گسیل شدند و بعدها جریان انصارالشریعه بعنوان شاخه القاعده در تونس را تاسیس کردند. از جمله این افراد حسن‌البریک و ابواسامه التونسی بودند. در گذر از این، ارتباط بعث سوریه و سلفیها تا آنجا پیش رفت که حتی بعدها عده‌ای در ابتدای بهار عربی بشار را متهم کردند که با آزادی تاکتیکی برخی از سلفیست‌ها از زندان صیدنایا در پی ایجاد انشقاق در صف معارضین سوری بوده‌است. ✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
در سیاست خارجی کشورهای مختلف همواره دکترین‌های توسعه‌طلب نقش اساسی در تدوین سیاست‌خارجی بویژه در عصر بحران‌های بین‌المللی داشته‌اند. از دکترین "رشته‌های مروارید" در چین تا "هلال‌شیعی ایران"، "جهان روسی" ، "مراکش بزرگتر"، "سوریه بزرگ"، "کلمبیای بزرگ" و... از جمله نظریات توسعه‌طلبی هستند که با ایجاد درک تاریخی نسبت به نقش ویژه کشور فوق، برای ارتقای جایگاه آن کشور نظریه‌پردازی میکند. در سیاست خارجی ترکیه نظریه "نئوعثمانی‌گری" پوشش‌دهنده این تمایل تاریخی جهت تبدیل شدن ترکیه به یک قدرت منطقه‌ای و جهانی بوده‌است. مهمترین نظریه‌پرداز نئوعثمانی‌گری "دیمیتریس کیتسیکیس" فیلسوف یونانی و مشاور تورگوت اوزال در دهه ۱۹۸۰ بود. وی با ارائه نظریه "آرابولگه (منطقه حائل)" تمدن عثمانی را تمدن وسط بین غرب و شرق خواند؛ تمدنی که گستره آن از دریای آدریاتیک تا رود سند بود. بازتولید عثمانی از دیدگاه کیتسیکیس میباستی در تعامل با روسیه ارتدکس، ایران شیعی و یهودیت اسراییل شکل میگرفت. تحت همین دکترین، تورگوت اوزال شروع به بهبود روابط با صدام‌حسین، هاشمی‌رفسنجانی و قذافی کرد. با آغاز دوران عدالت و توسعه از سال ۲۰۰۲ عصر دوم نئوعثمانیگری اینبار با تکیه بر آرای داوداوغلو شکل گرفت؛ هرچند که داوداوغلو این مسئله را همیشه تکذیب میکرد ولی علاقه وافر شخص اردوغان به محمد دوم و عبدالحمید دوم که بدنبال احیای نظام خلیفه‌گری در عصر عثمانی بودند این امر را تشدید میکرد. وی هویت داخلی ترکیه را بر اساس ارزش‌های محافظه‌کاری اسلامی و نقطه مقابل ارزشهای کمالیستی بنا کرد که تغییر کاربری ایاصوفیه در سال ۲۰۲۰ و رشد سلفیگری در کردستان مصداق آن بود؛ ارزشهایی که ریشه در آرای "نجیب‌فاضل" روشنفکر اسلامگرای ترک و از دراویش نقشبندی داشت. اردوغان تا سال ۲۰۱۶ روابط خوبی با نئوعثمانیگری اخوانی داشت ولی از ۲۰۱۷ و آغاز ائتلاف او با MHP، اردوغان وزن ترک‌گرایی را در نئوعثمانیگری تقویت کرد. وی با کاستن از نقش خود در آسیای غربی بعد از شکست بهار عربی، به سمت تقویت ارتباط با کشورهای آسیای میانه ذیل اتحادیه کشورهای ترک و فعالیتهای "بنیاد بیلیم" مبادرت کرد. در یکسال گذشته اردوغان سعی کرد تا مجددا سیاست نئوعثمانیگری را در آسیای غربی به جریان بیاندازد. استفاده از عبارت "شهری از تمدن گذشته ما" برای نامیدن بغداد در سفر اخیر به عراق و نیز سیاست توسعه‌طلبانه در سوریه با حمایت از جبهه تحریرالشام و نیز تکرار عبارت بکاررفته درباره بغداد اینبار در مورد حلب، رقه و ادلب نشان‌دهنده بازتولید سیاست اردوغان در غرب آسیا طی سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷ بود. نئوعثمانیگری در دهه ۲۰۱۰ بحران‌هایی نظیر بحران کردها از سال ۲۰۱۵، بحران داعش و ... را ایجاد کرد و حتی باعث ایجاد شکاف در روابط بین اردوغان و اوباما در سال ۲۰۱۶ شد؛  امروز هم معتقدم ورود این‌چنینی به ماجرای سوریه بحران مهمی در روابط اعراب و ترکیه، روابط ایران و ترکیه و نیز بحران داخلی کردها و دولت ترکیه را ایجاد خواهد کرد. سفر ابراهیم کالین به دمشق با هیبتی شبیه به سفر "فیض‌حمید" رییس ISI به کابل پس از پیروزی طالبان، قیاس مع‌الفارق است و نمیتواند وضع این همانی داسته باشد؛ زیرا سوریه در حال تبدیل به کلاف سردرگمی است که شاید از دل آن یک یوگسلاوی جدید در منطقه با فروپاشی ارتش سوریه شکل بگیرد و بیشترین بحران را برای همسایگان سوریه از جمله ترکیه ایجاد کند. ✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
وحید اشتری کنشگر اجتماعی اخیرا در توییتی از تصمیم ابومحمد جولانی برای الغای خدمت اجباری سربازی در سوریه تقدیر کرده‌است. این توییت بیشتر یادآور خطرناک شدن تبدیل تصمیمات امنیتی به جدلهای استادیومی است. تصمیمات امنیتی سخت که بجای طرح در محافل تخصصی به جدلهای استادیومی و تقلیل به ماجرای عاطفی سیلی خوردن یک سرباز (که البته ناگوار است) تبدیل شود. الغای سربازی و نظام سربازگیری در کشورهایی که زیر بحرانهای امنیتی هستند ناشی از تحمیل به کشور شکست خورده بوده‌است به این معنا که الغای سربازی نوعی ممنوعیت برای کشوری بوده که در یک جنگ شکست خورده و این تحمیل از طرف کشور پیروز بر جامعه شکست خورده اجبار شده‌است. امر سربازگیری اگر چه در ارتش امپراتوریهای کهن هم وجود داشت ولی در ایران به معنی عبور از نظام ایلاتی به دولت نوین است: از مطالعه تاریخ جهان میفهمیم که الغای سربازی عمدتا پس از شکست یک کشور در جنگ رخ داده است نخستین نمونه آن الغای سربازی در فرانسه پس از شکست ناپلئون از دولتهای اروپایی پس از قدرت رسیدن مجدد خانواده بوربون بود؛ چیزی که در منشور ۱۸۱۴ به فرانسه تحمیل شد؛ پیشتر در قانون موسوم به "جردن" خدمت سربازی اجباری شده بود. در نمونه دیگر کشور برمه بعنوان دارنده یکی از قدیمی‌ترین ارتش‌های منظم آسیایی که دارای نظام سربازگیری موسوم به "آحمودان" بود پس از شکست خانواده کومبانگ از بریتانیا و انحلال ارتش برمه طی کنوانسیون ۱۸۸۶، خدمت سربازی مردم برمه‌ای لغو میشود و بریتانیا شروع به آموزش نظامی اقلیتهای برمه همچون کاچین‌ها میکند؛ ضمن اینکه بریتانیا اقدام به برداشت منابع ارزشمند برمه همچون یاقوت کرد. امپراتوری اتریش-مجارستان هم که یکی از قدرتهای مهم اروپا در ابتدای قرن بیستم بود؛ پس از پیمان سن‌ژرمن نیز محروم از خدمت سربازی شد. چنین بلایی نیز سر آلمان پس از جنگ اول جهانی و پس از پیمان ورسای آمد و دولت وایمار نیز محروم از سربازگیری شد؛ ضمن اینکه در قرن بیستم سیاهان نیز در رژیم آپارتاید افریقای جنوبی محروم از خدمت سربازی بودند و حتی دوران نزدیکتر هم در عراق پس از اشغال امریکا و حال سوریه یوگسلاویزه شده پس از اسد شاهد انحلال نظام سربازگیری هستیم. نکته جالب اینجاست که یک فعال  سیاسی که خود را کنشگر و بعضا لیدر حرکت اجتماعی می‌انگارد؛ نسخه تسلیمی که بر کشورهای شکست‌خورده تحمیل شده را برای ایران به مثابه جایزه و مزیت می‌انگارد. ارائه چنین نسخه‌هایی آن هم وسط مهمترین تعارضات امنیتی چند دهه اخیر کودکانه است و ریشه در ندانستن معمای امنیتی تاریخی ایران در منطقه دارد. ✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
در هفته‌های گذشته، از مهمترین اتفاقات شرق آسیا که بدلیل همزمانی با تسلسل وقایع مهم در سوریه رسانه‌های ایرانی کمتر به آن پرداختند؛ حکومت نظامی در کره‌جنوبی و استیضاح یون‌سوک‌یول رییس‌جمهور این کشور بود. مهمترین پرسش اینجاست که با وجود موفقیت یون در کاهش تدریجی تورم کره از سال ۲۰۲۲ تاکنون چه چیزی باعث اعتراضات شدید جامعه کره در سال ۲۰۲۳ و شکست حزب محافظه‌کار "قدرت مردم" در انتخابات پارلمانی ۲۰۲۴ شد؛ انتخاباتی که حزب دمکراتیک کره به رهبری لی‌جائه‌میونگ توانست با کسب ۱۷۰ صندلی از ۳۰۰ صندلی مجلس پیروز آن باشد. یون‌سوک‌یول تقاطع محافظه‌کاری فرهنگی، حمایت از ناتو در سیاست خارجی و نیز نئولیبرالیسم در اقتصاد است. نئولیبرالیسم کره‌ای از دوره چون‌دوهوان در دهه ۱۹۸۰ رشد یافت و در دهه ۱۹۹۰ و دولت کیم‌یانگ‌سام همزمان با پیوستن کره به دور اروگوئه و مذاکره با سازمان‌تجارت جهانی این امر رشد یافت. یون در سیاست‌خارجی مسئله همسویی با ناتو و حتی ورود ناتو به تعارضات شرق آسیا را پی‌میگرفت؛ تا جاییکه ناتو در سئول مبادرت به تاسیس دفتر کرد. یون ضمن همسویی با اوکراین و کشورهای عضو ناتو در اروپای شرقی، همسویی شدیدی با دولت فومیو کیشیدا در ژاپن داشت. این به معنی پایان "دکترین سانشاین" و دور شدن از تنش‌زدایی با کره‌شمالی بود. همسویی او با ژاپن بعنوان دشمن دیرینه کره که بوسیله جریانات اولتراراست تقویت میشد تا جایی پیش رفت که دولت سئول نسبت به تخلیه آلودگی اتمی فوکوشیما در دریای ژاپن واکنش مهمی نشان نداد. از سوی دیگر یون در سیاست اقتصادی حامی جدی برنامه‌های آزادسازی بود. آزادسازی سهمیه پزشکی، افزایش ساعت کار و نیز افزایش محدود دستمزد، جزئی از سیاستهای آزادسازی در حوزه اقتصاد بود. در چنین شرایطی یون مخالفان داخلی را بعنوان "کمونیست" و "مزدور کره‌شمالی" خطاب میکرد. اعتراضات مهمی در دوران ریاست‌جمهوری وی رخ داد. تظاهرات پزشکان در اعتراض به افزایش سهمیه پذیرش رشته‌های پزشکی، اعتراض معلمان به خودکشی جنجالی معلمی که بر اثر فشار کاری دست به این کار زد؛ اعتراضات روزنامه‌نگاران؛ تظاهرات اتحادیه‌های کارگری که به افزایش ساعت کاری معترض بودند و ... . تظاهرات فوق برخلاف دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ که بیشتر بر دوش اتحادیه‌های کشاورزی بود و حتی در تظاهرات شمع در سال ۲۰۱۶ هم نقش اتحادیه کشاورزی KPL مهم بود؛ در اعتراضات دو سال اخیر نقش این اتحادیه‌ها برخلاف اتحادیه معلمان، کارگران و پزشکان کمرنگ بود. جز در یکی دو مورد همچون اعتراض کشاورزان به شایعات پیرامون ممنوعیت گوشت سگ، اعتراضات پررنگی را از کشاورزان شاهد نبودیم. مهمترین مخالف یون، لی‌جائه‌میونگ رقیب وی در انتخابات ۲۰۲۲ بود که تنها با چند دهم‌درصد از یون شکست خورد. وی اگرچه حامی سیاستهای دولت رفاهی و نیودیل در کره است ولی همواره از دوران آزادسازی چون‌دوهوان در دهه ۱۹۸۰ حمایت کرده‌است. وی که پیشتر شهردار سئونگنام بود ارتباط خوبی با اتحادیه‌های کارگری در قطب صنعتی و فناوری کره مستقر در این منطقه دارد. ولی وی بر خلاف "مون‌جائه‌این" رییس‌جمهور سابق که از شاخه چپ حزب دمکراتیک بود؛ دارای عقاید لیبرال‌تری میباشد. تضاد لی‌جائه‌میونگ و یون‌سوک‌یول جدای از تعارضات اقتصادی نماد جداافتادگی طبقاتی نیز هست. لی برآمده از یک خانواده فقیر است که از کودکی مخارج زندگی خانواده خود را با کار کردن تامین میکرده‌است و حتی در سنین جوانی دچار معلولیت جزئی ناشی از سوانح کار شد؛ در عوض یون، دادستان سابق کره در خانواده‌ای که پدر و مادرش استاد دانشگاه بودند بدنیا آمد و راه ترقی کاملا برای او باز بود. تعارض این دو فراتر از سطح رفتار سیاسی بعنوان یک تعارض کاراکتری نیز مورد بحث است. ✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
درست چند روز پس از مستند کوتاه و منتقدانه شبکه TRT انگلیسی درباره رضا پهلوی، همچنانکه پیشتر گفته شده بود این رسانه از نسخه تلویزیون فارسی زبان خود نیز رونمایی کرد. به نظر میرسد تاسیس این شبکه با توجه به محدود بودن تعداد فارسی‌زبانان جهان پیوند مهمی با اهداف سیاست خارجی ترکیه در سه کشور ایران، تاجیکستان و افغانستان خواهد داشت. بطور کلی اهداف تاسیس این شبکه را میتوان فهرست‌وار برشمرد: ۱- برخلاف ۱۵ سال پیش که رسانه‌های ایران‌ تمایل زیادی به برجسته‌سازی ترکیه داشتند؛ در طول دهه ۱۳۹۰ با توجه به ظهور جریان ایرانشهری و نیز شروع بحران سوریه، انتقادات زیادی از سیاست منطقه‌ای ترکیه به سطح رسانه‌ها آمد که آغاز این روند از مصاحبه زنده حسن عابدینی مجری ایرانی با اردوغان در نوروز ۱۳۹۱ بود. در حال حاضر نیز با توجه به سقوط دولت بشار اسد، سطح بالای انتقادات در رسانه‌های ایران نیز افزایش یافته است. به نظر میرسد اولویت این شبکه تلطیف این فضای رسانه‌ای باشد. ۲- با توجه به هویتی شدن امر سیاست و چالش‌های قومیتی داخل ایران که از حوادث ۱۴۰۱ و سپس انتخابات ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ شدت گرفت؛ این هویتی شدن سیاست همچون تیغ دولبه‌ای در قبال منافع ترکیه خواهد بود. از همین رو افزایش جایگاه کُردها در سیاست رسمی ایران از داخل حاکمیت تا رسانه‌های اپوزیسیون یک خطر بالقوه برای ترکیه است که با توجه به قدرت گرفتن هر چه بیشتر گروههای کُرد در سوریه این امر شدت بیشتری خواهد گرفت. در چنین شرایطی ترکیه به گفتگوی مستقیم رسانه‌ای با افکار عمومی ایرانیان نیازمند است؛ زیرا به نظر میرسد که TRT فارسی محدودیت سایر شبکه‌های فارسی برون‌مرزی در تماس با افکار عمومی ایران را نداشته‌باشد. ۳- در دوره بایدن، اردن سوزن پرگار سیاست وی در قبال مسائل آسیای غربی بود. با توجه به چرخشهای بن‌سلمان به سمت چین، به نظر میرسد که ترکیه نقش محوری در سیاستهای ترامپ در قبال آسیای غربی داشته‌باشد. در یک سناریوی بدبینانه حتی این رسانه میتواند در راستای سیاست ترامپ نسبت به ایران تعریف شود. در سطح کلان همسویی همزمان آذربایجان با اسراییل و ترکیه با امریکا میتواند خطر تنش در شمالغرب ایران را افزایش دهد. ۴- با توجه به تعارضات بین طالبان و دولت ترکیه از همان سال ۲۰۲۱، رسانه فوق میتواند نقش مهمی در جامعه فارسی‌‌زبان افغانستان و جهت اهرم فشار به طالبان داشته‌باشد. در سالهای اخیر هزاره‌های افغانستان دارای ارتباطات زیادی با دولت و جامعه ترکیه هستند و حتی برخی رهبران آن مانند "محمد محقق" بیش از ایران به ترکیه گرایش دارند. این شبکه میتواند زمینه گفتگو با جامعه هزاره افغانستان باشد. از سوی دیگر در دو سال اخیر با توجه به نقش تاجیکستان در راستای اهرم فشار امریکا بر روسیه، چین و طالبان پس از خروج نیروهای امریکایی از خاک افغانستان و از سوی دیگر همکاری راهبردی تاجیکستان و ترکیه، این رسانه میتواند در جهت گفتگوی فرهنگی با فارسی‌زبانان آسیای میانه نیز قرار بگیرد. ✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
آنچه با مشاهده کابینه دولت موقت سوریه میتوان فهمید این است که بازسازی چهره ابومحمد جولانی در طول یک دهه از جهاد بین‌المللی(القاعده) تا جهاد ملی(مدل طالبان) و حال دولت مدرن اسلامی(مدل عدالت‌و‌توسعه در ترکیه) رخ داده‌است؛ چنانچه سال گذشته وی در مصاحبه با فرانس۲۴ به هدف دولت مدرن اسلامی اشاره کرد و امروز به تحقق این ایده رسیده است. مهمترین انتصاب جولانی تا به اینجای کار، برگزیدن اسعدالشیبانی بعنوان وزیرخارجه دولت موقت است. کسیکه پیشتر مسئول ارتباطات جولانی و سایر رهبران جهادی بود و با نامهای نسیم، حسام الشافعی و زیدالعطار نامیده میشد و نقش مهمی در دیپلماسی دولت نجات در ادلب در طول سالهای اخیر داشته‌است. مهمترین این پروژه‌ها بهبود همکاری با کشورهای غربی در جهت شناسایی بین‌المللی است که او این برنامه را با غرب جلو میبرد. از سوی دیگر گفته می‌شود که وی نماینده جولانی در مذاکرات دوحه بود که به تقسیم حاکمیت در حلب و ادلب بین معارضین و دولت بشار انجام شد. حال بنظر میرسد که برگزیدن وی بعنوان وزیرخارجه دولت موقت درست پس از دیدار جولانی با هیئت امریکایی در راستای مذاکرات گام‌به‌گام امریکا با دولت جدید سوریه در جهت شناسایی است. در نهایت میتوان بین کارویژه لبیب‌النحاس در احرارالشام با نقش اسعد‌الشیبانی در تحریرالشام که هر دو مسئول بخش دیپلماتیک جریان متبوع خود بودند مقایسه کرد. احرارالشام تا سپتامبر ۲۰۱۴ متشکل‌ترین گروه اپوزیسیون سوری بود که از جناحهای ملی‌گرا تا گروههای سلفی را دربرمیگرفت و گستره‌ای فراتر از تحریرالشام در ادلب را شامل میشد. اگر الگوی احرار، حزب سلفی‌ نور در مصر مستقل از القاعده و اخوان‌المسلمین بود؛ جبهه تحریرالشام نیز با اندیشه جهاد ملی، طالبان را الگوی خود برمی‌شمرد. نسبت لبیب‌النحاس و اسعدالشیبانی از این زاویه قابل بحث است که النحاس بعنوان کسیکه حتی در لندن ثبت شرکت کرده بود، سابقه تحصیل در کشورهای غربی همچون هلند و امریکا را داشت و برایش امکان نوشتن یادداشت در واشنگتن‌پست فراهم بود قابل قیاس با اسعد‌الشیبانی که نقش وی بیشتر در مذاکرات پشت‌پرده بود، نیست. شاید اگر انفجار در پایگاه رام‌حمدان و ترور حسان‌عبود اتفاق نمی‌افتاد گستره کار احرارالشام چه بلحاظ مناطق تحت سلطه و چه بعنوان ائتلاف‌ با جریانات سیاسی و نیز ارتباطات خارجی بسیار قوی‌تر از کارکرد جولانی در ادلب محسوب میشد و چه بسا نقش امروز لبیب‌النحاس از شیبانی پررنگ‌تر بود. با این تفاوت که پس از ترور حسان‌عبود، احرارالشام از مدیریت دو جناح داخلی خود عاجز ماند ولی تحریرالشام با تجربه‌ای ضعیفتر ولی از شانس خلا نیروهای مقاومت در شمال سوریه بویژه پس از هفتم اکتبر بهره برد و باعث سقوط دولت اسد شد. ✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
پس از مرگ کارتر در سن ۱۰۰ سالگی میتوان نگاهی به پروژه اصلی سیاست‌خارجی او داشت. کارتر میراث‌دار دکترین گوام و نیز شکست امریکا در ویتنام بود. از سوی دیگر در پایان دوره نیکسون عصر نئولیبرالیسم هم آغاز شده بود زیرا دولت دیگر ناتوان از انجام تعهدات رفاهی موجود در برنامه نیودیل بود؛ این تغییرات از دوران ریاست "آرتور برنز" بر فدرال رزرو آغاز شد. از سوی دیگر پس از نشست جاماییکای صندوق‌بین‌المللی‌پول در ۱۹۷۶ نظام عصر برتن‌وودز و ارزهای تثبیت‌شده پایان یافت؛ این به معنی پایان دوران دولتهای رفاه و توتالیتاریسم بود و مصادف با مرگ ژنرال فرانکو آخرین رهبر توتالیتر اروپا همراه شد؛ در واقع سیاست خارجی کارتر ناشی از این تغییرات مهم بود. گویی از پایان دهه ۱۹۷۰ تمامی رهبران مهم جهان دچار تغییر شدند؛ تغییراتی که بخشی از آن علاوه بر تغییرات اقتصاد سیاسی جهان برآیند موج فرهنگی پست‌مدرنیسم و در عین حال انقلاب دیجیتال بود که از سیلیکون‌‌ولی آغاز شد. ذیل این تغییرات نظامهای توتالیتر که محصول عصر تثبیت اقتصادی و حمایتگری بودند کنار گذاشته شدند و گذاری به سمت آزادسازی شروع شد. در نوشتار زیر به چند گذار مهم در این دوران میپردازیم؛ گذاری که کارتر میخواست تا آنرا انجام دهد و در برخی موارد نیز ناتوان از به ثمر رساندن آن بود. - در نیجریه پس از کودتای «مورتالا محمد» علیه یعقوب گوون در سال ۱۹۷۵، خدمات دولتی نابود شد و بسیار از کارمندان دولتی اخراج شدند تا سیاست آزادسازی عملیاتی شود. حال پس از ترور محمد، ژنرال اوباسانجو در سال ۱۹۷۶ به قدرت رسید که وی هم سیاستهای مورد تأیید بانک جهانی را در نیجریه عملیاتی کرد. اوباسانجو از متحدین کارتر در آفریقا بود. - پس از مرگ مشکوک «هواری بومدین» در سال ۱۹۷۹، الجزایر در عصر «شاذلی‌بن‌جدید» سیاستهای نئولیبرال را پی گرفت. اگر سیاستهای بن‌بلا پیامد برنامه‌های توسعه کشاورزی در چین بود و بومدین با راهبرد صنعتی‌سازی سعی داشت تا استالین الجزایر باشد؛ برنامه آزادسازی و ریاضتی بن‌جدید به شورش‌های اواخر دهه ۱۹۸۰ و ورود الجزایر به جنگ داخلی در دهه ۱۹۹۰ منجر گردید. -در افغانستان پس از اینکه پرچمی‌ها با داوودخان دچار چالش شدند؛ وی بعنوان یک دولت توتالیتر روابط خود را با غرب بهبود بخشید ولی در سال ۱۹۷۸ در انقلاب موسوم به هفتم ثور، با بقدرت رسیدن حفیظ‌الله‌امین، کارتر قصد داشت تا گذاری مسالمت‌آمیز را ایجاد کند؛ گذاری که با دخالت نظامی شوروی و به قدرت رسیدن ببرک‌کارمل ناموفق بود. - در مصر همزمان با مرگ عبدالناصر در زمانیکه این کشور طی دوران ریاست‌جمهوری وی برنامه ملی‌سازی صنایع و حتی برنامه بزرگ فولاد حلوان را پی گرفت. پس از وی، انور سادات مجری برنامه‌های نئولیبرالی شد و به همان نسبت روابط بین سادات و شوروی ضعیف گردید و این گذار نئولیبرالی در مصر پی‌گرفته شد. گذاری که ذیل برنامه انفتاح جلو رفت و به شورش‌نان در ۱۹۷۷ انجامید. - در کره‌جنوبی پس از ترور ژنرال پارک بدست رییس دستگاه امنیت، دوران کوتاه "چوی‌کیوها" آغاز شد؛ با پیروزی چون‌دو‌هوان گذار مسالمت‌آمیزی که کارتر مدنظر داشت شکست خورد. ولی عصر نئولیبرالیسم و پایان سیاستهای حمایتی در کره‌جنوبی نیز با ریاست چون‌دو‌هوان در کره‌جنوبی پی گرفته شد؛ جاییکه به شورشهای کارگری در پایان دهه ۱۹۸۰ منجر گردید. - در نیکاراگوا هم رژیم سوموزا که بعنوان یک نظام توتالیتر حامی غرب محسوب میشد؛ کارتر در سالهای پایانی دهه ۱۹۷۰ حمایتش را از روی او برداشت تا به یک گذار مسالمت‌آمیز دست یابد. در آن سالها جبهه متحد مخالفین (FAO) قرار بود تا بدیل امریکا در برابر سوموزا باشد؛ در عین حال بدلیل موفق نبودن این گذار قدرت به ساندنیستها رسید و یکی از مهمترین چالش‌های سیاست خارجی امریکا در دهه ۱۹۸۰ پدید آمد. - در چین نیز پس از مرگ مائو و پایان دوران کوتاه هواگوفنگ، عصر «دنگ شائوپنگ» آغاز شد. سیاست درهای باز موسوم به «کای‌فنگ» و خصوصی سازی از ۱۹۸۱ موردنظر سران حزب کمونیست قرار گرفت.‌ این تغییرات همزمان با رسمی شدن روابط چین و امریکا و نیز حمایت کارتر از برنامه‌های اقتصادی دنگ پدید آمد. گذار از مائو به دنگ با حمایت امریکا همراه بود؛ جایی که حتی کارتر اجازه حمله چین به ویتنام را داد. - در ایران نیز با وجود طرح کارتر برای عبور از پهلوی به بختیار، این طرح شکست خورد و به سرانجام نرسید. ولی پیامد سقوط دولت پهلوی بعنوان یک دولت رفاه که برآمده از عصر حمایتگری بود باعث حرکت ایران به سمت تغییرات نئولیبرال گردید. مهدی بازرگان سیاست ارز شناور را به جریان درآورد تا جاییکه دلار در دو سال نخست انقلاب از ۱۰تومان به ۲۰تومان رسید؛ حتی محمدعلی رجایی نیز با سه برابر کردن قیمت بنزین از لیتری یک تومان به سه تومان در جهت سیاستهای فوق گام نهاد. ✅@Seidnima70