هدایت شده از گسترده معراج✔
#نماز_و_روزه_استیجاری
#اموات_خود_را_خوشحال_کنید ❤️
☇ گروهی از #طلاب و متدینین نماز و روزه استیجاری میگیرند...
لذا از بزرگوارانی که میخواهند برای اموات شون نماز و روزه یا ختم قرآن و یا ختم زیارت عاشورا بگیرند به ما میتوانند مراجعه کنند و درخواست بدند تا اموات شان را خوشحال کنند🌼
همچنین ما ضمانت شرعی هم میکنیم
#به_حدیث_زیر_توجه_کنید 👇👇
☇ همچنین در روایت آمده فردی از امام صادق علیه السلام پرسید :
آیا برای مرده نماز بخوانند تاثیر دارد یا نه؟
فرمود : آری ؛ گاهی فردی در فشار بوده بعد به او گفته میشود ، اینکه برای تو گشایشی حاصل شده و در فسحت و وسعت قرار گرفته از برکت نمازی است
که فلان شخص ، برای تو انجام داده است🌷🌷🌷
جهت ارتباط با مدیر گروه طلاب جهت نماز و روزه استیجاری👇👇
@nadebon314 👈
شماره تماس جهت اطلاعات بیشتر👇
09303551504
هدایت شده از خبر آنلاین 📢
♨️جدید💯
🔴عصبانیت بی سابقه اســـــــتاد دانشمنددرمورده اشوبهای اخیر
کشــــــــــــور😱
🔰 پشت پرده های دولت و #روحانی 😳😱
🛑روحانی و دولت روباخاک یکسان کرد😱
🔰جوونا عاقل شدن گوله اخوندارو نمیخورن🛑
🔰درسا و نڪات اخلاقی و آموزنده اش رو ڪہ نڴو 😃
👌دانشمنــــــد ڪولاڪ کرده تو ایتا😍
با عضویت تو ایـ👇👇👇ــن کانال بہ روز و پُر مغز باشید
http://eitaa.com/joinchat/3861118976C7d082fd2da
1_5170577240638881873.mp3
1.53M
🎧🎧
⏰ 3 دقیقه
#حتما_گوش_کنید👆
✅ قوم و خویش ها پُشت هم باشید
🔹 به قربون نداشتن بعضی از فامیل ها....
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🎤 #حاج_اقا_دانشمند
🔹 #نشر_دهید
💯 @ashegan_karbla
✅خشتی از طلا و خشتی از نقره
✍🏻رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
وقتي مرا به معراج بردند، وارد بهشت شدم. در آنجا فرشتگاني ديدم كه با خشت طلا و خشت نقره ساختماني مي سازند ولي گاهي دست از كار مي كشند از فرشتگان پرسيدم: شما چرا گاهي كار مي كنيد و گاهي از كار دست مي كشيد؟ سبب چيست؟
✨پاسخ دادند: هر وقت مصالح ساختماني به ما برسد مشغول مي شويم و هرگاه نرسد از كار باز مي ايستيم.گفتم: مصالح ساختماني شما چيست؟
✨جواب دادند:
سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر
✍🏻وقتي مؤمن اين ذكر را مي گويد ما ساختمان را مي سازيم. وقتي كه ساكت مي شود ما نيز دست از كار مي كشيم.
📚بحار جلد ۷۳ صفحه صفحه ۲۴۶
📚بحار جلد ۱۸ صفحه ۲۹۲
📚بحار جلد ۹۳ صفحه ۸۳
[WWW.MESBAH.INFO]Shab2-Moharram[05].mp3
7.61M
فایل صوتی
🚩مداحی فوقالعاده زیبا و شنیدنی
🎶ای جان حسین جانان حسین عالم سنه قربان حسین
🎤حاج امیر کرمانشاهی
#پیشنهاد_دانلود
✅دوربین خدا روشنه!
✍دیدین گاهی میریم عروسی یا جشن تولد، دوربین داره فیلمبرداری میکنه و تا نوبت به ما میرسه؛ خودمون رو جمع و جور میکنیم چرا؟ چون دوربین روی ما زوم میکنه؛ نکنه زشت و بد قیافه بیفتیم! اگه فقط به این فکر کنیم که دوربین خدا همیشه روشنه و روی ما هم زوم شده، شاید یه جور دیگه زندگی می کردیم! شاید اخلاقمون یه جور دیگه بود! شاید لحن صحبتمون یه جور دیگه میشد!
مطمئن باشیم که دوربین خدا همیشه روشنه و روی تک تک ما زوم شده؛ چون خودش فرمود:
«ألَم یَعلَم بأنَّ اللهَ یَری» (علق/۱۴)
آیا نمی دانند خدا می بیند...
✨﷽✨
🔴 داستان سید مهدی قوام و زن فاسد
✍در زمان طاغوت که فسق و فجور و فساد همه جا را فرا گرفته بود، یک شب آقا سیدمهدی قوام منبری میرود در همان بالاشهر تهران؛ به ایشان پاکتی پر از پول میدهند. در حال رفتن به منزل، در مسیر یک زنی را میبیند، وضعیت نامناسبی داشته و معلوم بوده اهل فساد و فحشا است! آقا سیدمهدی به یک پیر مردی میگوید: برو آن زن را صدا کن بیاید!
آن مرد تعلل میکند و میگوید: وضعیت آن زن و بی حجابی اش مناسب نیست او را صدا بزنم. خلاصه با اصرار سید و با کراهت می رود و او را صدا می زند که آن آقا سید با شما کار دارند! زن می آید، آقا سیدمهدی از آن زن می پرسد: این موقع شب اینجا چه می کنی؟! زن می گوید: احتیاج دارم، مجبورم! سید آن پاکت پر از پول را از جیبش در می آورد و به زن می دهد و می گوید: این پول، مال امام حسین - ع - است، من هم نمی دانم چقدر است؛ تا این پول را داری، از خانه بیرون نیا!
مدتی از این قضیه می گذرد، سید مشرف می شود کربلا. (در آنجا) زنی بسیار مجبه را می بیند با شوهرش ایستاده اند. شوهر می آید جلو و دست سید را می بوسد و می گوید: زنم می خواهد سلامی به شما عرض کند! زن جلو می آید و سلام می کند و می گوید: آقا سید! من همان زنی هستم که آن پاکت را در آن شب به من دادید؛ ایشان هم شوهر من است که با هم مشرف شده ایم زیارت؛ من آدم شدم!
✨﷽✨
✅دو کلام حرف حساب
✍هفت یا هشت سالم بودم، با سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن! پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35 زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم.
خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور میکردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می داد. پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره. گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه از جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد گفت : آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه. دنیا رو سرم چرخ میخورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج صبوری!
مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من!
ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد 44 سال لبخندش و پندش یادم هست! بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن؟ چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه كتاب های روانشناسی خوندن و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟ ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه...!
🌹 #امام_علی_علیه_السلام:
دیروز که گذشت و به فردا هم اطمینان
نیست امروزت را با اعمال صالح غنیمت
شمار
📗شرح غرر ج۲ ص۵۰۷
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤