✅جدیدترین رمان آنلاین ایتا 😍
✍رمانی جذاب و هیجان انگیز
صدای پاشنه کفش هاش توی سکوت دادگاه گم شده بود....نگاه به اطرافش می کرد خدایا مگه بدبخت تر از منم هست چشمای مظلوم ایلیاد لحظه از خاطرش کنار نمی رفت باید یه کاری می کرد
قاتل...قاتل...تو کشتی دخترمو فرستادی سینه قبرستون...الهی که خدا ازت نگذره خون دخترمو ربختی...خونت میریزم
چیک چیک صدای دوربین عکاس هایی که فقط بلند یک مشت قصه سرهم کنن
عقربه به کندی حرکت می کردن انگار قرار بود خودمو بفرستم پای چوبه دار...
_به مسیح قسم من کسی نکشتم اونا عزیزترین هام بودن به مسیح قسم
_دروغ میگه آقای قاضی همه حرفاش دورغه دخترمو کشتی تو کشی حسرت تور سفید به دلش گذاشتی...وسط هق هق گریه های زن بی نوا آخه چه گناهی داشت....
ادامه رمان جذاب وهیجان انگیز #مرگ_لاتاری👇
https://eitaa.com/joinchat/2670723085C3f4f17a91d