eitaa logo
سکـ𝒃𝒂𝒓𝒕𝒂𝒓 ـانـس 🎥💗 ݁
2.2هزار دنبال‌کننده
435 عکس
998 ویدیو
1 فایل
هر سکانس ، روایتی از احساس ، هر دیالوگ ، پژواکی از خاطره ، اینجا ، سینمای ِایران زنده است 🌿 .
مشاهده در ایتا
دانلود
سکـ𝒃𝒂𝒓𝒕𝒂𝒓 ـانـس 🎥💗 ݁
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡 🧡🌱 📚ࢪمآن
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡 🧡🌱 📚ࢪمآن 🧡خیـــآل‌تــــــــــو🧡 شایان گفت: - بجز شیدا من دشمن زیاد دارم نمی شه گفت فقط کار اونه! و جای بادیگارد ها رو تغیر داد و تعداد شونو بیشتر کرد. در اتاق و محمد و روی تخت خابوندم چادرم رو در اوردم و خواستم پیش محمد روی تخت بشینم که شایان گفت: - غزال دستت. به دستم نگاه کردم خونی شده بود این کی اینجوری شد. پوفی کشیدم و حالا درد شو حس می کردم. شایان با وسایل سمتم اومد و گفت: - به خاطر اینکه محمد و بغل کردی به بخیه ها فشار اومده خونریزی کرده استین تو بده بالا پانسمان و عوض کنم. سری تکون دادم و مشغول عوض کردن پانسمان شد ماتم زده نگاهش کردم و گفتم: - دیدی ترسم بی جا نبود؟ شایان گفت: - کار هر کی باشه قول می دم مردک پیدا کنم پدرشو به عزا ش بشونم. پانسمان و بست یکم محکم بود اخی گفتم که گفت: - جانم محکم بستم؟ سری تکون دادم که یکم چسب شو شل تر زد و گفت: - پاشو لباس عوض کن بیا بخواب اصلا رنگ به رو نداری نگرانتم. با کلمه اخرش بهش زل زدم و اونم به من نگاه کرد و لبخند محوی زد. با مکث گفت: - خانومم. متعجب گفتم: - ها؟ لبخندی زد و گفت: - نگرانتم خانومم. خجالت کشیدم و سرمو پایین انداختم مشتی به بازوش زدم و گفتم: - چرا اینجوری می کنی؟ دستمو توی دست ش گرفت و گفت: - چجوری می کنم؟ به انگشت هام نگاه کرد که گفتم: - همین جور دیگه یه جور حرف می زنی من خجالت بکشم. با خنده حرف و عوض کرد و گفت: - چه دستت کوچولوعه! لب زدم: - الان باید به فکر محمد باشی. به من نگاه کرد زل زد توی صورتم دستشو جلو اورد و به صورتم کشید و گفت: - محمد تا وقتی مامانی مثل تو داره که انقدر مراقبشه و از خطر ها نجات ش می ده چیزی کم نداره دیگه. فقط بهش نگاه کردم نمی دونم توی چشم هاش بود که منو وادار می کرد بهش زل بزنم. دستمو میون دست ش فشرد و گفت: - ای کاش از اول تو می یومدی تو زندگیم نه شیدا! با مکث سر بلند کرد به محمد نگاه کرد و بعد به من و گفت: - تو رو می دیدم از همون اول از قبل عاشقت می شدم ازدواج می کردیم و محمد رو از تو داشته بودم اونوقت نه محمد چیزی کم داشت و نه.. زل زد توی چشم هام و گفت: - نه محمد چیزی کم داشت و نه من چیزی کم داشتم. گونه هام گر گرفت بلند شدم و گفتم: - حالت خوبه؟سرت خورده به جایی؟ اومدم برم سمت کمد لباسی که بلند شد و گفت: - اگه تو باشی حالم تا ابد خوبه اره سرمم خورده به جایی خورده به قلب تو. سر جام میخکوب شدم. چی داشت می گفت! لب زد: - وقتی داداشت تو رو گذاشت وسط قسم خوردم باید به دستت بیارم بار اول نبود باهاش قمار می کردم و طلب مو نمی داد چند بار دیده بودمت از دور تو منو ندیده بودی!شیفته ات شدم شیفته ی زیباییت خانوم بودنت با اینکه پدرت پولدار بود اما تو با حجاب بودی با حیا بودی سر به زیر می رفتی و می یومدی دنبال بهونه بودم از پیش برادرت بیارمت پیش خودم تا اینکه خودش بهونه داد دستم و تو رو گذاشت وسط وقتی برنده شدم و فهمیدم قراره به دستت بیارم کلی خوشحال شدم!یه روز توی پارک دیدمت از دست برادرت فرار کرده بود اومده بودی توی پارک دیدم چطور با بچه کوچولو ها بازی می کرد و دوسشون داشتی مطمعن بودم مادر خوبی برای محمد دلشکسته من می شی!همون روز که اومدی برای کار برادرت گفت فرار کردی و داشتم باهاش دعوا می کردم اعصابم خورد بود و وقتی تو با محمد اومدی شکه شدم اما اصلا به روی خودم نیاوردم نمی خواستم دیدت نبست به من بد بشه پس بهت کار دادم و محمد هم همون اول از تو خوشش اومد دقیق مثل من که اولین بار دیدمت و شیفته ات شدم و چی از این بهتر فکر کردم تمام مدت وانمود کردم نمی شناسمت وقتی هم ازت پرسیدم خانواده ات کجان چیزی به من نگفتی یعنی راست شو نگفتی می ترسیدی بیرونت کنم ازت خواستم زن م شی به بهونه محمد من تو رو می شناختم کاملا اما بازم برام جدید بودی هر روز بیشتر به این پی می بردم که تو کاملی فکر می کردم به خاطر ثروت من قبول کنی اما در کامل ناباوری گفتی نه و باز من تعجب کردم و فهمیدم اصلا دختر مادی نیستی نمی خواستم هیچ وقت بفهمی من قمارت کردم می خواستم خودت عاشقم بشی اما وقتی دیدم مقاومت کردی و ترسیدم از دستت بدم پس مجبور شدم اون نقشه شمال رو بچینم گفتم ازدواج کنیم که بعدش کم کم توهم بهم علاقه مند می شی اما انگار زیاد موفق نبودم و این بی اعصاب بودنم تو رو فقط از من دور تر کرد ببین غزال من عاشقم اما بلند نیستم نشون بدم مغرورم و الان که این حرف ها رو زدم جون دادم من عاشقت شدم ولی بلد نیستم نشون بدم چطوری می خوام تو یادم بدی می خوام زندگی مو باهات شریک بشم پس انقدر به من بی محلی نکن انقدر نسبت به من بد نباش من ادم بدی نیستم فقط بلد نیستم خوب بودن مو به تو نشون بدم همین!